دیروز شاهد شنیدن خبری بس غم انگیز بودیم و آن اینکه ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که هواپیمای مسافربری اوکراینی "بر اثر بروز خطای انسانی و به صورت غیر عمد" هدف پدافند ضدهوایی قرار گرفته و سرنگون شده است!
متاسفانه دلیل پنهان کاری و عدم شفافیت از سوی مسولین بخصوص دروغ گفته شده از سوی رییس سازمان هواپیمایی کشوری در طول سه روز گذشته باعث شد که بسیاری از مردم ایران این سوال را از خود بنمایند که دلیل اعتراف دیر هنگام مسولین چه بوده است؟
آیا غیر از این است که این نظام متعلق به مردم است پس به چه دلیل مسولین ایرانی و مقام های بالا دستی سپاه جمهوری اسلامی طی دو روز گذشته بارها اخبار و ادعای مقام های کشورهای غربی درباره شواهد مرتبط با هدف قرار گرفتن این هواپیما را قویا تکذیب و آن را غیر ممکن خواندند .
سوال این است : ایرانی که در هفته گذشته با غم از دست دادن سردار دلها قاسم سلیمانی عزادار شده بود پس چگونه تنها پس از گذشت ٥ وز از شهادت ایشان ‘ مکتب و رسالت این شهید بزرگوار به فراموشی سپرده شد؟
آیا روح متعالی آن شهید بزرگوار راضی خواهد بود که جان صدها انسان بی گناه که با هزار امید و آرزو روانه غربتی بودند که بتوانند در آنجا به آرزوهای دست نیافتنی خود نایل شوند بدلیل # انتقام سخت از آمریکا، پرپر شود ؟
آیا دروغ و پنهان کاری مسولین در طی سه روز گذشته فراموش خواهد شد؟
همگی می دانیم که اشتباه بخشی از ذات فناوری حتی در صنعت هوایی و موشکی کشور می تواند باشد اما آنچه روح هزاران ایرانی را آزرده خاطر کرده است این است که جمع بندی نتایج و اعتراف از سوی سپاه جمهوری اسلامی نمی بایست سه روز طول بکشد!
دولت می بایست بپذیرد که تنها با ابراز یک پیام تسلیت نمی تواند اعتماد از دست رفته بسیاری از بازماندگان مردم ایران را جلب نماید چرا که بحران ناکارآمدی و دروغ رسانه ای براحتی از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد.
و در پایان با ابراز همدردی با خانواده های داغدار می توان گفت که:
از رستم پیروز همین بس که بپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟!