آسیانیوز - چه سود که به ظاهر زنده باشد. خاک ناامیدی که به سر و روی زندگی بپاشد تمام است. اما سپیدموی رسانه که از کنارمان رفت و وعده ما با او در دنیای دیگر است، امید را به ما باز آموزی کرد.
ایرج جمشیدی که او را «استاد» خطاب میکردم و چه خوش خطابی هم بود که شایسته و بایسته او بود، هر روز امید را به ما گوشزد میکرد. هر روز با صفحهای جدید و روزنامهای نو تولدی دیگر را رقم میزد. او که از بناینگذاران نخستین روزنامههای اقتصادی در ایران بود، بر گردن همه روزنامهنگاران ۵۰ سال اخیر حق دارد. او بود که سبک و نگاهش در رسانه، جهانی بود. هم او بود که به خبر ارزش داد. خبرنگارانی که خبرهایشان را در طبق اخلاص و بیمزد منتشر میکردند، با مفهومی به نام رپورتاژ آشنا شدند. مفهومی که ۲۵۰ سال پیش در نیویورک و با توسعه صنعتی جهان و به وجود آمدن صنعت تبلیغات بنا نهاده شد.
چندی پیش با ایشان درباره نوع فعالیتهای بخش خصوصی خاصه اتاق بازرگانی و مدل پوشش رسانهای آنها صحبت میکردم که ایشان پیشنهاد تأسیس رسانه چندوجهی شامل تلویزیون، رادیو، شبکههای اجتماعی مبتنی بر هوش مصنوعی و چند عنوان دیگر را ارائه داد و معتقد بود که میشود این رسانه را تبدیل به یکی از مؤثرترین رسانههای ایران کرد. مصمم بود که این رسانه را راهاندازی کنیم که به بستر بیماری رفت و ما را با خاطرههایش تنها گذاشت.
استاد ایرج جمشیدی شخصیت کاریزماتیک و جذابی بود که اساسا مرد اثرگذار و قدرتمندی بود. جدا از فعالیتهای سیاسیاش و دیدگاههای ویژه و عمیقاش، در فعالیتهای رسانهای بسیار دقیق و منظم بود و به سبک کلاسیک، کار روزانه ژورنالیسم را انجام میداد. ایرج جمشیدی زیست کلاسیکی هم داشت. کلکسیون عینک، کلکسیون دستمال گردن و قلمهای گوناگون که از ابزار زندگی روزنامهنگاران باپرستیژ است از نمادهای زیست کلاسیک او بود. استاد کلاسیک زیست، کلاسیک کار کرد و کلاسیک مرد. تراژدی زندگی بود بیشک میتواند خمیرمایه فیلمنامهای بیوگرافیمحور درباره زندگی و زمانه یک روزنامهنگار شجاع، ماجراجو و عدالتخواه باشد که روزگاری جامعه بیطبقه را آرزو می کرد و در راستای آن قدم برمیداشت،ب عدها به لیبرالیسم اندیشید و در نهایت جهان را از عینک سوسیال دموکراسی نظاره کرد.
ای استاد عزیز! بگذارید راحتتر با شما صحبت کنم. روز مرد رفتید و چه مردانه زندگی کردید. در این دنیا به من آموختید، تیتر زدیم، تیر را خط زدید، پیشنهاد دادید، حمایت کردید و رفتید. استاد جمشیدی عزیز، گفتهها و ناگفتههای بسیار از وطندوستی، مردانگی و شرافت و دیسیپلین و بنیانگذاری سبکی جدید در روزنامهنگاری از شما دارم که خواهم نوشت. دلم برایتان تنگ خواهد شد. وعده دیدار ما در عالم ناز. کاش در آن دنیا روزنامهای در بیاوریم ویژه بزرگداشت شما و تیترش را بزنیم: «سپاس سپیدموی رسانه»
بیشک رابطهها هیچگاه با مرگ طبیعی نمیمیرند. حالا بدون شما نوشتههایتان را بیش از پیش میخوانم، تحلیلها و گزارشهایتان را در تلویزیون آسیا بیشتر میبینم و به سبک شما بیشتر میاندیشم و به نسل بعد منتقل خواهم کرد تا همیشه نام و یادتان زنده باشد.