به گزارش آسیانیوز، حسن امرایی: «در پناه تو» نخستین سریالی بود که روایت عشق سه مرد به یک دختر را بیان میکرد و پس از با سانسورهای گسترده، در سال ۱۳۷۴ از شبکه ۲ پخش شد
حمید لبخنده،متولد ۲۵ تیر ۱۳۳۰ در اهواز خواهرزاده احمد محمود، نویسنده نامدار ایرانی بود .
برخی اتفاقها در صحنه فرهنگ و هنر تصادفی به نظر میآیند، اما وقتی پیشینه افرادی که باعثوبانی و خالق و مبتکر چنان ایدهها و آثاری بودند را واکاوی میکنیم، درمییابیم که آن اتفاقها نه تنها تصادفی نبودهاند که پس از سالها خاک صحنه خوردن و کسب دانش و تجربه در آن زمینه و موضوع خاص به دست آمدهاند. تولید و کارگردانی سریال «در پناه تو» که در سالهای اولیه دهه ۷۰ اثری جریانساز به شمار میرفت نیز حاصل چنین پشتوانهای بود.
اکنون خبر آمده است مردی که آن سریال پرطرفدار و از جهاتی سنتشکن را کارگردانی کرده بود، پس از چند ماه دستوپنجه نرم کردن با بیماری، دل به خاک داده و به افلاک پرکشیده است. حمید لبخنده که سالها خاک صحنه را خورده بود، به گفته فرزندش در گفتوگو با خبرگزاری مهر، پس از یک عمل جراحی، نتوانست تبعات و آسیبهای آن را تاب آورد و روز ۱۸ دی ۱۴۰۰ درگذشت.
تجربهای طولانی در تئاتر و سینما؛ از همکاری با سمندریان تا مدیریت آموزشگاه تئاتر
حمید لبخنده، کارگردان ۷۰ ساله تئاتر و سینما (متولد ۲۵ تیر ۱۳۳۰ در اهواز) خواهرزاده احمد محمود، نویسنده نامدار ایرانی است و آنگونه که رامین پرچمی(از بازیگران اصلی سریال در پناه تو) به خبرآنلاین گفته، طرح ساخت سریال همسایهها را هم به تلویزیون داده که پذیرفته نشده است. او کار خود در عرصه هنری را با تئاتر آغاز کرد.
در گفتوگوی بلند روزنامه اعتماد با لبخنده در مهرماه ۱۳۹۵، همزمان با نخستین سال درگذشت هما روستا (همسر حمید سمندریان و از بنیانگذاران اصلی آموزشکده تئاتر سمندریان)، او از چگونگی آشنایی خود با آقای سمندریان و سپس پیوستنش به آن گروه سخن میگوید. به گفته لبخنده، او ۱۵ ساله بود که تحت تاثیر دایی خود، احمد محمود، جذب داستان و ادبیات شد و سپس به یک جمع کوچک تئاتری پیوست.
این علاقه در نهایت به شرکت او در کنکور و راهیابیاش به دانشکده هنرهای زیبای تهران در قامت یک دانشجوی تئاتر انجامید. مکانی که در آن چهرههای برجستهای چون بهرام بیضایی، حمید سمندریان، شمیم بهار، پرویز پرورش، دکتر پرویز ممنون، دکتر على رفیعى، دکتر محمد کوثر و خانمها منیژه محامدى و گلی ترقی تدریس میکردند. این دوره را میتوان یکی از پربارترین دورههای دانشکده هنرهای زیبا نام نهاد؛ چرا که بسیاری هنرمندان برجسته حوزههای تئاتر، سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی در همین دوره درس میخواندند.
انقلاب و حوادث بعد از خرداد ۶۰؛ خانهنشینی و رستورانداری
انقلاب و حوادث بعد از خرداد ۶۰ بسیاری از آیندهنگریها را بر هم زد. به گفته لبخنده، تا اوایل دهه ۶۰، مشکل خاصی نبود و او با پیوستن به گروه حمید سمندریان، با آنها در نقش بازیگر و نیز دستیار کارگردان همکاری میکرد و خود او نیز در تالار مولوی نمایش دشمنان ماکسیم گورگی (با ترجمه کریم کشاورز) را کارگردانی میکرد؛ اما در میانههای سال ۱۳۶۰، به یکباره جلو ورود گروه آنها به سالن تمرین تالار رودکی را گرفتند.
به گفته او، سمندریان در حال تمرین نمایشنامه گالیله در تالار رودکی بود و تمامی اعضای گروه بیهیچ مشکلی به تالار میرفتند «تا اینکه یک روز، با در بسته روبهرو شدیم. در زدیم. پس از مدتى لاى در باز شد و دو چشم سبز و غریبه از لاى در، با پرسشى در نگاه، به ما خیره شد. نگهبان عوض شده بود. صدایش خشن و خشدار بود. گفت اگر مىخواهید وارد شوید، باید تکتکتان را تفتیش کنم و این موضوع آقای سمندریان و ما را بسیار آزرده کرد.» سمندریان و گروه در برابر تفتیش مقاومت کردند و مجبور به بازگشت شدند. در همان ایام به سمندریان اطلاع دادند که نمایش گالیله اجازه اجرا ندارد، همچنانکه به لبخنده هم اطلاع داده شد نمایش دشمنان نمیتواند روی صحنه برود.
درگذشت پریدخت آور؛ ۲۰ سال زندگی عاشقانه با غلامحسین بنان
این رخداد آنها را به حاشیه راند و تصمیم گرفتند در اعتراض به این رفتار، مدتی هنر را کنار بگذارند و رستورانداری کنند؛ البته او پیشنهاد داد فضای تجاری زیر آپارتمان سمندریان را کتابفروشی شود اما مشخص بود که با این پیشنهاد مخالفت میشود و لذا «تصمیم گرفته شد رستوران باز کنیم. خانم روستا از اداره تئاتر بازخرید شده و پولی گرفته بود. آقای سمندریان هم از پدرش پولی قرض کرد و اجازه استفاده از آن فضا را از همسایگانش - که همه دوستانش بودند- گرفت. چند ماهی آنجا کار کردیم و تیروتخته ریختیم و فضاى همکف آن را به رستوران و نیمطبقهاش را به پلاتویى براى تمرین تئاتر تبدیل کردیم. همهجا گفتیم این حرکت یک اعتراض است.»
اما به گفته لبخنده، رستوران دوام چندانی نیاورد و در نهایت به دلیل آنکه دخل و خرجش سازگار نبود، آن را تعطیل کردند. سرانجام فضای بازی که در سالهای پس از جنگ (دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی) به وجود آمد، سبب شد تا سمندریان به سمت سینما و تئاتر و لبخنده و دیگرانی که در تئاتر کار میکردند، به سمت ساخت تلهتئاتر و ساخت سریال تلویزیونی روی آورند که در پناه تو از جمله این آثار بود.
در پناه تو؛ اتفاقی در سریالسازی و حذفهای بسیار
سریال در پناه تو سریالی سدشکن بود؛ نخستین سریال از روایت عشق و عاشقی چندگانه . قصه چند دانشجوی جوان که همزمان دلبسته و عاشق شاگرد اول دانشکده می شوند.
۲۵ سال پس از ساخت و پخش سریال در پناه تو و با درگذشت کارگردان آن، برخی اطلاعات درباره حذفهای عجیب و غریب این سریال میتواند گوشهای از فضای سانسور حاکم بر صداوسیمای سالهای اولیه دهه ۷۰ را بازنمایی کند.
در گزارشی که سایت پارسینه در سال ۱۳۹۵، از یکی از شمارههای نشریه سینما، منتشر کرد، از حذف ۴۰۰ صفحه از فیلمنامه سخن به میان آمده است. بر اساس این گزارش که همزمان با درگذشت حسن جوهرچی، یکی از بازیگران اصلی سریال در پناه تو، و پخش مجدد این سریال از شبکه آیفیلم در سال ۹۵ منتشر شد، جدا از حذف ۴۰۰ صفحه، شخصیت پارسا فیروزفر در قسمت آخر حذف و همین ماجرا سبب شده است که لبخنده به حالت قهر تهران را ترک کند.
فیلمنامه در پناه تو را علیرضا طالبزاده نوشت و نام اولیه آن «در پناه عشق» بود. سپس در گفتوگو با منوچهر شاهسواری (تهیهکننده تازهکار آن سالهای تلویزیون) فیلمنامه را با مهدی ارگانی که در آن سالها از چهرههای بسیار با نفوذ صداوسیما بود، مطرح کردند. ارگانی با ساخت این سریال موافقت کرد و برای ساخت آن چراغ سبز نشان داد اما نام «عشق» را از آن حذف و واژه«تو» را به جای آن نشاند.
پس از آن، طالبزاده و شاهسواری که هنگام ساخت فیلم «تمام وسوسههای زمین» با لبخنده و فعالیتها و دانشش آشنا شده بودند و در رستورانی که گروه زیرنظر سمندریان آن را برپا کرده بودند، آشنایی نسبی با او داشتند، کارگردانی سریال را به حمید لبخنده پیشنهاد و فیلمنامه یک هزار و ۳۰ صفحهای را به او ارائه دادند؛ فیلمنامهای با ۵۰ شخصیت اصلی.
با این حال، فیلمنامه دستخوش تغییرات بسیاری شد که از جمله آنها حذف داستان پارسا پیروزفر از سریال بود. پیروزفر در این سریال در نقش پارسا فرزینپور، ایفای نقش کرده است؛ فرزند مرد ثروتمندی که مخفیانه با منشیاش ازدواج کرده است. همسرش (هما روستا) ماجرا را نمیداند اما زمانی که مطلع میشود، به روانپریشی دچار میشود و به خودکشی روی میآورد.
این سریال و کارگردان آن چندین بازیگر نامدار را به فضای سینمایی و تلویزیونی ایران معرفی کردند که بعدها هر کدام نقش اول بسیاری از فیلمها و سریالها شدند.
برای انتخاب این بازیگران نیز یک کار حرفهای صورت گرفت؛ به این معنا که در دانشکدههای هنری اطلاعیهای منتشر شد و برای شش ماه از بازیگران مختلف آزمون به عمل آمد تا در نهایت پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه، حسن جوهر چی، رامین پرچمی و شهرزاد عبدالمجید و … انتخاب شدند. نکته جالب توجه انتخاب لعیا زنگنه در آخرین لحظات بود؛ چرا که قرار بود آتنه فقیه نصیری این نقش را ایفا کند. در این میان، رامین پرچمی چندان خوششانس نبود، چرا که به دلیل برخی همراهیها با جنبش سبز کارش به دادگاه و زندان کشیده شد و عملا پس از سال ۸۹ نتوانست بازیگری کند.
تولید سریال در سال ۷۳ آغاز شد اما کنار رفتن مهدی ارگانی از شبکه ۲ و جایگزینی جعفری جلوه، کار تولید را با دشواریهای فراوانی روبهرو کرد.
بر اساس این گزارش، گروه ۱۲ قسمت از سریال را آماده پخش میکند و دو قسمت از سریال هم پخش شده بود که مدیران تلویزیون بازبینی قسمتهای بعدی را خواستار میشوند و اعلام میکنند پنج قسمت از سریال قابل پخش نیست. گروه اعتراض میکند اما مدیران زیر بار نمیروند تا در نهایت ۱۰۰ صفحه از فیلمنامه و بیش از ۲۰ شخصیت از سریال حذف میشوند.
گروه به ادامه کار راضی میشود اما سانسور در این حد متوقف نمیشود و مدیران محافظهکار شبکه ۲، پخش قسمت آخر را تنها در صورتی میپذیرند که مطابق خواسته آنها باشد. در این گزارش آمده است که مدیران از لبخنده میپرسند: «مگر میشود یک پسر مومن با دختری ازدواج کند و آن دختر نازا بماند؟» توضیحات لبخنده به گروه ناظر و مدیران که اصل قصه روی نازایی و سترونی زن بنا شده است، آنها را قانع نمیکند و در نهایت سبب میشود تا حمید لبخنده به یک ایده منحصربهفرد برسد که آن اضافه کردن گفتاری به پایان فیلم است.
در نسخه توصیه شده، مخاطب در چهار دقیقه پایانی صحنه عروسی مریم (لعیا زنگنه) با محمد منصوری (حسن جوهرچی) را میبیند و بیرون آمدن جمشید لایق (پدربزرگ گلنار با بازی کودک گلنار لبخنده) که صحنه عروسی را ترک میکند و از دری بزرگ خارج میشود. همزمان با خروج او، لبخنده روی صحنه با صدای خودش متنی را میخواند که توصیفی از آینده زندگی مریم و محمد است که به تولد بچه آنها اشاره میکند.
البته بعدها صحنههای سانسور شده سریال به رسانههای اجتماعی راه پیدا یافت که خود لبخنده در انتشار آنها دستی داشت و بینندگان بسیاری هم پیدا کرد. از جمله صحنهای چهار دقیقهای که گفته میشود پایانبندی اصلی سریال بوده است. صحنهای که نشان میدهد رامین پرچمی در تیمارستان است و حسن جوهرچی و لعیا زنگنه به دیدار او میروند؛ در حالی که او به تمام معنا مجنون شده است و صحنه با ترک اندوهناک جوهرچی از اتاق تیمارستان به پایان میرسد.
لبخنده پس از سریال در پناه تو، سریال «در قلب من» را ساخت که تقریبا استقبال خوبی از آن شد، اما در دهه ۸۰ و ۹۰ و با حذفهای گستردهای که در صداوسیما رخ داد، ادامه همکاری او و بسیاری شبیه او عملا امکان پذیر نشد و او عمده وقتش را به مدیریت آموزشکده سمندریان و تربیت جوانانی که برخی از آنها در زمره آتیهداران سینما و تئاتر ایران به شمار میروند، اختصاص داد./