- توده ها دارند می آیند - هگل
دیگر شاید کمتر کسی در محفل تفکر اجتماعی این جمله هگل از آخرین درس گفتار های او را نشنیده باشد، جمله ای که با گذشت نزدیک به دو قرن روز به روز معنا و اهمیت خود را بیشتر هویدا می کند.
توده جامعه امروز جهانی در تمامی ابعاد ، اقوام و ملل مختلف دیگر هیچ نسبتی حتی با خود شاید در دو دهه گذشته نسلی ، نیاکانی و ساختاری ندارد. توده امروز مملو از اطلاعات فراوان و داده های بسیار زیادتر از حد خودش می باشد. که حتی هیچ گونه وقت و فرصت برای خوانش و پردازش آن ندارد به طوری که او از دیروز نسل خود قطعاً بیشتر می داند و به جد هم کمتر می داند. یعنی او (توده) اطلاعات ، دیتاها و اخبار منظومه خود را در خودآگاه خود دارد در حالیکه هیچ وجهی از فهم آن برای تبدیل به آگاهی و پس از آن خود آگاهی که نهادینه (Id) در او شود ندارد. آن هم به چندین دلیل مختلف که بررسی آن در این مُقال نمی گنجد فقط ذکر یک مصداق بارز آن فاصله عظیم سرعت حجم داده ها با دریافت فهم بشر است.
با همین مقدمه به رویکرد خود خواهم پرداخت که خیزش کلی توده جوامع از هنگ کنگ کلاه کاسکتی ها گرفته تا جلیقه زرد های فرانسه یا توده پابرهنه میدان تحریر مصر یا هر نقطه ای دیگر بايد این را فهم کرد و دانست که دیگر نمی توان با نگاه فئودالی، لیبرالی، کمونیستی یا هر نوع دیدگاه قدرت مآبانه بر جوامع خود حکمرانی کرد. این را باید در نهاد هر سیستم سیاسی گُنجاند.
حاکم سیاستمدار و قدرت مطلق برای دوام مسیر سیاسی خود دیگر چاره ای برای همراهی، همزیستی و همفکری با آرای حداکثریت جامعه توده ندارد در غیر این صورت یک مسیر فرسایشی، سخت و دردناک هم برای توده و هم برای سیستم سیاسی پیش خواهد رفت که تاریخ این روزگار ابر تکنولوژیک و جهان شمول شده جوامع (جهانی شدن) به ما می گوید پیروزی از آن تودههای به پا خواسته خواهد بود. حال ما با خوانش دقیق فیلم جوکر ساخته تاد فیلیپس در سال ۲۰۱۹ می توانیم نقاط تطبیقی و مشترک فراوانی از آنچه برای یک توده به طور الگوی مشخص اتفاق می افتد در این فیلم و جامعه هم اکنون ایران ما ببینیم.
در فیلم جوکر که شاید بتوان گفت یک نسخه دقیق، پر مغز و معنایی از شیب تبدیل یک شخصیت سایکویی به آنارشیستی ترین نماد و رهبر یک جنبش خیابانی در جامعه تاریک و بسته آنجا اشاره کرد.
دراین واکاوی می توان دید الگو خیزش ، اعتصاب و اعتراضات جوامع امروز جهان وجوه مشترکی چون جامعهی خیالی گاتهام (به طور مشخص فیلم جوکر) دارد، بیایید با هم از آخر شهریور ۱۴۰۱ گام به گام با جامعه آنارشی گر جوکر پیش برویم در آنجا اُلگو ، مصداق و نمونه رفتاری ما یک شخصیت است که از قضا نماد ، آیدل (Idol) و قهرمان خیزش جامعه خود می شود.
در همینک ایران ما برخلاف ، شایدم تمثیلی از شخصیت جوکر که با صورتی خونی روی ماشین پلیس می ایستد یک دختر جوان زیبا با مرگ دهشتناک و ناباورانه اش نماد و خیزش یک جامعه می شود. در آن فیلم شخصیت آرتور فلیک یک فرد زخم خورده از جامعه و اجتماع پیرامونش است ما با او و قصه اش همراه می شویم و در یک جایی به این تصمیم می رسیم که او به خاطر مشکلات خانوادگی و روانی که از کودکی دارد به یک آنارشیست تبدیل می شود، اما نکته دقیقا همینجاست که بهش خواهیم رسید.
آرتور مادر مریضی دارد که به او خیلی وابسته است، مادر فوت میکند، پدری قدرتمند که آنها را رها کرده ، محل کاری که همیشه در تضاد رفتاری و شخصیتی با اوست، مردمانی که او را هنگام کار اذیت می کنند و او را در کوچه ها کتک میزنند، جامعه ای که او را پس میزند به عنوان یک انسان از رفتارش با یک کودک و مادرش گرفته تا در مترو و..... بهعنوان یک کمدین و طنزپرداز مورد تمسخر قرار می گیرد و بسیار آیتم های ریز و درشت دیگر که برای ما فرد نمونه رفتاری از توده را به جوکر تبدیل می کند. سپس در یک نقطه ، یک لحظه ، یک آن تمامی دگردیسی و پوست اندازی شخصیت انجام می شود باز هم تاکید موکد می کنم همگی ذرات حوادث و تلخی ها جمع می شوند و در یک بزنگاه بیرون می ریزد و یک شخصیت مهجور از نگاه جامعه مفید و آرام را به یک آنارشیستی سلحشور و رعب آور تبدیل می کند که دیگر جلویش را نمی توان گرفت... حال نکته ای که اشاره کردم همینجاست ما با یک شخصیت و یک فرد نمونه ای از توده جامعه جلو آمدیم ولی در لحظه فاخته دگردیسی دیونوسوسی آرتور به جوکر آن هم بر روی ماشین پلیس با آن لبخند و خون بر روی لب ما هزاران هزار توده پوست انداخته و تبدیل شده به شخصیتی تماماً ناهنجار را می بینیم (اصطلاح عامیانه و نه چندان مطلوب برای جامعه ایرانم) توده ای را که دیگر به دلیل خشم، تنفر، انزجار، نفرت، انتقام و... تفکر بر او حاکم نیست و حال فقط همانند یک زامبی بهدنبال هرج و مرج و ویران سازی تمامی هنجاریت های ممکن و مدنیت ساخته شده به دست دستگاه حاکمیت سیاسی مستقر است.
این برآیند دقیق فیلم تاد فیلیپس که نسخه کامل و به روز شده (با اتکا به دوران شبکه ای networking) فیلم پر از معنا و گوشزدکننده راننده تاکسی و خیابان های پایین شهر مارتین اسکورسیزی است.
جامعه امروز ایران و توده های عظیم میلیونی آن که دیگر حرف از دهه شصتی های معروف آن نیست آنها امروز از کناره نظارهگر جامعه خروشان خود هستند ، بحث و حرف اصلی از توده های دهه هشتاد است و این یعنی همان اخطار و حرفی که فیلم جوکر درباره یک جامعه خیالی به اسم گاتهام زد، ولی حرف اساسی و مهم خیلی از جوامع جهان از جمله ایران است. یعنی نادیده گرفتن و سرکوب توده توسط قدرت و خیزش توده بر علیه قدرت.
ما در ایران ، حاکمیتی را مستقر داریم که پیرو یک قرن اخیر حاکمیتی از رضاخان به این ور با یک سیستم تکنوکرات شدید است یعنی ترجمان ساده می شود نظارت صد درصدی و تا بیخ و بُن زندگی توده ها توسط حاکمیت از خوراک و آشامیدن گرفته (چی خوردن و چی نخوردن)، پوشاک (چی پوشیدن و چی نپوشیدن) گفتار، دین، اعتقاد و مذهب (به طور شاخص و اجباری)، خانواده (یعنی زمام کلیه امور خانواده در اختیار حاکمیت سیاسی می باشد، از کی بیدار شدن ، خوابیدن، تربیت فرزندان تا بچه دار شدن و نحوه سکس درست، دقیق و زمان آن). چیزی که برای جوامع آزاد امروز مانند یک فیلم تخیلی یا حتی رمان ۱۹۸۴ است.
یا ارزش گذاری آدم ها بر اساس معیارهای (منتخب) قدرت سیاسی و بی ارزش کردن هر چیزی که برخلاف نظر اوست تا حتی جلوگیری از شعور، بینش و تفکر مغز فردی برای قوای لامسه بدن او مانند چی را دیدن یا چیزی را ندیدن یا چه ها را شنیدن یا چه چیزی را نشنیدند یا انحصار کردن هر مواردی که در یَد قدرت اوست. از مصداق های مختلف رسانه و تصویر گرفته تا شبکه های اجتماعی، فیلترینگ اینترنت و دسترسی به فضای آزاد جهانی برای توده مردم تحت عنوان یک عَقل کلی و تصمیم گیر اِیده الیسمی برای نزدیک به ۸۵ میلیون انسان.(که در یک مورد نادر و استثنا یک به ده آنها مجبور به کوچ، مهاجرت و تبعید شدند)
گرفتن کلی قدرت، انتخاب و سلیقه به دست خود و نبود یک قانون کلی مُدون و مشخص در تمامی امور به عنوان خطوط قرمز. نبود شفافیت مالی و اقتصادی و مالکیت انحصاری ثروت برای خود و تقسیم آن تحت نظر یک شخص یا یک سیستم. امنیتی کردن تمامی جامعه و تنگ تر کردن بیش از پیش و لحظه به لحظه اتمسفر موجود. در کنار دروغ های افسار گسیخته ، تزویر ، ریا و فاسد تر شدن بیشتر قدرت سیاسی به طوری که بوی آن تعفن برانگیز می شود. همگی این ها در کنار نابود آب ، هوا ، رفاه اقتصادی ، فقر گسترده ، بیکاری و کوتوله سالاری سیاسیون می شود همان دلایل مهم و مُدخل برای تبدیل یک توده به شکل مثالی آرتور به یک جوکر آنارشیستی تصویر را به جایی می کشاند که دیگر نمی توان با هیچ زور و قدرتی و دوباره تاکید می کنم هیچ قدرت حاکمیت سیاسی آن را کنترل نِمود.
ما در این نزدیک به یک ماهه تصاویری تشبیهی به زامبی زدگی و آخرالزمانی از جامعه همیشه آرام ، متین و صبور ایران می بینیم که می شود فهمید این خشم فرو خورده و درد به استخوان رسیده چه کار با این ملت و توده عظیم کرده است و اینک آنان در دگردیسی تاریخی خود ایستادند به شکلی که بدون هیچ رهبر و نماد جوکرواری در خیابان ها هستند هر چقدر کتک ، باتوم (Baton) و تیر می خورند مانند یک جامعه آنارشیستی ده ها برابر یورش می آورند.
مصادیق را می شود به وضوح دید از زنانی که جوری مانند تمثیل ققنوس از آتش بیرون آمدند و کاوه زمانه خود شدند که درس بزرگ تاریخی به کلی زنان دنیا بدهند از پایمردی و نترسیدن یا دختران زیر ۲۰ سالگی که همانند جوکر تبدیل شده یک آن هستند. بر معابر، در خیابان ها ، در مدرسه ، در دانشگاه بر روی سرکوب و گارد و از همه مهمتر دختران فریادکش خواهان زندگی بر روی ماشین های پلیس که فریاد آزادی خود را سر می دهند. حاکمیت سیاسی مانند بسیاری از جوامع دیر نشانه ها و علائم را دیده اند و دنبال کردند در حالیکه قبل از شروع طوفان می توانستند با آزادی بیان و گفتگوی میان توده ها تمامی این خشم های فرو خورده را بشکنند ، فقط با کمی دیدن و شنیدن.
اما امروز اگر قدرت مطلقه سیاسی حتی رهبر و نماد این خیزش را مانند جوکر در بند کند دیگر هیچ اثر و فایده ای ندارد و فقط باعث خنده جوکر در پستوی گوشه انفرادی او می شود وقتی که صدای بلند شدن و خیزش توده دگردیس شده را به وضوح می شنود.