آسیانیوز - در توضیحی حتی آمده که این نوع سرمایهگذاریها ممکن است به رشد اقتصادی و اشتغال و کاهش تنشهای تجاری منجر شود.
یکی از عظیمترین دستآوردهای اعتقادی انقلاب سیاسی بهمن ۱۳۵۷، خودباوری بود. این زمینه ارزشمند ذهنی پس از اعمال تحریمهای ضدبشری ابرقدرتها و طی جنگ ۸ ساله، از نگاهی تحولی بسیار قابل توجه در رشد و شکوفایی صنعت کشورمان ایجاد کرد. چه بسیار کارخانههای کارآمد و مطرح به خاطر محدودیتهای ارزی مجبور شدند خود دست بالا بزنند و نواقص و کمبودهای روبه افزونیشان را جبران کنند. ترکیبی شورانگیز از دانش، تجربه، تکنولوژی، آزمون و خطا و مهمتر از آنها اجبار و اعتقاد، معجزهها آفریدند!
چه درچنته داریم؟ چه هستیم؟ درچه موقعیت دشواری قرار گرفته ایم؟ وبه کجا باید برسیم؟ پرسشهای اساسی بود که ذهن همه ما را به شدت مشغول کرده بود. نوعی ارادهگرایی گسترده در میان مردم و نه تنها در جماعتی از نخبگان، نه فقط در انبوه جاننثاران در میادین خونبار جنگ، ایجاد کرده بود که چه بسا در تاریخ این سرزمین بیسابقه تلقی میشد.
در محیطهای تولیدمحور، که پشتیبانان جنگ در جبههها محسوب میشدند، از ترکیب طیف گسترده نیروی کار که حاضر به همهگونه جانفشانی بودند، یعنی از یک کارآموز، کارگر ساده گرفته تا یک کارگر متخصص باتجربه، از یک پرسنل جزء دفتر فنی تا یک مهندس به غایت کارآمد، در جایگاه عالیترین سمَت تکنوکرات، روزی نبود که خلاقیتی در جهت بروز جلوهای آشکار از شروع یک انقلاب صنعتی به منصه ظهور نپیوندد.
چه بسا اگر جنگی در کار نبود، آن شور و شوق و اعتقاد، کشور ما را به یک کشور صنعتی مطرح در جهان بدل میکرد، اما متاسفانه با خاتمه جنگ و پیروی از سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، یعنی دو بال از بدشگونترین پرندگان تاریخ مدرن بشری این دوران تابناک دوباره دروازهها را برای واردات و بهخصوص واردات بیرویهی کالاهای مصرفی ـ و نه تولیدی ـ گشود و آنچنان تاریکی بهبار آوردکه چشم چشم را نمیدید.
انبوه کالاهای چینی مثل مور و ملخ تمامی بازار تشنه ما را چنان پوشاند که ویرانی و به تعطیلی کشیده شدن روزافزون کارگاههای کوچک و بزرگ تولیدی نادیده گرفته شد. ورود بیرویه کالاهای غالبا بُنجل و مصرفی کمدوام چینی پدر تولید کشورمان را در آورد، و از تولیدات خرد و نیمهکلان حاصل از آن محدودیتهای هولناک چیزی باقی نگذاشت.
نا نوشته نماند، این رویه چین خاص کشور ما نبود، عملکرد جهانی آن بود. یک اروپایی هم شانه سر ساخت کشورش را میدهد و هم ساخت چین را که بهایی کمتر از ربع دومی داشت، انتخاب میکرد! اما در کشورمان چنین نبود، و لذا بازار کالاهای مصرفی توسط لشکر فرآوردههای فاقد کیفیت چینی تسخیر شد و با کمال تاسف، همچنان سایههای بالهای آن جغد شوم بر صنعت نیمهجانمان در فراز و فرود است که این بار چشم بادامیهای گونهبرجسته برایمان طَرفی دیگر بستهاند. ندا سردادهاند که دیگر برایتان کالاهای بنجل به ارمغان نمیآوریم، سرمایه میآوریم که اشتغالزاست و منجر به رشد اقتصاد میشود و تنشهای تجاری را کم میکند!
برایتان کارخانه تولید خودروسازی برقی نمیآوریم، هزاران تاکسی برقی میآوریم تا این کالا جا بیفتد، فرهنگ استفاده کردنش زمینگیر شود، جایگاههای تولید انرژیاش، لوازم یدکیاش، تعمیرگاههایش و... بعد کمکم خودتان مایل به داشتن کارخانهاش خواهید شد. ماچشم بادامیهای زردپوست، از چشم آبیهای سفیدپوست درسها فرا گرفتهایم از باب پس دادن! غافل از اینکه همه میدانیم سرمایه صرفا یک هدف را تعقیب میکند: سود بیشتر، همچنانکه جریان آب سرپایینی را! حالا با صدور کالاهای بهویژه بُنجُل نشد، با صدور سرمایه با شرطها و شروطها، این شما و این ما!
شاید در این مورد ذکر خاطرهای بد نباشد. اوائل دهه ۱۳۸۰ از یکی از مدیران ارشد نیروگاه اتمی بوشهر که با مترجماش در جلسات حضور مییافت، پرسیدیم این چه نیروگاه ساختنی است که هیچگاه تمام نمیشود؟ و وی تمام تقصیرها را گردن کوتاهیهای مقامات و دست اندرکاران ایرانی انداخت و اسم کشورهای بسیاری را آورد که در موعدی بسیار کوتاه کار تمام و مرحله بهرهبرداری آغاز شده بود از جمله در چین.
از وی پرسیدم چینیها با شما چگونه قرار داد بستند، نمیخواست توضیح دهد با هزار ترفند بالاخره از زیر زبانش بیرون کشیدیم که وقتی آنها قرارداد ما را دیدند گفتند اگر بخواهیم طی این پروژه، نیروگاه ساختن را هم یاد بگیریم چقدر باید بپردازیم؟ رفتیم و آمدیم گفتیم ۵ برابر این مبلغ، و با کمال تعجب بلافاصله پذیرفتند!
کشوری که قبل از دهه ۹۰ صرفاً به انبوهی جمعیتش شُهره و نامآور بود، به یمن رشد نیروها و پایههای صنعتی که طی دهها سال فراهم کرد، در کمتر از ربع قرن حاضر حرف از صدور سرمایه میزند. آینه عبرت برای ما اندر مزایای کشوری که انقلاب صنعتیاش را پشت سر گذاشته است! با این رویکرد پنهان تبلیغاتی که: حتی نگران تولید انرژی اتومبیلهای برقیتان هم نباشید. با ایجاد سیستمهای تولید انرژی سازگار با محیط زیست، برایتان انرژیاش را هم فراهم میکنیم! شما هم که قرار نیست درس بگیرید، پس... تحویل بگیرید!
و خلاصه یکی از عواقب مصیببار سرهایی که دائم ناآموخته به سنگ میخورند، این است که مغزهایشان تدریجاً دچار آسیب جدی میشود.