جمعه / ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۴:۱۲
کد خبر: 21317
گزارشگر: 464
۴۹۵
۰
۰
۲
یادداشت| پویا دبیری مهر

هیولایی با نقاب نیکوکار

هیولایی با نقاب نیکوکار
بخشی از جزئیات این پرونده قابل ذکر نیست،چون هنوز زوایایی از آن می تواند روشن شود اما همین بخش های اصلی که شفاف شده است حیرت آور است.

به گزارش آسیانیوز؛ هنوز رد پایی از قتل در پرونده این مجرم عجیب و غریب نیست اما بارها تا مرز قتل هم رفته است.همان وقتی که زنی را با مشت و لگد آنقدر کتک می زند که زن مسن سکته مغزی می کند.وقتی از او پرسیدم انگیزه ات چیست؟ پاسخی نداد و از لای انگشتان دستانش که روی صورتش گذاشته بود،مبادا چهره اش در قاب دوربین های خبرنگاران قرار بگیرد نگاهی کرد و با انکاری عمیق گفت من اصلا کاری نکردم و فقط یک پیج اینستاگرامی برای امور خیریه داشتم.مهدی که ۴۲ سال سن دارد دیروز وسط حیات آگاهی شاپور در حالی که دستبند و پابند داشت به میان خبرنگاران آمد تا درباه جرم هایی که مرتکب شده توضیح دهد اما هر بار به بهانه ای طفره رفت.

پرونده ای عجیب و خاص با زوایای بسیار پیچیده.او نزدیک به دو سال قبل در اینستاگرام صفحه ای باز می کند با عنوان «مادرانه» و در آن تصویری قرار می دهد از قبر مادرش که روی آن گل گذاشته با اشعاری فریبنده و احساسی.پس از این اقدام به فالو کردن خانم های بالای ۵۰ سال می کند.خانم هایی که احیانا آنها هم داغ عزیز از دست رفته ای دارند.بعد از آنها می خواهد که اگر می خواهند روح عزیزانشان شاد باشد کمکی به خیریه ای بکنند که او واسطه آن است.قربانیان هم با دیدن ظاهر نیت نیکوکارانه او به او کمک هایی می کنند و پس از ارتباطی طولانی مدت و جلب اعتماد از آنها می خواهد که به بهشت زهرا بروند برای حضور بر سر خاک عزیزان.یکی از خانم های قربانی واقعه را اینگونه شرح می هد:« من مادرم را به تازگی از دست داده‌بودم و تحت‌تأثیر آن صفحه قرار گرفتم و پیج او را دنبال کردم.

صاحب پیج مدعی بود برای مادرش خیرات می‌کند و از دنبال‌کنندگانش می‌خواست برای کار‌های خیر کمک کنند. من مبلغی به حسابش واریز کردم و مدتی بعد با من تماس گرفت و گفت خیریه تصمیم دارد از من قدردانی کند. اول قرار شد به بهشت زهرا برویم و در آنجا با اعضای خیریه آشنا شوم. وقتی سر قرار رفتم، آبمیوه‌ای به من تعارف کرد و وقتی خوردم گیج شدم و او هم با دست ضربه‌ای به سرم زد و بی‌هوش شدم. وقتی به هوش آمدم، داخل قبر تازه کنده شده‌ای بودم و مرد جوان تهدید کرد از من فیلم و عکس سیاه تهیه کرده‌است.»

مهدی،مجرمی که اقداماتش تا کنون مثل و مانندی نداشته است قدی بلند دارد و چشمانی درشت.چهره ای عجیب و پر از تنش های روانی.سرش را پایین می انداخت و جواب ها را طوری می داد که انگار سوال را نشنیده.از او پرسیدم چقدر پول داری گفت:هیچی.گفتم خانه و ماشین و موتور و مغازه داری،خیلی صریح تکذیب کرد.گفتم در پرونده ات موجود است،گفت:کجاست بیاورید ببینم!

وقتی افسر پرونده به او گفت چرا جلوی خبرنگاران به کارهایی که کردی اشاره نمی کنی گفت:من کاری نکردم.افسر پرونده گفت:۴۰ میلیون تومان که پول گوشی موبایل دادی از پولی بوده که از این خانم اخاذی کردی.با تعجب و سریع گفت:بابا پول طلای خانمم بوده که فروختم! افسر پرونده گفت:یکی از نیروهای خدمات شهرداری در بهشت زهرا این آقا را کاملا میشناخته و چندین بار دیده بوده که سوژه هایی را می آورده در بهشت زهرا و وقتی این خانم ها را دچار احساسات می کرده از آنها اخاذی می کرده و تا کنون حدود ۵۰۰ میلیون تومان اخاذی کرده است.

متهم با پررویی خطاب به افسر پرونده گفت:«من با کسی دوست نمی شدم،پول نمی گرفتم،چرا دروغ بگم جناب!وضع مالیم در حد ضعیف است.خونه ای که دارم ارثیه پدرم بوده و موجودی حساب هم ندارم.»

خانم دیگری گفت: «به صورت اتفاقی با متهم در فضای مجازی آشنا شد. او خودش را مرد خیری معرفی کرد و مدعی بود برای آرامش روح مادرش خیرات می‌کند. من فریب او را خوردم و به او کمک کردم تا اینکه روزی قرار شد سر خاک مادرش برویم. در بهشت زهرا مرا مسموم و بی‌هوش کرد و بعد هم از من فیلم و عکس سیاه تهیه کرد. از آن روز به بعد من برده او شدم و او از من اخاذی می‌کرد. او حتی مرا شکنجه هم می‌داد. الان با دیدنش می‌ترسم و دست و پایم به لرزه می‌افتد.»

خانم دیگری آرام به من نزدیک شد و با ترس به بیان اتفاقاتی که برایش رخ داده پرداخت و گفت: «در اینستاگرام با او آشنا شدم و برای آرامش روح مادر و پدرم به او که مدعی بود خیر است، کمک کردم. روزی برای مراسمی به خانه‌اش رفتم که در دامش گرفتار شدم. دو زن هم با او همکاری می‌کردند و مدعی بودند رمال هستند. مرد شیطان‌صفت پس از تهیه فیلم و عکس به من گفت رمال‌ها گفته‌اند من شمش طلا دارم و باید به او بدهم. شمش طلا نداشتم، اما از ترس آبرویم خریدم و به او دادم.

یکی دیگر از خانم هایی که حدود ۶۵ سال سن داشت گفت:وقتی به او یک میلیون یا بیشتر پول می دادم عصبانی می شد و می گفت مگر من گدا هستم که به من اینقدر پول می دهی.

چک های ۳۰ میلیونی و ۵۰ میلیونی داشت و می گفت باید ما پاس کنیم و همیشه چک داشت.دو سال است که او را می شناسم و به زور خرج خانه اش را می دهم.خرج زن و بچه هایش را هم می دادم و مجبور بودم برای اینکه آبرویم نرود این کار را بکنم.

مهدی اما در آخر جمله ای عجیب گفت و ضمن انکار همه این کارهایی که کرده است و در پرونده اش با مستندات موجود است گفت:«اگر این چیزها ثابت شود با دستان خودم خودم را اعدام می کنم.

ماجرای این مجرم خاص تر و ویژه تر از آن است که به سادگی بشود از کنار آن گذشت و به نظر می رسد به دلیل اختلالات روحی و روانی او باید تیمی از روانشناسان و جرم شناسان نیز روی او به عنوان یک مجرم خاص کار جرم شناسی کنند و یافته ها به دانشنامه های جزا و جرم شناسی اضافه شود.

https://www.asianewsiran.com/u/eqj
اخبار مرتبط
در شهریور سال جاری روز حادثه «مهیا.ن» در خانه با پدر، عمو و برادرش تنها بود و این سه نفر همان روز متوجه ارتباط مهیا با یک پسر جوان می‌شوند و...
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید