شنبه / ۲۴ شهریور ۱۴۰۳ / ۰۰:۰۴
کد خبر: 24390
گزارشگر: 464
دکتر محمد رسولی
اوستا مادر شاهنامه است و شاهنامه مکمل آن
تاریخدانان، اوستا را دانشنامه سترگ ایرانیان میدانند، مجموعهای که در دوره ساسانی دارای بیست و یک بخش بوده، اما امروزه بخشهای کمی از آن باقی مانده است.
آسیانیوز؛ لازم است به این مطلب مهم اشارهای داشته باشیم که یکی از منابع اصلی شاهنامه، در واقع کتاب اوستاست. کتاب اوستا که به قدر کافی مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته، کتاب دینی مذهبی زرتشتیان است. باید گفت اوستا در واقع نخستین دانشنامه ایرانیان بوده که در آن از هر موضوعی به اندازه کافی مطلب بوده است، از جمله تاریخ ایران.
هنگامی که اوستا از بین میرود بخشهایی از آن سینه به سینه و نسل به نسل یا در سایر آثار ماندگار میشود. بخشهایی از اوستای از بینرفته به دست دقیقی توسی و نیز به دست حکیم ابوالقاسم فردوسی رسیده و از منابع اصلی تشکیلدهنده شاهنامه است. از همین رو میبینیم که هر کسی هم که در طول تاریخ روی شاهنامه بهطور اساسی و اصولی کار طولانیمدت پژوهشی کرده است، حتما به کتاب آسمانی اوستا هم پرداخته است.
در واقع دو کتاب اوستا و شاهنامه به گونهای یکدیگر را تکمیل میکنند. برای مثال شاید یکی از شاخصترین افراد آقای فریتز وُلف (1943-1880) آلمانی باشند که همه عمرش را صرف شاهنامه و اوستا کرد و دانشنامه و واژهنامهای که راجع به شاهنامه نوشت، بی نظیر است. این در حالی است که کار دیگر این پژوهشگر، پژوهش در اوستا بوده است. بنابراین این دو کتاب به هم مربوط میشود.
راجع به اوستا گفتنی است که آن اوستای نخستین که در نوشتههای برخی از مورخین سده اول میلادی به آن اشاره شده، تعداد واژگانش در حدی بوده است که محققین محاسبه کردند اگر آن اوستای اصلی، امروز موجود بود حدود هشتاد هزار رویه کتاب میشد. تصور کنید چنین کتابی که بیست و یک نسْک بوده و در هر نسْک یعنی هر دفترش موضوعی ویژه را به خودش اختصاص داده بود، یکی از منابع اصلی حفظ تاریخ تمدّن و فرهنگ ایرانیان بوده است.
جالب اینجاست در شاهنامه هم میبینیم که گرچه مأموریت اصلی شاهنامه روایت تاریخ است، امّا به مناسبت موضوع، یک بیت حکیمانه و به فراخور مسائل تاریخی، جغرافیایی، فلسفی، عرفانی و حتی پزشکی هم ابیاتی در شاهنامه دیده میشود. میتوان گفت اوستا بهگونهای مادر شاهنامه است و شاهنامه مکمل آن. اگر بخواهیم بهدنبال رد و نشانی از آن اوستای بزرگ گمشده باشیم، میتوانیم آن را در شاهنامه پیدا کنیم. شاهنامه بخشهای از دسترفته اوستا را تا حدی به ما منتقل کرده است.
اگر بخواهیم وارد بحثهای اساسیتر شویم، آن سه اصل معروف ایرانی که حالا به اسم زرتشت و اوستا بیشتر شناخته میشود یعنی گفتار نیک، پندار نیک وکردار نیک را در سراسر شاهنامه میبینیم. از سوی دیگر، راجع به خود اوستا هم در شاهنامه ابیات زیادی هست حداقل در حدود 16 بیت در شاهنامه وجود دارد که به اوستا اشاره میکند. برای مثال «خداوند را دیدم اندر بهشت/ من این زند و اُستا همه زو نوشت» یا اینکه «که ما راست گشتیم و ایزدپرست/ کنون زند و استا سوی ما فرست» اینها برخی از ارتباطات شاهنامه و اوستاست.
وجود تشابه در حکمتها و دانشها و بهویژه در اخلاق نظری و عملی شاید از وجوه بارز اشتراک این دو کتاب است. راجع به این موضوع چندین مقاله و نوشته و گفتار در دسترس است که وجود تشابه اوستا و شاهنامه را بررسی کرده است. همان ارزش تقدسی که اوستا نزد ایرانیان دارد، برای شاهنامه هم وجود دارد و از همینروست که ایرانیان برای شاهنامه ارزش قداستگونه قائلند. چرا که این را میدانند که بین کتاب آسمانی اوستا و شاهنامه ارتباطی تنگاتنگ برقرار است. راجع به هر یک از اصول مهم ایرانی، ابیات بسیار زیادی در شاهنامه به چشم میخورد؛ برای مثال برای موضوع گفتار نیک: «ز نیکو سخن به چند در جهان/ به نزد خردمند فرخ مَهان» یا راجع به کردار نیک که ابیاتی بسیاری در شاهنامه وجود دارد، برای نمونه «اگر جاودانه نمانی به جای/ همان نامْ به زین سپنجی سرای» یعنی چنان رفتارت باشد که بعد از رفتنت هم از تو به نیکی یاد کنند.
راجع به پندار نیک اگرچه خود جمله «بنام خداوند جان و خرد» به پندار نیک ارتباط دارد، ولی بیت مشخصتر «سرت سبز باد ودلت شادمان/ تنت پاک و دور از بدِ بدگمان» نیز به همین موضوع اختصاص دارد.
https://www.asianewsiran.com/u/fez