آسیانیوز - قبل از هرچیز یادآوری کنیم در آینده نهچندان دور، دو انتخابات پیش رو است؛ یکی انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا و دیگری پارلمان اتحادیه اروپا. به عبارت دیگر احتمالاً ترامپ میآید و بورل میرود.
کلام مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ( ۲۰۲۴/۲/۱۲) مبنی بر اینکه: «ناتو نمیتواند یک ائتلاف نظامی متکی به مزاج و حال و روز رییسجمهوری آمریکا باشد»، به نحو محسوسی این هشدار را در بردارد که ترامپ یک کاندید مستعجل و گذرا نیست که پیامهایش را بتوان نادیده گرفت. به عبارت دیگر پیشبینی اتحادیه اروپا، روی کار آمدن ترامپ است و چه بسا پارهای از علل ناتوانی اروپا در تحمل این وضع، ناتوانی خود بورل تلقی گردد.
جالبتر آنکه ترامپ هم با شعار انتخاباتی پُرهیاهویی پا به عرصه میدان رقابت گذاشته که حتی طرح آن در دوره ریاست جمهوریاش هم بسیار محل مناقشه بود. نهتنها در خود ایالات متحده آمریکا، بلکه در اروپا و حتی جهان. تجربه چهار ساله دوره ریاست جمهوری ترامپ نشان داد که نگاه غالب او ـ درست یا غلط ـ به گسترش و تأمین منافع میانمدتِ مردم سرزمیناش است. او در هر حرکتاش، رو به مردم میکرد و به زعم خود توضیح میداد که راهبرد اتخاذی وی مستقیماً چه نفع یا زیانی برای آنان دارد و توضیح میداد دامنه، میزان و عمق جنگها را باید کاهش داد؛ اما ـ این «اما» مهم است ـ در عینحال هوای بازار درآمدساز حاصل از تولید و فروش سلاحها را در جهان باید داشت، با ایجاد ترس در دل سران کشورها که از خرید این متاع ضدبشریِ کم وبیش انحصاری غافل نمانند! او صراحتاً ۳۰ کشور دیگر عضو ناتو را در فشار قرار داده بود که اگر ادای سهم نکنند توبیخ خواهند شد. به نوعی به آنها تفهیم کرده بود ۲ درصد از درآمد تولید ناخالص داخلیشان را طبق قرار باید در جهت میلیتاریسم جهانی هزینه کنند تا در امنیت جهانی جایی داشته باشند.
ترامپ با زبان بیزبانی به مردم کشورش، هم وعده کاهش هزینههای داخلی نظامی را میداد و هم کسب غرور ملی افزونتر. او به زبانی ساده اینگونه توضیح میداد که اگر ما کمتر در زمینه نظامی هزینه کنیم، یعنی میتوانیم بیشتر برای رفاه عمومی مایه بگذاریم. تورم را کاهش دهیم، به بهداشت و آموزش توجه کنیم، دیوارکشی کنیم تا اینکه با مهاجران غیرقانونی دربیافتیم. مالیاتها را کمتر کنیم - شاید تنها وعدهای که به جد تحقق یافت- و از این نوع برنامهها. تازه اروپا اگر بخواهد طبق وعده مقرر عمل کند، چارهای ندارد که از سلاحهای ما بخرد یا از دانش فنی و تکنولوژیهای فوق مدرن ما سود ببرد که اینها هم فبهاالمراد و نعمالمطلوب!
فراموش نکنیم مواضع وی چه در مورد جنگ اوکراین و چه در مورد جنگ غزه مغایر با سیاستهای اتخاذشده رایج بود: یعنی دخالت مستقیم کمتر، تحریک به جنگ بیشتر.
ترامپ جنگ نمیخواهد، «شبح جنگ» را میخواهد که چه بسا برای جهان هولناکتر است، اما برای ایالات متحده آمریکا پرمنفعتتر. این اشباح جنگ میتوانند هیبتهای کثیرالوجوهی داشته باشند. سایر اعضای ناتو که از جنگ در اوکراین به مراتب بیش از ایالات متحده آمریکا متضرر شدهاند ـ تا جایی که کارشان به بازگشایی و استفاده از معادن ذغالسنگهایشان کشید ـ و جنگ غزه هم قوز بالا قوزشان شد، به ناتو بیشتر نیاز دارند تا خطر جنگ را کاهش دهند، تا ایالات متحده آمریکا که همواره از صحنههای اصلی نبردهای تاریخی سرنوشتساز آن دور بوده و قطعاً نه از گزندهای پرشمار و به غایت ویرانگر بحرانهایش.
این درست که جنگها ادامه سیاستها هستند ولی آنچه سیاستها را بهسوی جنگ سوق میدهد، بحرانهای ساختارشکن و خانمانبراندازی هستند که با هیبتی غولآسا کل نظام سرمایهداری جهانی را زیر ضربات مرگبار خود قرار میدهند.
نانوشته نماند که بهنوعی دیگر ولادیمیر پوتین، تزار جدید روسیه قدیم هم در مصاحبه طولانیاش (۲۰۲۴/۰۲/۰۹) با تاکر کارلسون (Tucker Carlson) ژورنالیست معروف آمریکایی، با جایگزین کردن حسابشده «شبح جنگ» با جنگ، آمریکای منهای ترامپ را تاریخاً محکوم میکند و تمام این شواهد ما را به این حکم نزدیکتر میکند که دنیای امروز، زعامت تاجرپیشگان همیشه محترم (!) و بازاریمسلکان که نان به نرخ روز میخورند و میخورانند را بیشتر میپسندد.
همچنین نادیده نماند که جوزف بورل در همان تاریخ 12/۲/2024 به جو بایدن اخطار میدهد: «به اسراییل سلاح ندهید، مردم غزه را به کجا میخواهید بفرستید؟ به کره ماه؟» در حالیکه او بهتر از هرکس میداند بقای برادر بزرگتر که اینبار کارش به پدرخوانده شبیهتر شده به توسعه میلیتاریسم در ابعادی جهانی نه وابسته، بلکه گره خورده است. ۲۰ درصد اقتصاد پویای ایالات متحده آمریکا به تولید و ارائه خدمات و فروش اسلحه وابسته است. فروش این کالای ضدبشری به بازار نیاز دارد و جنگ یعنی بازار پر رونق و مصرف و انحصاری این کالای مرگبار.
البته جوزف بورل نگران اعزام مردم غزه به کره ماه نیست، نگران «ماه»های در پیش روی خود است که بر تخت ریاست سپری نخواهد شد. تقّی به توقی خورد و غالب همین سران کشورهای اروپای مدعی تمدن همصدا با پدرخوانده همان کمکهای ناچیز انساندوستانه (!) به غزه را قطع کردند. آیا این حربه بدتر از دادن سلاح به اسراییل نیست؟
اینبار اهالی غزه در سرزمین آباء و اجدادیشان نه با بمبهای اسرائیلی یک دفعه به آغوش مرگ رهسپار میشوند، بلکه با مرگی تدریجی ناشی از گرسنگی، تشنگی، سرما، بیسرپناهی، بی دارو و امکانات درمانی، با درد ناشی از غم از دست دادن جگرگوشههایشان... سوای درد جانکاه آوارگی و درماندگی راهی گورهای دستهجمعی میشوند! به شهادت تاریخ فرودستان، شما واعظان غیرمُتَّعِظ بهمراتب خطرناکتر بوده و هستید، اما قسمت طنزآمیز قضیه اینجاست که «ناجیان» اروپا در جنگی بنیانبرانداز که میزان لطماتش به بشریت بیش از تمام جنگهای ادوار تاریخ آدمی بوده، توسط همین «دوستان» صورت گرفت که امروز با دستی، قیچی زنگزده نشان میدهند که پیوندهای «مودّت» میگسلاند و با دستی دیگر زنجیر طلایی میجنبانند که نماد اسارت مدرن است!