شنبه / ۱۷ آذر ۱۴۰۳ / ۱۴:۳۶
کد خبر: 26756
گزارشگر: 464
۴۴
۰
۰
۲۰
پوریا زرشناس، دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر

چرا مسیر ادبیات و هنر ما به سراشیبی افتاده است؟

چرا مسیر ادبیات و هنر ما به سراشیبی افتاده است؟
در سال‌های اخیر، به تعداد بلاگرها و اینفلوئنسرهای کتاب در ایران با هدف معرفی و کمک به بازار نشر در شبکه‌های اجتماعی افزوده شده اما رفتارهای بازاری و جریان‌سازی‌های دروغین، آفت این اقدامات است.

آسیانیوز ایران؛ وقتی افرادی که صرفا به واسطه شهرت در فضای مجازی شناخته می‌شوند، جایگاه اندیشمندان و نویسندگان واقعی را تصاحب می‌کنند و معیار ارزش، نه کیفیت محتوا، بلکه تعداد لایک‌ها و فالوورهاست، باید به ریشه‌های این بحران توجه کرد.

مشکل کجاست؟

صحنه تئاتر زیر سلطه چهره‌های مشهور بی‌ارتباط با هنر واقعی است. حضور بازیگران سینما و تلویزیون، روی صحنه تئاتر، طی سال‌های اخیر، با موجی از واکنش‌های متفاوت مواجه بوده است. عده‌ای این حضور را غنیمت شمرده و آن را به نفع مصادیقی چون جریان اقتصادی تئاتر نسبت دادند و در مقابل، برخی این حضور را ناامن دانسته و ساحت نمایش و صحنه را مبرا از آن رخدادهایی که مقابل دوربین سینما و تلویزیون می‌گذرد، می‌دانند.

این تقابل طی سالیان اخیر، همواره به محلی در جهت مناقشه دو گروه تبدیل شده است اما کفه قضاوت همواره به نفع موافقان این حضور، سنگینی کرده است علی‌الخصوص آن‌که طی ماه‌های اخیر، اخباری مبنی بر حضور اینفلوئنسرها روی صحنه نمایش حسابی خبرساز شده بود. در چنین شرایطی استدلال موافقان حضور بازیگران سینما و تلویزیون در تئاتر این بود که در این زمینه، آیا حضور بازیگر حرفه‌ای موجه است یا حضور اینفلوئنسرها؟

لازم است به این نکته مهم اشاره کنیم که بسیاری از بازیگرانی که امروز به ستاره‌های دنیای سینما، شبکه نمایش خانگی و تلویزیون تبدیل شده‌اند، از تئاتر شروع کرده‌اند و خاستگاه تئاتری دارند و اکنون که پس از مدتی، دوباره به صحنه تئاتر بازگشته‌اند، نمی‌توان این ایراد را بر آنها وارد دانست که چرا خود را به هنر نمایش سنجاق می‌کنند. خاک صحنه دامن‌گیر است و اگر باید انتقادی را به این دسته از بازیگران وارد دانست، باید عنوان کرد که چرا در طول این مدت، در عرصه نمایش کم‌کاری داشته‌اند.

حضور یک سلبریتی یا بازیگر چهره به خودی خودی ایرادی ندارد و در همه جای دنیا هم بازیگران سینما برای آزمودن خود و کسب تجربه به سمت تئاتر می آیند اما این اتفاق در صورتی قابل قبول است که آن تئاتر حرفی برای گفتن داشته باشد نه به صرف حضور آن بازیگر بخواهد مخاطب جذب کند. متاسفانه این نمایش ها با قیمت های بلیت گزاف به صحنه می روند و می فروشند. یکی از همین نمایش ها بلیت یک میلیون تومانی داشته که واقعا جای تاسف دارد.

مساله اینست که چند سال قبل مثل قارچ، در تهران، «پلاتوی تمرین» سبز می شد و الان مثل قارچ، «تماشاخانه خصوصی» رشد کرده است. حالا نکته این است که آیا به همان اندازه ای که تماشاخانه خصوصی راه انداخته ایم، توانسته ایم به تعداد مخاطبانمان نیز بیفزاییم. تا چند سال قبل هنرمندان تئاتر می رفتند کارهای یکدیگر را می دیدند اما الان اکثر همان هنرمندان همزمان روی صحنه هستند و تعدادی از آنها هم خانه نشین شده اند و دیگر رغبتی برای دیدن کارهای همکارانشان ندارند. از طرف دیگر با این وضعیت اقتصادی مخاطبان غیر تئاتری که به دنبال یک تفریح فرهنگی هستند ترجیح می دهند برای دیدن نمایشی هزینه کنند که بازیگر چهره دارد تا اینکه بیایند کار منِ جوان را ببینند.

مساله این است که هنرمندان ما خودشان دوست دارند چنین مخاطبانی را به سالن های تئاترشان بکشانند چون اجرا در تماشاخانه های خصوصی شرایط خاص خودش را دارد و آنها مجبور هستند به هر ترتیبی هزینه هایشان را پرداخت کنند اما راهشان اشتباه است و دوست دارند با کمترین صرف انرژی به بیشترین سوددهی برسند. در یکی از همین اجراهای پرمخاطب که بازیگران سلبریتی نیز داشت قبل از اجرا بازیگر نمایش رو به مخاطبان می کرد و می گفت درست است که فیلمبرداری و عکاسی در تئاتر ممنوع است اما از آنجا که ما می دانیم شما به این حرف زیاد توجه نمی کنید پس اگر می خواهد عکس بگیرید ایرادی ندارد اما سعی کنید بغل دستی تان اذیت نشود. اصولا ساختار کار نمایش در ایران به شدت دگرگون شده است.

وقتی یک سیستم ترجیح می دهد نمایشی اجرا شود که مخاطبانش به جای اینکه چیزی از دیدن آن کار یاد بگیرند و به فهم و دانششان اضافه شود قربان صدقه بازیگران نمایش بروند، باید هم شاهد چنین وضعیتی باشیم. بخشی از کم رنگ شدن حضور هنرمندان قدیمی تر در تئاتر نیز به این مساله برمی گردد که آنها وابسته به اقتصاد دولتی بودند و عادت داشتند که چتر حمایت دولتی را بالای سر خود داشته باشند اما حالا که دیگر حمایتی در کار نیست، بلد نیستند چطور سرمایه گذار به معنای مثبت آن جذب کنند بنابراین کم کم حضورشان کم رنگ شد و ترجیح دادند که تدریس کنند یا ورک شاپ برگزار کنند.

دنیا به این سمت رفته که در کنار کار فرهنگی و هنری باید بیزینس هم بکنید اما به چه قیمت. ما همه چیز را داریم فدای بیزینس می کنیم و برای همین است که الان در تماشاخانه های ما چندین نمایش با هم اجرا می شود و وقتی هم که برای اجرا به مدیریت تماشاخانه ها مراجعه می کنید مدام می پرسند تعداد بازیگرتان چند نفر است و یا دکورتان پشت صحنه جا می شود تا بعد یا قبل از شما نمایش دیگری هم به صحنه برود. در همه جای دنیا هنرمندان بیزینس می کنند و در عین حال تفکر و اندیشه شان را هم حفظ می کنند اما اینجا این اتفاق نمی افتد.

اوضاع کتابخوانی نیز چندان جالب نیست!

بلاگرهایی که تنها به معرفی کتاب‌های خارجی آن هم به‌صورت سطحی می‌پردازند؛
تولیدکنندگان محتوا که بدون مطالعه و دانش، خود را صاحب‌نظر جلوه می‌دهند؛
ناشرانی که سود مالی را به اصالت ادبیات ترجیح می‌دهند
رواج کتاب‌های انگیزشی کم‌محتوا که به جای ارتقا، سلیقه مخاطب را تخریب می‌کنند.

کتاب‌خوانی به ویترینی برای نمایش‌های مجازی و پست‌های اینستاگرامی تقلیل یافته؛ افرادی که خود را بلاگر و منتقد ادبی معرفی می‌کنند، بدون دانش و آگاهی عمیق، صرفاً تکرارکننده کلیشه‌های سطحی هستند. رسانه‌های تصویری، به‌ویژه برنامه‌های مرتبط با کتاب، به جای پرداختن به محتوای ادبی، اسیر حواشی و جنجال‌ها شده‌اند.

پس مطالعه و درک ادبیات به امری سطحی و گذرا تبدیل شده است. مخاطبان جدی و علاقه‌مندان واقعی ادبیات به تدریج کنار زده می‌شوند. شبه‌روشنفکری در جامعه رواج یافته و اصالت ادبیات به هشتگ‌ها و استوری‌ها محدود شده است. ادبیات ماندگار نیازمند انسان‌هایی ماندگار است؛ انسان‌هایی که در سکوت و خلوت، با تأمل و تفکر عمیق شکل می‌گیرند، نه در میان هیاهوی دنبال‌کنندگان مجازی. این فاجعه است برای فرهنگ ما که یک هنرمند باید کار خود را به بلاگر و اینفلوئنسر بسپارد تا به دست مردم برسد.

جولان کتاب بلاگرهای زرد و در کل جولان تمام بلاگرهای زرد، بلای جان شبکه‌های اجتماعی شده‌، بلاگرهای زرد تقریبا تمام فضای شبکه‌های اجتماعی از جمله اینستاگرام را به سلطه ی خودشان درآورده اند. ویژگی مشترک اکثر آن ها سواد بسیار پایین حتی در حوزه ای که بلاگر آن هستند و صفحات بسیار خوش آب و رنگ و تصاویر و یدئوهای با کیفیت هست. دو مقصر اصلی رشد قارچ گونه این بلاگرهای زرد، در جایگاه اول کاربرانی هستند که این افراد را فالو و دنبال می‌کنند و در گام دوم انفعال و کم کاری متخصصان و خبره‌های آن حوزه  که یا در صفحات اجتماعی فعالیتی ندارند یا گرد بی‌حالی و سکوت در صفحه شان موج می زند.

در سال‌های اخیر، به تعداد بلاگرها و اینفلوئنسرهای کتاب در ایران با هدف معرفی و کمک به بازار نشر در شبکه‌های اجتماعی افزوده شده اما رفتارهای بازاری و جریان‌سازی‌های دروغین، آفت این اقدامات است. در سال‌های اخیر و با گسترش کارکرد شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی، شاهد رونق گرفتن بازار بلاگری در حوزه‌های مختلف بوده‌ایم؛ با یک جست‌و جوی ساده در اینترنت، با انواع و اقسام بلاگری و بلاگرهای فعال در هر حوزه مواجه می‌شویم؛ از بلاگر خوزه لایف استایل گرفته تا فود بلاگرها و بیوتی بلاگرها و...

رشد و توسعه بلاگری در ایران نیز قابل توجه بوده و در این میان، بلاگرهای فعال در بازارهای فرهنگی، از جمله بازار کتاب نیز در چند سال اخیر، توانسته‌اند به حوزه کاری خود رونق ببخشند. در این میان، بلاگری کتاب با وجود این که یک بحث تازه متولد شده و جوان است، اما در چند سال اخیر با رشد قابل توجهی در صفحات مجازی رو‌به‌رو بوده است. بوک‌بلاگرها پست‌های متعددی را در صفحات خود قرار می‌دهند؛ از جملات نویسندگان معروف تا معرفی و پیشنهاد کتاب، پادکست‌ و ...

با کمی بررسی، درمی‌یابیم که اکثر بلاگرهای فعال در حوزه کتاب، جوان و البته خانم هستند؛ اما سؤال اینجاست که واقعا بلاگر کتاب کیست و بلاگری کتاب، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ و مهم‌تر این‌که بلاگری و اینفلوئنسری در حوزه کتاب چه تفاوتی با هم دارند؟ 

بلاگرهای فیک و تخریب ناشران رقیب!

رعایت فضای اخلاقی و دور بودن از تخریب شاید در فضای اینستاگرام یک آرزو باشد اما شاید دلیل حضور نداشتن یا کمرنگ بودن فعالیت بسیاری از اهالی حرفه‌ای کتاب و متخصصان حوزه نشر در این فضا به پاره‌ای از بی‌اخلاقی‌ها برگردد. تعدادی از بلاگرهای کتاب در فضای مجازی و اینستاگرام، فیک هستند؛ این بلاگرهای کتاب از سوی ناشران ماموریت دارند که به صورت غیر‌مستقیم ناشران رقیبشان را تخریب کنند و این مساله اکنون در فضای مجازی زیاد شده است! بلاگرهای کتاب فیک با اکانت‌های متفاوت و جعلی و توییت‌های هدفمند، وارد صفحه یک ناشر می‌شوند و او را تخریب می‌کنند.
به‌عنوان مثال، ناشر، کتاب تازه منتشر شده خود را در صفحه خود می‌گذارد -کتابی که شاید تازه در مرحله انتشار هم باشد- و بلاگرهای فیک با حمله به صفحه ناشر، کتاب را تحریف یا تخریب می‌کنند یا درباره کتابی که  هنوز منتشر نشده، نقد می‌نویسند‌!!! بلاگرهای فیک به یک ناشر یا مرکز پخش خاص، متصل هستند و بر اساس ماموریت خود رقبا را در فضای مجازی تخریب می‌کنند. متاسفانه این‌روزها، «کتابسازی» هم یکی از آسیب‌زا‌ترین اتفاقات در صنعت نشر است. ناشر نماها که به آن‌ها «ناشران دکه‌ای» هم گفته می‌شود، صدمات فراوانی را به این حوزه و فعالانش وارد می‌کنند؛ آن‌ها ممکن است تازه کار هم نباشند؛ اما با انتشار کتاب‌های پرفروش ناشران دیگر، کتاب‌های زرد و حتی تک کتاب، خودشان را در بازار نشر نگه‌دارند.

در یک کلام بلاگرهای زرد محتوایی بسیار سخیف و به دردنخور و در اکثر مواقع محتوایی اشتباه و گمراه‌کننده را در شکل و فرمی جذاب و زیبا و مخاطب پسند ارائه می‌دهند و خبره‌های آن حوزه هم یا محتوایی در شبکه های اجتماعی تولید نمی کنند یا  محتوای استاندارد و مفید را در شکلی و فرمی خسته کننده ارائه می‌دهند. از ویژگی‌های بارز صفحات زرد و بلاگرهای خوش خط و خال، علاقه بسیار بالای آن‌ها برای فروش پکیچ و دوره‌های آموزشی و میزان بسیار زیاد تبلیغات غیرمرتبط با حوزه‌ی بلاگری‌شان می‌باشد. اینکه چرا کاربران ایرانی این صفخات را گاهی به بیش از یک میلیون فالور هم می‌رسانند، موضوع اصلی این مقاله نیست و نیاز به بررسی و تحلیل رفتار کاربران شبکه های اجتماعی فارسی زبان دارد. اما اگر به عنوان یک کاربر شبکه های اجتماعی به حوزه‌ای مثل کتاب و فرهنگ علاقه‌مندید و تمایل دارید صفحاتی که در این زمینه فعالیت دارند را، دنبال کنید، قطعا مخاطب این مقاله هستید.

اینکه چهره‌های شاخص حوزه‌های مختلف یا نسبت به شبکه های اجتماعی بی تفاوت هستند یا توانایی و فرصت اداره‌ی یک صفحه اینستاگرامی خوش فرم و خوش محتوا را ندارند، زمینه را برای جولان بلاگرهای زرد فراهم کرده است. تقریبا می توان ادعا کرد که نفرات اول هر حوزه ای در اینستاگرام (با معیار تعداد فالور و لایک و کامنت) در دنیای واقعی حتی نفرات متوسط و رو پایین حوزه‌ی فعالیتشان هم نیستند!

برای مثال پیچ هایی که در زمینه پزشکی و سلامت فعالیت می کنند یا به قولی پزشک بلاگر و دندانپزشک بلاگر های اول اینستاگرام را لیست کنید. حالا به دنیای واقعی پزشکی و سلامت وزارت بهداشت ایران برگردید و جایگاه این بلاگرها و اینفلوئنسرهای سلامت را در بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها و مقالات پزشکی بررسی کنید. یا در سطوح بسیار پایین هستند یا اصلا در لیست مورد تایید وزارت بهداشت نیستند!!!

چندی پیش سازمان نظام روانشناسی لیستی از روانشناس نماها را ارائه کرد که مجوز و تحصیلات آکادمیکی این رشته را نداشتند و عجیب این بود که اکثر این روان شناس نماها و روانشناسان زرد در صدر لیست پرفالورهای اینستاگرام حوزه ی روانشناسی قرار داشتند. درست است برای بلاگر شدن در برخی از حوزه های نیاز به داشتن تحصیلات آکادمیک آن حوزه نیست، مثلا من یک بلاگر حوزه ی فیلم هستم و می خواهم فیلم معرفی کنم و هیچ تحصیلاتی هم در این زمینه ندارم، ولی شاید در حوزه ی سینما آنقدر عمیق و دقیق باشم که نتیجه ی کار و مشاوره هایم مفید باشد، اما تعداد این قبیل بلاگرها متاسفانه در تمام حوزه‌ها بسیار کم است.

اغلب این بلاگرها حتی به  اصول اولیه حوزه ی فعالیتشان را هم تسلط ندارند و همواره محتوای اشتباهی و گمراه کننده تولید می کنند. بلاگر زردی که محتوای اشتباه در زمینه معرفی فیلم تولید و به خورد مخاطب می دهد خطرناک است اما خطرش در حد تلف کردن زمان و اوقات فراغت کاربر است، اما فرض کنید که بلاگری در حوزه پزشکی محتوای اشتباه تولید کند و به خورد مخاطب بدهد، آثار زیانبار این قبیل بلاگرها در برخی مواقع جبران ناپذیر خواهد بود.

هیچ کس موافق انحصاری کردن فضای فعالیت برای افراد خاص و شناخته شده در زمینه های مختلف نیست، اما برای ورود به یک حوزه و بلاگری در این زمینه و ارائه مشاوره و خوارک فکری به مخاطب در هر زمینه ای، قطعا به یکسری استانداردهای اولیه نیاز است، کاربری در توییتر نوشته بود که من چطور به کتاب بلاگری که سرشار از غلط املایی هست اعتماد کنم و کتابی که معرفی می کند را بخرم و بخوانم؟ یا کاربر دیگری نوشته است که: یه بلاگر کتاب پیدا کردم، کتاب‌هاش رو با رژ لب و آرایش غلیظ می‌خونه؛ همه کتاب‌هاش هم نو و دست‌نخورده اند. آدم لذت می‌بره از این همه کمالات!

متاسفانه اگر بخواهیم بر اساس تعداد فالور و میزان لایک پست های اینستاگرامی، لیستی از بلاگرهای حوزه ی کتاب ارائه دهیم، با صفحاتی روبرو خواهیم شد که سرشار از پوچی و لبریز از خوش رنگی‌اند. مثلا فلان بانو را معرفی کنیم که روسری گل گلی با استیکرهای صورتی دارد و حتی عنوان کتاب را هم خوب نمی تواند بخواند! چند سال پیش یکی راه‌های فروش دکه‌ای این بود که به سراغ بلاگرهای کتاب فیک می‌رفتند و آن‌ها برایشان کتاب می‌نوشتند یا ترجمه می‌کردند.

باید توجه داشت تبلیغ کتاب یک ناشر برند از سوی یک اینفلوئنسر غیرفرهنگی، می‌تواند ضدتبلیغ هم باشد؛ زیرا فالوئر‌های این اینفلوئنسرها لزوما اهل کتاب نیستند و این اینفلوئنسرها، در کنار تبلیغ محصولات دیگر، کتاب هم تبلیغ می‌کنند. ناشران مطرح و برند برای تبلیغ کتاب نمی‌توانند سراغ هر اینفلوئنسری بروند زیرا تبلیغ آن‌ها حکم ضدتبلیغ را برای کتابشان دارد.

اکثر صفحه‌هایی که در فروش کتاب موفق‌اند، بر پایه جریان‌سازی و موج‌سواری روی جریان‌های ایجاد شده، کتاب می‌فروشند و شرایطی را فراهم می‌کنند که مخاطب حتی اگر کتابی نیاز ندارد، باز هم آن را خریداری کند. این‌که اینفلوئنسر به دروغ بگوید که فقط پنج جلد از یک کتاب باقی مانده، تا مخاطب را برای خرید تحریک کند، اصلا فعالیت فرهنگی نیست و نباید به خاطر سود و فروش کتاب، تبلیغ غیر‌واقعی کرد. متاسفانه تعدادی از اینفلوئنسرهای کتاب با موج‌سازی و جریان‌سازی‌های برپایه‌ی دروغ، کتاب‌های ناموفق را هم وارد فهرست خرید مخاطبان می‌کنند و هدفشان صرفا به‌دست آوردن سود بیشتر است؛ اما این کار برای افرادی که تازه می‌خواهند به مطالعه و کتاب رو بیاورند، آسیب‌های فراوانی به‌ همراه دارد و مسیر اشتباهی است.

تعداد لایک و مشاهده پست‌هایی که اینفلوئنسرهای کتاب در شبکه‌های اجتماعی، در جذب مشتری و گرفتن سفارش آگهی، اهمیت زیادی دارد. مدت زمان قرار دادن آگهی در صفحات اینفلوئنسرهای کتاب، 24 ساعت است و قیمت دریافت آگهی در صفحات ایفلوئسنرهای کتاب از 100 هزار تومان شروع می‌شود و تا بیش از یک میلیون تومان متغیر است. این رقم بر اساس تعداد مخاطبان پیج‌های مختلف، تعیین می‌شود و گاهی به 10 میلیون تومان در ماه هم می‌رسد! در بلاگری اما داستان متفاوت است. بلاگرهای کتاب عموما کارشان معرفی کتاب با شیوه‌های متداول است اما برخی از آن‌ها، وقتی تعداد فالوئر‌هاشان بالا می‌رود، به فکر درآمدزایی هم می‌افتند و به فروش کتاب در صفحه خود هم می‌پردازند.

درحالی که اینفلوئنسرها از ابتدا، رویکرد اقتصادی دارند و عموما وارد بحث فروش کتاب از طریق صفحات خود نمی‌شوند؛ بلکه از طریق دریافت آگهی‌ و هزینه تبلیغ، کسب درآمد می‌کنند. بررسی‌ها نشان داد سهم بلاگرهای کتاب از فروش اینترنتی یک کتاب حدودا 15% از قیمت کتاب‌هاست. هر چند بیشتر بلاگرهای کتاب دغدغه فرهنگی دارند اما به نظر می‌رسد،که بلاگری کتاب در مقابل اینفلوئنسری در فضای مجازی، چندان پولساز نیست. ناشران پرکار و معروف، با مراکز پخش بزرگ کار می‌کنند و چندان نیازی به اینفلوئنسرها و بلاگرها برای تبلیغ کتاب خود ندارند؛ هرچند که آن‌ها هم ممکن است وارد این حوزه بشوند اما معمولا ناشران تازه‌تاسیس‌تر مشتری ایتفلوئنسرها هستند. بیشتر، ناشران غیرمطرح هستند که در ازای معرفی و فروش کتابشان از طریق بلاگرها و اینفلوئنسرهای کتاب، درصدی را به بلاگرها یا فروشندگان آنلاین کتاب پرداخت می‌کنند. همچنین، نویسندگان نوپا سهم قابل توجهی در ارتباط با بلاگرها و اینفلوئنسرها به خود اختصاص می‌دهند که این مسأله نیز قابل فهم و توجیه است.

استفاده ازتجربیات بلاگرهای غیر ایرانی

مقایسه صفحات بلاگرهای ایرانی و غیرایرانی ما را به نکات جالبی می‌رساند و به نظرمی‌رسد برای حرفه‌‌ای شدن باید با از نکات مثبت و خلاق معرفی کتاب  در صفحات خارجی هم بهره برد. متاسفانه بلاگرهای ایرانی، برخلاف بلاگرهای خارجی، وقتی وارد حوزه فروش کتاب می‌شوند -و حتی اینفلوئسنرهایی که آگهی فروش کتاب دریافت می‌کنند- بیشتر روی جنبه‌های تجاری عناوین متمرکز می‌شوند و بحث معرفی حرفه‌ای و منصفانه کتاب کمتر مورد توجه آن‌ها قرار می‌گیرد. تفاوت دیگر این است که بلاگرهای خارجی برای معرفی کتاب و فضاسازی متناسب با محتوای اثر در صفحه اینستاگرام خود بیشتر هزینه می‌کنند، صفحات آن‌ها گرافیک بالاتری دارد، عکس‌های حرفه‌ای و با کیفیت‌تری در صفحات خود می‌گذارند و از تناسب رنگ لباس و کتاب در صفحات خود بهره می‌برند. به‌نظر می‌رسد بلاگری کتاب در ایران به فضایی حرفه‌ای و تعیین استانداردهای مناسب نیاز دارد تا مخاطبان در دنیای متنوع و پرتنوع عناوین کتاب‌ها گم نشوند. انتخاب کتاب، به‌یقین نگاه حرفه‌ای می‌خواهد و بلاگرهای کتاب برای انتخاب آثار باید تخصص و دقت لازم را داشته باشند در این میان، حضور نویسندگان، ناشران و کتاب‌بازهای اهل کتاب و کتاب‌خوان‌‌های حرفه‌ای و استادان کتابداری می‌توانند این فضا را حرفه‌ای‌تر کند. سالم‌سازی فضای مجازی و جلوگیری از تخریب‌ها و سوءاستفاده ها نیز مساله‌ای است که باید به آن توجه شود؛ از سوی مخاطبان و علاقه‌مندان به کتاب، هم از سوی مسئولان و ناظران صنفی.

حوزه نشر حوزه مظلومی است. زمانی فریاد می‌زدیم که چرا کتاب نمی‌خوانید و امروز فریاد می‌زنیم که چرا کتاب نمی‌بینید؟ در این روزگار برهوت نشر، در این دوران جفای نابخشودنی و ظلم در حق فرهنگ و هنر، شاهد همان چیزی هستیم که طی دهه‌های متمادی بر فرهنگ و هنر این سرزمین رفته و ما را به اینجا رسانده. سال‌هاست از روی تئاتر و موسیقی و ادبیات رد شده‌اند و چیزی که بر جا مانده مشتی خاکستر است و صرفا می‌توانیم امیدوار باشیم که ققنوس‌هایی از این خاکسترها سر بر بیاورند.

چگونه می‌توان فرهیختگی را زنده نگه داشت؟

مطالعه‌ای پیوسته و هدفمند که از عمق و تأمل برخاسته باشد
تفکری مستقل و به‌دور از جنجال‌های رسانه‌ای
صبر در مسیر یادگیری و اجتناب از شتاب‌زدگی که فضای مجازی به ما تحمیل می‌کند
خلق فضایی برای آرامش و اندیشه، دور از آشوب‌های زودگذر شبکه‌های اجتماعی

نتایج ویرانگر

نابودی تدریجی ادبیات تألیفی
کاهش تمایل ناشران به انتشار آثار نویسندگان داخلی
ناامیدی و سرخوردگی نویسندگان ایرانی
تقلیل سلیقه عمومی به انتخاب آثار بی‌محتوا و گذرا

نکته‌ای گزنده: وقتی آثار ارزشمند تألیفی تنها به بهانه مشکلات اقتصادی مانند گرانی کاغذ کنار گذاشته می‌شوند، اما ترجمه‌های سطحی و گاه بی‌کیفیت پشت سر هم منتشر می‌شوند، دیگر نمی‌توان انکار کرد که ما با یک بحران فرهنگی روبه‌رو هستیم.

سوال‌های جدی

چرا نویسندگان ایرانی باید قربانی هجوم کتاب‌های ترجمه‌ای شوند؟
چرا سودآوری به‌جای ارزش‌آفرینی اولویت دارد؟
آیا باید به همین سادگی مرگ خلاقیت را بپذیریم؟
در دنیایی که سرعت و سطحی‌نگری بر همه‌چیز سایه انداخته است، چگونه می‌توان عمق را حفظ کرد؟
شاید زمان آن رسیده باشد که:
به‌جای نمایش دروغین علاقه به کتاب، واقعاً به مطالعه بپردازیم.
به‌جای ادعای روشنفکری، در مسیر فکر و اندیشه گام برداریم
به‌جای پیروی از جریان‌های زودگذر، راهی مستقل برای خود بسازیم.

https://www.asianewsiran.com/u/fPm
اخبار مرتبط
نیلز بور(فیزیکدان مشهور یهودی صاحب نظریه اتمی) در ورودی منزلش، یک نعل اسب گذاشته بود. یکی از دوستانش به دیدنش آمده و می‌گوید: «البته نمی‌دونم اینجا چجوریه... ولی توی اروپا نصب کردن نعل اسب توی ورودی خونه یک آیتم خرافیه... ظاهرا از ورود شیاطین به خونه جلوگیری می‌کنه» و بعد از وی می‌پرسد: «تو دیوونه‌ای چیزی هستی؟ تو دانشمندی... مگه به این چیزا اعتقاد داری؟ چرا اینو نصب کردی؟»
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید