چندی پیش در خبرها شنیدیم که مجموع هزینههای دولت برای پرداخت یارانه آشکار و پنهان در سال 98 برابر 90 هزار میلیارد تومان است و این رقم تقریبا 2 و نیم برابر بودجه سالانه کشور است. بر این اساس میتوان گفت که سرانه یارانه اعطایی به هر فرد در ایران چیزی معادل 11 میلیون تومان در سال است که این رقم حدود 20 برابر یارانه نقدی دریافتی افراد تخمین زده میشود که از 900 هزار میلیارد تومان رقم کل یارانه ها حدود 600 هزار میلیارد تومان به حوزه انرژی و نفت و مشتقات آن اختصاص دارد که 215 هزارمیلیارد تومان آن متعلق به بنزین است.
هر چند طبق تصمیم گیری دولت و افزایش یکباره قیمت بنزین بنظر میرسد مقداری از جای خالی کسری بودجه در بودجه ٩٩ پر شده باشد اما واقعا دولت در مورد اختصاص تداوم ارز ٤٢٠٠ تومانی برای کالاهای اساسی چه تدبیری اندیشیده است؟
آیا غیر از این است که یارانه پنهان اختصاص داده شده باعث محدودیت در کسب و کار، بیکاری، کاهش دستمزد و کاهش قدرت خرید مردم و در ادامه چرخه معیوب افزایش یارانه پنهان خواهد شد؟
پس به چه دلیل دولت محترم در بودجه ٩٩ به تداوم ارز ٤٢٠٠ تومانی اصرار دارد؟
حتی با فرض اینکه دهکهای پایین جامعه مصرفکننده کالاهای اساسی هستند، بنابراین باید با اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به طرز قابل توجهی یعنی به اندازه اختلاف دلار ۴۲۰۰ تومانی با ۱۲ هزار تومانی تورم دهک های پایینی کمتر باشد که متاسفانه این اتفاق نیز رخ نداده است.
حال باید پرسید اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی چه کمکی به دهک های پایین جامعه کرده است؟
متاسفانه مرکز آمار ایران پاسخ این سوال را داده است و آن اینکه طبق آمار گزارشی منتشر شده تورمی که دهک های بالا و پایین تجربه کرده اند تقریباً با هم برابر هستند و اختلاف اندکی با هم دارند بنابراین بنظر میرسد اصراربه تداوم اختصاص ارز ٤٢٠٠ تومانی منطقی نمی باشد.