«همیشه ساک و کولهپشتیاش آماده بود. برمیداشت میرفت تهران، به این امید که از همانجا اعزام شود. اغلب برای صرفهجویی در هزینهها با قطارهای اتوبوسی میرفت. گاهی حتی صندلی برای نشستن گیرش نمیآمد. بیتابیها و بیقراریهای آقامصطفی کسانی که مخالف رفتن او بودند را راضی کرده بود.»
نسرین پرک به خوبی توانسته است ماجرای یک زندگی زیبا و سرشار از خوبی را در ۱۲ فصل به یاد ماندنی تصویر کند: آشنایی در راه مدرسه، برای این لحظه خیلی انتظار کشیدم، لویزان، تو برای کارهای بهتری آفریده شدی، آواز جیرجیرکها، تقارنی لذتبخش، ترسی موهوم، روزهای سخت در راهاند، جنون قیصری، بهار فصل جدایی ما بود، باز همان خیابان بود، همانروشنی، همان صدا، خوابهای صادقه و رؤیای بیداری.
از فرازهای جالب کتاب رابطه عاطفی درسآموز زن و مرد داستان است که یاد گرفتهاند همیشه یار یکدیگر باشند و احساسات هم را درک کنند و همین است که هر خاطره سادهای را رنگی از جاودانگی میزند.
«آقا مصطفی و دوستانش روی مبلهای داخل هال نشسته بودند و من توی آشپزخانه بودم. سماور را روشن کردم و تا جوش آمدن آب داخل سماور، لیوانها و قندانها را توی سینی چیدم. سینی چای را گذاشتم روی اُپن و خودم رفتم داخل اتاق. آقا مصطفی میگفت: «به نظر من ما نباید به عنوان یک نیروی عادی آموزشندیده بریم. نیرویی که فقط بتونه تفنگ دستش بگیره، رفتنش تأثیر چندانی نداره. ما باید اول دورههای آموزشی رو ببینیم، بعد نیروی داوطلب جمع کنیم و بهشون آموزش بدیم.»
کتاب رویای بیداری نوشته نسرین پرک، روایتگر خاطرات شفاهی خانم زینب عارفی همسر شهید مدافع حرم مصطفی عارفی
را نشر ستارهها در ۳۲۸ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است.