آسیانیوز - ما از نماینده چابهار گله مندیم که چرا همگام و همسو با مجلسیان گام بر نمی دارد، چه معنی دارد زمانی که همه وکیل الرعایای ملت ان هم در خانه ملت، حرف دل ملت می زنند یکی مثل نماینده چابهار و یا یکی مانند رشیدی کوچی نماینده تبریز بیاید و حرف هایی بزند که نه حرف دل ملت زجر کشیده است و نه اصلاً با عقل و منطق و حرف حساب جور در می اید...
یکی نیست به این نماینده چابهار بگوید اولندش موضوع «چای دبش» و مسائل مربوط به ان یک موضوع کهنه و قدیمی و فرسوده است و به قول شاعر فرخی سیستانی:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو ار که نو را حلاوتی است دگر
چای «دبش» را ما عوام الناس دیر زمانی است که در استکان کمر باریک انهم به صورت دم کشیده و لاجرعه سر کشیده ایم...
درسته که بی احتیاطی کردیم و این بی بی احتیاطی جگرمان را حسابی سوزاند، ولی هر چه بود قصه اش تمام شد و رفت پی کارش...
دومندش صلاح مجلس خویش را مجلسیان دانند، وکلاً خود مجلس نشینان بهتر می دانند چه موضوعی در مجلس و برای ما عوام الناس در اولویت است، و چه موضوعی در اولویت نیست و نیاز به تحقیق و تفحص ندارد، دیگر لازم نیست کسانی مانند نماینده چابهار و یا نماینده تبریز برای مجلس تعیین تکلیف کنند.
سومندش حق تمام و کمال با وکلای معظم است و این را هر طفل خفته در گهواره هم می داند که در حال حاضر واردات اسب و «اسپرم منجمد شده» برای ما عوام الناس از نان شب هم واجب تر است.
چهارمندش به این نماینده چابهار باید گفت که الان حرفهای نو تر و زیباتری به بازار امده است که حلاوت ان خیلی بیشتر از حلاوت «چای دبش» و حدیث اسکندر و چیزهای دیگر است... دبش را رها کنید و پیگیر قصه جدید مانند هشت میلیون سکه و نمی دانم «برنج» وارادتی و....باشید که واقعاً نو را حلاوتی است دگر...ضمن، در خلال تحقیق و تفحص به ما عوام هم بگویید که این «برنج» وارداتی را به صورت دم کشیده میل کنیم یا به صورت خام و نپخته هم می شود نوش جان کرد...زیرا ما عوام که این چیزها حالی مان نیست...می ترسیم این بار هم کار دست مان بدهیم و علاوه بر جگر، جاهای دیگر خودمان هم بسوزانیم ...والسلام نامه تمام