آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
هانیه مهرمطلق - دکتری زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران و مترجم ادبی
منی
که هرگز مردان را نشناختم؛
روایت انزوای اجباری و نقدی بر مناسبات قدرت و مصرفگرایی
جکلین هارپمن، نویسنده
بلژیکی، در رمان منی که هرگز مردان را نشناختم ما را به دنیای پساویرانشهری
میبرد که در آن گروهی از زنان بدون هیچ توضیحی، سالها در اسارت به سر میبرند.
این داستان که در مرز بین علمیتخیلی و نقد اجتماعی قرار دارد، بازتابی از
سازوکارهای قدرت، مصرفگرایی و جایگاه زنان در جوامع مردسالار است. در حالی که خواننده
در دل تاریکی و ابهام این جهان فرو میرود، هارپمن با مهارتی کمنظیر تصویری از
سرکوب، مقاومت و تلاش برای بازتعریف هویت را ترسیم میکند.
روابط قدرت؛ نظمی بینام، سلطهای بیچهره
یکی از مهمترین مضامین این رمان،
سازوکار قدرت و چگونگی تحمیل آن بر افراد است. زنان داستان، بدون هیچ توضیحی، از
سوی سیستمی نامرئی کنترل میشوند؛ سیستمی که نه رهبر مشخصی دارد و نه قانونی روشن.
این بینام و نشانی قدرت، آن را به نهادی مطلق و غیرقابلچالش تبدیل میکند. در
این رمان، این سلطهگری به نهایت خود رسیده است: زنان نهتنها از حق انتخاب، بلکه
از شناخت حتی ابتداییترین مفاهیم زندگی نیز محروم شدهاند. در چنین دنیایی، عدم
دسترسی به دانش ابزاری برای کنترل است و جهل، همچون زنجیری نامرئی، آزادی را سلب
میکند. پیچیدگی این نظم اقتدارگرایانه زمانی آشکارتر میشود که مشخص میشود مردان
نیز در پناهگاههای جداگانهای اسیر هستند. برخلاف تصور اولیه که زنان تنها
قربانیان این سیستماند، روشن میشود که کنترل و تفکیک افراد نه صرفاً بر اساس
جنسیت، بلکه بر مبنای یک نظام کنترلی گستردهتر اعمال شده است. این ساختار، انسانها
را نه بر مبنای هویت فردی، بلکه براساس نقشی که در نظم تحمیلی دارند، سازماندهی
میکند. جداسازی زنان و مردان در این رمان، تمثیلی از سیستمی است که با طبقهبندی
و محدودسازی، انسانها را به مهرههایی در یک نظم کنترلی ازپیشساخته تبدیل میکند.
مصرفگرایی و جهانی که در آن انسان به
شیء تبدیل میشود
یکی از نقدهای ضمنی این رمان به جامعهای
است که در آن انسانها نه بهعنوان افراد مستقل، بلکه بهعنوان ابزارهایی برای یک
نظام از پیشتعیینشده در نظر گرفته میشوند. در دنیای داستان، زنان در مکانی
محصور شدهاند که دسترسی محدودی به منابع دارند و هر آنچه که دریافت میکنند، به
شکلی از پیش تعیینشده و کنترلشده است. این وضعیت، بازتابی از جامعهای مصرفزده
است که در آن نهتنها کالاها، بلکه خود انسانها نیز به اشیایی برای مصرف و کنترل
تبدیل میشوند. در چنین جهانی، مفهوم اختیار و انتخاب شخصی، جای خود را به پیروی
بیچونوچرا از قواعدی میدهد که توسط قدرتهای نامرئی تنظیم شدهاند.
رمانی درباره سرکوب و مقاومت
هارپمن در این رمان، بیش از هر چیز،
به سرکوب زنان و تلاش آنها برای رهایی پرداخته است. شخصیت اصلی که نامی ندارد،
نمادی از زنانی است که در طول تاریخ به حاشیه رانده شدهاند. او نهتنها از تعامل
با مردان محروم بوده، بلکه حتی از درک وجود آنها نیز بینصیب مانده است؛ گویی
تاریخ او، پیش از این، به شکلی عامدانه حذف شده است. با این حال، او در طول
داستان، نه در مقام یک قربانی، بلکه بهعنوان فردی که به دنبال کشف حقیقت و
بازتعریف هویت خویش است، ظاهر میشود. هارپمن در اینجا، روایتی از زنانگی ارائه میدهد
که نه تسلیمپذیر، بلکه پرسشگر، مقاوم و جستوجوگر است.
از علمی تخیلی تا واقعیتی تلخ
منی که هرگز مردان را نشناختم، بهعنوان اثری علمیتخیلی، بهوضوح
آینهای از دنیای واقعی و مناسبات قدرت در جوامع امروزی است. این کتاب خواننده را
به تفکر درباره مفاهیمی چون سلطه، کنترل، مصرفگرایی و آزادی وامیدارد. با وجود
فضای تاریک و گاه دلهرهآور رمان، کورسویی از امید نیز در آن به چشم میخورد: امید
به کشف حقیقت، امید به درک گذشته و امید به آیندهای که شاید در آن انسانها دیگر
ابزار قدرتهای نادیدنی نباشند، بلکه خود تاریخ خویش را رقم بزنند. هارپمن در این
کتاب نهتنها یک داستان، بلکه یک بیانیه مینویسد؛ بیانیهای که در آن پرسشهای
اساسی درباره جایگاه زنان، مصرفگرایی و کنترل اجتماعی مطرح میشوند. این رمان،
بیش از آنکه یک روایت باشد، یک تجربه است؛ تجربهای که ذهن خواننده را تسخیر کرده
و او را وادار میکند که نگاهی دوباره به جهان پیرامون خود بیندازد.