آسیانیوز - مثل بدنی که دمایش از ۴۰ درجه سانتیگراد گذشته باشد، یا کارنامه دانشآموزی که معدلش زیر ۸ باشد.
اما این پدیدهی هولناک یک اثر هولناکتر دیگری هم دارد و آن اینکه نقش کلیدی ارزش اعداد و ارقام را که در علوم چه بسا تعیینکننده هستند، کاهش میدهد. زندگی روزانه، این سلطان بدون عزل، ما را به مناسبات بازار، عرضه و تقاضا، خریدوفروش، پول، پرداخت و دریافت، بانک، انواع کارتها و در شرایط فعلی با اعداد و ارقام نجومی درگیر میکند و این امر روزانه و مکرر ، باعث میشود ارزش واقعی اعداد و ارقام درجایگاه واقعیشان کمتر جلوه کند.
در دهه ۴۰ خورشیدی که قیمت یک قوطی کبریت ۱ریال بود و سکههای ده شاهی ۱، ۲ ، ۵ ، ۱۰ ریالی و اسکناسهای ۲ ، ۵ ، ۱۰ ،۲۰ ، ۵۰ و نهایتاً ۱۰۰ تومانی رواج داشت، این اعداد آنقدر خُرد و ناچیز به نظر نمیآمدند که امروزه! امروزه روز، یک میلیون تومان رقمی نیست، اما یک میلیون عدد بزرگی است، چون با یک میلیون تومان میتوان کالاهای صرفاً یک یا دو روز یک خانواده ۳-۴ نفری را تأمین کرد، این به آن معنی است که یک میلیون عدد کوچکی نیست. قابل توجه اینکه جمعیت ایرانیان سراسر دنیا صرفاً ۸۰ الی ۹۰ تای همین یکمیلیون ناقابل است.
حال با توجه به این مقدمه نسبتاً مفصل و طولانی نظرمان را معطوف به خبرهای رسمی زیر میکنیم:
ـ سازمان پزشکی قانونی شمار کارگرانی را که درسال ۱۴۰۲ جانشان را بهخاطر حوادث کار از دست دادهاند ۲۱۱۵ نفر اعلام کرد.
ـ مرکز آمار ایران تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ را ۹۲۹ هزار و ۷۹۸ نفر اعلام کرد.
ـ در یک ماهه اخیر ۳ پرستار در موقع خواب جان سپردند. یکی از عوامل علت مرگ شدت کار اعلام شده است.
ـ در سال گذشته ۱ میلیون و ۱۸ هزار و ۴۱۵ سرقت رسمی صورت گرفته که نسبت به سال ۱۴۰۱، ۸۶ درصد افزایش داشته و بیش از ۵۰ درصد دستگیرشدگان سرقتهای خانگی، بار اولی بودهاند.
این سیاهه تأسفبرانگیز را تا الیماشاءالله میتوان گسترش داد و تعمق درباب هر کدامشان هر انسانی را دچار اندوه و حیرت میکند.
این چه کار و کار کردن و شرایط کاری است که نه تنها امنیت نمیآورد، بلکه میتواند مرگآفرین باشد! هرکدام از این کارگران به خانوادهای تعلق داشتند، نانآورشان بودند، ستون جمعی بودند، چه چشمها که در پایان روز در انتظارشان به درهایی دوخته شده بوده، چه حرفها برای گفتن به آنها و شنیدن از زبان آنها در اذهان آماده شده بوده، چرا باید وجود عزیزشان به خطر بیفتد؟ متأسفانه به سادگی بیش از دوهزار نفر قربانی حوادث کار سالانه شدهاند!
یک کودک بازمانده از تحصیل، چه عاقبتی در پیش رو دارد؟ مگر نه اینکه پشت هر نادانی، ناتوانی است. قریب یک میلیون نفر کودک بازمانده از تحصیل، آن هم در هزاره سوم و در عصر زعامت رایانهها!
حتی چند روز پرستاری از یک بیمار که چه بسا پیوندهای عاطفی هم با او داشته باشیم، باعث میشود از دشواری پرستاری کردن دست به آسمان بالا بریم ... مجری این حرفه بهغایت دشوار، سزاوار همهگونه ستایش و قدردانی است و نه آنکه آنقدر به او فشار وارد شود که خوابش به خواب ابدی بپیوندد! بهراستی چه مدیریتی بر بیمارستانها اعمال میشود که پرستارهایش بر اثر خستگی در حین خواب جان میسپارند؟!
و بالاخره بیش از ۱ میلیون سرقت رسمی در سال رقم بالایی است و از آن مهمتر ۵۰ درصد از سارقان دستگیرشده بار اولی بودهاند. بله کاملاً حق داریم چشمهایمان را بمالیم و اگر عینکی هستیم، آن را روی بینیمان جابهجا کنیم. بله حق داریم باز هم در پاسخ به نوهمان که میپرسد: «باباجی چرا باز روزنامه میخونی و اشک میریزی؟» بگوئیم: «اشک شوقه عزیزم! دخترک تکواندو کارمون، مدال طلای اروپا رو برده!»