به گزارش آسیانیوز؛ این دانشنامه با نگاهی به آینده در جهت نقد و نظر، غربالگری، پالایش، بازیافت و بازآفرینی فرهنگ ملی آماده شده است. دانشنامه امین سعی کرده تا سهم و نقش ایرانیان را در ایجاد نظامهای حکومتی، دینی، اندیشگی، فرهنگی و خلق شاهکارهای ادبی و هنری، در قالب شعر حماسی با توضیحات سودمند و راهگشا به نثر، برای ما بیان کند تا راه را برای تجدید آن افتخارات به وسیله نسل حاضر هموار نماید.
پروفسور حسن امین در این ارتباط از کورش کبیر بهعنوان بزرگترین شخصیت تاریخ ایران باستان یاد میکند. شخصیتی که نامش در مهمترین سند مکتوب هویت ملی ایرانیان (شاهنامهی فردوسی) ذکر نشده است، اما در آثار فردریش هگل فیلسوف بزرگ آلمانی از وی نام برده شده و گرامی داشته شده است. هگل پس از مطالعات تطبیقی چنین نتیجه میگیرد که ایران، خاستگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومت فراگیر و منسجمیست که از عناصری ناهمگن فراهم میآید و در عین حال، ملتی واحد و نژادی یگانه است که اقوام متعددی را که همه هویت خاص خود را حفظ میکنند، در بر میگیرد.
هگل میگوید؛ امپراتوری هخامنشی نه مانند امپراتوری چین «پدرشاهی»، نه همچون امپراتوری هند «ایستا و بیجنبش» و نه چون امپراتوری مغول «زودگذر» و نه همچون امپراتوری عثمانی «ستمگر» است. برعکس، در امپراتوری ایران، هم ملل تابعه استقلال خود را حفظ میکنند و هم به کانون «یگانهبخش»ی وابستهاند که موجب قوام و دوام امپراتوری میشود و به تعبیر دیگر، بهترین نمونه جامعه چند صدایی یا وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است.
از این دیدگاه سیاسیست که هگل، ایران باستان، شاهنشاهی هخامنشیان، کورش کبیر و داریوش بزرگ را ستایش میکند. از امتیازات برجسته دانشنامه امین یکی؛ اجتناب از افراطیگری در ملیگرایی و نژادپرستی است. عوارضی که باستانگرایان دوران پهلوی اول به شدت به آن دامن زدند. این دانشنامه کوشیده، تا با رعایت انصاف علمی، علاوه بر پیروزیهای ایرانیان در درازنای تاریخ، از شکستهای ایرانیان نیز سخن بگوید. شکستهایی که ایرانیان در برابر تهاجمات اسکندر، اعراب، مغول، تیمور، عثمانی، روسیه و انگلیس متحمل شدند.
پروفسور حسن امین به ما نشان میدهد این شکستها نه تنها محصول اشتباهات بزرگ ایرانیان بوده، بلکه نتیجه مستقیم همکاری عناصر داخلی با نیروهای بیگانه هم بوده است. او تاکید دارد ایران دوستی، ملازمه با نادیده گرفتن اشتباهات گذشته و مشکلات فرهنگی و آسیبهای اجتماعی یک ملت ندارد و نقد سازنده در جهت از میان برداشتن آسیبهای اجتماعی به معنی بیحرمتی به یک جامعه نیست، بلکه میتواند از سر علاقه و حسّ مسئولیت برای ارشاد و هدایت باشد. به فرمودهی مولانا:
زان حدیث تلخ میگویم تو را/ تا ز تلخیها فرو شویم تو را
تو ز تلخی، چون که دل پرخون شوی/ پس، ز تلخیها همه، بیرون شوی
در طول سلطنت پهلویها، بهویژه پس از برآمدن نازیسم در آلمان، به فرضیه نادرست برتری نژادی ایرانیان دامن زده شد که ایرانی (همچون آرین آلمانی)، نژاد خالص آریایی است و بالذات و بالفطره از نژادهای دیگر برتر است. این ادّعا نه تنها از نظر علمی (زیستشناختی، باستان جانورشناختی و ژنتیک) بیپایه است بلکه از جهت عملی هم کاربردی ندارد. زیرا از یک طرف، در سطح بینالملل منجر به ادعاهای سخیف برتری نژادی میشود و از طرف دیگر اسباب ایجاد شکاف و انشقاق بین اقوام مختلف ایرانی تا سر حد تجزیهطلبی.
این فرضیه نادرست (برتری نژادی ایرانیان) که در دوران پهلوی، بهویژه پهلوی اول توسط باستانگرایان ترویج و تبلیغ و گسترش یافت، بیشترین آسیب را بر شناسنامهی ایرانیان (شاهنامه فردوسی) وارد آورد، تا ابیات جعلی زیادی به آن افزوده شود. ابیاتی که حتی به کتب درسی راه یافتند. دانشنامه امین میرود تا با تکمیل و تتمیم شاهنامه فردوسی، این اثر گرانبها را از این آسیبها نجات بدهد. پروفسور حسن امین از این گذرگاه سخت، با سعی و کوشش بسیار بهخوبی گذر کرده است.