آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

دکتر پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
از زمانی که تقیزاده اعلام کرد ایرانیان برای
پیشرفت باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شوند تا به پیشرفت برسند، این قیاس و
خودتحقیری میان ایرانیان آغاز شد؛ شروعی که اساس آن بر مدح جوامع غربی و سبک زندگی
آنان و مذمت فرهنگ و هویت ملی ایران بنا شد. این روند ادامه یافت و کار به جایی
رسید که اگر فردی میخواست حرفی از علم و دانش بزند، کسی آن را نمیپذیرفت و مردم
میگفتند اگر این علم و دانش خوب بود، خود غربیها که در همه علوم و فنون سرآمد
هستند به آن دست پیدا میکردند و به این دلیل، آن علم و دانش اهمیتی ندارد و
محققان آن را نادیده میگرفتند و طردش میکردند. اما اینکه در جهان معاصر و در برههای که رسانهها
توسعه روزافزونی پیدا کردهاند چرا همچنان شاهد خودتحقیری میان ملل مختلف خصوصا
میان ایرانیان هستیم را باید در چند موضوع کلیدی جستوجو کرد. یکی از این دلایل را
میتوان به تعریف افراطی از موفقیتهایی مرتبط دانست که متأسفانه در زندگی مردم
نقش و جایگاهی پیدا نکرده و شهروندان تأثیر آن را در زندگی روزمرهشان احساس نکردهاند. دلیل دیگر وقوع این خودتحقیری را میتوان در بیتوجهی
به مسئله هویت ملی از دیرباز تاکنون دانست؛ چه آن زمان که در دوره قاجار ایرانیان
از مسئلهای به نام هویت ملی دور شدند و چه دوران معاصر که شهروندان متولد دهههای 60 و 70 با هویت گذشته ملی خود ناآشنا هستند. حذف بخشی از
تاریخ کشور در پی یک سهلانگاری خسارتبار به چالش از دست رفتن هویت ملی میان بخشی
از نسل جوان سرعت داده است و ما بهعنوان متولیان فرهنگی کشور موفق نشدیم با
برنامهریزی درست و دقیق و مبتنی بر واقعیتهای روز این هویت را برایشان بسازیم و
ترسیم کنیم.
محصول بیتوجهی به هویت ملی و زنده نگهداشتن آن
برای نسل جوان این بوده است که جوانان ما به چند دسته تقسیم شدهاند و هر یک از
آنان بهدنبال هویتی قومی، قبیلهای، زبانی و جغرافیایی حرکت کرده و خود را با این
هویت مورد سنجش قرار داده و به موضوع هویت ملی مبتنی بر یک سرزمین، پرچم و مرزهای
جغرافیایی کمتر توجه نشان دادند؛ مسئلهای که بهتدریج سبب ایجاد احساس خودکمبینی
و خودتحقیری در میان افراد جامعه میشود و آنان را در مقایسه با دیگر کشورها و
جوامع، دستپایین و ضعیف نشان میدهد. معتقدم وزارت آموزش و پرورش و سازمان پژوهش
و برنامهریزی درسی در این زمینه باید با اصلاح ساختار محتوایی کتابهای درسی بهگونهای
تدبیر و برنامهریزی کنند که نسلهای بعدی با چالش کمتری در این زمینه روبهرو
شوند. چالش
دیگری که ما را با معضل خودتحقیری روبهرو کرده است، نامومن شدن نسل نو نسبت به
اظهارات بزرگترهای خانواده و جامعه است. بر این اساس این دیدگاه در نسل جوان شکل
گرفته است که گویا اشکالات و کمبودهایی که در جامعه وجود دارد از فرهنگ و از
ایرانی بودن آنهاست. چنین تصوری از اساس اشتباه است و ما مسئولان هستیم که
نتوانستهایم نسلی را تربیت کنیم که با هویت ملی خود آشنا باشد و بداند چه گذشتهای
داشته است. بهعنوان
مثال، وقتی به جنگ تحمیلی رسیدیم و آن مقاومت ملی، حماسی و بزرگ را که نمونه بارزی
از هویت ملی در آن موج میزند، رقم زدیم و نشان دادیم یک ایرانی چگونه میتواند
مقاومت کند از این فرصت برای هویتسازی نسل آینده کشور بهسادگی عبور کردیم.
ایثارگریها و صبوریهای انجام شده و نیز اسرایی که در این راه دادیم هر یک سرمایههایی
بوده و هستند که باید از آن به بهترین شکل استفاده میکردیم و میتوانیم هنوز هم
از آن بهره ببریم به این شرط که برنامهای درست برای بهرهمندی از این سرمایه
برای رفع خودتحقیریها داشته باشیم. از سوی دیگر، متأسفانه ما با مشکل تخریب
سرمایههای نمادین جامعه روبهرو هستیم و این اتفاق نیز به ایجاد احساس خودتحقیری
میان کسانی که به این سرمایهها علاقه دارند، منجر شده است. سرمایه اجتماعی
نمادین جایگاه والایی نزد افکار عمومی دارد و نباید این سرمایهها را بهسادگی از
بین برد یا از آنان سوءاستفاده کرد. شکستن سرمایههای نمادین یعنی اشخاصی که جامعه
به آنها تأسی و افتخار میکند نباید رخ دهد؛ چراکه با وقوع آن حتما مسیر خودتحقیری
در جامعه هموار میشود؛ مثلا در طول تاریخ حافظ، سعدی و مولوی و در دوره معاصر
شخصیتهای بسیاری از روی تغافل، تخریب شدند. اتفاقات سیاسی چند سال اخیر نیز سبب
شد برخی سرمایههای نمادین ما آسیب ببینند. این موضوع را باید بپذیریم موفقیتهای
زیادی داشتهایم و در آن شکی نیست. اینکه چرا این موفقیتها را فراموش میکنیم
ناشی از همین است که سرمایههای درست و موفق خود را خرج جریانهای سیاسی و جناحی
کردهایم؛ درحالیکه باید آن را صرف تقویت هویت ملی خود میکردیم. علاوه بر این،
موفقیتهای ما که تبیین آن میتواند به کمرنگ شدن آثار خودتحقیری در جامعه منجر
شود، پازل کامل را شکل نمیدهد و نمیتواند یک شبکه منسجم را تشکیل دهد. مردم
موفقیتی را موفقیت میدانند که به شکل ملموس در زندگی آنها قابل دیدن باشد؛ اگر
چنین شود بدون تردید میتوان شاهد فروکش کردن خودتحقیری و تقویت هویت ملی در میان
نسلی شد که تشنه یافتن تکیهگاهی است که بتواند با تأسی از آن افتخار کند.
جنگ روایتها؛
چگونه ايران هدف محاصره رسانهای و خودزنی داخلی
قرار گرفته است؟
وقتی یک فرودگاه در ژاپن برای عبور دو گوزن تعطیل میشود، رسانههای
جهانی آن را نمادی از حفظ
محیط زیست معرفی میکنند، اما اگر مشابه چنین
رویدادی در ایران رخ دهد، آن را نشانهای از «بیکفایتی» حکومت تفسیر میکنند. این دوگانگی استانداردها تنها
به مسائل غیرنظامی محدود نیست؛ وقتی جنگندههای آمریکایی به اشتباه یک شهر کرهجنوبی
را بمباران میکنند و ۱۵ کشته برجای میگذارند، این رویداد با توجیه «اشتباهات فنی ممکن
است» روبرو میشود، اما اگر در ایران یک پرتابه دفاعی بدون تلفات انسانی منحرف
شود، آن را به عنوان «ضعف نظامی» یا «بیمسئولیتی» جلوه میدهند.
چرا این اتفاق میافتد؟
1.
محاصره
سایبری و جنگ روایتها: جریانهای
رسانهای و برخی گروههای اپوزیسیون، با
بزرگنمایی خطاهای داخلی ایران و کوچکشمردن اشتباهات کشورهای رقیب، در حال ایجاد
یک روایت یکطرفه هستند. هدف این است که مردم ایران نسبت به توانمندیهای ملی خود
دچار تردید شوند.
2.
بخشی
از جامعه ایرانی، تحت تأثیر این روایتسازیها، به جای نقد سازنده، به خودزنی رسانهای روی
آوردهاند. این پدیده خطرناک، باعث تضعیف روحیه ملی و افزایش ناامیدی میشود.
3.
کشورهای
غربی با سانسور خبری در مورد اشتباهات خود و اغراق در خطاهای ایران، میکوشند
ایران را کشوری «بیثبات» و «غیرقابل اعتماد» نشان دهند تا فشارهای سیاسی و اقتصادی
خود را توجیه کنند.
در جهان امروز که جنگ روایتها به اندازه جنگ نظامی اهمیت یافته
است، برخی کشورها به طور سیستماتیک در حال ایجاد تصویری مخدوش از ایران هستند. این
مقاله به بررسی پدیده خودتحقیری ملی و محاصره سایبری علیه ایران میپردازد.
استانداردهای دوگانه در عمل
1.
حادثه
گوزنهای ژاپنی: در حالی که بستن فرودگاه بینالمللی
برای عبور دو گوزن در ژاپن به عنوان نماد حفاظت از محیط زیست معرفی میشود، تصور
کنید اگر چنین رویدادی در ایران رخ میداد. قطعاً موجی از انتقادات و تمسخرها در
رسانههای داخلی و خارجی به راه میافتاد.
2.
بمباران
تصادفی کره جنوبی: وقتی جنگندههای آمریکایی به اشتباه یک
شهر کرهجنوبی را بمباران میکنند، با توجیه "اشتباهات فنی" از کنار آن
میگذرند. اما در ایران، یک انحراف کوچک در تست سامانه دفاعی که خوشبختانه تلفاتی
نداشت، به موضوعی برای هجمه گسترده تبدیل میشود.
محاصره سایبری علیه ایران
- رسانههای خارجی و برخی جریانهای داخلی به طور
سیستماتیک در حال ایجاد تصویری مخدوش از ایران هستند.
- کوچکترین خطاها در ایران بزرگنمایی میشود، در
حالی که اشتباهات مشابه در دیگر کشورها نادیده گرفته میشود.
- این رویکرد بخشی از جنگ روانی برای تضعیف روحیه
ملی ایرانیان است.
خودتحقیری ملی
متأسفانه برخی از هموطنان ما ناخواسته در این پروژه مشارکت میکنند:
- بزرگنمایی مشکلات داخلی
- کوچکشمردن دستاوردها
- مقایسههای ناعادلانه با دیگر کشورها
- پذیرش روایتهای دشمنان بدون بررسی دقیق
این مسئله باعث می شود که ایرادات حقیقی و بجران های خطرناکی مانند
بحران آب، فرونشست زمین در سراسر ایران، مسائل مختلف اقتصادی، تورم، گرانی، ارزش
پول ملی، مسئله ازدواج جوانان، اشتغال آن ها و هزار مشکل مشابه دیگر که زندگی
روزمره مردم ما به آن ها گره خورده است، فراموش شده و مسائل بی اهمیتی مانند فیک
نیوزها، در شبکه های مجازی دست به دست شده و صرفا باعث تخریب روحیه ملت شوند. یک
داستان معروف را در این زمینه بررسی می کنیم:
زندان بدون دیوار
بعد از جنگ
آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب
شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد. حدود
هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از
استانداردهای بین المللی برخوردار بود.
زندان با تعریف متعارف تقریبا محصور
نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچیک از تکنیک های متداول شکنجه
استفاده نمی شد. اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان
به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آن ها
شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آن هایی که مانده بودند احترام درجات
نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموما با زندانبانان خود طرح دوستی می
ریختند! دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه
تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست
زندانیان رسیده میشد، نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند. هر
روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود
خیانت کرده اند یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند. هرکس
که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش
جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری
هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در
کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
·
با دریافت خبرهای
منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
·
با جاسوسی، عزت نفس
زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
·
با تعریف خیانت ها،
اعتبار آن ها نزد همگروهی ها از بین می رفت.
و این هر سه
برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود....
راهکارهای مقابله
1.
افزایش
سواد رسانهای
2.
تقویت
رسانههای مستقل داخلی
3.
عدم
محدودیت های بیجای رسانه های مستقل توسط حکومت
4.
جلوگیری
از سانسورهای بی دلیل توسط نهادهای بالادستی
5.
توجه
به دستاوردهای ملی
6.
نقد
منصفانه و سازنده
7.
مقاومت
در برابر جنگ روانی دشمن
تقویت رسانههای مستقل داخلی: باید روایتهای واقعبینانه از حوادث داخلی و بینالمللی ارائه شود. مردم باید بتوانند پروپاگانداهای رسانهای را
تشخیص دهند و تحت تأثیر جو روانی قرار نگیرند. این مهم تحقق نمی
یابد، مگر با همت بالای نظام، مبنی بر افزایش هرچه بیشتر شفافیت با مردم. تا بدین
ترتیب، مردم رسانه های اصلی حکومت مثل صدا و سیما را رها نکنند و برای گرفتن خبر
به هر منبعی رجوع کنند، الا همان صدا و سیما !!!
سخن پایانی
دوگانگی استانداردهای جهانی علیه ایران تصادفی نیست؛ این یک جنگ نرم است
که هدفش تضعیف روحیه ملی و مشروعیتزدایی از نظام است. تنها راه مقابله، هوشیاری،
وحدت ملی و بازگشت به اعتماد
به نفس جمعیست. ملتی که خود را باور داشته باشد، نمیتواند
شکست بخورد. ما باید از این خودتحقیری ملی دست برداریم و با اعتماد به نفس، از
دستاوردهای کشورمان دفاع کنیم. محاصره سایبری دشمن تنها زمانی مؤثر است که ما
خودمان بازیگر این نمایش شویم.