آسیانیوز_ این نگرش که بورس، مجرایی برای تأمین کسری بودجه دولتهاست، دیگر امری پذیرفتهشده بهنظر میرسد. درواقع استفاده ابزاری از بورس در کنار عدمشفافیت، لطمهای جبرانناپذیر به بورس و در پی آن، اقتصاد ایران وارد آورده است.
در طرح همین مسئله و در تبیین مشکلات و بحرانهایی که دولت در حال حاظر با آن مواجه است، به گفتوگو با دکتر بهمن آرمان، اقتصاددان و و رئیس پیشین اداره مطالعات و بررسیهای اقتصادی بورس تهران نشستیم، گفتوشنیدی که در ادامه میخوانید:
* چرا بورس در دولتهای مختلف به جیب پنهان دولتها تبدیل میشود و کسری بودجه را از این طریق تأمین میکنند؟
بورس از ابتدا دشمنانی داشت. بهخاطر دارم در دهه هفتاد یک خبرنگار آمریکایی از مجله «نیوزویک» در مصاحبهای به من گفت کشور شما تمایل به اقتصاد اسلامی دارد، ولی بورس سمبل اقتصاد سرمایهداری است، طبیعتاً بنده پاسخی نداشتم و اظهار کردم ما دولتی داریم که معتقد است بورس در ایران بایستی کار کند و البته اعتراضی هم تاکنون به ایجاد بورس در ایران نشده است.
با افتوخیزهای بسیار، پس از جنگ خصوصیسازیها در دوره سازندگی آغاز شد و شرکتهای جدیدی وارد بورس شدند. زمانیکه بورس را تحویل گرفتیم، عملاً یک تشکیلات بر روی کاغذ بود و اکثر شرکتها، دولتی شده یا مصادره شده بودند. تعداد شرکتهایی که در آن زمان در بورس حضور داشتند و با این وجود هیچ معامله بورسی در آنها صورت نمیگرفت حدود ۸۵ شرکت بود. من و عدهای از افراد غیرسیاسی و صرفاً تکنوکرات در مهرماه سال ۱۳۷۶ تعداد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس را به رقم بالای ۴۰۰ شرکت رساندیم، اما پس از مدتی دولت با توجه به وسعت گرفتن بورس تصمیم گرفت تا کنترل این نهاد را نیز همانند سایر موارد در دست گیرد، بنابراین مدیریت بورس تغییر کرد و از آن زمان بورس تبدیل به تشکیلات دستورگیرنده از دولت شد و به این معنا بورس به یکی از ابزارهای مورداستفاده دولتها بدل شد. به عبارتی دیگر بورس دولتی شد و در خدمت سیاستهای اقتصادی دولتهای پس از آقای هاشمی رفسنجانی درآمد.
در حقیقت دولتهای حاضر نیز بورس را همانند زیرمجموعههای خود میپندارند، ولی نکته حائز اهمیت که اخیراً در بورس اتفاق افتاد ابعاد گستردهتری یافت. در این مقطع دولت دست به کاری زد که معمولاً دولتها در شرایط بحرانی یا در شرایط رکود تورمی سراغ آن نمیروند. اقتصادهای امروز جهان نیز مسیر دهه ۸۰ میلادی را، طی میکنند، مسیری که پس از بر سر کار آمدن خانم مارگارت تاچر و آغاز فرآیند خصوصیسازی در انگلستان شروع شد و سپس کشورهای اروپایی را در بر گرفت. بهطور مثال پژو، رنو، نیروگاههای برق، راهآهن، مخابرات و... دولتی بودند و اتفاقی که در انگلستان رخ داد در سایر کشورها اشاعه پیدا کرد. بعد از این قضیه کشورهای در حال رشد نیز به این جریان پیوستند. فرآیند خصوصیسازی، کشورهای در حال توسعه دیگر را دربرگرفت، اما ایران در این فرآیند هیچگونه جایگاهی نداشت و ندارد؛ اگر هم خصوصیسازیهایی در ایران صورت گرفته باشد، بر پایه رفع دیون و بدهیهای دولت به نهادهای خاص است که کماکان دولت آنها را کنترل میکند، یعنی اعضای هیئتمدیره، مدیرعامل و حتی مشاوران بایستی از کانالهای خاص گذر کنند.
* در واقع گویی برای حل مشکلات اقتصادی، سیاستهایی پی گرفته میشود که بهعوضِ حل و رفع بحرانها، باعث عمیقتر شدن مشکلات میشود.
بله، از نیمه دهه ۸۰ میلادی تا امروز و بر اساس تجربیات و مبانی اقتصادی، سیاستهای اقتصادی دولتها بر پایهی حمایت از طرف عرضه گذاشته شد؛ یعنی حمایت از تولید و عرضه بیشتر کالا و خدمات، اما دولت آقای رئیسی آن هم در سالی که به نام سال کاهش تورم و افزایش تولید نامگذاری شده است به تحریک عدهای یا از روی ناچاری اقدام به افزایش هزینههای تولید کرده است؛ یعنی به یکباره نرخ گاز طبیعی و برق را برای صنایع انرژیبر و پتروشیمیها شدیداً افزایش داد. طبق اطلاعات موجود تعدادی از واحدهای پتروشیمی تعطیل شدند و پارهای با اعتصاب و برخی دیگر با زیاندهی مواجه شدند. بهنظر من این مسئله عامل اصلی بحران فعلی است. دولت هم به هرحال استفاده خود را از این مسئله میکند. دولت یا افرادی که چنین تصمیماتی را برای تأمین کسری بودجه سنگین گرفتند، به این نکته توجه نکردهاند که با این تصمیمگیریها تولید را سرکوب میکنند.
قیمت گاز طبیعی برای واحدهای پتروشیمی را به سه برابر قیمت جاری در منطقه خلیجفارس و شمال آفریقا رساندهاند، طبیعتاً سودآوری این شرکتها که گاز طبیعی را به محصولات با ارزش افزوده بالا تبدیل میکنند، آسیب میبیند. همین مسئله در مورد سایر صنایع انرژیبر هم اتفاق افتاده است، برای مثال در حالیکه قیمت هر متر مکعب گاز طبیعی در آمریکا به حدود ۸ سنت رسیده است، این قیمت در ایران بر پایه دلار ۵۰ هزار تومانی برابر با ۲۳ سنت است، آن هم در کشوری که از مهمترین مزایای آن داشتن بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است.
* بله، ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی است، بگذریم که بهخاطر عدم سرمایهگذاری در این حوزه، محروم از منافع بسیاری از میدانهای گازی هستیم.
بر مبنای مطالعاتی که چند سال قبل توسط شرکت نفت bp صورت گرفت ذخایر گاز طبیعی ایران حتی از روسیه بالاتر است، به عبارتی ذخایر گاز طبیعی روسیه حدود ۴۴ میلیارد متر مکعب و ذخایر گاز طبیعی ایران حدود ۳۵ میلیارد متر مکعب برآورد شده است، اما با توجه به این مسئله که در طی چهل سال گذشته هیچگونه اکتشافات جدیدی در ایران صورت نگرفته است، بدون شک ذخایر گاز طبیعی ایران بسیار بالاتر از ذخایر روسیه است.
نکته دیگر که بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که کسانی که به آقای رئیسی یا مرکز پژوهشهای مجلس این مطالب را قبولاندهاند، توجه نکردهاند که قیمت انرژی برای بخش تولید یک سوم بخش بازرگانی یا بخش تجاری و خانگی است. چنین سیاستهایی که بحران را به دیگر بخشها نظیر بورس سرایت داده است. تقریباً ۸۰٪ ارزش سهام بورس تهران متشکل از شرکتهای پتروشیمی، فولاد، معدن، سیمان و سرامیک است که جزء صنایع انرژیبر هستند، این شرکتها با چنین شوکی مواجه شدهاند و در نهایت بورس سقوط خود را آغاز کرد.
این واکنش میتوانست در هر کجای جهان اتفاق بیفتد، قیمت گاز طبیعی در ترکیه به دنبال آغاز حمله روسیه به اوکراین شدیداً افزایش پیدا کرد و دولت ترکیه بلافاصله برای جبران این مسئله قیمت گاز طبیعی را برای صنایع فولاد که مصرف انرژی بسیار بالایی دارند، کاهش داد، در ایران اما عکس این کار را انجام دادهاند. اکنون با وضعیت پیشآمده قیمت سهام کاهش پیدا میکند، چرا که سودآوری کاهش مییابد.
سوم مرداد سال کنونی به دنبال انتشار خبری مبنی بر بازگرداندن قیمت گاز طبیعی مصرفی واحدهای پتروشیمی، شاخص بورس ۲٪ افزایش پیدا کرد، این مسئله به روشنی نشان میدهد که قیمت گاز در بخش تولید چه تأثیری بر قرمز یا سبز شدن بورس دارد.
بنابراین آنچه که در ایران اتفاق افتاده عملاً یک سیاست نادرست است که به بخش تولید فشار میآورد. متأسفانه توجه ندارند که کاهش تولید موجب تعطیلی کارخانهها میشود، بهتبع آن نرخ بیکاری افزایش پیدا میکند و عرضه کالا و خدمات کاهشی شده و نهایتاً نرخ تورم افزایش خواهد یافت. به همین خاطر به نظر میرسد دولت قصد دارد این سیاست اشتباه را حداقل در مورد واحدهای پتروشیمی مورد بازبینی قرار دهد. شما نمیتوانید زمانیکه قیمت گاز طبیعی در ایران سه برابر منطقه خلیج فارس است، به صادرات بپردازید.
* در واقع شما ریشه تصمیمات اشتباه را بهخاطر نفوذ محافلی میدانید که طرحها و برنامهها را پیشنهاد میدهند.
بله، با توجه به اصرار آقای رئیسی بر اجرای طرحهای توسعه و تکمیل طرحهای نیمهتمام، همانطور که گفتم برخی محافل و اشخاص سیاستهایی را به دولت قبولاندند که اکنون عوارض همان تصمیمها قابل مشاهده است؛ تعطیلی کارخانهها، پایین آمدن شاخص بورس و کاهش صادرات از جمله این موارد است. ایران بسیاری از بازارهای صادراتی خود را بهویژه در بخش فولاد از دست داده است، این مسائل صرفاً بهخاطر تصمیمگیری نادرست دولت است.
دولت به سهولت میتوانست اعلام کند که قیمت بنزین سهمیهای تغییر نخواهد کرد، ولی قیمت بنزین آزاد که بیشتر مورد استفاده طبقه برخوردار جامعه است را میتوان افزایش داد. معتقدم اگر از کارشناسان ذیربط استفاده میکردند اصلاح قیمت بنزین میتوانست بدون دردسر یکی از راههای خروج از بحران فعلی باشد.