درباره کتاب
در سال ۱۳۸۸ کتابی درباره زندگی شهید زینب کمایی با عنوان «راز درخت کاج» بدون هیچگونه تبلیغات رسانه ای رونمایی شد و در مدت زمان کوتاهی با استقبال گسترده جوانان و نوجوانان روبه رو شد و تقاضا خوانندگان کتاب برای دریافت اطلاعات بیشتری پیرامون زندگی شهید زینب کمایی و همچنین درخواست خانواده شهید برای نوشتن کتابی کامل تر باعث ترغیب و ایجاد انگیزه در خانم معصومه رامهرمزی (نویسنده کتاب) شده و تحقیقات جدید خود را از سال ۱۳۹۶ آغاز کرد و دستاورد آن کتاب من میترا نیستم شد.
موضوع کتاب
دهه شصت در تاریخ چهل ساله انقلاب اسلامی دورهای سخت و متفاوت محسوب میشود. نهال نوپای انقلاب درگیر دشمنان داخلی و خارجی میگردد که چشم دیدن گسترش و تعالی اسلام را ندارند. اما ایران و ایرانی از این گردنه دشوار به سلامت و موفقیت گذر میکنند و این اتفاق مهم محقق نمیشد اگر همت و تلاش جوانان مومن و انقلابی این مرزو بوم نبود. جوانانی که رسیدن به اسلام ناب محمدی بر پیشانی نوشت تمام اهدافشان قرار داشت و با راهبری امام بزرگوار با تمام توان در تمام عرصهها به فعالیت مشغول بودند. جهادی شبانه روز که از دلش مردان و زنانی آبدیده و استوار بیرون آمدند. جوانانی نورانی به نور تقوا و ایمان که در نهایت ثمره تلاش خود را گرفتند و به مقام والای شهادت رسیدند. یکی از الگوهای ماندگار این دوره شهیده زینب کمایی است که با وجود سن کم پلههای رشد و فلاح را بسیار سریع طی نمود که در این کتاب روایت هایی از زندگی این شهید را مرور خواهیم کرد.
خلاصه کتاب من میترا نیستم
زینب کمایی دختر چهارده سالهای است که در تلاش برای اسلام و انقلاب میتواند الگوی تمام اقشار و افراد قرار گیرد. او فرزند ششم از یک خانواده پرجمعیت آبادانی است. پدر او در شرکت نفت مشغول به کار است. با شروع جنگ تحمیلی خانواده کمایی همچون بسیاری خانواده به ناچار مجبور به مهاجرت میشوند. زینب با وجود سن کم در کنار دیگر دختران آبادانی به امداد و پرستاری از مجروحان جنگ میپردازد. پس از مهاجرت خانواده به شاهین شهر، این دختر نوجوان احساس میکند در این شهر که فضای مذهبی و انقلابی آن ضعیف است به کار و فعالیت فرهنگی نیاز دارد. او در مدرسه، بسیج و نماز جمعه مشغول به فعالیت میشود. مرور دستنوشتهها و خاطرات این بانوی جوان از زبان دوستانش نشان میدهد که او گام نخست در زمینه رشد فرهنگی و معنوی دیگران را در خودسازی خود میدانسته است. نمونه بارز حلول روح ایمان در وجود این بانوی بزرگوار را میتوان در تغییر نام او دید. او که شیفته شخصیتهای بزرگ دین است و خود را پیرو راه آنان میداند تصمیم میگیرد نام خود را از میترا به زینب تغییر دهد تا زینب وار به ترویج مکتب حسینی بپردازد. سرانجام زینب کمایی بسیار زود جواب نیایشها و مجاهدتهای خود را میگیرد و به مقام شهادت میرسد. این بانوی جوان در هنگام بازگشت از نماز جماعت به دست منافقان کوردل ربوده شده و مظلومانه شهید میشود.
قسمتی از متن کتاب
در ادامه برشی از کتاب «من میترا نیستم» را میخوانید:
زینب علاقه زیادی به شهدا داشت، هر بار که برای تشییع آنها به گلزار شهدای اصفهان میرفت، مقداری از خاک قبور شهدا را می آورد و تبرکی نگه میداشت. زینب هفت میوه درخت کاج و هفت مشت خاک تبرکی شهدا را در بین وسایلش گذاشته بود. هنوز در محله دستگرد بودیم که یک روز همراه زینب برای زیارت به تکه شهدا رفتیم زینب من را به سر قبر «زهره بنیانیان» از شهدای انقلاب برد و گفت:« مامان نگاه کن فقط مردا شهید نمی شن زنا هم شهید میشن.»
شما میتوانید برای مشاوره و تهیه این اثر ارزشمند به شماره ۰۹۳۹۴۶۵۳۲۱۶ در پیام رسانهای ایتا ، بله و واتساپ پیام دهید و یا از طریق سایت کتاب رسان به آدرس ketabresan.net اقدام به تهیه کتاب کنید.