زمانی که این مقاله نوشته و آماده انتشار شده در ایالات متحده، انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ به پایان رسیده و با شمارش اولیه جو بایدن موفق به شکست دونالد ترامپ شده است.
اما هیچ چیزی تا الان قطعی نشده و ترامپ شانس این را دارد با اثبات ادعای تقلب در برخی ایالتها برای بار دوم رئیس جمهور ایالات متحده شود.
بابت همین ادعای تقلب انبوهی از تبلیغات علیه ترامپ توسط رسانههای بزرگ شکل گرفته و این جو ضد ترامپ رسانههای بزرگ مربوط به الان نیست و از زمان نامزدی وی برای ریاست جمهوری امریکا در سال ۲۰۱۶ این جو علیه وی برقرار بودهاست.
سوالی که این مقاله درصدد پاسخ به آن است این است که چرا با وجود نفرت رسانهها از ترامپ باز هم او در انتخابات امریکا موفق است و اثر چندانی این تبلیغات علیه وی بر تعداد هوادارانش ندارد؟
طرفداران ترامپ با وجود نفرت رسانهها
از آغاز نامزدی دونالد ترامپ برای انتخابات سال ۲۰۱۶ تاکنون نبردی بیپایان میان امپراتوری رسانههای قدیمی و معتبر جهان غرب با وی در جریان است و در مواردی این نبرد محدود به رسانههای چپ و دموکرات هم نبوده و شامل محافظهکاران هم شده!
دلیل تنفر از ترامپ از زبان خودش
علت هم تا حدودی به نظرات جنجالی و رفتارهای شخص ترامپ بازمیگردد. این تنفر عمومی به او تا حدی زیاد است که در تاریخ ایالات متحده سابقه نداشته است و در جریان ادعای وی مبنی بر تقلب در انتخابات نیز به اوج خود رسیده. به آمار زیر توجه کنید.
بر اساس این پژوهش ۸۰ درصد گزارشهای خبری در مورد عملکرد یکصد روزهی ترامپ منفی بود. این رقم بسیار بیشتر از گزارشهای خبری منفی در مورد دولت کلینتون (۶۰ درصد)، جرج دبلیو بوش (۵۷ درصد) و اوباما (۴۱ درصد) است.
دیری نپایید که مقامات دولت ترامپ احساس کردند عرصه بر آنها تنگ شدهاست. هر هفته، بدون استثنا، دست کم ۷۰ درصد پوشش خبری مطبوعات در مورد دولت، منفی بود.
(دموکراسیها چگونه میمیرند/استیون لویتسکی، دانیل زیبلات/ص۲۳۳و۲۳۴)
پیش از انتخاب شدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا او به خوبی ازین ماجرا خبر داشت و در کتابی که برای طرح اهدافش در دوران ریاست جمهوری نوشته هم این را به دقت شرح داده و علت را نیز صادقانه مطرح کرده که رفتارهای خارج از عرف سیاسی خودش باعث این شده است و چه جالب که این شامل رسانههای هم جمهوری خواه و هم دموکرات میشود.
رسانههای هم جمهوری خواه و هم دموکرات
《از مدتها پیش رسانهها علاقهمند بودند به من تنفر بورزند. خیلی طول نکشید متوجه شوم رسانههای سیاسی واقعا چقدر دروغگویند.
در آغاز مناظرهی جمهوری خواهان، مگان کلی، خبرنگار فاکس نیوز، میخواست مرا به دردسر بیندازد و البته در مناظرهی دوم همه به من حمله کردند، زیرا محبوبیت آنان در نظرسنجیها در حال افول و در مقابل محبوبیت من رو به افزایش بود.
شاید فرد جنجالآفرینی هستم. هر چه را به ذهنم برسد میگویم. من منتظر نمیمانم ببینم نظرسنجیها چه میگویند زیرا از نظرسنجیها استفاده نمیکنم.
رسانهها عاشق صداقت منند. آنها میدانند من قصد ندارم از پاسخگویی به سوالاتشان طفره بروم یا آنها را نادیده بگیرم. من هیچ مشکلی ندارم مسائل را همانگونه که هست بیان کنم》
(چگونه عظمت را به امریکا بازگردانیم/دونالد ترامپ/ص۲۳)
تبدیل تنفر به ابزار تبلیغاتی مجانی!
او از همین نفرت رسانههای بزرگ به خودش سلاحی تبلیغاتی ساخته و به نحوی این جو را به نفع خویش مصادره کرده و توانسته از نفرت ابررسانهها به عنوان ابزار تبلیغاتی مجانی استفاده کند. و از طرفی میداند مخاطبان و شهروندان حال حاضر امریکا دیگر تسلیم نظر رسانهها و کارشناسانش نیستند و ضد تبلیغات آنها علیهش باعث ریزش سبد رای وی نمیشود.
طرفداران ترامپ
آمریکاییها باهوشند و خیلی سریع تشخیص میدهند که انگیزههای واقعی این حملات شخصی علیه من چیست در نتیجه همین حملات من از همه رقبایم دقایق بیشتر، پوشش بیشتر روی صفحات جلد نشریات و درخواستهای بیشتری برای مصاحبه و مهمتر از آن برای امریکا در اختیار داشتم.
«برایم مهم نیست که مورد حمله قرار بگیرم. من از رسانهها استفادهای را میبرم که آنان از من یعنی جلب توجه.
وقتی توجه جلب شد، این دیگر دست من است که امکان به وجود آمده، استفاده کنم. از مدتها پیش آموختهام که اگر شما از صراحت بیان نترسید، رسانهها دربارهی شما مینویسند یا از شما میخواهند در برنامههایشان شرکت کنید.
اگر شما قدری متفاوت عمل کنید اگر مسائل غیرمعمول را بیان کنید و بجنگید شما را دوست خواهند داشت. گاهی من نظراتی غیرمعمول بیان کردهام و به آنها البته بینندگان و خوانندگان چیزی را دادهام که میخواهند.
هزینهی یک صفحه کامل تبلیغ در نیویورک تایمز حدود صد هزار دلار است. اما وقتی آنها در مورد یکی از داد و ستدهای من مینویسند هزینهی آن برای من حتی یک سنت هم نیست و مهمتر از آن من توجه بیشتری به دست میآورم》
(همان/ص۲۶و۲۷)
ریشه تنفر کجاست؟ رفتار ترامپ یا رسانهها
ترامپ این را نیز میداند و البته به مخاطبانش نیز میگوید عموم ضد تبلیغات علیه وی دروغ و تحریف سخنانش هستند.
تقطیع، حذف و افزودن مطالبی از گفتهها و نوشتههای وی راهی است تا رسانهها علیهش جنجال به راه بیندازند و او را تخریب کند.
به نوعی ترامپ میخواهد بگوید این نظرات وی نیست که خارج از عرف سیاسی امریکاست بلکه نوع بازتابهای رسانههاست که این تصور را ایجاد کرده است.
مقابله ترامپ با ابر رسانه ها
《برخی از رسانههای سیاسی بسیار غیرشفاف عمل میکنند. آنها توجهی ندارند که حقیقت را بیان کنند. نمیخواهند کل اظهاراتم را بازتاب دهند و نمیخواهند به خود زحمت بدهند و مقصود اصلی سخنانم را توضیح دهند.
آنها میدانند من چه میگویم و مقصود مرا میفهمند اما با این حال آن را به گونهای متفاوت تفسیر میکنند.
مطلب دیگری که رسانهها بیان کردند این بود که ترامپ گفته است همه مهاجران مجرمند. این آن چیزی نبود که من گفتم. اما بیان این مطلب برای رسانهها خوشایند بود.
در حالی که آنچه گفتم این بود که از بین تمام مهاجران غیرقانونی که از مکزیک آمدهاند برخی از آنها مردمان خوبی نیستند.
مردمی که مرا میشناسند میدانند من هیچگاه به بومیان آمریکای لاتین یا هیچ گروه دیگری اهانت نمیکنم. من در تمام طول عمرم در نیویورک زندگی کردهام و میدانم چه فرهنگ فوقالعادهای دارند و چه خدماتی برای کشورمان انجام دادهاند تا جایی که بسیاری از کارکنان سختکوش من همین بومیان آمریکای لاتین هستند》
(همان/ص۲۹و۳۰)
دلیل میزان کسب آرا بالای ترامپ چیست؟
چرا ترامپ با وجود این جو ضد خودش در رسانههای معتبر بزرگ، در انتخابات دور قبل و حتی در میزان کسب آرا بالا در این دور نیز موفق بوده؟
همه میدانیم در عصر ما تحولی عظیم در رسانه صورت گرفته و فضای مجازی فرصتی تقریبا برابر برای همه ایجاد کرده تا بتوانند رسانهای شخصی داشته باشند و رسانههای بزرگ نیز جهت جلب نظر مخاطب و فهم نظراتشان در این رسانهها حضور وسیع دارند.
این روند باعث شده رسانههای سنتی همانند رادیو و تلویزیون قدرت و اثرگذاری سابق را نداشته باشند.
به متن زیر توجه کنید تا بفهمید چرا ترامپ چندان برایش مهم نیست این ابررسانهها چقدر او را تخریب میکنند و عمده توجه ترامپ به توئیتر و فضای مجازی است.
استفاده از توییتر توسط ترامپ
《موفقترین راهی که یک رئیسجمهور به واسطهی آن میتواند تصورات سیاسیاش را شکل دهد، گفتوگوی مستقیم با رای دهندگان است. جلب توجه مردم در گذشته کار راحتتری به نظر میرسید.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بیش از ۹۰ درصد مخاطبان تلویزیونی در انحصار شبکههای CBS و ABS بودند. در آن روزها قدرتمندان به راحتی میتوانستند از قدرت خود سو استفاده کنند.
تنها در ۱۹۷۰، رئیسجمهور ریچارد نیکسون ۹ بار در بینندهترین ساعت شبانه روز در یک برنانه تلویزیونی برای مردم به صورت مستقیم سخنرانی کرد. سخنرانی نیکسون و جانشین او جرالد فورد را نیمی از خانوادههای صاحب تلویزیون تماشا کردند.
با این حال با افزایش کانالهای تلویزیونی مردم دیگر مثل گذشته توجه چندانی به رئیس جمهور نمیکردند.
رونالد ریگان که مهارت فوقالعادهای در سخنوریهای تلویزیونی داشت، تنها ۴۰ درصد خانوادهها را جذب خود کرد.
بیل کلینتون هم با آن پرحرفیهای جذابش تنها به ۳۰ درصد رسید. در عین حال قطعههای صوتی که از سخنرانیهای رئیسجمهور استخراج شده و در اخبار پخش میشدند هم با تغییراتی همراه بودند.
این قطهها که در سال ۱۹۶۸ چهل ثانیه بودند در دههی ۱۹۹۰ به هفت رسیدند. شبکههای کابلی هم عصر طلایی تلویزیون را رقم زدند و هم در عین حال به عصر طلایی گفتوگوی رئیسجمهور با مردم خاتمه دادند》
(موفقسازها/درک تامسون/ص۵۷و۵۸)
از سویی خارج از عرف جلوه کردن رفتار ترامپ و مورد خشم و نفرت نخبگان و دانشگاهیان قرار گرفتنش هم برایش اهمیت ندارد. چه بزرگان دانشگاهی و متفکر و چه سیاسیون کهنهکار علیهش صف بستند اما او پیروز انتخابات ۲۰۱۶ شد و اکنون نیز شانس این را دارد تا شکست در ۲۰۲۰ را با شکایت بابت اتهام تقلب پیروز شود.
حفظ جایگاه در آوار تنفر و جنگ تبلیغاتی رسانهها
《هم جایگاه رئیسجمهور و هم جایگاه حزبهای سیاسی در حال تزلزل است. در نیم قرن گذشته تایید اولیه غیرعلنی سیاستمداران، رهبران حزب و حامیان مالی بهترین معیار برای پیشبینی میزان موفقیت یک نامزد ریاستجمهوری بودهاند.
این روند تقریبا مشابه فرایند قدیمی جریان اطلاعات در صنعت موسیقی است؛ صاحبان قدرت از طریق مجراهای کم تعداد و قد رتمند شنیده شدن محصولات مورد نظر خود را در دسترس عموم قرار میدهند و مصرف کنندگان هم به تبع آن اطاعت میکنند.
ولی در فرایند اولیه کارزارهای انتخاباتی در سال ۲۰۱۶ قدرت ظاهری تبلیغات به یکباره جایگاه خود را از دست داد. جب بوش و مارکو روبیو دو نامزد مورد تایید نخبگان جمهوری خواهان بودند که در اوایل سال ۲۰۱۶، ۱۴۰ میلیون دلار خرج تبلیغات تلویزیونی کردند.
ولی هر دو کنار گذاشته شدند. دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواهی بود که کمترین حمایت را از جانب نخبگان داشت و تنها ۲۰ میلیون دلار خرج تبلیغات تلویزیونی کرد. ولی در نهایت این ترامپ بود که بیشتر از همه دیدهشد و به عنوان نامزد نهایی جمهوری خواهان به دور نهایی رفت.
چون سخنرانیهای تکاندهنده و نامزدی غیرمحتمل او به خوراکی وسوسهانگیز برای شبکهها و ناشرانی تبدیل شدهبود که همیشه در جستوجوی جذب مخاطب هستند. در تابستان ۲۰۱۶ رسانههای آزاد معادل ۳ میلیارد دلار سرمایه در اختیار ترامپ گذاشتند.
مجموع سرمایهی رقبای او با هم به ۳ میلیارد دلار نمیرسید. با ظهور رسانههای دیگری که مستقل از رسانههای اصلی بودند، نخبههای حزب توانایی خود برای کنترل اطلاعات سیاسی ارائه شده به رایدهندگان را از دست دادند.
به این ترتیب یک ستارهی با پشتکار و متمایز، با سخنرانیهای پر سروصدا و قدرتمندانه که همواره در صحبتهای پرطمطراق خود بر ملیگرایی تاکید میگرد به نامزد اصلی جمهوریخواهان تبدیل شد. این انتخاب حزب نبود. بیشتر به نظر میرسید همانند فرایند از دست رفتن تمرکز رسانههای سیاسی، آنها هم تسلیم این روند شدند》
(همان/ص۵۸و۵۹)
ترامپ و جنگ در فضای مجازی
پس تا اینجا فهمیدیم ترامپ با وجود جو شدیدی که ابررسانهها علیهش ترتیب دادهاند باعث خدشه به محبوبیتش نشده و حتی آن را نیز افزایش داده زیرا این رسانهها اثرگذاری و قدرت سابق را ندارند. ترامپ به قدرت فضای مجازی آگاه است و از آن به خوبی در جهت مقابله با ابررسانهها بهره برده و مقاصدش را دنبال کرده.
ترامپ و توییتر
اما باید بدانیم شرکتها و کمپانیهای شبکههای مجازی هم با وی سر سازش چندانی ندارند و ترامپ توانسته با یک سری ترفندهایی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را تسخیر کند که جالب توجه است.
ترفند ترامپ برای تسخیر شبکههای اجتماعی
روابط ترامپ با پوتین بسیار خوب است و تا الان با وجود تبریک کشورهای متعدد پوتین به بایدن تبریک نگفته و اظهار کرده تا نتیجه نهایی صبر خواهد کرد.
در دور قبل ریاست جمهوری امریکا که ترامپ پیروز شد یک اتهام قضاییاش که در ماههای اولیه ریاست جمهوری وی سروصدا کرد نقش روسیه در پیروزی او بود. این نقش هر چه که بود بخش عمدهاش کمک توپخانه مجازی پوتین به کمپین ترامپ بود.
حمایت پوتین از ترامپ
《ماشین رسانهای روسیه برای ترامپ کار میکرد. چنانکه یک روزنامه نگار روس بعدها توضیح داد به ما دستورات کاملا واضحی داده شده بود: که دونالد ترامپ را به طور خوب و رقیبش هیلاری کلینتون را به طور بد نشان بدهیم.
دستگاه پروپاگاندای روسیه، اسپوتنیک، هشتگ هیلاری شیاد را در توئیتر استفاده کرد نوعی ادای احترام به ترامپ حمایت از او، چون این عبارت را ترامپ به کار برده بود و همچنین کلینتون را با جنگ اتمی در ارتباط دانست.
ترامپ در شبکهی آرتی حضور یافت تا از این موضوع انتقاد کند که رسانههای آمریکا دروغ میگویند که این برای آرتی بهتر از این نمیتوانست باشد: آرتی در کل میخواست فقط این حقیقت را برملا کند که همه دارند دروغ میگویند و در اینجا نیز یک امریکایی همان حرف را تکرار میکرد》
(در مسیر ناآزادی/تیموتی اسنایدر/ص۲۳۷)
کمکهای پوتین به ترامپ در مسیر انتخابات
کمک مجازی ارتش سایبری پوتین به ترامپ بیاندازه وسیع و موثر بود. گزارشهای درین باره نشان میدهد که چرا ترامپ خیالش از بابت مجازی راحت بوده و کماکان نیز هست و توانسته در عصر زوال رسانههای سنتی به راحتی تبلیغات خودش را پیش ببرد.
جنگ سایبری ترامپ
《برای روسیه در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ سطح حمله به آمریکا کل فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر و گوگل بود. به احتمال زیاد اکثر رایدهندگان آمریکایی در معرض پروپاگاندای روسیه قرار گرفتند. البته بستن پنج میلیون و هشتصد هزار حساب کاربری قلابی توسط فیسبوک درست پیش از انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ موثر بود.
این حسابهای کاربری قلابی برای گسترش پیامهای سیاسی به کار برده میشدند. در ۲۰۱۶ حدودا یک میلیون اکانت در فیسبوک از نرمافزاری استفاده میکردند که به آنها این امکان را فراهم میداد تا به طور مصنوعی دهها میلیون لایک تولید کند و در نتیجه آیتمهای خبری مشخص اغلب اخبار ساختگی را وارد اخبار دریافتی امریکاییهای ناآگاه میکرد.
یکی از بارزترین مداخلات روسیه، ۴۷۰ سایت فیسبوکی بود که آژانس تحقیقات اینترنتی روسیه به راه انداخته بود که ادعا میکردند متعلق به سازمانها یا جنبشهای سیاسی آمریکا هستند》
(همان/ص۲۴۸و۲۴۹)
نقش روسیه در انتخابات 2016 و 2020 آمریکا
ماجرایی که همواره توانسته چه در ۲۰۱۶ و چه ۲۰۲۰ کمک زیادی به کمپین ترامپ توسط کمک روسها بکند ترس عمومی از تروریسم اسلامی است.
اتفاقاتی که با این موضوع خصوصا در اروپا رخ میدهد باعث شده که ابزار تبلیغاتی لازم به تیم مجازی روسی حامی ترامپ داده شود و وی بسیار ازین موضوع جهت کسب رای استفاده کرده است.
《آمریکاییها به طور تصادفی در معرض پروپاگاندای روسیه قرار نمیگرفتند بلکه این تبلیغات متناسب با نوع آسیب پذیری و نقاط ضعف فرد بود که اطلاعات آن از کارها و عادات اینترنتی فرد به دست میآمد. افراد به چیزی که به نظر درست است اعتماد میکنند و اعتماد امکان کنترل شدن را به وجود میآورد.
مردم در مواجهه با چیزی که از آن میترسند یا از آن متنفرند بسیار برآشفتهتر و خشمگینتر میشوند. موضوع تروریسم مسلمانان که روسیه قبلا در فرانسه و آلمان از آن بهره بردهبود در آمریکا نیز اشاعه داده شد.
در ایالات مهمی مثل میشیگان و ویسکانسن نوک پیکان تبلیغات روسیه به سوی کسانی بود که با پیامهای ضد مسلمانان تحریک میشدند تا رای بدهند. در سرتاسر آمریکا رایدهندگان احتمالی ترامپ در معرض پیامهایی به طرفداری از خانم کلینتون قرار میگرفتند که ادعا میکردند از سایتهای مسلمانان آمریکا نشئت میگیرند》
(همان/ص۲۴۹)
اما چرا باید پوتین چنین خدمتی به ترامپ بکند؟
بعد از سقوط شوروی تا سال ۲۰۱۴ و پیش از بحران کریمه و اوکراین، روسیه چندان ستیز و تقابل جدی با غرب و اروپا نداشت. اما رفته رفته غرب را در حال پیشروی در خاک روسیه یافت و نیاز به تقابل ایدئولوژیکی با ارزشهای لیبرالی داشت.
علت حمایت پوتین از ترامپ
پوتین، ترامپ را متحدی خوب جهت مقابله با اروپا میداند و بابت همین هم از راست افراطی اروپا حمایت میکند و حتی ارتشی پیشرفته از این افراد ساخته و در حال آموزش و سازماندهی آنهاست. اما پیش از این نیز ترامپ روابطی گسترده با روسها پس از سقوط شوروی داشت و امپراتوری ترامپ پناهگاه کسانی بود که ثروت روسیه را غارت کرده و پس از سقوط شوروی به بیرون از آن مهاجرت کردند. همین روابط نیز کماکان حفظ شده و باعث قدرت ترامپ است.
《از دید آمریکاییها برج ترامپ ساختمانی پر زرق و برق در خیابان پنجم شهر نیویورک است. لیکن از دید روسها، برج ترامپ مکانی وسوسهانگیز برای جرایم بینالمللی است. گانگسترهای روسی با خرید و فروش واحدهای آپارتمانی در برج ترامپ در دههی ۱۹۹۰ شروع به پولشویی کردند.
بدنامترین آدمکش حرفهای روسی، که مدتها پلیس فدرال آمریکا به دنبالش بود، در برج ترامپ زندگی میکرد. روسها به دلیل به راه انداختن قمارخانهای غیرقانونی در برج ترامپ در واحدی که طبقهی پایین آپارتمام ترامپ بود دستگیر شدند.
در برج ترامپ ورلد که بین سالهای ۱۹۹۹و۲۰۰۱ دز شرق منهتن نزدیک سازمان ملل ساخته شد یک سوم واحدهای لوکس را افرادی از شوروی سابق خریداری کردند. مردی که توسط ورزات خزانهدارای ایالات متحده به علت پولشویی بازجویی شد، در برج ترامپ ورلد دقیقا طبقهی پایین کلین کانوی زندگی میکرد. کانوی کسی بود که بعدها به عنوان سخنگوی مطبوعاتی ترامپ در کارزار او منصوب شد》
(همان/ص۲۳۸و۲۳۹)
نویسنده: شایان اویسی