به گزارش آسیانیوز، جواد لگزیان: بیابید امروز به لحظه جاودان کودکی برویم و در آن ثانیه جادویی عصر به صدای قصه مادربزرگ گوش بسپاریم.
------------
بیشتر بخوانید
برند «گوچی» در دنیای حسادت و رقابت
----------------------------------------------------
رمان «آنجا رو که دل تو را می خواند» درحقیقت نوشته ای است که از سوی مادربزرگی برای نوه اش به رشته تحریر در می آید. آن ها که سال ها هم چون مادر و دختر کنار هم زندگی کرده اند، پس از تلخی هایی دختر در چند ماه آخر اقامتش در کنار مادربزرگ، اکنون در فاصله زمانی و مکانی دوری به سر می برند.
مادریزرگ متوجه می شود به بیماری سختی دچار شده و ممکن است آخرین روزهای زندگی اش را پشت سر بگذارد، تصمیم میگیرد برای دختر نامه بنویسد، نامه هایی که قرار نیست هیچ گاه به آمریکا پست شوند بلکه به یادگار می مانند تا هنگامی که او به خانه بازگردد. این نامه ها از زندگی مادربزرگ حکایت می کنند و درس هایی را در دل خود دارند که هر خواننده ی دوستدار کتابی را به خود جذب می کند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"خب بره کوچولوی من، حالا تو کجا هستی، تو آنجایی و من دارم برایت می نویسم. تو آنجایی، میان کاکتوس ها و شغال ها. وقتی این نوشته را می خوانی، اینجا بازگشته ای و اسباب های من دیگر در انبار زیر شیروانی خواهند بود و من نخواهم بود.
آیا حرف های من به تو اطمینان خاطر خواهند داد؟ من این ادعا را ندارم. شاید هم تو فقط از آنها ناراحت شوی و آن تصویر منفی را که قبل از رفتن از من داشتی، تشدید کنی. شاید وقتی که پخته تر شوی مرا درک کنی، وقتی که بتوانی راه اسرارآمیز را بپیمایی، راهی که انسان را از آشتی ناپذیری به بخشندگی می رساند.
گفتم بخشندگی و دل رحمی، نه دلتنگی. اگر احساس دلتنگی کنی، مانند اجنه های بد ذات پیش تو خواهم آمد و خیلی آزارت خواهم داد. همین کار را خواهم کرد؛ اگر به جای این که متواضع و فروتن باشی، پر مدعا شوی، و اگر به جای این که سکوت کنی، مست حرف های تو خالی شوی خواهی دید، که اگر خواب نباشی، لامپ ها منفجر خواهند شد، بشقاب ها از قفسه ها پرواز خواهند کرد، لباس ها روی چراغ ها خواهند افتاد، از صبح تا شب راحت نخواهی بود.نه، شوخی می کنم، حقیقت ندارد.
هیچ کاری نخواهم کرد. اگر من در جایی بودم و توانستم تو را ببینم، فقط غمگین خواهم شد. من هربار که یک زندگی تلف می شود، یعنی چون عشق نتوانسته است راه خود را در آن باز کند، غمگین می شوم. مواظب خودت باش. یادت باشد وقتی که پخته تر شدی و مایل بودی که اشتباهات را به عدالت تبدیل کنی، بدان که اولین انقلابی که باید انجام شود در درون ماست. این از همه مهم تر است."
انتشارات بهجت کتاب آنجا رو که دل تو را می خواند پرفروشترین رمان قرن بیستم ایتالیا نوشته سوزانا تامارو (زاده ۱۲ دسامبر ۱۹۵۷) نویسنده و فیلمساز ایتالیایی را با ترجمه حامد فولاوند منتشر کرده است./