به گزارش خبرنگار آسیا، مهندس خسرو رفیعی رئیس انجمن روابط عمومی ایران سخنران اول این همایش بود. او در سخنانی گفت: یعقوب لیث صفاری زنده کننده زبان پارسی و نخستین شهریار ایران پس از اسلام بود. بنا داریم این همایش را در سال آینده به صورت تخصصی برگزار کنیم. موسسه بزرگمهر حکیم با مدیریت دکتر محمد رسولی که در کارنامه خود ساخت فیلم و کارهای پژوهشی مهمی را تاکنون به ثبت رساندهاند برگزاری این رویداد را برعهده داشتهاند. از تمام علاقهمندان و پژوهشگران درخواست میکنیم نوشتارهای خود و هرگونه سختی درباره یعقوب لیث صفاری را به دبیرخانه این مجموعه ارسال کنند.
نگاهی به زندگی و زمانه یعقوب لیث صفاهیش
در ادامه، استاد هوشنگ طالع تاریخپژوه، نویسنده و شاهنامهشناس ابراز داشت: «هشتم دی ماه روز بزرگداشت یعقوب لیث نامگذاری شده است. به این دلیل که در این روز آرامگاه یعقوب به ثبت رسیده، اما در این مورد اشتباهی رخ داده است. آنچه امروز به نام آرامگاه دانیال نبی در شوش برپاست در اصل مربوط به یعقوب لیث میباشد. پس از پژوهشهای بسیار تاریخ نگاران به این نتیجه رسیدهاند که دانیال نبی شخصیت حقیقی نبوده و کتابی که به نام او نوشته شده نیز مربوط به دوران سلوکیان است. حتی نام او در قرآن نیامده است.
چنین ماجرایی را به اشتباه در باره آرامگاه کوروش نیز مطرح میکردند و آن را به دیگران نسبت میدادند. علت این ماجرا آن بوده که از تخریب مقبره توسط اعراب جلوگیری شود و به همین علت آرامگاه یعقوب را نیز به نام فردی دیگر نامیدند. یعقوب در اندیشه رهایی ایران بود و به جای اینکه خود بر تخت شاهنشاهی ایران بنشیند، شمشیر خود را نشان داد و عباسیان به جای او به سلطنت رسیدند. او در پی براندازی خلافت بود و میخواست میان رودان را به ایران برگرداند و پایتخت شاهنشاهی را به تیسفون منتقل کند.»
طالع ادامه داد: «ایرانیان بعد از شکست از اعراب دچار گسست شده بودند و باید زبان محاورهای ایجاد میشد. زبان فارسی دری از یک زبان محاورهای به یک زبان ملی تبدیل شد و از مرزهای ایران فراتر رفت و اگر انگلیسیها چنین جنایتی را در هند مرتکب نمیشدند، هماکنون پرگویشترین زبان دنیا زبان فارسی بود. او میدانست یک ملت باید تاریخ خود را بداند تا بتواند آینده را دنبال کند و به همین دلیل به دنبال جمع آوری اسناد ایران یا همان اوستای کهن بود. در حمله یونانیها اسکندر نسخهای از اوستا را به آتش کشید، بخشهایی را پراکنده کرد و بخشی را نیز با خود برد. یعقوب به جمع آوری این کتاب پرداخت و نتیجه آن به ساسانیان رسید. ساسانیان مسائلی از باورهای خود را وارد آن کرده و حدود ۱۶۰۰ سال از تاریخ ایران را پاک کردند. یعنی پیش از ماد، ماد، هخامنشیان و اشکانیان را به کلی از تاریخ زدودند.»
شاهنامه بایسنقری؛ ارزشمندترین یادمان ملی ما
طالع در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «شاهنامه بایسنقری ارزشمندترین یادمان ملی ما از نظر آثار مکتوب است. این کوشش یعقوب برای همیشه مکتوم باقی ماند. از زمان خسروپرویز دیگر خداینامه نوشته نشده بود و یعقوب دستور نگارش دوباره آن را میدهد. جای شگفتی است که شاهنامه پژوهان بزرگ این مسئله را قبول ندارند. پیس از شاهنامه فردوسی، سه شاهنامه در دست داشتیم که امروز تنها در لابلای نوشته جغرافی دانان و تاریخ پژوهان پس از اسلام باقی مانده است. اولی شاهنامه مسعودی بوده و بر آن نقشها کشیده بودند.
مقدسی به سال ۳۴۵ خورشیدی از آن سخن میگوید. شاهنامه ابوعلی بلخی را در دست داشتیم که اثری از آن نیست و همچنین شاهنامه دقیقی طوسی که بخش کمی از آن باقی مانده و به آن گشتاسبنامه میگویند. در حالی که او ۳۳ هزار بیت سروده بوده و توانایی فردوسی را در صحنهآرایی نداشته و کوتاهگویی میکرده است، اما میتوان گفت سروده او منطبق بر شاهنامه فردوسی بوده است. همه این آثار منظوم بودهاند و نوشته منثور متعلق به یعقوب لیث میباشد. موکل یعقوب یعنی سرپرست این کار بزرگ، منصور عبدالرزاق بوده است. پس از آنکه سامانیان داشتههای صفاریان را غارت کردند او هم نسخهای را برداشته و به جای نام یعقوب، نام عبدالرزاق را بر آن گذاشته است و هنوز هم بیشتر بزرگان در این رده کار یعقوب را انکار میکنند و در دفاع از این شاهنامه برمیآیند.»
اوستا؛ کهنترین متن در زبان فارسی
در ادامه پیش همایش یعقوب لیث صفاری، دکتر محمود جعفری دهقی رئیس انجمن ایرانشناسی و استاد زبانهای باستانی گفت: «از برگزارکنندگان این نشست سپاسگزارم و ایکاش این موضوع مهم به کنفرانسی بینالمللی و مداوم تبدیل شود. چراکه به مسئلهای فراگیر در فرهنگ ما میپردازد. سوال من این است که چرا یعقوب دستور داد به فارسی دری شعر سروده شود؟ آن هم در زمانی که یعقوب در جریان حکومت بود و حکومتهای آن دوره باید به وسیله خلیفه عباسی تایید میشد و میتوانست موقعیت خود را تثبیت کند. اصل منطقی این بود که زبان عربی را حفظ میکرد. پس مشخص است که او یک شخصیت ایرانی بوده و دغدغه فرهنگ ایران را داشته است. یعقوب میبیند یک فرهنگ مکتوب ۱۵۰۰ ساله پشت سر دارد. فرهنگی که متفکرین بسیاری در پیدایش آن نقش داشتند و دارای فلسفه بوده و بخشی به از آن به صورت مکتوب وجود داشته است.»
وی افزود: «کهنترین متن در زبان فارسی، اوستا است. این کتاب پنج بخش است و مهمترین بخش مربوط به گیاهان است که سروده زرتشت میباشد و در کنار وداها از هند باستان، یکی از عجیبترین آثار بشری است. این اثر به صورت زیبایی شاعرانه سروده شده است و حاوی چند موضوع محوری مهم بوده که همواره در تفکر ایرانی استمرار داشته و تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است. بر اساس این اثر، نخستین ملتی که به یکتا پرستی و ستایش اهورامزدا درآمدند ایرانیان بودند. ادیان نشان دهنده تحول بشری هستند. پیش از آن ایرانیان به ایزدان مختلف معتقد بودند و هر پدیده ناشناس به یک ایزد منسوب میشده است. فردی که برای اولین بار این تصور را ایجاد میکند ایرانیان هستند.»
نبرد میان اهریمن و اهورامزدا یا خیر و شر
دکتر جعفری دهقی بیان داشت: «موضوع دیگر، مسئله شهریاری آرمانی است. ایرانیان بر این باور بودند که اهورامزدا شهریار جهان است و برای شهریار شدن در یک منطقه، باید صفات اهورایی در فرد وجود داشته باشد که توسط فره ایزدی آن را کسب میکند. این باور در طول تاریخ وجود داشته و همه شاهان سلسلههای مختلف در پی اثبات برخورداری از این صفات بودهاند. نظامالملک این موضوع را در نصیحتنامه پرورش میدهد.
نکته دیگری که باعث شد یعقوب به فکر اندیشه ایرانی باشد مسئلهای است که در تفکر ایرانیها از دوره باستان شکل گرفت. با این مضمون که در جهان، نبرد میان اهریمن و اهورامزدا یعنی خیر و شر جریان دارد. ایرانیان در طول تاریخ هیچ گاه آغازگر حملهای نبودند و همواره دفاع کردهاند چراکه تجاوز کار اهریمن است. اهورامزدا برای دفاع از روشی مرحله به مرحله جهان را خلق میکند و در آخرین گام که انسان خلق میشود، تقریبا مصادف با نوروز بوده است. بعدها تفکر جهان دو بعدی به یونان میرود و افلاطون بر مبنای آن مثل افلاطونی را مطرح میکند. آتش از دیدگاه نیاکان ما، رابط میان انسان و خدا بوده و سبب تقرب میشده است.»