یکشنبه / ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ / ۲۳:۲۷
کد خبر: 19640
گزارشگر: 464
۳۹۴
۰
۰
۱
یادداشت| دکتر محمد رسولی

اندوه در پاییزی برگ‌ریز و زمستانی سرد

اندوه در پاییزی برگ‌ریز و زمستانی سرد
از استاد فقید جناب آقای ایرج جمشیدی، خاطرات بسیار دارم. ممکن است برای خواننده ارجمند این پرسش ایجاد شود که خاطرات شخصی چه ارتباطی با دیگران دارد؟! اما اینجا دو نکته باید گفت:




آسیانیوز - یکی اینکه در خلال همین خاطرات شخصی و بیان روحیات شخص است که شخصیت واقعی آن فرد شناخته می‌شود. نکته دیگر اینکه، ما دوستداران استاد ایرج جمشیدی، داغدار و دلتنگ اوییم. از طریق بیان این خاطرات و یاد او، بین خودمان همدردی می‌نماییم تا که شاید بار سنگین فراق او را به اتفاق بتوانیم تحمل کنیم.

اردیبهشت سال جاری (۱۴۰۲) پسر نوجوانم (امیرپارسا رسولی) که دوستدار کتاب و اهل مطالعه است، درخواست دیدار استاد جمشیدی نمود تا افتخار پیدا کند یکی از مردان مهم دوران معاصر را از نزدیک ببیند. ایرج جمشیدی، با آن زندگی‌نامه و پیشینه و شخصیت خاص کاریزماتیک، آدم معمولی نبود و زیارتش از نزدیک برای نوجوان کتابخوان آشنا به وقایع تاریخ دهه‌های اخیر افتخار و آرزویی بود.

به اتفاق پسر، به دفتر روزنامه «آسیا» رفتیم. استاد سخت مشغول کار و سرور باوند سرگرم فیلمبرداری و هر یک از یاران جمشیدی غرق کار جدی خویش بودند. روز، روز پرکار و شلوغی بود. راستش در دل کمی از آمدن در چنین روزی خود را سرزنش کردیم.

ولی خدا شاهد است، جمشیدی مرد بزرگ، مرد عمل و اخلاق، بزرگوار و والامنش، چنان با گرمی و صمیمیت و خودمانی و بی‌پیرایه و طبیعی و «رفاقتانه» با این نوجوان رفتار کرد و به خاطر رفیق نوجوانش، وسایل کار (مانند میکروفون و...) را از خودش جدا کرد و بلند شد و احترام‌ها نمود و بزرگوارانه و پدرمنشانه برخورد کرد و با پسر جوان گفت و خندید و شوخی کرد که دقایقی بعد، پسر نوجوان و کمروی من با استاد بحث و گفت‌وگوی جدی اجتماعی راه انداخته بود.

هنگام بازگشت، پسرم حس خیلی خوب با علاقه وافر بسیار به استاد عزیز یافته بود. پس از آن دیدار بهاری، در تابستان بارها امیرپارسا از من خواست دوباره به دیدار «ایرج» برود. من اما از روی نادانی از بازی فردای روزگار، هر بار امروز و فردا کردم تا پاییز رسید و مدرسه‌ها بازشد. در روزهای نخست پاییز، پسر مرا گفت: چند روزی است آقای جمشیدی در تلوزیون نیست.»

... دیگر هیچ‌گاه آقای ایرج جمشیدی را در تلوزیون و هیچ کجای دیگر هم ندیدیم. در پاییزی برگ‌ریز، رخش به زردی گرایید و در زمستان درخت سرو و ستبری خشکید!

استاد جمشیدی، شما که خیلی مهربانی، حالا که در آسمانی، از اجل بپرس: دلش آمد امید دیدار دوباره نوجوان دلتنگ و دوستدار تو را نومید کند؟

نوجوانی دلپاک که اکنون سخت غمگین و مهموم هجران شماست.

https://www.asianewsiran.com/u/dZ4
اخبار مرتبط
بدون شک ایرج جمشیدی یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های رسانه‌ای و مطبوعاتی کشور است.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید