بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

موکل با نامه ای در دست ،ساعت‌ها قبل از باز شدن دفتر ،روی پله ها نشسته بوده منشی هنگام باز کردن در دفتر به او گفته که بایدقبلا وقت میگرفتی ،به نامه اشاره کرده و گفته از اداره معاضدت کانون وکلا معرفی نامه دارد .به محض ورود به دفتر به روال همیشه ،موکل معاضدتی را بدون نوبت می پذیری و همانطور که پاکت نامه اداره معاضدت را باز میکنی به توضیحات موکل گوش میکنی که آپارتمان کوچکی در زیرزمین یک ساختمان قدیمی داشته و درصدد تعویض آن با محل بهتری بوده و بعداز امضای مبایعه نامه و دریافت چند فقره چک و تحویل آپارتمان، خریدار بدحسابی کرده و چک هایش را پاس نکرده، لذا مبایعه نامه رابا خریدار فسخ کرده ولی قبل از تخلیه و تحویل گرفتن آپارتمان به علت مشکل مالی و برگشت شدن چکهایش ، به زندان افتاده و خریدار هم از غیبت او سواستفاده کرده و آپارتمان را به فرد دیگری فروخته و تحویل داده .

خریدار دوم دعوای الزام به تنظیم سند رسمی علیه او طرح کرده و به دلیل عدم حضورش ،حکم محکومیتش هم صادر شده و حالا که از زندان مرخص شده درصدد اعتراض به حکم غیابی برآمده و با مراجعه به واحد ارشاد مجتمع قضایی به اداره معاضدت کانون دلالت شده است . طبق ضوابط باید قرارداد حق الوکاله با موکل بنویسی و شرط کنی که حق الوکاله در خاتمه کار و به شرط موفقیت پرداخت شود و یک پنجم حق الوکاله را هم باید به اداره معاضدت پرداخت کنی .حق الوکاله ای متناسب با بهای آپارتمان مفلوک و شرایط موکل که تازه از زندان رها شده در نظر میگیری و پاداش خود را با نگاه قدردان و پرامید موکل هنگام ترک دفتر ،میگیری .

دادگاه وقت رسیدگی تعیین می‌کند در جلسه دادگاه طرف دعوا ،به جای پاسخ دادن به ایراد فسخ مبایعه نامه مرتبا با تاکید بر سابقه زندان رفتن موکل قصد دارد او را یک کلاهبردار حرفه ای جلوه دهد که‌وکیلش -که بنده باشم -هم دست کمی از او ندارد .قاضی تذکر می‌دهد که وکیل معاضدتی است ،طرف دعوا که ظاهرا با مفهوم معاضدت آشنا نیست فریاد میزند «حاجی آقا چه فرقی می‌کند ؟وکلا همه مثل هم هستند !همینکه وکالت یک زندانی کلاهبردار را قبول کرده معلومه که خودش هم از چه قماشی است !»قاضی لبخندی میزند و‌توضیح می‌دهد که وکیل معاضدتی چگونه وکیلی است.

راستی چقدر رفتار قضات با وکیل معاضدتی ملایم تر و محترمانه تر از برخوردی است که با وکلای انتخابی دارند ! این شرایط انرژی مضاعفی برای دفاع جانانه از موکل و حیثیت وکیل و وکالت به تو می‌دهد واز سوالات قاضی و پاسخ های نا مربوط طرف مقابل میتوانی نتیجه پرونده را حدس بزنی .پس از صدور رای قطعی به نفع موکل با دادن خبر خوش از او می خواهی که به دفتر مراجعه کند .با چند روز تاخیر با جعبه سیبی در دست به دفتر می آید . این بار نگاهش سرشار از قدردانی و شرم است چرا که ضمن تاکید بر اینکه سیب ها تحفه ولایتشان است ، از پرداخت فوری حق الوکاله اظهار عجز می‌کند و تقاضای مهلت دارد با لبخندی او را بدرقه میکنی و در فکر فرو می روی که آیا اداره معاضدت یک پنجم از این سیب های ریز ولی معطر را به عنوان سهم خود قبول می‌کند ؟

هفتم اسفند تلفن زنگ میزند موکل است «روز وکیل را به شما تبریک میگویم در سخت ترین شرایط به من کمک کردین الهی که هیچوقت پشت در بسته نمانید »عجب دعای پرمعنا و کاربردی برای یک وکیل ! روایت است دعای دلشکستگان رد خور ندارد !
با خودم فکر می‌کنم اینکه مسئولین علیرغم وعده های هرساله ،هنوز روز وکیل را در تقویم کشور به رسمیت نمیشناسند چه باک ؟؟؟!

موکلین اعم از معاضدتی و تسخیری و انتخابی ،کم سواد و یا دانشمند روز وکیل را به رسمیت میشناسند و هرسال به ما تبریک می گویند .
کدام مشتری را سراغ دارید که پس از خرید کالا از کاسب ،هرسال در روز خاصی به او زنگ بزند اورا دعا کند و به او تبریک بگوید ؟
وکلا دلگرم به دعای موکلین خود با هجمه ها خواهند جنگید و پیروز خواهند شد چرا که «بلاگردان جان و تن ،دعای مستمندان است.»/