⭕️ در این قسمت
➖ فریبا هشترودی در ادامهی گفتوگو دربارهی تجربیات ادبی،
از بورسیهی نویسندگی زلاند نو و تجربهی چند ماهه زندگی در این کشور دوردست میگوید؛
آغاز رمانی که هنوز گشوده است.
➖ ر. اعتمادی در ادامهی خاطرات شنیدنی از روزنامهنگاری و
دبیری سرویس فرهنگی و ورزشی موسسهی اطلاعات از برخورد با رضا بیکایمانوردی میگوید.
پس از شعبان جعفری، ایمانوردی از طرف یکی از باشگاههای تهران مامور پیگیری این شد
که چرا روزنامهی اطلاعات خبرهایشان را چاپ نمیکند. آقای اعتمادی اما پس از جویا
شدن از رشتهی ورزشی ایمانوردی که کشتی کج بود، مجموعه مسابقاتی در این رشته در
تهران ترتیب داد، آغاز راهی که ایمانوردی را از درگیری با آقای اعتمادی به پردهی
سینماها رساند، به ایمانوردی؛ مرد هزارچهره.
➖ آقای مهندس عطاردیان در ادامهی خاطرات زندگی و راه سازی
به ماجرای پیگیری برای بازپس گرفتن ماشینآلات راهسازی شرکت ساختمانی توفان-هیما
که در دشت مغان و در ساخت یکی از بزرگترین پروژههای عمرانی کشور به کار گرفته شده
بودند، پرداخت. در بحبوحهی انقلاب ۵۷، آقای بهروزیه، که خود
را دادستان انقلاب کلیبر معرفی کرده بود با گروهی به کارگاه راهسازی آقای عطاردیان
حمله کردند و تمامی ماشینآلات سنگین راهسازی را بردند. آقای بهروزیه، که سازندگی
را، آن هم در منطقهی خودش را متوقف کرده بود به عنوان نمایندهی مردم کلیبر در
مجلس انتخاب شد و این موجب اعتراض آقای عطاردیان را برانگیخت.
پنجشنبه ( ۱۳ خرداد ۱۴۰۰)
@asianewsiran