از نگاه فرگوسن در ورای هر پدیده تاریخی بزرگ یک راز مالی پنهان است و رنسانس به این علت چنان رونقی در بازار هنر و معماری پدید آورد که بانکداران ایتالیایی نظیر مدیچی، با به کار گرفتن قواعد مربوط به ریاضیات در امور مربوط به پول، صاحب مکنت شدند، حباب بورس اوراق بهادار موجب انقلاب فرانسه شد و جمهوری هلند به این علت بر امپراتوری هابسبورگ تفوق یافت که برای آن، از نظر مالی، برخورداری از بورس اوراق بهادار مدرن به داشتن بزرگترین معدن نقره جهان ارجحیت داشت.
«برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» در اولین فصل به صعود پول و اعتبار پرداخته است؛ فصل دوم به بازار اوراق قرضه، و فصل سوم به بورس اوراق بهادار اختصاص دارد، فصل چهارم داستان بیمه را تعریف میکند، فصل پنجم مربوط به بازار املاک و مستغلات است و فصل ششم به صعود، سقوط و صعود مالیه بینالملل مربوط میشود. هر فصل به یک سوال عمده تاریخی نظر دارد. پول پیش از آنکه بالکل ناپدید شود و جایش را به ارقام در تالارهای بورس و دفاتر حسابداری بدهد، از چه زمان از شکل فلزی به شکل کاغذی درآمد؟ آیا صحت دارد که بازار اوراق قرضه با تعیین نرخ بهره وامهای بلندمدت حکومت جهان را به دست میگیرد؟ بانکهای مرکزی در ترقی شدید و کسادی بازار سهام چه نقشی ایفا کردند؟ چرا بیمه لزوما بهترین راه برای حمایت از خودتان در برابر خطرات نیست؟ آیا مردم درباره منافع سرمایهگذاری در معاملات املاک دچار توهم و اغراقگوییاند؟ و آیا اتکای متقابل چین و آمریکا به یکدیگر، عامل ثبات مالی جهان است، یا اینها همه وهم و خیال است؟
در بررسی فراز و فرود چهار هزار سال تاریخ پول، این تبلور ارتباط بین بدهکار و بستانکار، فرگوسن با نگاهی خوشبینانه برآمدن پول را یکی از نیروهای پیشرفت بشر توصیف میکند که مجموعهای از نوآوری، واسطهگری و تلفیق است که برای رهایی انسان از کار شاق گذران از راه کشاورزی و رهایی از دام مالتوسی بهاندازه پیشرفت علم یا گسترش قانون حیاتی بوده است. او در این راستا نوآوریها در نهادهای مالی را اصل میداند و معتقد است اقتصادهایی که نوآوریهای نهادی را تلفیق کردند- بانک، بازار اوراق قرضه، بورس اوراق بهادار، بیمه و دموکراسی مالکیت املاک- در درازمدت بهتر از آنهایی که این کار را نکردند عمل کردند، زیرا به گمان فرگوسن، واسطهگری مالی معمولا نسبت به مثلا زمینداری یا برنامهریزی مرکزی توزیعِ کارآمدتر منابع را امکانپذیر میسازد.
به عقیده فرگوسن فقر فرآیند درندهخویی داراها برای نابود کردن ندارها نیست بلکه بیشتر به فقدان نهادهای مالی مربوط میشود یعنی به غیاب بانکها نه به حضورشان. وامگیرندگان فقط زمانی که به شبکههای اعتباری متنفذ دسترسی داشته باشند میتوانند از چنگ نزولخوارها بگریزند و پساندازکنندگان زمانی که بتوانند پولشان را به بانکهای قابل اعتماد بسپارند، پول از عاطل و باطل ماندن به مصرف صنعت یا از غنی به فقیر میرسد. این نکته فقط کشورهای فقیر را دربر نمیگیرد بلکه درباره فقیرترین نواحی کشورهای مثلا پیشرفته هم صدق میکند، مثل مجتمعهای مسکونی گلاسگو، که عدهای از مردم پوستشان کنده میشود تا با روزی شش دلار، خرج همهچیز از خمیردندان تا ایاب و ذهاب را بدهند، اما در همان جا نرخ بهرهای که نزولخوارهای محلی میگیرند، ممکن است در سال از 11میلیون هم بیشتر شود.
نایل فرگوسن همچنین خاطرنشان میکند اگر نظام مالی عیب و نقصی دارد، برای آن است که خصوصیات ما آدمیان را منعکس و بزرگ میکند. درعین اینکه از یک اثر تحقیقی در حوزه رفتارهای مالی چیزهایی میآموزیم، پول تمایلمان به اغراق و مبالغه را تقویت میکند و اینکه از سرزندگی، زمانی که اوضاع خوب پیش میرود، به افسردگی عمیق، زمانی که بد پیش میرود، چرخش کند. رونقها و رکودها در اصل، محصولات نوسانات عاطفی ما هستند. اما بنیه مالی درعینحال تفاوتهای ما را هم بزرگ میکند، شانس و هوشمان را تقویت میکند و بدبیاری و کندذهنیمان را تحلیل میبرد. جهانی شدن مالیه به این معنی است هرچه بازارهای مالی جهان بیشتر درآمیزند، فرصتهای یادگیری دانش مالی برای مردم در هرجای جهان بیشتر میشود و همینطور خطر سیلان سقوط افرادی که از این دانش بیاطلاعاند.
جمعبندی فرگوسن حاکی از این است که تاریخ مالی اساسا نتیجه دگرگونی نهادی و گزینش طبیعی است. حرکت اتفاقی «نوآوریها و دگرگونیهایی که گزینش طبیعی در آن نقشی ندارد و در یک آن رخ میدهند» و جوشش «نوآوریها و دگرگونیهایی که موقعی رخ میدهند که، مثلا، بانکهای چینی از فعالیتهای آمریکاییها اقتباس کنند» در آن نقش دارند و البته «تکامل متقابل» زمانی پیش میآید که گونههای مختلف مالی هماهنگی و همخوانی دارند، مثل بنگاههای تجارت ریسک و کارگزاران اولیهشان. اما محرک اصلی گزینش بازار است. ارگانیسمهای مالی برای دست یافتن به منابع محدود با یکدیگر در رقابتاند. ممکن است گونههای خاص در زمانهای خاص و مکانهای خاص غالب شوند. اما نوآوریهای گونههای رقیب یا ظهور گونههای کاملا جدید، از ایجاد سلسلهمراتب مستمر یا تکمحصولی ممانعت میکنند؛ موسساتی با ژن خودخواه که با رونوشتبرداری از خود و دوام بخشیدن به خود، مستعد تکثیر و باقیماندناند.
در جدال همیشگی بین نظریهپردازان در گرایش به دولت یا بازار نیز فرگوسن بر آن است که بهای رهایی توسط دولت همانا کنترل توسط دولت است و تاکید میکند که واقعیت تاریخی این است که دولتها و بازارهای مالی همیشه همزیستی داشتهاند. درواقع بدون اقتضائات مالیه عمومی، بسیاری از ابداعاتی که بانکهای مرکزی، بازار اوراق قرضه و بورس اوراق بهادار را پدید آورد هرگز پیش نمیآمد. و درنهایت فرگوسن تصریح میکند که پول، غولی که باید به شیشه جادو برگردد نیست بلکه منعکسکننده تصویر بشر است که در هر ساعتِ کار روزانه نشان میدهد که ما چگونه به خود ارج مینهیم و البته امکانات مالی جهان اطرافمان را فاش میکند.
کتاب «برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» نوشته نایل فرگوسن با ترجمه شهلا طهماسبی و احمد محمدی را در۴۹۶ صفحه و با قیمت ۳۸۰۰۰۰ تومان نشر اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.