آسیانیوز - این کتاب، در حقیقت پژوهشی در زمینه فلسفه حقوق و نقد سنت قیمسالاری و پدرسالاری در سیستم حکمرانی و روابط اجتماعی و دفاع از مردمسالاری، تساوی حقوق و رفع تبعیض است.
روانشناسان، جوامع بشری را به جمعگرا و فردگرا تقسیم میکنند. فردگراها حقوق فردی و اختلاف سلیقه و کثرتگرایی را میپذیرند و جمعگراها طرفدار حرکت جمعی و دنبالهرو منجی و پیشوا و قیماند. در این زمینهها ما هنوز نیاز به استفاده از ادبیات حقوقی و سیاسی در سطوح فراملی و بینالمللی داریم. این کتاب میتواند برای فهم بهتر ما از حقوق بشر و حقوق شهروندی و دایره حقوق و تکالیف متقابل دولت و ملت برای ما شهروندان ایرانی سودمند باشد.
سنت جامعه ایرانی در حوزه سیاسی بر پایه نظام دیرپای پادشاهی استوار بود که شاه قبل از اسلام دارای فره ایزدی و پس از اسلام، ظلالله و یا خلیفه خوانده میشد، چندانکه همین تهران هم بیش از آنکه دارالسلطنه نامیده شود، رسماً دارالخلافه خوانده میشد. نظام اجتماعی هم چه در خانواده و محله در شهرها و چه در ایلات و عشایر و روستاها تا قبل از مشروطیت قیممآبانه بود. مردسالاری در سطح خانواده، نمود و نماد قیمسالاری و اراده ایلخان و رئیس عشیره یا کدخدا تبلور بقایای بردهداری اما به شکل ارباب و رعیتی بود. در همه سطوح از شاه و گدا و مالک و رعیت، زنان دچار تبعیض مضاعف بودند. مرد، حق طلاق و تعدد زوجات داشت و ولایت قهری بر فرزندان با پدر و پدربزرگ پدری بود، نه با مادر و پدربزرگ مادری. ازدواج دختر باکره هم ولو چهل ساله و استاد دانشگاه یا وزیر و وکیل، موکول به اجازه ولی قهری (پدر و پدربزرگ پدری ولو بیسواد و بیتجربه) بود.
در این احوال، مطالعات تطبیقی مخصوصاً برای تحولخواهان جاذبه داشت. اساسا ترجمه از دیرباز به ما فرصت مطالعات تطبیقی و اقتباس از خرد جمعی ملل دیگر داده است. ترجمه کلیله و دمنه از هندی به پهلوی به وسیله برزویه طبیب نمونهای از نخستين انتقال فرهنگ سیاسی از کشوری به کشور ایران است که دقایق و لطایف حکمرانی را از زبان حیوانات شرح میدهد. چنانکه امروز هم ترجمه کتابهای خارجی و مقایسه وضع ایران به جهان به ما اجازه میدهد که در مسیر حل مسائل داخلی خودمان اعم از اقتصادی و سیاسی یا فرهنگی و آموزشی، از تجارب و اندیشههای ملل دیگر بهره بگیریم.
نهضت ترجمه و تأسیس بیتالحکمه در قرون اول اسلامی، محصول اندیشههای فیلسوفان و حکیمان یونانی و سریانی را از یک سو و فرهنگ و مدیریت ایرانی را از سوی دیگر به زبان عربی که در آن روزگار زبان علمی مشترکالمنافع بزرگ اسلام از کاشغر تا مصر و سودان بود، منتقل کرد. در دو قرن اخیر هم یعنی در پی شکست ایران از روسیه، ما برای گذار از سنت به مدرنیته به ترجمه آثار غربیها به فارسی روی آوردیم. چندانکه حتی متمم قانون اساسی مشروطیت هم ترجمه قانون اساسی بلژیک و فرانسه بود.
ما برای تعلیم در دارالفنون از اروپا معلم استخدام کردیم و برای اداره مالیه عمومی شوستر را به عنوان وزیر مالیه از آمریکا با رأی مجلس منصوب و به ایران آوردیم. برای تدوین قوانین جدید و تأسیس دادگستری نوین، موسیو آدولف پرنی را از فرانسه به عنوان مشاور وزیر عدلیه انتخاب کردیم، در علوم پزشکی هم پس از تأسیس دانشگاه تهران، پروفسور شارل ابرلین فرانسوی به دستور رضاشاه به وسیله حسین علا، سفیر ایران در پاریس به سمت ریاست سه دانشکده پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی استخدام شد، همچنانکه برای ساخت و ساز راه آهن و جاده و بناهای بزرگی همچون کاخ دادگستری و وزارت دارایی از آلمانیها کمک گرفتیم و اینها همه موجب میشد که ما اگر مستقیما قادر به مراجعه به منابع علمی، فلسفی، حقوقی، فرهنگی، هنری و حرفهای به زبانهای بیگانه نباشیم، از طریق ترجمه با مفاهیم و مضامین مورد نظر آشنا شویم.
آمار دقیقی در دست نیست اما تعداد کتابها و مقالاتی که از اوایل قاجار تا کنون به فارسی ترجمه شده است حدودا از بیست هزار درمیگذرد و این کوششهای عالمانه، میراث بزرگی را در شکلدهی هویت فرهنگی و علمی نسل کنونی، بر جا گذاشته است. نسل ما هنوز قیمسالار و قهرمانپرور و جمعگرا بود، اما نسل امروز، به گونه وحشتناکی فردگرا، خودمحور، زیادهخواه و هنجارشکن است. این هم بیش از آنکه به سیاست مرتبط باشد، به فرهنگ و سبک زندگی مربوط است، سبک زندگی تازهای که انتخاب فردی است. نمونه آن، انتخاب جوانان به جلای وطن و مهاجرت بیبازگشت از ایران است. این جوانان، نه تنها قصد ساختن ایران را ندارند، بلکه به فکر روزهای تنهایی و ناتوانی پدر و مادرشان هم نیستند. در نظام پدرسالاری میگفتند:
پدر در کودکی از شوق از آن دست پسر گیرد/ به امیدی که در پیری، پسر دست پدر گیرد!
اما امروز پسران و دختران، بیاعتنا به خواست پدر و مادر و نیازهای آنان راهی کشورهای دوردست میشوند و بسیاری حتی در فوت پدر و مادرهایشان هم به خانه پدری برنمیگردند. ما در عرصه سیاسی از قیمسالاری به نوعی و در عرصه خانوادگی و تشکلهای مدنی از فردگرایی به نوعی دیگر لطمه خورده ایم. راه درست، راه میانه است.