بخش اول – شروع تمدن
بخش دوم – یکدست شدن جاده ابریشم و جھش علمی در خاور میانه
بخش سوم – اپیدمی ھا، پندمیک ھا و تغییرات تاریخی
بخش چھارم – مرگ سیاه در راه اروپا
بخش پنجم – رنسانس از ایتالیا تا تولد تمدن صنعتی
بخش ششم – تولد بریتانیای کبیر
بخش ھفتم – اپیدمی بزرگ و انقلاب مشروطه
بخش ھشتم – تجارت روی دریا
بخش نھم – کلاه برداری بزرگ
بخش دھم – فعالیت مجدد حوزه جاده ابریشم و سرکوب اقتصادی خاورمیانه
بخش یازدھم – پایان موج دوم
بخش دوازدھم – کوید ١٩ و رنسانس خاورمیانه
بخش سیزدھم - تولد تمدن موج سوم و جایگاه ایران فردا
٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠
مقالات و کتابھای مرجع:
- کتاب (موج سوم) نوشته آلوین تافلر ترجمه شھیندخت خوارزمی انتشارات نشرنو چاپ دوم ١٣۶٣
- کتاب (سرزمین سلاطین) نوشته رابرت لیسی انتشارات شباویز ١٣۶۵
- کتاب (جابجایی در قدرت) نوشته آلوین تافلر ترجمه شھیندخت خوارزمی انتشارات نشرنو ١٣٧٠
- کتاب (ایران، ابرقدرت قرن) نوشته یوسف مازندی نشر البرز ١٣٧٣
- کتاب (دینھای جاده ابریشم) نوشته ریچارد فولتز ترجمه ع- پاشایی انتشارات فراروان ١٣٨۵
- سمینار (ایران و ھمسایگان، فرصتھای تجاری) پژوھش شخصی برای دانشکده کارآفرینی دانشگاه تھران با راھنمایی دکتر ضیاء ١٣٨٩
- کتاب (انسان خردمند) نوشته: یووال نوح ھراری انتشارات نشرنو ١٣٩٧
- کتاب (انسان خداگونه) نوشته: یووال نوح ھراری انتشارات فرھنگ نشر نو ١٣٩٧
- مقاله (جدایی ایمان از شریعت) نوشته محسن رنانی ١٣٩٨
- مقاله (رنسانس در ایران بالاتر و بھتر از رنسانس اروپا) نوشته محسن رنانی ١٣٩٩
- مقاله (کرونا، طاعون و رنسانس جدید) 68049/https://meidaan.com/archive
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش اول – شروع تمدن
تاریخ تمدن ارتباط مستقیمی به تاریخ تجارت دارد. تاثیر گذاری تجارت بر زندگی بشر بسیار ریشه دار است. یک مثال: چند ده ھزار سال قبل، مردم یک روستای ساحلی و یک ایل دامدار شروع به تھاتر کالا با ھم کردند. آنھا ضاھراً ماھی دودی شده را با پوست دام تعویض کردند. اما این کار ھم زمان و اساساً موجب رشد اجتمایی و ھوش آنھا شد. زیرا برای تھاتر لازم بود ھر گروه بیش از نیاز خودش محصول تولید کند. تا مازادی وجود داشته باشد. تا با آن )مازاد بر نیاز( امکان تھاتر و بدست آوردن محصول
دیگری ممکن شود.
برای ماھیگیری بیشتر و دامداری بیشتر خلاقیت لازم بود. پس بیشتر و بیشتر فکر کردند. لازم بود دو گروه با ھم صحبت کنند. لازم بود یکدیگر را بشناسند. لازم بود نیازھای یکدیگر را بفھمند. لازم بود با ھم در صلح یا حتی در جنگ باشند. لازم بود مسیرھای رفت آمد و محل تبادلات را مشخص کنند. لازم بود با زبان و آداب و رسوم یکدیگر آشنا شوند. پس با ھم رفت آمد کردند. لازم بود حساب کتابشان را ثبت کنند، پس حتی قبل از اختراع خط، علایمی برای ثبت تعداد و عددنویسی شکل گرفت. در رفت و آمدھا، بینشان ازدواج اتفاق افتاد. و فرھنگھای جدید و پیچیده تری شکل گرفت. گروھھای سارقی ھم شکل گرفت که دست آوردھای دیگران را غارت می کردند. پس روشھایی برای حفظ امنیت لازم بود. اگر روستایی در مناطق کم آب کشاورزی می کرد نیاز به نظام تامین و تقسیم آب ایجاد شد. برای ھمه
این کارھا نظامھای مدیریت اجتمایی شکل گرفت. تبادل و تجارت انسان را با ھوش کرد.
تاریخ تشکیل تمدنھای بشری در واقع تاریخ )تولید مازاد( و )تجارت( آن است. تمدنھا در مسیرھای تجاری شکل گرفتند و رشد کردند. و قدیمی ترین مسیر اصلی تجاری ایجاد شد. که بعد ھا نام آن را جاده ابریشم گذاشتند. این مسیر از شھرستان توان ھوانگ در )چین( به ولایت کانسو میآمد و از آنجا داخل ترکستان شرقی امروزی میشد و از درون آسیای مرکزی میگذشت و به سمرقند و بخارا میرسید. در بخارا قسمت اصلی آن از طریق سرخس، نیشابور، گرگان، بام و صفیآباد به ری )تھران( میآمد و از ری به قزوین و زنجان و شمال ھمدان و از سمت کبودرآھنگ، سمت شمال این شھر نزدیک کوه قولی یابا به اردبیل و تبریز و ایروان میرفت و از ایروان به بندر )ترابوزان( در ساحل دریای سیاه یا مھمتر از آن، در یکی از بندرھای شام در ساحل مدیترانه پایان میگرفت. ھمان بنادری که امروزه در لبنان و
اسراییل قرار دارند. مثل بیروت در )لبنان( و حیفا در)اسرایٔیل( و لاذقیه در)سوریه(.
و کالاھا از آن بنادر به مقاصدی در ایتالیای امروز حمل می شد و از آنجا به سراسر اروپای قدیم توزیع می شد. شھرھای ونیز، سیسیل و فلورانس به عنوان نقاط کلیدی اروپا در این مسیر عمل می کرد. البته ده ھا مسیر فرعی ھم موجود بود که به این مسیر می رسید. اما مسیر اصلی به مرور شکل گرفته بود و کار می کرد. به شکل خلاصه تمدن بشری بر مسیری شکل گرفت، که رابطه تجاری
بین سه حوزه سرزمینی بزرگ و اصلی بود. چین، ایران و رم.
کالاھا و مواد اولیه بسیاری در این مسیر تولید و حمل می شدند. ابریشم خام یا بافته شده، بعضی صنایع دستی مثل ظروف )چینی( از چین، ادویه و بعضی صنایع دستی و بافتنی و سنگھای قیمتی از ھند و افغانستان امروز، فرش و انواع صنایع دستی بافتنی، فلزی و چوبی از مناطق مختلف ایران وارد این جاده شده و به سمت اروپا حمل می شد. اما با توجه به سختی و ھزینه حمل در آن روزگاران کالاھای سبکتر و با ارزش اقتصادی بیشتر، از راه ھای دورتر، در این مسیر قابل تجارت بودند. برای مثال در آن دوران ایرانیان مقدار بسیار زیادی ابریشم خام چین را وارد میکردند و سپس کالاھایی مثل فرشھای ابریشمی در ایران تولید و با ارزش افزوده بالاتر در ادامه مسیر تجارتی به سمت اروپا میرفت.
جاده ابریشم را شاید بتوان مھمترین مسیر اقتصادی تا قرن پانزدھم تصور کرد. این جاده نه تنھا نقل و انتقال کالا را امکانپذیر میکرد بلکه باعث تبادل باورھای فکری مثل اسلام، ھندویٔیسم، بودیسم و مسیحیت و یا انواع سنتھا نیز شد. به روایت کتاب )دینھای جاده ابریشم( بیشتر ادیان شناخته شده، از جمله ادیان ابراھیمی در مراکز اصلی تجاری این جاده پدیدار شدند و از طریق مسیرھای تجاری گسترش پیدا کردند. و حتی بسیاری از جنگھای ادیان مختلف در اصل بر سر اداره مسیرھا و مراکز اصلی تجاری و کنترل بازارھا صورت گرفته است.
به ھمراه کالاھای تجاری بیماریھایی مانند طاعون نیز از این مسیر منتشر میشدند. این مسیر و این شرایط از صدھا سال قبل از میلاد مسیح شروع شده و به مرور تقویت شده بود. اما ھم زمان و ھر چند وقت یکبار حوادث تاریخی یا اپیدمی ھا ساختارھای جوامع را تحت تاثیر یا تخریب قرار می دادند، تاثیراتی که به سقوط قدرت ھای قبلی و ظھور قدرت ھای جدید منجر شده است.
بخش دوم – یکدست شدن جاده ابریشم و جھش علمی در خاورمیانه
در اواسط قرن ھشتم میلادی عباسیان خلافت را در امپراتوری اسلامی بدست گرفتند. آنھا پایتخت خود را ابتدا به کوفه و سپس بغداد )در نزدیکی تیسفون پایتخت باستانی شاھنشاھی ایران( منتقل نمودند. و از این طریق مرکزیت خود را در یکی از اصلی ترین مراکز جاده ابریشم مستقر کردند. در ابتدای دوران آنھا، دیوانسالاران ایرانی نظیر خانواده )برمکی( قدرت اداری را در امپراتوری اسلامی به دست گرفتند که ھمین مسیٔله باعث شد تا نقش مسلمانان غیرعرب در امت اسلامی افزایش پیدا کند. در نتیجه طبقه حاکم، بسیاری سنتھای ایرانی را پذیرفتند و به پشتیبانان ھنر و دانش تبدیل شدند. از طرف دیگر، عباسیان از نگاه فلسفی جز )معتزله( بودند. این دو نکته در کنار ھم باعث شد با قدرت گرفتن آنھا بغداد به مرکز جھانی علم، فرھنگ، فلسفه و نوآوری بدل شد. به ھمین دلیل دوره عباسی از نظر علمی به
دوران طلایی اسلام مشھور است.
مرزھای حکومت آنھا درشرق شامل بخشی از ھند، در مرکز تمام فلات ایران، در جنوب تمام شبھه جزیره عربستان، در شمال بخشی از ترکیه امروز، در غرب تمامی شمال آفریقا و بخشی از اسپانیا را شامل می شد.
در واقع آنھا بخش اصلی جاده ابریشم را در کنترل داشتند و در شمال غربی با سرزمینھای رم شرقی ھم مرز بودند. آنھا برای گسترش علمی، از این فرصت استفاده کردند. حرکت بزرگ آنھا، بعد ھا )نھضت ترجمه( نامیده شد و حدود ٢٠٠ سال طول کشید. در نتیجه برای )اولین بار در تاریخ بشر( کتابھای علمی از سرزمینھای مختلفی، که تا قبل از آن کمترین ارتباط علمی را داشتند، به یک زبان ترجمه شد. کتاب ھایی از زبانھای فارسی، ھندی، یونانی، سریانی، عبری و قبطی به عربی ترجمه شد. ترجمه ھا، کتابھای مھم آن زمان از آثار مختلف در زمینهھای طب، ریاضیات، نجوم، فلسفه، ادبیات و آیین کشورداری را شامل شد.
از آن پس دانشمندان با دسترسی به علوم مختلف فرصت بزرگی برای گسترش علوم مختلف داشتند. و عربی، )زبان علمی( بود. اما به دلیل محدود بودن کل حجم دانش بشری، ھر اندیشمندی ھم زمان در زمینه ھای مختلف کار می کرد. حتی در زمینه ھای ادبیات و شعر. به ھمین دلیل بسیاری از نامھای شناخته شده آن دوران ھم زمان فیلسوف، ریاضی دان، طبیب، ستاره شناس، ادیب و شاعر بودند. پیشرفتھای پزشکی شرق و ترقیات آنان در شناخت گیاھان و تولید دارو، توجه اروپاییان را جلب کرد. به طور مثال طی مبادلات بازرگانی با شرق، اروپاییان اولین بار با کاغذ و باروت و قطبنما و طریقه ساخت و کاربرد آنھا آشنا شدند و به ھمراه این گونه کالالاھا، واژهھا و اصطلاحات زیادی را از تمدن اسلامی اقتباس کردند. از میان نوشتهھای مسلمانان، کتابھای ریاضیات، نجوم، جغرافیا، فلسفی، پزشکی، داروسازی وادبیات بیشتر مورد توجه اروپاییان قرار گرفت.
زمان گذشت و مشکلات داخلی امپراتوری عباسی بالا گرفت. شورشھا در سرزمینھای اشغال شده شروع شد و بخشھایی از امپراتوری عباسیان اعلام استقلال کردند. در نھایت در محدوده )خراسان بزرگ( حکومت خوارزمشاھیان تشکیل شد. محدوده خراسان بزرگ شامل )ایران، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، بخشھایی از قرقیزستان و قزاقستان امروزی( بود. در اوایل قرن سیزدھم میلادی قوم مغول، چین و بخشی از آسیای میانه به تصرف خود در آورده بود. در نتیجه خوارزمشاھیان در شرق با حکومت مغول و در غرب با عباسیان ھمسایه شدند. حالا سه حکومت مسیر جاده ابریشم را در اختیار داشتند.
در ابتدا خواسته چنگیز خان بازکردن راه بازرگانی میان چین و قلمرو خوارزمشاھیان و سمت غرب بود. ولی شاه ایران با قتل ۴۵٠ بازرگان مغول و مصادره اموال آنھا موجبات خشم خان مغول را فراھم و ھجوم او را به سمت غرب را باعث گردید. با حمله مغول به سرزمینھای خوارزمشاھیان و سپس عباسیان، امپراتوری اسلامی فروپاشید و تداوم رشد علمی در خاورمیانه مختل شد. امپراتوری مغول در گسترده ترین زمان خود تا مدیترانه و دریای سیاه را اشغال کرد. یعنی برای اولین بار، تمام آنچه ما امروز )جاده ابریشم( مینامیم در اختیار یک حکومت قرار گرفت. در حمله مغول شھرھا تخریب شده و مردم در دسته ھای بزرگ قتل عام شدند. بسیاری کتابخانه ھا در آتش سوخت و مراکز بحث و تحقیق به ھم خورد. بسیاری از دانشمندان فرار کردند و بسیاری از تحقیقات نیمه کاره ماند یا از بین رفت. ولی بخش بزرگی از کتابھای ترجمه یا نوشته شده به زبان عربی به ھر حال به عنوان یک گنجینه بشری در گوشه و کنار باقی ماند.
قومی که در ابتدا با ریشه عشایری )نظام ایلغاری( فتح و غارت را شروع کرده بود، با استقرار به عنوان حکومت، به مرور ارزشھای تمدن کشاورزی را آموخت و حتی مسلمان شد. ساخت و آبادی سرزمینھای امپراتوری آغاز شده بود. تجارت تحت اختیار و نظارت یک حکومت گسترش بسیار یافت. گفته می شود در آن دوران جمعتی بالغ بر صد میلیون نفر تحت حکومت آنان بود و محدوده تحت حکومت آنان ٢٧% خشکیھای جھان را شامل می شد.
بخش سوم – اپیدمی ھا، پندمیک ھا و تغییرات تاریخی
اپیدمیھا از آغاز پیدایش تمدنھا وجود داشتهاند. از کشتار اپیدمی ھای طاعون در چین و یونان باستان گرفته تا طاعون آنتونین که در اوج شکوه امپراتور روم در ١۶۵ میلادی به جان این سرزمین افتاد. که البته دانشمندان امروزه فکر می کنند آن بیماری در واقع )آبله( بوده باشد. و بعد )طاعون ژوستینین( که در قرن ششم میلادی شیوع یافت. )طاعون ژوستینین( یک ھمهگیری جھانی بود که امپراتوری بیزانس و به ویژه پایتخت آن کنستانتینوپول )استانبول( و ھمچنین پادشاھی ساسانی )ایران( را آلوده کرد و صدمه بسیار به قدرت ھر دو امپراتوری زد. این طاعون یکی از کشندهترین طاعونھای تاریخ بود که بندرھای سراسر حاشیه دریای مدیترانه را درگیر خود کرد. این اپیدمی دو قرن ادامه داشت و ٢۵ تا ۵٠ میلیون نفر )١٣ تا ٢۶ درصد جمعیت جھان( در آن زمان را طعمه مرگ کرد. تخمین زده میشود که طاعون ژوستینین جمعیت قاره اروپا را ظرف تنھا ١٢ ماه به )نصف( کاھش داد. گسترش این بیماری ھمه گیر منجر به متوقف شدن فعالیتھای تجاری و تضعیف امپراتوری روم شد. به ھمین دلیل این امپراتوری بسیاری از متصرفات خود در شمال آفریقا، شرق اروپا و غرب این قاره را از دست داد. آن اپیدمی
تاریخ چند امپراتوری را تغییر داد.
اروپاییھا ھنگام ورود به قاره آمریکا در سال ١۴٩٢ تعدادی از بیماریھای ھمه گیر را که در آن قاره اصلا وجود نداشت با خود بردند. یکی از این بیماریھا )آبله مرغان( بود. بر اساس برخی گزارش ھا، در این دوره، آبله تقریباً ٢٠ میلیون نفر یا حدود ٩٠% از جمعیت آن زمان قاره آمریکا )سرخ پوستان( را کشت. و به اروپاییھا کمک کرد تا استعمار و توسعه خود در مناطق تخلیه شده را پیش ببرند.
)وبا( قبل از آنکه درمان آن پیدا شود، در طول تاریخ، بیش از ده بار اپیدمی شده است. در قرن نوزدھم یک اپیدمی )وبا( در )جیسور( ھند ظاھر شد و به بیشتر مناطق این شبه قاره و سپس به مناطق ھمجوار ھند سرایت کرد. این بیماری ھمه گیر، پیش از آنکه یک پزشک انگلیسی بتواند اطلاعاتی در مورد راهھای محدود کردن شیوع آن بدست آورد، جان میلیونھا نفر را در شبه قاره ھند و اطراف آن گرفت. سازمان بھداشت جھانی بیماری )وبا( را که سالانه تا ۴ میلیون نفر در سراسر جھان را مبتلا میکند، به عنوان یک بیماری ھمه گیر )فراموش شده( توصیف کرده است. این سازمان اعلام کرده است که ھفتمین دوره شیوع جھانی این بیماری که از سال ١٩۶١ آغاز شده، تا به امروز ادامه دارد. اصولا )وبا( از طریق خوردن غذا یا آب آلوده به میکروبھای خاص ایجاد میشود. در نتیجه این بیماری بیشتر در کشورھای توسعه نیافته خسارت بار است. در واقع )وبا( با آسیب رساندن به مناطق فقیرنشین، جھان را تغییر میدھد، در حالی که این امر به طور قابل توجھی بر کشورھای ثروتمند تأثیر نمیگذارد.
پندمیکھای ھمواره در طول تاریخ وجود داشتهاند. بدترینشان ھمان آبله بود که صدھا میلیون نفر را به کشتن داد و حتی در قرن بیستم ھم بیشتر از تمام جنگھای ویرانگر آن قرن کشته گرفت. و بعد آنفولانزا را داریم که اولین بار در قرن چھاردھم نامگذاری شد ولی از قرن شانزدھم بود که بدل به معضلی اساسی گشت. آخرین نمونه آن )آنفولانزای اسپانیایی( در سال ١٩١٨ بود که جان )صد میلیون( نفر را گرفت. محققان معتقد بودند این بیماری پس از شیوع در )میدوست( آمریکا از پرندگان به انسان منتقل شد و سپس گسترش پیدا کرد. و پس از آن که در اسپانیا ھشت میلیون قربانی داشت، آنفلوآنزای اسپانیایی نام گرفت در حالی که واقعاً از امریکا آمده بود. آن اپیدمی در آسیا، اروپا، آمریکای شمالی و حتی قطب شمال و برخی جزایر دورافتاده اقیانوس آرام فراگیر شد. برآورد شده آن زمان بیش از نیم میلیارد نفر به آنفلوانزای اسپانیایی مبتلا شدند که از این تعداد بین ٢٠ تا ۵٠ میلیون نفر جان خود را از دست دادند. با این وجود مثل بیماریھای واگیردار قبل از خود، تأثیرات زیادی روی حافظهی عمومی جھان باقی نگذاشت، شاید به این دلیل که خاطراتش با دو جنگ بزرگ جھانی شسته و ناپدید شدند.
قرن بیستم سه ھمه گیری آنفولانزا را شاھد بوده است. اول )آنفولانزای اسپانیایی( در سال ١٩١٨، دوم )آنفولانزای آسیایی( در سال ١٩۵٧ و سوم )آنفولانزای ھنگ کنگ( در سال ١٩۶٨. تخمین زده میشود که این آخری حدود یک میلیون نفر که یک دھم آنھا در ایالات متحده بودند را به کام مرگ کشاند. اگرچه ویروس آنفولانزای ھنگ کنگ به اندازه آنفولانزای ١٩١٨ اسپانیا، کشنده نبود، اما فوق العاده مسری بود. پس از گزارش اولین مورد ابتلا و در طی تنھا دو ھفته، پانصد ھزار نفر در ھنگ کنگ به این ویروس آلوده شدند. به طور کلی، این بیماری ھمه گیر به جامعه بھداشت جھانی کمک کرد تا نقش حیاتی عملیات واکسیناسیون را در پیشگیری از شیوع بیماریھای بعدی درک کنند. تاریخ معاصر بشر با بیماری ھای دیگری مثل آنفولانزای خوکی، آنفولانزای پرندگان، سارس، ابولا، ایدز نیز مواجه بوده است. اما با وجود تاثیر گذاری اپیدمی ھا تا به امروز، فقط )مرگ سیاه( بود که تأثیر عظیمی روی حافظهی جمعی غرب داشت، شاید به خاطر تغییرات سیاسی و اجتماعی بسیاری که موجبشان شد.
بخش چھارم – مرگ سیاه در راه اروپا
امپراطوریھا ھمواره بیشتر از جوامع بدوی تحت تأثیر این اپیدمیھای ھولناک قرار میگرفتند، چراکه امپراطوریھا فرمی از جھانیسازی )globalization( ھستند. این امپراطوریھا ھستند که مردمان نقاط دور و نزدیک را در تماس مستقیم با ھم قرار میدھند. در فاجعهی قرن چھاردھم اتفاقاتی از این دست رخ دادند. امپراطوریای که درگیر ماجرا بود، خود مثل یک بیماری واگیردار در جھان پخش شده بود. امپراطوری مغول! چنگیزخان را گرچه امروزه بیشتر با ھرمھای جمجمهھا و جویھای خون و آتش زدن کتابخانهھا میشناسیم، ولی واقعیت ماجرا این است که آن امپراطوری، مثل تمام امپراطوریھای دیگر تاریخ، ثمرات مفید و فوایدی ھم برای جھان داشت. حکومت مغولھا راهھای تجاری را از آسیای میانه به آسیای غربی و اروپا باز کرده بود. جھانیسازی، چه با توافقات تجاری ایجاد شود چه به زور تیغ و شمشیر، ھمیشه چیزھای تازه و جدیدی به جھان عرضه میکند: کالاھای جدید، فرھنگھای جدید، ایدهھای جدید، زبانھای جدید، و بله، پاتوژنھا و بیماریھای جدید.
گفته می شود، بحران از تغییرات اقلیمی شروع شد. تغییرات اقلیمی که میتواند ویروسھای از پیش شناخته شده را خطرناکتر کند یا حیواناتی که ناقل بیماریھا ھستند را وادار به مھاجرت سازد. )پرسینیا پستیس( در آسیای میانه در بدن بعضی جوندگان میزیست، ولی ظاھراً شرایط ناپایدار اقلیمی در دھهی ١٣٣٠ میلادی موجب شد که بیماری روی کک موشھا بجھد. ویروس تا سال ١٣٣٩ به آدمھا انتقال یافته بود و جانشان را میگرفت. گفته می شود گسترش بیماری و از بین رفتن بسیاری از سران قدرت،
پایه ھای امپراتوری مغول را مختل کرد. و سقوط امپراتوری شروع شد.
در اواسط دھه ١٣۴٠ مسیحیان اخباری از بیماری عجیبی که جھان اسلام را به تاراج برده بود شنیده بودند. بعضیھایشان بیماری را مداخلهی الھی روح القدس به عقوبت جنگھای صلیبی تعبیر کرده بودند و چندان ھم از مرگ مسلمین ناراحت نبودند. ھرچه باشد، خاطرات جنگھای صلیبی ھنوز در ذھن مؤمنین مسیحی زنده بود. با این وجود نفرت میان شرق و غرب ھمهگیر نبود. در خلال تمام آن درگیریھا، تجار و بازرگانان )ایتالیایی( با وجود خشم و غضب کلیسا، مرتباً با مسلمانان مراودات اقتصادی داشتند. ولی این راه تجاری که زمانی صلح و رونق به ارمغان میآورد، حالا معبر مرگ شده بود. طاعون از طریق تجار و کالاھایشان از روی دریای سیاه گذشت و به یکی از کولونیھای جنوآ رسید. ولی سرنوشت شوم ایتالیا زمانی محتوم شد که در اکتبر ١٣۴٧، چھار کشتی بیمار، به سیسیل
رسیدند. و بیماری از آنجا به سرعت در اروپا گسترش پیدا کرد.
با پخش شدن بیماری در سراسر ایتالیا، ھر شھر تلاش میکرد اھالی شھرھای ھمسایه را از خود دور نگاه دارد. ولی به نظر میرسید راه فراری از رسیدن طاعون نیست. بعضیھا به جبر تقدیر باورمند شدند و به این نتیجه رسیدند که باید بیماری را با آغوش باز پذیرفت. ھفت عضو شورای شھر ارویهتو تصمیم گرفتند اخبا ِر رسیده از طاعو ِن عنقریب را نادیده بگیرند، مبادا موجب وحشت اھالی و آشوب شوند. خیلی زود شش نفرشان جان باختند.
اواخر سال ١٣۴٨ میلادی بیماری به انگلستان رسید و با سرعت یک مایل در روز پخش شد. اولین نشانهی بیماری ھولناک، بوی گند دھان بود. مبتلایان سپس سرگیجه میگرفتند و در ناحیهی کشالهی ران و شکمشان احساس درد میکردند، و بعد از آن بود که نوبت به ظھور ترسناک تاولھای خیارکی میرسید. آماسھا و التھاباتی به درشتی یک سیب روی گردن، ران و یا زیر بغل بیماران ظاھر میشد و وقتی کار بیمار به اینجا میرسید، خون بالا میآورد. از ھر ده فرد مبتلا شش تن جان میسپردند. جنازهھا را در گورھای دسته جمعی روی ھم تل انبار میکردند. گاھی میان جنازهھا، قربانیانی که ھنوز نفس میکشیدند به چشم میخوردند که قبل از زنده به گور شدن، تکان میخوردند و برای نفسھای آخرشان تقلا میکردند. اینھا بیمارانی بودند که کسی نمانده بود تا از ایشان مراقبت کند.
در این مقطع زمانی روزانه دویست نفر در لندن میمردند، که به نسبت جمعیت فعلی معادل روزانه )بیست ھزار( مرگ است. لندن شبیه شھر ارواح شده بود. تقریباً تمام اروپا نرخ مرگ و میری بین یک سوم تا نیمی از جمعیت را متحمل شد. و ایتالیا احتمالاً از بیشترین آمار مرگ و میر رنج برد. )%۶٠ جمعیت(. و در ونیز قریب به سه چھارم اھالی مردند. در مقابل میلان تلفات به مراتب کمتری داشت. شاید به این خاطر که رھبرانش، خاندان مستبد و بیرحم ویسکانتی، دستور داده بودند ھر خانهای که طاعون در آن پیدا شود مھر و موم شود و ساکنینش داخل آن رھا شوند تا از گرسنگی بمیرند. بعدتر در شھر دوبروونیک، که حالا در کرواسی واقع است، قانونی وضع شد که ھمهی کشتیھایی که لنگر میانداختند قبل از پیاده کردن مسافرین و بارھایشان باید ۴٠ روز در لنگرگاه میماندند. سیاست قرنطینه )quaranta( که با عنایت به طول احتمالی دوران ابتلا وضع شده بود، خیلی عقلانی و مفید از آب درآمد. با این وجود کسی چندان حالیاش نبود چه خبر است. بسیاری تقصیر را گردن اخلاقیات سست جوامعشان انداختند. بعضی لباسھای محرک و بدننمای مردم را عامل عذاب دانستند. بسیاری از کشورھا قوانین سفت و سختی علیه قمار، روسپیگری و ھمآمیزی جنسی تنظیم کردند. شاه فیلیپ ششم فرانسه دستور داد لب بالایی ملحدان و کفرگویان بریده شود. مردم و حکومتھا دنبال گاوھای پیشانی سفیدی بودند که تقصیر را گردنشان بیاندازند و از شرشان خلاص شوند. پس ابتدا سراغ جذامیھا رفتند و بعد با خشونت بیشتری سراغ یھودیھا. دستگاه تفتیش و آزار در سراسر فرانسه و انگلستان برپا بود. بالاخره بدن ھمه بازماندگان در برابر طاعون ایمن شد. بعدھا طاعون ھر از چندگاھی دوباره بازمیگشت.ولی نھایتاً دراروپا ریشهکن شد. احتمال میدھند در نھایت موشھای سیاِه حامل طاعون به دست عموزادهھایشان، موشھای قھوهای، از بین رفتند. طبیعت خودش مشکل را حل کرد.
اپیدمی بزرگ )طاعون خیارکی( در سال ١٣۴٧ و تکرار آن در ١٣۶١ میلادی به شدت ساختارھای اقتصادی و اجتمایی اروپا را تخریب کرد. مثلا در ونیز جنایتکاران و دزدان و زندانیان در خیابانھا ول میگشتند، چون زندانبانھا و نگھبانانشان مرده بودند. ھمه جا آمار جرم و جنایت و حاملگی افزایش یافته بود. شیوع ھمگانی خشم زیادی را ھم متوجه مقامات و قدرتمندان کرد. کلیسا که پیش از این ھم به خاطر ثروت بی حد و حصرش مورد انتقادات زیادی قرار گرفته بود خشم عمومی را متوجه خود میدید. از طرف دیگر روحانیون بیشترین قربانیان را بین اقشار مختلف داشتند، چراکه لازم بود آداب اعترافگیری و تلقین پیش از مرگ را برای بیماران به جا میآوردند و خود به بیماری مبتلا میشدند. حتی صلیب ھایی که در درست کشیشان بود و موقع دعا روی سر مومنین قرار می دادند خود عامل گسترش بیماری شده بود. آنھایی که زنده ماندند معمولا بھترین کشیش ھا نبودند، و کسانی که جایگزین کشیشھای درگذشته میشدند ھم بھترین گزینهھای ممکن نبودند. اغلب، مردان زن مرده و نوجوانان و حتی بزھکاران خردهپا داوطلب میشدند تا به کلیسا ملحق شوند و به این شکل اقتدار کلیسا
رفته رفته فرو ریخت.
فرقهھای مذھبی نوظھور آنارشیست به پا خاستند. بدنامترینشان )برادران صلیب( یا )فلاژنتھا( نام داشتند. متعصبینی که از روستایی به روستای دیگر میرفتند، دور ھم حلقه میزنند، به گناھانشان اعتراف میکردند و بعد در مناسکی مذھبی، با شلاقھایی بافته از تیغ و سوزن و میخ، بر شانه و کتف خود میکوفتند. دیری نگذشت که این برادران علیه یھودیھا و بعد اصحاب قدرت شوریدند. سنت ھای ھم اینان بعداً در ایران کپی و تبدیل به بخشی از مراسم عاشورا شد. طاعون تمام ھنجارھا و موانع اجتماعی مرسوم را از بین برده بود. حتی در مناطقی که حکام گریخته بودند ساختار قدرت را نیز به ھم زده بود. اشراف و دولتیھا، که بر خلاف رعایا و روستاییھا اجازه داشتند از شھرھا و روستاھای آلوده فرار کنند، نرخ مرگ و میر بسیار کمتری تجربه کردند. تنھا یک چھارم دیوانسالاران از طاعون جان باخت، در حالی که بین یک سوم تا نیمی از جماعت رعیت جان خود را از دست دادند. نتیجهی این تغییر بافت جمعیتی، بر ھم خوردن موازنهی بازار عرضه و تقاضا بود. مثلاً در سال ١٣۵٠، دستمزد یک کشاورز شخمزن سادهی انگلیسی در مدت کوتاھی از ٢ شیلینگ به ١٠ شیلینگ افزایش یافته بود.
دستمزد پیشهوران و صنعتگران ھم در این فاصله سه برابر شده بود.
مسیٔولان و مقامات حکومتی تلاششان را کردند که این وضعیت بازار را کنترل کنند. برای مثال در دھه ١٣٧٠ بیش از ھفتاد درصد مشاغل رسمی و قانونی بریتانیا شامل کارھای یدی و کارگری میشد. پس قوانین زیادی وضع شدند تا برای کارھای یدی حداکثر دستمزدی تعیین کنند. ولی این قوانین به سادگی نادیده گرفته میشدند. مقامات گلاسکرشایر حتی تصمیم گرفتند قفسھایی بسازند که در آنھا مجرمانی که بیش از حد قانونی )دستمزد( میگرفتند را زندانی کنند. ولی برای ساخت ھمین قفسھا ناچار بودند دو برابر حد قانونی به نجارھا دستمزد بدھند! جبر اقتصادی ھرگز با خواسته مسیٔولین پیش نمیرود. بلکه الزامات خود را دیکته می کند.
در بعضی مناطق اروپای مرکزی به دلیل مرگ و میر زیاد، بخشھای بزرگی از سرزمین خالی از سکنه شده بود. اروپا در شرایط بسیار بدی بود. ساختارھای حکومتی، ساختارھای قدرت کلیسا و ساختارھای تولید تخریب شده بودند. اما نداشتن پاسخ ھای درست برای مردم و ضعف قدرت کلیسا، فرصت مطرح شدن نگاه ھای علمی را فراھم کرد. با این شرایط اروپا وارد قرن پانزدھم شد.
بخش پنجم – رنسانس از ایتالیا تا تولد تمدن صنعتی
خاندان مدیچی خانواده قدرتمند ایتالیایی بودند که از قرن پانزدھم تا قرن ھجدھم در شھر فلورانس حکومت کردند. اعضای این خاندان که ابتدا بانکدار بودند، طی مدت کوتاھی به جمع سیاست مداران بزرگ، روحانیون و نجیبزادگان پیوستند و نفوذشان نه تنھا ایتالیا، بلکه کل اروپا را متحول کرد. از این خاندان ٣ پاپ، ٧ حکمران توسکانی و دو ملک ٔه فرانسه حاصل شد. خاندان مدیچی در سرپرستی و حمایت از ھنر و ھنرمندان، سفارش دادن و گردآوری آثار ھنری و )دستنوشتهھا( و )ترجمه کردن آنھا( علاقه جدی داشتند. در نیمه دوم قرن پانزدھم حاکمی خردمند به نام لورنتسو د مدیچی )لورنتسوی شکوھمند( بر فلورانس حکومت می کرد. او سیاست مداری برجسته بود که حمایت گسترده او از اندیشه، ھنر و علم در ظھور نامھای جاودانه تاثیر جدی داشت. مثلا کسانی که از آنھا به عنوان مثلث طلایی نام برده می شوند بخشی از ھنرمندانی بودند که از حمایت خاندان مدیچی برخوردار شدند. لیٔونارد داوینچی )دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مھندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش، گیاهشناس، نویسنده( و میکل آنژ ) نقاش، مجسمه ساز، معمار، شاعر( و رافایٔل ) نقاش، معمار(. خاندان مدیچی با حمایت خود از مترجمین، ھنرمندان، اندیشمندان و ... فرصت بزرگی برای تحول در اروپا ایجاد کردند. حتی مدیچیھا از دانشمندانی چون گالیله ھم حمایت زیادی کردند و او معلم فرزندان این خانواده شده بود. به این ترتیب آنھا برای تحول فکری در ایتالیا و در اروپا نقش مھمی ایفا کردند.
در اوایل قرن پانزدھم در اروپای خسارت دیده از طاعون که قدرت کلیسه بسیار تخریب شده بود، فضای فکر اندیشه و خلاقیت باز شد. مردم سیٔوالات و مشکلاتی داشتند که راه حل ھای قدیمی پاسخگوی آن نبود. نگاه قبلی که جواب سیٔوالات را در سنتھا و فقط بر اساس فکر کردن )بدون آزمایش و تحقیق( می داد، جای خودش را به نگاه علمی داد. نگاھی که بر اساس آزمایش و ثبت مشاھدات به سیٔوالھا پاسخ می داد. یکی از نکات جالب در مورد این دوران موضوع کاغذ است. عده بسیار با طاعون مردند. عمده لباس تن آنھا یا سوزانده یا با آنھا دفن می شد. اما به ھر حال حجم بزرگی لباس و ملحفه و ... باقی ماند. یک مخترع این پارچه ھای مانده را به )آسیابھای کوبشی( گندم ریخت و از خمیر پارچه که بدست آمد، کاغذ تولید کرد. کاغذ بادوام. تولید زیاد و ارزان قیمت کاغذ در کنار اختراع ماشین چاپ و کمبود و بالا رفتن دستمزد کارگران کتاب نویس یک فرصت تاریخی ایجاد کرد. چاپ انبوه و ارزان کتاب. جامعه در جستجوی جوابھای تازه بود و سادگی دسترسی به کتاب، گسترش علوم جدید را ھموار کرد. جامعه در مسیر رشد و جھش قرار گرفت.
یکی از نقاط عطف تاریخ علم، سال ١۵۴٣م محسوب میشود. در این سال کتاب گردش اجرام آسمانی اثر )کوپرنیک( در باب )خورشید مرکزی( منتشر و زمینه برای فروریختن باور بطلمیوسی که مبتنی بر )زمینمرکزی( بود فراھم شد. باور قدیمی میگفت زمین مرکز عالم است و ھمه جھان گرد آن می گردند و از آنجایی که کلیسا مرکز جامعه است مردم باید به دور آن بگردند و فرمان برند. یک قانون ثابت شده و ظاھراً علمی ناگھان شکست و صدمه آن را کلیسا خورد. رخداد علمی بسیار مھم دیگر که در ھمین سال روی داد، انتشار ھفت کتاب در ساختار بدن انسان نوشته )آندریٔاس وسالیوس( پزشک بلژیکی بود که تصاویر بسیار دقیقی در کالبدشناسی داشت و تأثیر زیادی بر دانش پزشکی و نگاه علمی به بدن انسان گذاشت. انقلابی علمی که آغاز شد سالھا بعد ارزش خودش را نشان داد زیرا به مرور نگاه و بینش جامعه را علمی کرد. میتوان از بعضی بزرگترین و تأثیرگذارترین دانشمندان دوره انقلاب علمی، چنین نام برده برد:
لیٔون باتیستا آلبرتی )معمار و انسانگرای ایتالیایی(، لیٔوناردو داوینچی )نقاش و طراح و مجسمه ساز و معمار و مھندس ایتالیایی(، نیکلاس کوپرنیک )اخترشناس لھستانی(، ویلیام گیلبرت دانشمنِد )مغناطیسشناس انگلیسی(، تیکو براھه )اخترشناس دانمارکی(، فرانسیس بیکن) دولتمرد و فیلسوف انگلیسی(، گالیلیٔو گالیله )فیلسوف طبیعی و اخترشناس و ریاضیدان ایتالیایی(، یوھانس کپلر) اخترشناس آلمانی(، رنه دکارت )ریاضیدان و دانشمند و فیلسوف فرانسوی(، آیزاک نیوتن )فیزیکدان و ریاضیدان
انگلیسی(. در نتیجه آن شرایط، این افراد ظھور کردند و تاریخ تمدن بشر ورق خورد.
بخش ششم – تولد بریتانیای کبیر
ھمه ما در دوران مدرسه و یا در کتابھای مختلف داستان ھای زیادی از مسیر تجاری جاده ابریشم شنیده ایم. ھمواره صحبت از تجارت ابریشم، ادویه، سنگھای قیمتی و فرش بوده است. اما یک نکته بسیار مھم معمولا گفته )نمی شد(. این کالاھا از سوی شرق به اروپا صادر می شده است. نکته این است. چه چیز در مقابل از سوی غرب به شرق صادر می شده است؟ تجارت دو سویه است. اروپا در مقابل محصولاتی که دریافت می کرد چه می داد؟
واقعیت این است که اروپا به جز مقداری صادرات چوب محصول قابل توجھی برای تجارت با آسیا نداشت. چوب ھم که به دلیل ارزش پایین و وزن بالا فقط قابل مصرف در کشورھای نزدیک اروپا بود و قابلیت حمل تا ایران و چین را نداشت. در نتیجه به قول امروزی ھا تراز تجاری اروپا در مقابل شرق )حوزه فلات ایران و حوزه چین( برای قرنھا منفی بود. گفته می شود که اروپا بھای کالای خریداری شده را با طلا و نقره می داد. در نتیجه صدھا سال تجارت تقریباً یک طرفه، اروپا از طلا و نقره تخلیه و آسیا ثروتمند شده بود. به ھمین دلیل اروپاییان )نیاز( ویژه ای به طلا داشتند.
اروپا با شرایط بسیار خاصی قرن پانزدھم میلادی را آغاز کرده بود. تجارت در جاده ابریشم تقریباً مختل بود. گسترش بیماریھا، جنگ و تجزیه شدن کشورھای خاورمیانه به )کشورھای کوچکتر و نا امن( تجارت را بسیار سخت کرده بود. زیرا به دلیل تجزیه کشورھای مسیر، انواع عوارض و ھزینه ھای تجاری به شدت )افزایش( پیدا کرده بود. بالا رفتن ھزینه ھای تجاری قیمت ھا را افزایش و امکان تجارت را محدود می کرد. اروپاییان نیز با کاھش شدید ذخایر فلزات با ارزش، قدرت پرداخت خود را بیش از پیش از دست داده بودند. ھم زمان علم و نگاه علمی گسترش پیدا کرده بود. استفاده از دستگاه ھای مثل ماشین پارچه بافی تولید را افزایش و قیمت تمام شده پارچه را کاھش می داد. پس نیاز به مواد اولیه ھر روز بیشتر می شد. با افزایش تولید، نیاز به )مصرف کننده بیشتر( و )بازارھای بزرگتر( ایجاد شده بود. حالا اروپاییان قطب نما داشتند و اطلاعات خوبی در مورد ستاره شناسی، مسیریابی و نقشه برداری پیدا کرده بودند. پس سفرھای دریایی طولانی بیش از گذشته ممکن بود. تجار بزرگ غالباً یا شریک حاکمان بودند و یا در دستگاه ھای حکومتی نفوذ جدی داشتند. پس کشتیھای نظامی اروپایی برای باز کردن و گسترش مسیرھای تجاری به ماموریت ھای دور اعزام شدند.
رقابت برای پیدا کردن و کنترل نقاط کلیدی تجارت دریایی مثل جزایر و تنگه ھای مھم شروع شده بود. کشتی ھایی از پرتقال، اسپانیا، فرانسه و انگلیس در رقابت با ھم مسیرھایی در سواحل آفریقا، عربستان، خلیج فارس، ھند و چین را درنوردیدند. تا جایی که در قرن شانزدھم پرتغالی ھا، با ساخت چندین قلعه در بنادر و جزایر جنوبی ایران، استیلای کامل خود را بر جنوب ایران تثبیت کردند و از این طریق، بر راه بازرگانی دریایی بین ھند و اروپا تسلط یافتند. و از آن طریق بر )جاوه( دست یافتند و در )گوا( مستقر شدند. چیرگی پرتغالی ھا بر این آبراه مھم دریایی ١١٠ سال طول کشید. آثار پادگانھا و قلعه ھای پرتقالی ھا در حوزه خلیج فارس ھنوز موجود است. در نھایت شاه عباس صفوی برای باز پس گیری بندرعباس و جزیره ھرمز مجبور شد از کمپانی ھند شرقی )انگلیس( کمک بگیرد. و بعد نام یک بندر کلیدی را به بندرعباس تغییر داد. و انگلیس از این طریق حضور خود در خلیج فارس و کنترل بر بازار ھند را تثبیت کرد.
قرون پانزدھم و شانزدھم برای اروپا قرون تحولات بزرگ بود. مثلاً نظریه )گرد بودن زمین( در اروپا طرفدارانی پیدا کرده بود. کریستف کلمب یک ماجراج ِو ایتالیایی بود که توانست پادشاه اسپانیا را برای حمایت از یک ایده بلند پروازانه قانع کند. اگر زمین گرد است پس میتوان آن را از سمت دیگر دور زد و راحت تر به ھند و چین رسید. بدون آنکه عوارض و ھزینه ھای رو به افزایش تجارت از مسیر جاده ابریشم را بپردازند. و یا حتی مجبور باشد از مسیر دریایی موجود )دور زدن قاره آفریقا و شبه جزیره عربستان و اقیانوس ھند( که در رقابت بین دیگر قدرتھای اروپایی بود استفاده کند. سفر کریستف کلمب در ١۴٩٢ آغاز شد. اما او به جای ھند به قاره امریکا رسید! او فکر می کرد واقعاً به بخشی از سرزمین ھند رسیده است. به ھمین دلیل افراد بومی محل )سرخ پوستان( را )INDIAN( نامید. سنتی که ھنوز ادامه دارد. با ورود اروپاییان به سرزمین جدید چیزھای جدیدی ھم به سرزمین جدید رسید. مثل آبله که قبلاً در سرزمین جدید وجود نداشت و بومی ھای محل به شدت در مقابل آن ضعیف بودند. گفته می شود تا ٩٠% آنھا در اپیدمی آبله کشته شدند. در واقع آبله اروپایی، اولین کشتار سرخپوستان را انجام داد و سرزمین را خالی کرد.
افسانه ھای سرزمین جدید به سرعت در اروپا پیچید. سرزمینی بکر و تقریباً خالی، پر از زمین ھایی که کسی روی آنھا )کشت و کار( نمی کرد. این موضوع مھم بود چون سرخپوستان غالباً ھنوز در مدل )مقدماتی عشایری( بسر می بردند ولی اروپاییان سخت کشاورز بودند. گروه گروه کشاورزان آزاد و بدون زمین، ماجراجویان و بازرگانان، در جستجوی زمینھای خالی، مواد اولیه ارزان و ... به سمت سرزمین جدید روانه شدند. اولین گروه ھای مھاجر در واقع نظامی ھا و مزدورانی بودند تحت فرمان دولتھای اروپایی. در جستجوی ھر چیزی که از نظر آنھا برای فرستادن به اروپا با ارزش بود. پس آنچه از طلا و نقره با کشتار بومیھا بدست می آمد روانه اروپا شد. به طور مشخص امپراتوری )اینکا( با غارت گسترده معابد، کشتار مردم و گسترش بیماری جدید عملاً از ھم پاشید. اوایل ھر پادشاھی اروپایی، بخشی از سرزمین جدید را به نام و در کنترل خود داشت اما پس از مدتی مھاجرین به آن شرایط شوریدند و اعلام استقلال کردند. سرزمین جدید به سرعت مکانی شد برای تولیداتی که اروپا لازم داشت. اروپا با داشتن کارخانه ھای نخ ریسی و پارچه بافی نیاز روز افزون به پنبه داشت. و سرزمین
جدید قدرت تولید پنبه بود. تجارت بین دو سرزمین به سرعت گسترش یافت.
اپیدمی بزرگ (طاعون سیاه) ھم زمان چھار تغییر بسیار بزرگ در اروپا ایجاد کرد.
١- کاھش و تغییر (ساختار) جمعیتی
٢- کاھش شدید قدرت کلیسا و زیر سیٔوال رفتن آموزشھایش
٣- تغییر مسیر تجاری از خشکی (جاده ابریشم) به مسیرھای دریایی
۴- گسترش نگاه علمی در جامعه اروپایی
ھم چنین اپیدمی بزرگ پنج تغییر اساسی برای آسیا به ھمراه داشت.
١- تغییرات و کاھش شدید جمعیت
٢- بھم ریختگی شدید ساختارھای قدرت
٣- تجزیه مسیر جاده ابریشم به کشورھای کوچک و ناامن
۴- تخریب روابط تولید و تجارت در مسیر جاده ابریشم
۵- عقب ماندن قاره آسیا از کاروان علمی جھان
پس از اپیدمی به سبب کمبود نیروی کار مالکان بزرگ اروپا مجبور شدند خواستهھای طاقت فرسای خود از کارگران و رعایایشان را بیشتر کنند. در نتیجه شورش ھای متنوع باعث برچیده شدن تدریجی نظام ارباب رعیتی در اروپا شد. از سوی دیگر این کمبود شدید نیروی انسانی موجب جاری شدن خلاقیت و بودجه به سمت ابتکارھای صنعتی و مھندسی جدیدی شد که بتواند کمبود نیروی کارگری را جبران کند. ھمین زنجیر اتفاقات بود که موجب اختراع ماشین چاپ به دست گوتنبرگ شد. ماشین چاپ تولید کتاب را انبوه و ارزان می کرد. و دسترسی بیشتر به کتاب ھمراه با گسترش )نگاه علمی( ترویج علم را سرعت داد. انقلاب صنعتی آغاز شد. به این ترتیب، تمدن صنعتی )در اروپا( متولد شد. به خصوص با اختراع ماشین بخار و راه آھن تحول بزرگی آغاز شد. تمدن صنعتی با جابجایی جمعیت و )سکونت انبوه( در حاشیه شھرھای صنعتی عامل تولد نظام ھای حکومتی مبتنی بر رای مردم و پارلمان شد.
در دو قرن بعد اروپای در حال رشد، تشنه مواد اولیه و تشنه بازار فروش بود. و برای تامین این نیازھا روز به روز بیشتر به نفوذ استعماری در دیگر سرزمینھا نیاز داشت. کشورھای اروپایی ھم زمان با رقابت در )مرزھا با یکدیگر(، شروع به رقابت با ھم در )سرزمینھای دیگر( کردند. کلید این کار کنترل قدرت حکومتی در سرزمینھای دیگر و قدرت در )مسیرھای دریایی( بود. انگلستان در گذشته به عنوان یک کشور دور و حاشیه ای در مسیر تجارت در خشکی )جاده ابریشم( شناخته می شد. اما با گسترش قدرت دریایی ناگھان جایگاه جدیدی یافته بود. در حالی که بسیاری کشورھای اروپایی در حال نزاع بر سر مرزھا و محدوده ھای خود با یکدیگر بودند، جدا بودن جزیره از بقیه اروپا تبدیل به یک مزیت بزرگ شد. با بدست گرفتن مسیر اصلی تجارت دریایی ھند و چین، عملاً امکان تمرکز ثروت و قدرت را برای انگلیس فراھم شد. گسترش قلمرو با اشغال و استعمار سرزمینھای دور و بکر ھر روز بیشتر شد. و گسترش زبان انگلیسی در سرزمینھای دیگر عملاً پیوندھای فرھنگی و اقتصادی آنھا را با انگلیس عمیق تر کرد. کشورھای انگلیسی زبان جدیدی خلق شدند. کشورھایی که یا کاملاً بخشی از سرزمین انگلیس بودند. مثل استرالیا، افریقای جنوبی و امریکای شمالی. و یا غیر مستقیم بوسیله آنھا اداره می شدند و انگلیس در دستگاه اداری و تجاری آنھا نفوذ جدی داشت. مثل ھند، چین، ایران، ژاپن، مصر، و بسیاری از کشورھای آفریقایی. و میدانیم که برنده ھا تاریخ و قوانین را می نویسند.
بخش ھفتم – اپیدمی بزرگ و انقلاب مشروطه
کمی به عقب باز گردیم. وقتی که قرن نوزدھم در حال پایان بود. روسیه تازه اپیدمی بزرگ آنفولانزا )١٨٨٩( و مرگ شاھزاده آلبرت ویکتور را پشت سر گذاشته بود و در شرایط سیاسی بدی بسر می برد. شاید آماده انقلاب می شد! ایران تجربه صدارت امیرکبیر را گذرانده بود و آموزش مدرن را تجربه می کرد. رفت آمد و مراوده با اروپا دوباره شروع شده بود. جامعه ایرانی که از حمله مغول دیگر خود را یک قدرت جھانی ندیده بود، در این مراودات به مرور متوجه عقب ماندگی خود از پیشرفت غرب شده بود. اروپا شدیداً درگیر رقابت درونی بین قدرتھای تازه صنعتی شده بود. و مسایل داخلی بسیاری داشت که باید حل می کرد. دنیا در آستانه تحولات بزرگ بود. در نتیجه در دھه اول قرن بیستم توفانی از اتفاقات را شاھدیم. اتفاقاتی که نھایت ساده لوحی است اگر فکر کنیم این اتفاقات به ھم ربطی ندارند!!!
به دھه اول قرن بیستم نگاه کنیم. جنگ روسیه - ژاپن و تأسیس امپراتوری ژاپن. اتحاد بخشی از مستعمرات بریتانیا و تشکیل کشور استرالیا. استقلال کوبا از ایالات متحده. استقلال کامل نروژ از سویٔد. استقلال بلغارستان از عثمانی. ترور اومبرتوی یکم پادشاه ایتالیا. تلاش برای ترور ویلھلم دوم امپراتور آلمان. ترور مک کینلی ریٔیسجمھور آمریکا. ترور حاکم فنلاند. ترور پادشاه پرتغال. ترور نخست وزیر ژاپن. و اتفاقات طبیعی بسیار جدی مثل: فوران کوه وزوو و ویرانی ناپل. زمینلرزه ویرانگر در سانفرانسیسکو )با قدرت تخمینی ٧٫٨ ریشتر(، سونامی در ھنگ کنگ. سونامی در ایتالیا و ویرانی سه شھر.
اما ھم زمان این دھه پر از اتفاقات علمی و فرھنگی ھم بود. توضیح حرکت براونی و اثر فتوالکتریک توسط انیشتین. اختراع دستگاه شمارشگر گایگر. کشف رادیواکتیویته توسط ماری کوری. کشف قانون سوم ترمودینامیک توسط والتر نرنست. مطرح شدن تیٔوری کوانتوم توسط ماکس پلانک. انتشار کتاب )سرزمین جدید باستانی( توسط ھرتسل بنیانگذار صھیونیسم سیاسی. چاپ رمان )قلب تاریکی( توسط جوزف کنراد. چاپ کتاب )آوای وحش( توسط جک لندن. باز شدن اولین سینما در لس آنجلس. و البته
)انقلاب مشروطه( در ایران. طبق اسناد تاریخی اپیدمی )وبا( ٧ بار در ایران ظھور کرده است. از جمله دو سال قبل از )انقلاب مشروطه(. مرض )وبا( در سرتاسر کشور ھمهگیر شد و کشتار بسیار کرد. یکی از مورخین انگلیسی، بارل )BURRELL ( از قول وزیر مختار انگلیس مینویسد که اپیدمی )وبا( آغاز انقلاب مشروطه را عقب انداخت، ولی میافزاید که شاید نارضایتی عمومی در نتیجه عدم کارایی دولت به وقوع انقلاب در )١٢٨۵ ھجری و ١٩٠۶ میلادی( کمک ھم کرده باشد. براساس مستندات تاریخی، عدهای از )مسافران عتبات( که ناقل این بیماری بودند، زیر بار قرنطینه نرفتند. این بیماری از کرمانشاه به سایر مناطق ایران آمد و پس از آن به ھند و جنوب روسیه سرایت کرد. دولت وقت ھم برای کنترل بیماری تلاش میکرد، اما امکاناتش محدود بود. جنبش به انقلاب رسید و سپس مظفرالدین شاه قاجار فوت کرد. اپیدمی )وبا( و ناکارآمدی نظام سیاسی از یک سو و آشنایی با اروپای در حال تحول از سوی دیگر تاثیرات عمیقی در جامعه ایران گذاشتند. برای مثال میتوان یاد آوری کرد که نقاش تاثیر گذار ایرانی )کمال الملک( پس از بازگشت از اروپا با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار )ژان ژاک روسو( و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه در جنبش تاثیر گذار بود. بعد از قرنھا مجدداً )مراوده و ترجمه( عامل تحولات عمیق خاورمیانه شده بود.
بخش ھشتم – تجارت روی دریا
در قرن گذشته که تمدن صنعتی در حال گسترش بود )تجارت بر مبنای دریا( اساس روابط تجاری بود. تجارت از طریق دریا مثل رگھای حیات، کشورھای صنعتی را به ھم میدوخت. و در این تحول، مجموعه کشورھای )انگلیسی زبان( عملاً در اکثریت بودند. کنترل بازارھا و دسترسی به مواد اولیه، ھم نیاز وھم عامل قدرت انگلیس بود. اما ھمه آنھا بر تجارت دریایی متمرکز بود. و چرخه ھای تجاری مختلفی شکل گرفت. مثلاً پنبه از امریکا به انگلیس تجارت می شد. در انگلیس نخ، پارچه و پوشاک با تکنولوژی جدید تولید و با ارزش افزوده بالا به ھند و خاورمیانه فروخته می شد. اما لازم بود برای جلوگیری از ورود رقبای جدی بازارھا کنترل شود. در ھند کنترل تجارت پارچه، چای، ادویه و تریاک در اختیار انگلیس بود. به چین ھم پارچه، ادویه و تریاک فروخته می شد. کنترل تجارت سنگھای قیمتی و توتون و نفت در افغانستان و ایران و عراق در اختیار انگستان بود. و سود تمام این تبادلات عملاً در سرزمین اصلی انگلیس متمرکز می شد. یا در سرزمینھای انگلیسی زبان دیگر سرمایه گذاری می شد. در این دوران به دلیل کنترل گسترده انگلیس بر مسیرھای آبی، قوانین دریایی را عملاً انگلیسی زبانان نوشتند. و طبیعتاً با نگاه به منافع خودشان. به دنیا گفتند که ھمه ملزم به رعایت آن قوانین ھستند. اما ھرجا لازم میدیدند قوانین را به نفع منافعشان تفسیر می کردند یا حتی می شکستند. مثل حمله نظامی به کاروانھای اقتصادی یکدیگر در دریاھای دور. رقابت کشورھای صنعتی تا به آنجا پیش رفت که عملاً به دو جنگ جھانی منتھی شد. جنگھایی که ظاھراً در اروپا، اما عملاً در آفریقا، در خاورمیانه، در شرق دور و در تمام دریاھا در جریان بود. رقابت گسترده بر سر )کنترل( بازارھا، منابع و مسیرھای تجاری. به خصوص کنترل مسیرھای دریایی. دو جنگ جھانی رقابت قدرتھای صنعتی بود برای بدست گرفتن و کنترل حوزه ھای بازار. و شعارھای ملی گرایانه، نژاد پرستانه یا آزادی خواھانه عملاً فقط ابزار رقابت بودند. چرا که ملی گرایی خودش )نتیجه( تمدن صنعتی است.
چرچیل زمانی گفته بود اگر انگلیس قرار باشد بین )اروپا و دریا( یکی را انتخاب کند قطعاً دریا را انتخاب خواھد کرد. این جمله را می شود این گونه ترجمه کرد. اگر انگلیس قرار باشد بین تجارت از راه خشکی و تجارت دریایی یکی را انتخاب کند، )دریا( را انتخاب خواھد کرد. دریا حوزه قدرت انگلیس و گروھش بود و برای ادامه قدرت لازم بود که از ھر فرصتی استفاده شود تا از گسترش تجارت در حوزه خشکی )ممانعت( شود. و یا حتی این مسیرھا تخریب و ناامن شوند.
در اوایل جنگ جھانی دوم در یک طرف آلمان و ایتالیای متحد بودند و طرف دیگر روسیه، فرانسه و بقیه اروپا به جز انگلیس. در واقع انگلیس تا آنجا که توانست ورود به جنگ را به تاخیر انداخت. سیاستش کاملاً واضح بود. اجازه بده رقبای صنعتی با یکدیگر بجنگند و یکدیگر را تضعیف کنند و بعد تو با طرف قویتر وارد جنگ شو. در واقع انگلیس وقتی وارد جنگ شد که پیروزی نھایی آلمان در افق پیدا شده بود. انگلیس زبانان از یک طرف وارد جنگ مستقیم با آلمان در اروپا، آفریقا و دریاھا شدند. و از طرف دیگر به کمک گسترده به فرانسه و روسیه )از خاک ایران( پرداختند. در واقع اگر روسیه در ابتدا به سمت پیروزی قاطع بر علیه آلمان میرفت، انگلیس به نفع آلمان وارد جنگ می شدند. آلمان ھم برای تخریب انگلیس به جز بمباران ھای گسترده اقدام به محاصره دریایی سرزمین اصلی و ناامن کردن تمام راه ھای دریایی کرده بودند. اما در نھایت جنگ جھانی دوم با پیروزی متفقین )در اصل انگلیسی زبان ھا( به پایان رسید. و قدرتمندان تاریخ و قوانین را می نویسند.
اما انگلیسی زبانھا ھمواره می دانستند که قدرت آنھا در گرو برتری )تجارت روی دریا( است. و برتری تجارت روی دریا از زمان به ھم خوردن تجارت در مسیر )اورآسیا( ممکن شده بود. پس برای تداوم آن لازم بود تجارت در مسیر جاده ابریشم شدیداً و دایٔماً مختل شود. پس تمام سازو کار ممکن را برای آن بسیج کردند. مشخصاً میتوانید ببینیم که پس از جنگ دوم انگلیس از نفوذ خود در خاورمیانه برای خرد کردن بیشتر کشورھای منطقه استفاده کرد. و این خرد کردن را آگاھانه به شکلی انجام داد که ھمواره تضادھای عمیق قومی، زبانی و مذھبی ادامه داشته باشد. و ماموران آگاه یا ناآگاھش ھمواره به ھیزم این تضادھا می دمند. و فقط افزایش آگاھی مردم مسیر جاده ابریشم و تمرکز روی تولید و تجارت )بین خودشان( امکان تغییر ساختار را خواھد داد. و این مسیر یعنی تمرکز روی تجارت بین سه حوزه مشخص. حوزه قدیمی امپراتوری چین، حوزه قدیمی امپراتوری ایران و حوزه قدیمی امپراتوری رم. حوزه امپراتوری رم امروزه یعنی مشخصاً ایتالیا، آلمان، فرانسه و اسپانیا. اگر می خواھی قوانین را تغییر دھی ھم باید آنھا را خوب بشناسی و ھم قدرتی اقتصادی و ھم نفوذ سیاسی داشته باشی.
بخش نھم – کلاه برداری بزرگ با دو قدم
قدم اول: پادشاھی عربستان سعودی در دھه ١٩٣٠ توسط ملک عبدالعزیز پایهگذاری شد. پادشاه جدید می دانست نه خودش و کشور تازه تاسیس اش، ثبات و ریشه قدرتمندی ندارد. پس نیاز به یک حامی جدی داشت. این یک فرصت برای امریکا )انگلیسی زبان( بود. یک قرارداد محرمانه امضاء شد که بر اساس آن امریکا برای ھمیشه از سلطنت خاندان سعودی حمایت کند مشروط بر اینکه عربستان نفت خود را )فقط( به )دلار امریکا( بفروشد. با توجه به حجم ذخایر عربستان، امریکا از این طریق شروع به تثبیت دلار به عنوان ارز مرجع نفت )و البته اقتصاد( در دنیا کرد. )تاریخ خانواده سعودی را در کتاب سرزمین سلاطین را مطالعه کنید(
قدم دوم: اسپانیا، پرتقال و یونان که از تخریب جنگ جھانی اول و اپیدمی آنفولانزای پس از آن صدمات جبران ناپذیر دیده بودند دیگر به عنوان ابرقدرت مطرح نبودند. چرا که برای ابر قدرت بودن نیاز به دو ابزار اصلی ھست که آنھا دیگر نداشتند. قدرت اقتصادی بزرگ و نفوذ سیاسی گسترده. بعد جنگ جھانی دوم آمد و خسارت ھای بسیار بیشتری بر جا گذاشت. آلمان، ایتالیا و ژاپن شکست خوردگان جنگ جھانی دوم بودند. ھم آنھا و ھم بیشتر برنده ھا در ھمه زمینه ھا خسارتھای بسیار بسیار عمیقی دیده و در نتیجه بسیار ضعیف شده بودند. پنچ کشوری که در ظاھر جنگ جھانی دوم را برده بودند از فرصت برای تثبیت موقعیت خود استفاده کردند. و سازمان ملل با شورای امنیتی که آن پنج کشور در آن حق وتو
داشتند شکل گرفت.
در حالی که ھمه دنیا عمیقاً غرق مشکلات داخلی بودند، یک کشور بود که اساساً با بقیه فرق داشت. کشوری که آگاھانه دیرتر از ھمه وارد جنگ شده بود. در حالی به عنوان حامی و عامل پیروزی مطرح بود که عملاً ھیچ بمبی در سرزمین اصلیش به زمین نخورده بود. امریکا پیروز جنگ بود در حالی که بر عکس دیگر کشورھای )شکست خورده و پیروز(، ھرگز زیرساختھا، صنایع و شھرھای اصلیش بمباران نشده بود. دیگران عمیقاً نیاز به بازسازی داشتند و بازسازی ھزینه داشت. یک فرصت دیگر برای امریکا.
در سال ١٩۴۴ نمایندگان ۴۴ کشور نیروھای متفقین به منظور برگزاری )کنفرانس پولی و مالی ملل متحد( در )برتون وودز( نیوھمپشایر آمریکا دور ھم جمع شدند و )موافقتنامه برتون وودز( را امضا کردند. این موافقتنامه با تأسیس قوانین، نھادھا و فرایندھایی را به منظور تنظیم نظام پولی بینالمللی، مثل صندوق بینالمللی پول و بانک جھانی، بازسازی و توسعه جھان پس از جنگ را ھماھنگ می کرد. آمریکا اصرار داشت که )نظام برتون وودز( ھم بر طلا و ھم بر دلار آمریکا مبتنی باشد. ظاھراَ قرارداد بر این اساس بود که کشورھای پیشرفته ھر اونس طلا را با )قیمتی ثابت( از ارز خود پیوند بزنند تا تبادلات مالی آسانتر شود.
اما واقعیت داستان این بود که کشورھای دیگر به خصوص کشورھای اروپایی نیاز به سرمایه برای بازسازی داشتند. و این قرارداد روشی بود برای گسترش ھمکاری و تامین سرمایه. در قرارداد )برتون وودز( دلار امریکا به عنوان )ارز ذخیره( انتخاب شد و امریکا برابری یک انس طلا در مقابل ٣۵ دلار را برای )ھمیشه( تضمین کرد. با این پیش فرض که کشورھای اروپایی برای تامین سرمایه بازسازی خود در مقابل تحویل طلا، )دلار امریکا( دریافت کنند و ھر زمان از نظر قدرت اقتصادی امکانش را پیدا کردند طلای خود را دوباره با ھمان نرخ تضمین شده دلار، خریداری کنند. اروپا دوباره شروع کرد به خالی شدن از طلا. دفعه قبل در معامله با شرق این بار در معامله با غرب.
سالھا بعد و پس از آن که آلمان غربی و فرانسه قدرت اقتصادی لازم را پیدا کردند، برای باز پس گیری ذخایر طلای خود مبادله ذخیره دلار خود با طلا را شروع کردند. ناگھان در سال ١٩٧١ )بر خلاف توافقات قبلی(، نیکسون ریٔیس جمھور وقت آمریکا قابلیت تبدیل دلار به طلا با قیمت ثابت را )لغو( کرد. و در ١٩٧٢ انگلستان ھم با پوند ھمین کار را کرد. و طبیعتاً شش کشور اصلی بازار مشترک اروپا یعنی بلژیک، فرانسه، ایتالیا، لوکزامبورگ، ھلند و آلمان غربی نیز پولھای خود را نسبت به دلار شناور کردند. در نتیجه دلارھای ذخیره شده دیگر کشورھا از آن پس دیگر )پشتوانه( تضمین شده طلا نداشت. در حالی که ھمچنان )نفت به دلار امریکا( معامله می شد. در نتیجه از آن پس با ھر کاھش ارزش دلار، ھمه دنیا بخشی از ثروت خود را از دست می دھند. ھمه به جز امریکا. ساختار کامل چیده شده بود برای )خراج گیری( امپراتور. مالیات پنھان امریکا از ھمه دنیا. ضاھراً پنھان. زیرا تا وقتی دلار امریکا )ارز مرجع( باشد سرقت امریکا از دنیا ادامه دارد و دیگران این را خوب می دانند. اروپاییان این را خوب می دانند و منتظر روز تلافی ھستند.
بخش دھم – فعالیت مجدد حوزه جاده ابریشم و سرکوب اقتصادی خاورمیانه
در نیمه دوم قرن بیستم و فاصله گرفتن از جنگ جھانی دوم کشورھا مختلف ھر چه بیشتر در راه بازسازی و توسعه اقتصادی خود کوشیدند. قویترھا در راه گسترش حوزه قدرت مرتباً بین خود جنگ داشتند. جنگھای آشکار و پنھان. جنگ آشکار و رودرو بین قدرتھا به مدلھای دیگر جنگ یا ترکیبات آنھا تبدیل شد. جنگ اقتصادی، جنگ اطلاعاتی و انواع جنگ ھای نیابتی. جنگھای نیابتی مثلاً در ویتنام، در سودان، در یوگسلاوی، در کوبا، بین دو کره، بین دو یمن، در کنگو، در عمان، در شیلی، بین اعراب و اسرایٔیل، حتی در مسابقه فضایی. قدرتھایی که در ظاھر با ھم دوست و ھمکار بودند، عمیقا در گیر جنگھای جاسوسی و سرقت دانش و ... بودند. اما در ھمه صورت اقتصاد جھانی در حال رشد بود.
در تمام این سالھا مجموعه کشورھای گروه انگلیس )ضاھراً به رھبری امریکا( در حال تقویت تجارت دریایی که حوزه قدرت خودشان بود پرداختند. آنھا تجارت دریایی را به صورت یک امر بدیھی و اصل ساختار تجارت، جا انداختند. اما آنھا تاریخ را خوب می شناختند و می دانستند این موضوع از زمانی ممکن شده بود که تجارت در حوزه )اورآسیا( و مسیر جاده ابریشم مختل شده بود. از نگاه تاریخی کشورھای اروپایی )به جز انگلیس( در یک دوگانه )جغرافیای اقتصادی( قرار دارند. در سمت شرق خود بخشی از تجارت در مسیر خشکی ھستند. تجارت در مجموعه اورآسیا. و در سمت غرب خود بخشی از تجارت در مسیر دریایی ھستند. و در نگاه گروه انگلیس ، برای پایداری قدرت در حوزه تجارت دریایی لازم بود تجارت در مسیر خشکی ھمواره با اختلال ھمراه باشد. پس ھمواره تلاش برای
اخلال تجاری در حوزه جاده ابریشم یک اولویت است.
امروزه تقسیم بندیھای قدرت ھمچنان تحت تاثیر این دوگانه تجارت قرار دارد. مثلاً ژاپن ظاھراً یک کشور آسیایی است. اما در واقعیت جغرافیایی تجارت در حوزه دریا را ترجیح می دھد زیرا برای اتصال مستقیم به تجارت در حوزه اورآسیا به ھمسایه غربی خود )چین( وابسته است که مشکلات تاریخی بسیار با ھم دارند. در مجموعه )اورآسیا( انگلیس و ژاپن دو کشور حاشیه ای و )پرت افتاده( ھستند. و ھمچنین مصر که ظاھراً یک کشور نزدیک به جاده ابریشم است. اما در عمل به دلیل داشتن کانال سویٔز کشوری علاقمند به تجارت دریایی است. برای دید بھتر به این بازی بزرگ یادآوری چند داستان تاریخی جالب است.
یادآوری اول: پروژه )جاده ابریشم ریلی( در سالھای اخیر به دلیل جبر تاریخی و به آرامی در حال اجرا است. در ٢۴ اردیبھشت ١٣٧۵ مراسم رسمی گشایش آخرین قسمت از خط آھن پکن - استانبول )بخشی از جاده ابریشم جدید( با عنوان راه آھن )مشھد - سرخس – تجن( در مشھد برگزار شد. روسای جمھوری )نه کشور( حوزه جاده ابریشم در این مراسم حضور داشتند. اما ھیچ ریٔیس جمھور یا نخست وزیری از مجموعه کشورھای طرفدار تجارت دریایی در مراسم نبودند. این پروژه قرار است، در نھایت شانگھای )چین( را به فرانکفورت )آلمان( وصل کند. درست در ھمان زمان ریٔیس جمھور وقت مصر )مبارک( در مراسمی در اطاق بازرگانی قاھره یک سخنرانی داشت. او به بازرگانان و صنعتگران مصری تاکید کرد: )متوجه راه آھن سرخس – تجن باشید. تکمیل جاده ابریشم ریلی کشور مصر را از صحنه اقتصادی دنیا خارج می کند! مصر زمان کوتاھی در اختیار دارد که اقتصاد خود را از وابستگی به کانال سویٔز جدا کند!( او به خوبی میدانست، تقویت مسیر تجاری در خشکی، تجارت دریایی را از
اولویت خارج می کند.
در ھمان زمان، روزنامه )لوفیگارو( چاپ فرانسه، گشایش خط آھن سراسری مشھد- سرخس- تجن را نوعی مبارزه جویی ایران با تحریم اقتصادی آمریکا نامید. روزنامه لیبراسیون نیز نوشت: از این پس با گشایش خط آھن مشھد- سرخس- تجن، ارتباط میان پکن و استانبول از یک سو و خلیج فارس از سوی دیگر امکانپذیر شده است.شبکه خبری ZDF در گزارشی عنوان کرد: )با گشایش راه آھن مشھد- سرخس- تجن، ایران عملاً به آسیای مرکزی میپیوندد و از این پس نقش سیاسی و اقتصادی بالاتری برعھده دارد.( و دیلی تلگراف نوشت: )ایران با گشودن راه آھن سرخس، سالانه میلیونھا دلار از محل عوارض ترانزیت درآمد خواھد داشت.( ھفته نامه گاردین در گزارشی درباره این خط آھن نوشت: )حلقه مفقود میان اروپا و آسیا با گشایش خط آھن مشھد- تجن برقرار شد.(
یادآوری دوم: در مورد نظرات جان بولتون. سناتور امریکایی و سخت ضد ایرانی که برای مدتی مشاور امنیت ملی در دولت ترامپ بود. او یکی از سناتورھایی بود که بیست سال قبل طرح تجزیه کشورھای خاورمیانه را مطرح کرده بود. آنھا سالھا و در دولتھای مختلف امریکا در حال پیگیری طرحی برای تجزیه پنج کشور اصلی خاورمیانه به کشورھای کوچک بودند. در واقع آنھا در تلاش بودند ھمان مشکلی که تجارت تاریخی در مسیر جاده ابریشم را مختل کرده بود، دوباره تشدید کنند تا از این طریق برتری اقتصادی )تجارت دریایی( را در دنیا پایدار نگه دارند.
تشکیل طالبان به وسیله ایجاد مدارس مذھبی عربستان در پاکستان، اشغال افغانستان و تشدید اختلافات قومی و زبانی در آن، تحریک عراق به جنگ تحمیلی با ایران، تحریک عراق برای اشغال کویت و جنگی با تخریب کامل، اشغال عراق و تلاش برای تجزیه آن به سه کشور مجزا، جنگ سوریه و خلق داعش، جنگ کردھای سوریه با دولت مرکزی، جنگ ترکیه با کردھای سوریه، جنگ در یمن و تخریب کامل آن، سالھا بمباران شمال پاکستان از داخل افغانستان به بھانه مبارزه با القایٔده، تحریک دایٔم کشورھای جنوب خلیج فارس علیه ایران، ایجاد انواع پایگاه ھای نظامی امریکا در سراسر خاورمیانه، تحریک اختلافات مرزی جمھوری آذربایجان با ارمنستان، بخشھایی از ھمان طرح بزرگ بود که در نقشه بالا به خوبی دیده می شود. طرحی برای جلوگیری از امنیت و فعال شدن مجدد مسیر )تجارت خشکی(. او قبلاً به صراحت از لزوم )تجزیه ایران( سخن گفته است. این برنامه را ھمه جا می توان دید.
یادآوری سوم: ارسال سوخت از ایران به سوریه. کشتی )گریس یک( به جای مسیر کانال سویٔز، از مسیر چرخیدن به دور قاره آفریقا و عبور از تنگه جبل الطارق قصد رساندن سوخت به سوریه را داشت. نیروھای انگلیسی مستقر در جبل الطارق خلالاف قوانین بین المللی )که خودشان تنظیم کرده اند( کشتی را توقیف کردند. به بھانه قوانین داخلی جبل الطارق. در حالی که قوانین بین المللی تاکید دارند در )تنگه ھا( قوانین بین المللی بر قوانین داخلی )اولویت( دارند. بر اساس قوانین بین المللی نمی شد این کشتی را توقیف کرد. اما ھمانطور که گروه انگلیس سعی می کنند مسیر تجارت در خشکی را مختل کنند، طرفداران تجارت در مسیر خشکی )مثل ایران( ھم لازم است یکه تازی گروه انگلیس را در )تجارت دریایی( به چالش بکشند.
در حالی که کشتی ایرانی بیش از دو ماه در راه بود، قانونی که به استناد آن حکومت جبل الطارق کشتی ایرانی را توقیف کرده بود )تنھا ٢٤ ساعت قبل( از رسیدن کشتی تصویب شده بود! تصویب آن قانون کاملاً ھدفمند بود. ایران تنھا از راه مقابله به مثل با شکستن ھمان قوانین بین توانست جلوی اقدام انگلیس را بگیرد. پس مقابلاً، به استناد قوانین داخلی ایران یک کشتی انگلیسی در تنگه ھرمز توقیف شد.
برای مصنوعی بودن موضوع توقیف کشتی ایرانی در جبل الطارق فقط کافی است به یک موضوع توجه داشته باشیم. این که منطقه جبل الطارق ھنوز جزو لیست سرزمینھای مستعمره در سازمان ملل است. آن ھم با مساحتی کمتر از ٧ کیلومتر مربع. کافی است مقایسه کنید با ٩١ کیلومتر مربع مساحت (جزیره کیش)!
ما در آینده شاھد تعارضات دیگری از طرف ایران با یکه تازی قدرت ھای دریایی )در دریا و شاید در ھوا( ھستیم. انواع حرکتھایی که برنامه ریزی شده آنھا را وادار به )واکنش( کند. واکنش ھایی خلاف قوانین دریایی که خودشان وضع کرده اند. و احتمالاً دیگر کشورھا نیز این رویه را تکرار می کنند. زیرا ملتھا از ھم می آموزند. زمانی جمال عبدالناصر گفته بود اگر مصدق می تواند نفت ایران را ملی کند، ما ھم میتواند کانال سویٔز را ملی کند. و سه سال بعد از ملی شدن نفت در ایران، مصر )کانال
سویٔز( را ملی کرد. و در ھر دو مورد طرف مقابل )انگلیس( بود.
ساختار چیده شده و تنظیم شده کشورھای انگلیسی زبان، برای اقتصاد دنیا در یک قرن گذشته به خوبی برایشان کار کرده است. اما بیشتر آن عملکرد در سایه چھار مولفه مھم ممکن شده بود. اما ھر چھار مولفه در سالھای اخیر در حال تخریب و تغییر ھستند.
١- )کنترل و ھدایت اخبار( که با گسترش امکانات الکترونیک و بخصوص انواع شبکه ھای اجتمایی تمرکز زدایی شده است. گسترش اخبار به شکل بی سابقه ای پنھان کاری قدرت ھای استعماری را در خطر قرار میدھد. این موضوع را در برخورد دولت ھای امریکا و انگلیس با سایت )ویکی لیکس( و تلاش برای بازداشت و محاکمه )جولین آسانژ( میتوان دید. مدتی است که فقط آسوشیدتپرس یا BBC ھمه اخبار دنیا را نمی گویند.
٢- )کنترل گروه انگلیس بر نھادھا و قوانین بین المللی( که با افزایش قدرت دیگر کشورھا به چالش کشیده می شود. تا جایی که می بینیم امریکا وقتی قدرت کنترل بعضی پیمانھا را ندارد، از آنھا خارج می شود. مثل )پیمان زیست محیطی پاریس(، مثل )برجام(، مثل )پیمان سالت ٢(. و حتی تھدید امریکا به خروج از سازمان بھداشت جھانی. این اقدامات و تعارض ھا ادامه پیدا خواھد کرد. تعارض دریایی ایران در مورد کشتی )گریس ١( نیز نمادی از ھمین کاھش قدرت است. جالب این است که ایران پس از آزادی آن کشتی نام آن را به )آدریان دریا( تغییر داد. در یک سرچ اینترنتی می توان دید )آدریان( نام یک دیوار تاریخی است که وقتی رومی ھا بخش جنوبی جزیره انگلیس را اشغال کرده بودن بین انگلیس و اسکاتلند کشیده شد. نام )آدریان دریا( کنایه به نام )آدریان خشکی( و مقاوت در مقابل زورگویی بود.
٣- )ممانعت از رشد و تبادل اقتصادی بین غیر خودی ھا(. این ممانعت از رشد اقتصادی رقبای احتمالی سیاست رسمی و اعلام شده امریکا است. از نظر کشورھای گروه انگلیس رشد اقتصادی اول باید برای آنھا و بعد برای ھم پیمانانشان باشد. برای ھر کشوری که پتانسیل رشد اقتصادی )مستقل( و غیر خودی دارد، باید مانع جدی ایجاد شود. ایجاد نا امنی در مسیر جاده ابریشم، تضاد بر سر تعرفه ھای تجاری با چین و تحریم ھای گسترده برای بسیاری از کشورھای به قول آنھا )غیر عادی( نمونه ھای این سیاست ھستند. اما بزرگ شدن سبد اقتصاد جھانی و تنوع فرصتھایی که تکنولوژی و دانش ایجاد می کند، ادامه این سیاست را ھر روز سخت تر می کند. تکثر کشورھای غیر خودی و بزرگ شدن اقتصاد آنھا امکان تجارت بین غیر خودیھایی را افزایش می دھد که از دایره خودیھا بیرون است.
در بررسی و برنامه ریزی ھای بلند مدت، اروپاییان متوجه نیازشان به حجم بزرگی از گاز در آینده نزدیک شدند. بھترین محل تامین این گاز مخزن پارس جنوبی در خلیج فارس تشخیص داده شد. که البته این مخزن بین ایران و قطر مشترک است. دو راه برای تامین گاز اروپا پیشبینی شد. یا لوله ای که از طریق ایران، شمال عراق، سوریه و لبنان به دریای مدیترانه وارد شود و از طریق ایتالیا تا آلمان برود. یا راه دوم لوله ای از طرف قطری مخزن شروع شود و از طریق خاک عربستان، اردن و سوریه وارد ترکیه شده و به سمت اروپای مرکزی برود. ھر دو مسیر برای اروپا امنیت انرژی و ثبات اقتصادی می آورد. اما ھم زمان برای فروشنده آن گاز و کشورھای مسیر لوله ثروت، ثبات و امنیت ایجاد می کند. و نقطه مشترک این دو مسیر )سوریه( بود.
امریکا مسیر قطر را می پسندید زیرا کشورھای فروشنده و مسیر در کنترلش بودند. اما سوریه که از قبل رفیق ایران و روسیه بود اجازه مسیر قطری را نداد. پس بشار اسد باید سقوط می کرد. و شورش داخلی شکل گرفت. بعد ھم که بشار اسد با کمک ایران و روسیه در مقابل شورشیان ایستاد، عربستان و قطر وارد معرکه شدند. با پول آنھا و حمایت مستقیم ) ترکیه( داعش خلق شد. اما ایران مقاومت کرد. و زمانی که شکست داعش در افق دیده شد، قطر برای بھبود رابطه با ایران تلاش کرد تا به ھر حال از شراکت در لوله ایرانی عقب نماند. ناگھان رابطه قطر با عربستان به شدت بھم خورد. از برخورد عربستان با قطر و حمایت ایران از قطر ھم که شنیده ایم. در واقع داعش بوسیله رھبرانی که از گوانتانامو آزاد شده بودند خلق شد تا خاورمیانه و اروپا دارای ثبات و امنیت پایدار )نشوند(.
۴- )تداوم رشد اقتصادی خودی ھا(. گروه انگلیس در صده ھای اخیر اولویت رشد اقتصادی بین خودشان را آشکارا رسمیت داده اند و برای آن ساختار ایجاد کرده اند. نمونه مشخص آن اتحادیه کشورھای مشترک المنافع انگلیس )کشورھای ھمسود( است. ھماھنگی بین این کشورھا تا آنجا پیش میرود که میبینیم در بسیاری از دیگر کشورھا ھر گونه سرقت یا اختلاس کلان که در سطح ملی انجام می شود سر از )کانادا( و استرالیا در می آورید. در واقع انگلیس خودش ضاھراً و به شکل آشکار مقصد این سرقت
ھا نیست. نوچه ھا این وظیفه را به عھده دارند. استعمارنوین به شکلی نوین.
برای آنھا حمایت از خودی ھا ھمواره یک اصل جدی است. با دقت در بعضی نکات )ضاھراً بی ربط( به خوبی این موضوع آشکار می شود. مثلاً با گسترش کرونا، ترامپ ابتدا ھمه پروازھای ورودی از اروپا به امریکا را ممنوع کرد. البته مشخصاً ھمه اروپا به جز انگلیس!!!
و اینجاست که اروپا )حوزه قدیمی امپراتوری رم( در میانه دوگانه بین تجارت در مسیر دریا و تجارت در مسیر اورآسیا قرار می گیرد. در بلند مدت کدام یک برایش مھمتر خواھد شد؟ )تجارت رو به غرب( و یا )تجارت رو به شرق(. تجارت تاریخی اروپا رو به شرق داشت اما در قرون اخیر به دلیل شرایط گفته شده رو به تجارت دریایی با )گروه انگلیس( چرخید. اما این چرخش ریشه تاریخی ندارد. به ھمین دلیل گروه انگلیس )کشورھای ھمسود( ھمواره در تلاش برای ناامن کردن و کنترل خاورمیانه ھستند. مبادا مسیر قدیمی برای اروپا دوباره شکل بگیرد.
شایع است امریکا در اشغال عراق قصد تاراج منابع نفت آن کشور را داشته است. میگویند از سقوط صدام تا سال گذشته مخارج امریکا در عراق حدود ١٠٠٠ میلیارد دلار بوده. در حالی که فروش نفت عراق در این دوران حدود ٢٠٠ میلیارد دلار بوده است. تاراج منابع موضوع فرعی حضور امریکا در خاورمیانه است زیرا امریکا بیشتر در عراق ھزینه کرده است تا کسب درآمد. حضور گروه انگلیس در خاورمیانه قبل از ھر چیز، جھت جلوگیری از تشکیل دوباره مسیر تجاری راه ابریشم و تشکیل بلوک اقتصادی اورآسیا است. آنھا ھمه جای خاورمیانه و در اطراف جاده ابریشم ھستند. اما نه برای ایجاد امنیت.
بخش یازدھم – پایان موج دوم
آلوین تافلر در ١٩٨٠ کتاب )موج سوم( و در ١٩٨۵ کتاب )جابجایی در قدرت( را نوشت. او پیشبینی میکرد که به زودی )پایان( تمدن صنعتی )آغاز( می شود. او معتقد بود تمدن صنعتی )موج دوم( که بیش از ٣۵٠ سال اساس ساختار روابط و جامعه را در کره زمین اداره میکرد به مرور در حال از دست دادن قدرت است. و تمدن الکترونیک یا موج سوم اختیار و ساختار دنیای جدید را در دست می گیرد. در پیش بینی او کشورھایی که با ساختارھای تمدن صنعتی )کشور( شده بودند، یا کلا از ھم می پاشند و یا اساساً تغییر ساختار می دھند. او خیلی مشخص، از )اتحاد جماھیر شوروی( و )ایالات متحده آمریکا( به عنوان کشورھای دستپخت تمدن صنعتی نام می برد که در شرف تغییرات اساسی ھستند. حتی مشخصاً فروپاشی شوروی را برای حدود ١٩٩٠ و فروپاشی امریکا )یا تغییر بسیار اساسی( را برای بعد از ٢٠١٠ پیشبینی می کند. بر اساس آن پیشبینی تمدن صنعتی در یک دوره زمانی کلاً جایش را به تمدن الکترونیک میدھد.
در سالھای طولانی که روی تیٔوری تافلر کار و مطالعه کردم، و مشخصاً در سمینارھایی که دادم به نظرم می آمد این دوره انتقالی احتمالاً از ٢٠١٠ تا ٢٠٣٠ طول خواھد کشید. اما ظھور بیماری کووید-١٩ در واقع مثل یک )Short cut( در این داستان عملکرد کرد. کرونا به سرعت ساختارھای تمدن صنعتی را تخریب کرد و مقاومت نیروھای صنعتی را شکست. در نتیجه راه برای فرزندان تمدن الکترونیک کاملاً باز شد. ساختارھای صنعتی عملاً متوقف شدند یا به اصطلاح صنعتی گیرپاژ کردند. در ماه ھای آینده نیروھا و ساختارھای صنعتی عملاً مجبور به ترک صحنه، به نفع نیروھای دنیای الکترونیک خواھند بود.
نظام آموزشی تمدن صنعتی نمونه خوبی برای مثال است. نظام آموزش و پرورش تمدن صنعتی، الگو برداری شده از )خط تولید کارخانه( و برای )تولید انبوه( فارغ التحصیلان استاندارد و یکسان ایجاد شده بود. وظیفه اش تولید محصولات استاندارد و یکسان از مواد اولیه خام )کودک( بود. وظیفه اش آموزش انسانھای خلاق و خوشحال نبود. اما مدیرانی که خود در مدارس تمدن صنعتی آموزش دیده و آلوده به ویروس )آموزش استاندارد( بودند درک و توانایی کنار گذاشتن آن نظام را نداشتند. حداقل در مورد خودم می دانم که در سال اول ریاست جمھوری آقای روحانی در جلسه ای طولانی با مسیٔولین مربوطه در آموزش پرورش به لزوم انتقال سریع نظام آموزشی به )آموزش در دنیای الکترونیک( و ترک نظام آموزشی کھن گفتم. اگر چه در ظاھر تایید و تشکر شنیدم اما ھمان زمان ھم می دانستم آن مدیران و مسیٔولین قدرت و شجاعت لازم برای این کار را ندارند. آنھا زبان آینده را نمی فھمیدند. در نتیجه جوانان ایران ھفت سال با ارزش را از دست دادند. ھفت سال برای اینکه نظام آموزشی را به آرامی به دنیای دیجیتال منتقل کنیم. با بودجه ای بسیار کمتر از ساخت مدرسه و ھزینه ھای ...
حالا به دست کرونا نظام آموزشی تمدن صنعتی مرده است و نظام آموزش موج سومی جایگزین می شود. مدرسه ھا و دانشگاه ھا دو ماه است که تعطیل شده و برخلاف تصوراتی که بعضی دارند، حتی سال آینده ھم امکان بازگشایی به مدل قبلی آنھا نیست. مدیران، معلمان و والدین کھنه باید خود را به ھر سختی شده )به روز( کنند یا از صحنه حذف می شوند. که شخصاً فکر می کنم برای آنھا دوران بسیار سختی درپیش است. باید بیاموزیم، باید نظام آموزشی جدید را با نگاه و ارزشھا و نیازھای تمدن الکترونیک باز تعریف کنیم. نباید قوانین آموزشی را اصلاح کنیم. )باید( قوانین قبلی را باطل کنیم و قوانین جدیدی را بدست افراد )جدید( بنویسیم.
می گویند پیدا کردن درمان یا واکسنی برای کرونا در حالت خوش بینانه حداقل ھجده ماه طول می کشد. یعنی حداقل تا پایان سال ٢٠٢١. و این یعنی ورشکستگی عمده ساختار اداری نظام آموزشی کھنه. شما نمی توانید دو سال دیگر کودکی ١٠ ساله را که با صف بستن و از جلو نظام، )صبح درسی( را شروع نکرده به اطاعت وادار کنید. شما نمی توانید آن حجم درسی بزرگ را در نظام آموزشی آنلاین توی مغز بچه ھا کنید. تازه بعد امتحان ھم بگیرید. نمی توانید این کودک )بزرگسال آینده( را در گرما و سرما مجبور به پوشیدن روپوش یا سر کردن مقنعه کنید. دیگر بازگشت به پشت نیمکتھای چوبی برای ساعت ھای طولانی ممکن نیست. نظام آموزشی )تمدن صنعتی( تمام شد. بدست کرونا به قتل رسید. باور کنید که بچه ھای دنیای الکترونیک باید ارزشھای مورد نیاز الکترونیک را بیاموزند. ارزشھایی مثل پرسشگری، خلاقیت، تحقیق و )Search( کردن به جای حرف شنوی کورکورانه و آموختن تکراری مطالب تکراری از معلمین و استادان تکراری با تفکرات و باورھای منسوخ )expired( شده. معلمین و استادانی که خودشان تجربه عشق درونی، جسارت و خلاقیت را ندارند، نمی توانند نیروھای آینده را تربیت کنند. آنھا بیشتر مسموم می کنند.
این روزھایی که این مقاله را می نویسم فروردین ١٣٩٩ و آوریل ٢٠٢٠ است. به نظر من در آینده، این روزھا را می توان نقطه پایان تمدن صنعتی شناخت. آنچه کوید-١٩ با نظام آموزشی می کند به مرور در ھمه عرصه ھای دیگر نیز دیده خواھد شد. کارمندانی که به کار در منازل مجبور شوند به مرور آن را می آموزند. شرکتھا به مرور متوجه خواھند شد که داشتن دفتر مرکزی با ھزینه ھای ستادی زیاد، میتواند حذف شود و سازو کار اداری در نظام الکترونیک ارزانتر و کارآمدتر است. می شود نیروھا را روز به روز بیشتر و بیشتر به دورکاری فرستاد. پس دیگر )زمان فروشی( کارمندان غیر ممکن می شود. و شرکتھا خریدار )نتیجه( خواھند بود و نه پر کردن ساعت کار. در ساختار تمدن صنعتی کارمندان بر اساس کاری که کش پیدا کند حقوق می گیرند نه بر اساس نتیجه نھایی. نمونه آن را
در ساختار شھرداری ھا و ادارات دولتی به خوبی می توان دید.
ارزشھایی که کارمندان دنیای جدید را موفق می کند بسیار متفاوت از کارمندان تمدن صنعتی ھستند. مسیٔولیت پذیری شخصی، خلاقیت، توان حل مسیٔله، دانش تخصصی در کنار اطلاعات بین رشته ای و... بخشی از این توانایی ھا خواھند بود. کار شرکتھا که آنلاین می شود، جلسات آنلاین می شود، سمینارھا آنلاین می شود، امور بانکی و مالی آنلاین میشود. با ھر قدم بیش از گذشته، نیاز و امکان تمرکز کمتر می شود. تمرکز نیروھا در شرکتھا، تمرکز شرکتھا در شھرھای بزرگ، تمرکز دانشجویان در نزدیکی مراکز آموزشی، تمرکز قدرت و تصمیم گیری در پایتخت و ... ھر روز بیش از پیش کم می شود. به تمدن موج سوم )تمدن الکترونیک( خوش آمدید.
باید در نظر داشت که شیوع کرونا احتمالاً توجھات جھانی به سمت خطر ھمهگیریھا و ویروسھای کشنده را بیش از پیش جلب خواھد کرد. ھمین حالا باکتریھای زیادی با مصرف بیرویهی آنتیبیوتیکھا به دست خود ما مقاوم شدهاند. خدا میداند چه ویروسھایی در یخھای منجمد قطبی انبارشدهاند که با ذوب شدنشان به سبب تغییرات اقلیمی آزاد خواھند شد و به جان جھان خواھند افتاد. توھم توطیٔهھایی از ساخته شدن کرونا به دست انسانھا در آزمایشگاھی زیستی در ووھان چین دست به دست میچرخد. این شایعات حتی اگر راست نباشند ھم به ھر حال فشارھا روی پایگاهھای تحقیقاتی این چنینی را بیشتر خواھند کرد. نتیجهی تمام این تحولات شاید مثل طاعون سیاه مثبت باشند. شاید ھمانطور که طاعون موجب به راه افتادن چرخھای صنعت شد، کرونا و ویروسھا و پندمیکھای احتمالی مشابھی که قطعاً در آینده انتظارمان را میکشند انقلابھایی در حوزهھای بیوتکنولوژی، بیوانفورماتیک، زیستشناسی سلولی، علوم کامپیوتر را موجب شوند که ثمراتی به مراتب مھمتر از درمان ویروسھا برای تمدن بشری خواھند داشت. حتی معماری، شھرسازی و جامعه شناسی باید باز تعریف شوند.
به ھر حال، ھر اتفاقی که بیافتد، شک نکنید کرونا فقط یک ویروس ساده نیست که قرار است از آن عبور کنیم. تعبیرات کوته بینانه برای چیزی که ھفته ھاست بسیاری از مردم جھان را در خانهھایشان قرنطینه کرده بلاھت بار و سادهانگارانه ھستند. کرونا جھان را تغییر میدھد. ممکن است بھترش کند یا بدتر، ولی تغییر حتمی و قطعی است. گفته شده کرونا، یا لااقل این گونه از کرونا موسوم به کووید-١٩، ممکن است بدل به یک بیماری فصلی جدید شود. اگر چنین شود، تا ابد مثل سرماخوردگی و آنفولانزا با آن زندگی خواھیم کرد. ولی حتی اگر ویروس ظرف کمتر از سه ماه آینده کاملاً ریشهکن شود، تا ھمین الان ھم تأثیراتش را بر جھان گذاشته است. از این پس، در واقعیت جدیدی زندگی خواھیم کرد.
کرونا زمین و جھان را تغییر خواھد داد. تغییرات ھمین حالا ھم شروع شدهاند. در آمریکا، سایهاش را بر رقابت انتخاباتی برنی سندرز و جو بایدن برای کاندیداتوری حزب دموکرات انداخته است. و نیاز مبرم خدمات درمانی ھمگانی را بیش از پیش در صحنهی سیاست داخلی آمریکا مطرح کرده است. حکومت چین احتمالاً به سبب آمار مرگ و میر بالای کرونا فشار بیشتری برای اصلاحات اساسی و ساختاری در نظام سیاسی خود خواھد دید و بیش از پیش آمار مبتلایانش را مخفی خواھد کرد، به خصوص که تظاھرات ھنگ کنگ ھم ھمچنان ادامه دارند. اقتصاد جھانی که ھمین حالا ھم وضعیتش چندان خوب نیست با شتاب بیشتری به سمت فروپاشی خواھد رفت. با بسته شدن مرزھای بسیاری از کشورھا، موج ملیگرایی که جھان را )از فرانسه و انگلستان تا ھند و ترکیه( فراگرفته است قدرتمندتر از پیش خواھد شد. احتمالاً خود کرونا ھم نمیداند چه تأثیرات اجتماعی و سیاسیای روی خاورمیانه و کشورھای درگیر خواھد گذاشت.
از سوی دیگر بیماریھای واگیردار ھمیشه خشم عمومی را متوجه اقلیتھا میکنند. ھمین حالا ھم در ایتالیا گزارشھایی از خشونت علیه شرق آسیاییھا منتشر شده است. به ھر حال بیماریھای ھمهگیر )بدویترین( گوشهھای تاریک ذات بشری را افشا میکنند. نظریهھایی وجود دارند که ادعا میکنند ریشهی اصلی بیگانه ھراسی و نژادپرستی از دید تکاملی پاتوژنھا بودهاند. احتمال اینکه یک بیگانهی خارج از قبیله به یک بیماری کشنده آلوده باشد و ھمه را آلوده کند از اینکه افراد داخل گروه آلوده باشند بیشتر است. در نتیجه قبایلی در بقا و انتقال ژن موفق بودند که بیگانگان خارج از حلقهی درونی را از خود میراندند. پس باور کرده بودند که باید از غریبه ھا دوری کرد.
بخش دوازدھم – کوید ١٩ و رنسانس جدید
در ٧٠ سال اخیر، در ایران تحولاتی رخ داده است که در اروپا بیش از ۴٠٠ سال طول کشیده بود. یک رنسانس ریشه دار با تمام فشارھای روحی و اجتمایی که می تواند ایجاد کند. اما به صورت سخت فشرده. رنسانس اروپا جدایی )دین از سیاست( بود ولی در رنسانس ایران جدایی )ایمان از شریعت( اتفاق افتاده که خیلی جلوتر از )سکولاریسم اروپا( است. حکومت پھلوی در ذات خود یک نظام )پادشاھی فرد گرا( بود. و پادشاھی فرد گرا ساختار اداری متعلق به جوامع عشایری و کشاورزی است. اما حکومت پھلوی )نظام آموزشی صنعتی( را به صورت کپی شده از غرب صنعتی وارد ایران کرد و متوجه تاثیر آن بر سرنوشت خودش نبود. گسترش صنایع در کنار تعلیم افراد با ارزشھای صنعتی، ارزشھای تفکر کشاورزی را مختل کرد و نظام پادشاھی سنتی را بھم ریخت. اما بعد از انقلاب، به طور ناخواسته و پنھان یک راه میانبر تاریخی به سوی توسعه گشوده شد. نه جامعه آگاھانه این راه را خواسته بود و نه حکومت جدید متوجه آن بود! اما بھم ریختن سیستم قبلی و تعامل بین حکومت و جامعه، راه را باز کرده بود.
معمولا اصلیترین عامل شکست توسعه، سنتھای کھن ھستند. در ایران قبل از انقلاب ۵٧، آن سنتھا حافظان بسیار قدرتمندی داشتند. جمھوری اسلامی کمک کرد تا حافظان تاریخی سنت، یا تضعیف شوند و یا حذف شوند. سنت بی دفاع ماند. لاجرم جامعه ما به سمت دنیای مدرن حرکت و با سنت ھای )ضد توسعه( خداحافظی می کند. به سرعت و عمیقاً و در طول ۴٠ سال گذشته زمینهھای این تحول را ایجاد کرده ایم. در دوران جمھوری اسلامی ناخواسته، جھشی عظیم در ایجاد زمینهھای لازم برای مدرنیته رخ داده است که ھیچ نظام دیگری به غیر نظام دینی نمیتوانست چنین تحولی را و با این سرعت ایجاد کند. این تحول را رضا شاه آغاز کرده بود و محمدرضا شاه ادامه داد اما ھر دو شکست خوردند، چون به گونهای عمل کردند که باعث انسجام و اتحاد تمام نیروھای محافظ سنت شدند و یک جبھه مستحکم در برابر تحولات دنیای مدرن شکل گرفت. انقلاب اسلامی ھم به نوعی حاصل ھمان اتحاد بود. اما پس از انقلاب موضوع تغییر کرد.
مھمترین خدمت جمھوری اسلامی به مدرنیته، این بود که نیروھای حافظ سنت را نخست از ھم جدا کرد و سپس یک به یک آن ھا را نابود کرد. در دوران جمھوری اسلامی چھار تحول مھم رخ داده که زمینهھای تحقق نوگرایی و مدرنیته را فراھم کرده است. تحولاتی که حتی در ترکیه، پاکستان، مصر و کشورھایی با ساختار سیاسی مدرنتر از ایران ھم رخ نداده است. و این فرصت پیشتازی ایران در منطقه است. ایران )عامل و پیشتاز( رنسانس خاورمیانه است.سه تحول اول )تضعیف، تخریب و حذف(
حافظان سنت است. تحول چھارم تحول در )کیفیت دینداری( ایرانیان است.
به طور کلی اصلی ترین حافظان سنت، )زنان(، )روستاییان( و )روحانیان( ھستند. و جایگاه زنان از بقیه )قدرتمندتر( است. چون غالباً آنھا اصول را به نسل بعدی آموزش میدھند. جمھوری اسلامی نخست زنان را به نیروھای خط شکن تحولات مدرنیته تبدیل کرد. جمھوری اسلامی راه ورود عمومی زنان را به مدارس و دانشگاه ھا و در نتیجه به بیرون چھار دیواری خانه ھای سنتی باز کرد. و ھم زمان آنھا را در انواع فشارھا اجتمایی قرارداد. حجاب را اجباری کرد اما فرھنگ آن را تضعیف کرد. امروزه حتی بیشتر افراد محجبه از دیدن برخوردھایی که با افراد بد حجاب می شود، سخت آزرده می شوند. به قول انگلیسی ھا ھر چیزی را می خواھی خراب کنی از آن بد دفاع کن.
گروه دوم حافظان سنت )روستاییان( بودند. پھلوی اول قدرت عشایر را نابود کرد، پھلوی دوم زمین داران را نابود کرد و ساختارھای قدرت آنھا را بھم زد. و جمھوری اسلامی عامه روستاییان را شھرنشین کرد. در زمان انقلاب اکثریت جامعه ایران روستانشین بودند. امروزه کمتر از ٢۵% جمعیت روستانشین ھستند. تازه روستانشینانی که غالباً به تلویزیون و اینترنت دسترسی دارند. پس در آن نگاه بسته سنتی نیستند. پیش بینی می شود که با این روند تا ٢٠ سال آینده کمتر از پنج درصد جمعیت روستایی به خواھند بود. تازه آن ۵% ھم روستاییان سنتی نخواھند بود.
سومین حافظ سنت روحانیان بودند که در دو سطح مراجع و روحانیان محلی فعالیت میکردند. تقریباً جایگاه مراجع به عنوان سرمایهھای نمادین که تحول آفرین بودند، از دست رفته است. بخشی از مراجع که با حکومت زاویه داشتند را حکومت تخریب کرد و بخشی از مراجع که مردم فکر میکردند حکومتی ھستند، را ھم مردم تخریب کردند. روحانیان محلی ھم که محل رجوع عامه بودند به علت عملکرد روحانیان حکومتی، نزد مردم بی اعتبار شده اند.
تحول بسیار بنیادیتری که رخ داده است که تنھا و تنھا در یک حاکمیت دینی و فقھی امکانپذیر بود و ھیچ حکومت دیگری نمیتوانست این تحول را ایجاد کند، )جدایی ایمان از شریعت( است. در طول تاریخ ایران، ایمان و شریعت به ھم )چسبیده( بوده است، اما جمھوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدھد. که تحولی بسیار عظیم بوده است. این تحول بسیار عمیقتر از تحقق )سکولاریسم( در اروپاست. در سکولاریسم، جدایی )دین از سیاست( رخ داد ولی در ایران جدایی )ایمان از شریعت( رخ داده است. امروز با نسل روبه افزایشی از جوانانی رو به رو ھستیم که ایمان دارند، ولی )مناسک دینی( را انجام نمیدھند. خانوادهھای آن ھا نیز پذیرفتهاند که جوانان آن ھا تنھا ایمان اخلاقی داشته باشند. ایمان با توسعه سازگار است. شریعت، بسته به نوعش، ممکن است با توسعه سازگار باشد و ممکن است نباشد. شریعت در صورتی که زنده باشد و متناسب با نیاز جامعه تکامل یابد با توسعه سازگار است. اما ایدیٔولوژی دینی ضد توسعه است. )نگاه کنید: مقاله جدایی ایمان از شریعت نوشته محسن رنانی( جامعه ایران در سخت ترین دوران التھابات درونی و مناقشات خارجی، در یک پوست اندازی تاریخی است. اما درست در زمانی که جامعه ایران درگیر بین ارزشھا و ساختارھا سنتی )تمدن عشایری و کشاورزی( و ارزشھای مدرنیته )تمدن صنعتی( بود در درون جامعه )تمدن سومی( رشد می کرد. در سالھای اخیر بخشی از جامعه )بخصوص بخش جوانتر( به آرامی وارد )تمدن الکترونیک( می شدند.
اما ورود کوید-١٩ عامل یک انقلاب بنیادین است. ساختارھا، ارزشھا و مراکز قدرت تمدن ھای کشاورزی و صنعتی بدست کوید-١٩ ھم زمان تخریب یا تعطیل شدند. و این فرصتی تاریخی است برای ورود ھمه جانبه به دنیای جدید. این جبر تاریخی است. کوید-١٩ شانس بزرگ ایران برای تکمیل رنسانس الکترونیک است. شرایطی که در ھمه دنیا کما بیش در حال وقوع است، اما برای ایرانی که راه ۴٠٠ ساله را فشرده و در زمانی بسیار کوتاه طی کرده یک تولد ھمه جانبه است. و تولد، ھمواره دردناک و سخت است. اما پس از این و در دنیای جدید، جامعه ای آگاه، قدرتمند و رشد یافته را شاھد خوھیم بود.
بخش سیزدھم - تولد تمدن موج سوم و جایگاه ایران فردا
در اروپا رنسانس با )تخریب آموزه ھای سنتی کلیسا( راه را برای گسترش )نگاه علمی( و ترویج آن باز کرد. دیگر با فکر کردن و شنیدن از پیر مردھا، نمی شد مشکلات را حل کرد. نگاه علمی یعنی پژوھش و کشف بر مبنای آزمون و خطا و ثبت و انتقال نتایج. با نگاه علمی تمام پیش فرض ھای قدیمی دوباره مورد سیٔوال قرار گرفت. جھش بعدی اروپا به دلیل ایجاد آن نگاه علمی صورت گرفت. دانشگاهھای امروز اروپا با توجه به آن نگاه علمی و بر اساس نیازھای جامعه در حال رشد شکل گرفتند.
اما ایران با فرستادن جوانان به دانشگاه ھای اروپایی در واقع شکل آن دانشگاه ھا را کپی کرد. اما اصولا این کپی جعلی )fake( بود. زیرا در مسیر طبیعی رشد جامعه شکل نگرفته بود. زیرا ابتدا باید نیاز به نگاه علمی ایجاد می شد. که برای ما نشده بود. ما علم را آموختیم اما نگاه علمی را نه. در نتیجه دانشگاه ھای ایران غالباً دانشجویانی را تربیت می کنند که دانش علمی بسیار بالایی دارند، اما )نگاه علمی( ندارند. اگر به کلاسھای کنکور و مدرک گرایی جامعه نگاه کنیم، این مشکل به خوبی دیده می شود. در نتیجه یک نفر که یک لیسانس دارد ھم زمان در پزشکی، سیاست، مھندسی، مدیریت و اقتصاد نظر می دھد. رابطه بین تحصیلات و مسیٔولیت بسیار کم رنگ است.
در این شرایط بسیاری از تحصیل کردگان در تلاش ھستند که آموزه ھای سنتی و خانوادگی خود را با )ظاھر( علمی توضیح دھند. آقای مھندس با تحصیلات عالی داریم که مثل آقا بزرگش دنیا را تحلیل می کند. تولید ھمان آدمھای قدیمی را با رنگ لعاب جدید. در نتیجه روشنفکران ما ظاھر علمی دارند، اما غالباً نگاه علمی ندارند. اما ظھور کوید-١٩ و ضربه ای که به ساختارھای قدیمی می زند راه را برای رشد نگاه علمی در ایران باز می کند. عمیقاً می فھمیم که مشکلات با ریش سفیدی، مشاوره مادر بزرگ یا نظر خواھی تلوزیون در صف نانوایی حل نمی شود. این شرایط برای ایران، مثل رنسانس برای اروپا است. و ایران به شکل تاریخی و ریشه دار مرکز و پیشتاز خاورمیانه است. یکصد و چھارده سال پیش که ایران انقلاب مشروطه را داشت، بسیاری از کشورھای امروز خاورمیانه به عنوان یک کشور اصلاً وجود نداشتند.
در اینکه شاھد تغییرات بسیار بسیار بنیادین در دنیا خواھیم بود، شکی ندارم. اما جزییات این تغییرات بسته به دیدگاه و خلاقیت بشری به مرور مشخص و ساخته می شود. زیرا تازه حدود شش ماه از ظھور کوید-١٩ میگذرد و این )میانبر( تازه باز شده است. در ھر زمینه ای نیاز به پژوھش و بررسی بسیار ھست. اما اینجا فقط قصدم باز کردنم تعدادی پنجره برای بررسی و توجه و بخصوص چند نکته در مورد ایران است. پس تیتروار و با اندکی توضیح به بعضی از حوزه ھای تغییر نگاه می کنم:
- دولت مرکزی و اقتدار آن:
دولت به مفھوم صنعتی آن ساختار تقریباً مشخصی دارد و با ارزشھای تمدن صنعتی )انبوه( و سلسله مراتب معنی می شود. مدیران دولتی ھم آن زبان را میفھمند. در حالی که دنیای جدید زبان متفاوتی دارد. این تفاوت تضادی را ایجاد می کند که ھر روز مردم را از مدیرانی که زبان جدید را درک نمی کنند بیشتر دور می کند. مدیران قدیمی برکنار نه، بلکه از درون )تمام( می شوند. مدیرانی که حتی فرزندانشان به آنھا اعتقاد ندارند. دولت انبوه، دولت تصمیمات انبوه و حرکتھای انبوه و نظام بودجه بندی انبوه و متمرکز است. دولت مبتنی بر ایدیٔولوژی است. اما اپیدمی و تمدن الکترونیک دست در دست ھم این اقتدار را تخریب می کنند. ایدیٔولوژی ھا را در دنیای یکپارچه )حل( می کند. مقاومت در مقابل انبوه زدایی و تلاش برای کنترل جامعه با نگاه صنعتی ھر روز بیش از روز قبل اعتبار و قدرت دولتھای مرکزگرا را تخریب می کند. سازمانھای عریض و طویل با انبوه پرسنل یا تبدیل به سازمانھای کوچک و چابک با اختیارات شفاف و محدود می شوند یا تا زمان مرگ به صورت بیماران غیر قابل علاج به )زندگی گیاھی( ادامه می دھند. این شامل تمام ساختار و نظام اداری و حقوقی ایران ھم ھست. مثلاً با وجود اپیدمی دولتھا مجبور ھستند بسیار از زندانیان را به صورت موقت یا دایٔم آزاد کنند. در تمام دنیا زندانی کردن به عنوان یک ابزار اقتدار دولتھا نه تنھا ارزشش را از دست میدھد بلکه تبدیل به یک مشکل اعتباری برای دولتھا می شود. این روند ادامه خواھد داشت. در نھایت، اگر دولتھا اصلاح نشوند، مردم از دولت ھا )عبور( می کنند.
- نیروھای نظامی:
در سالھای اخیر، گسترش تمدن الکترونیک، ساختار ارتشھایی را که )تمدن صنعتی( ایجاد کرده بود به چالش کشیده بود. ھر روز نیاز به انبوه سربازانی که به تازگی از مدرسه خارج شده و آموزشھای مقدماتی نظامی می دیدند کمتر می شد. گاه حتی این انبوه سربازان گوش به فرمان و مسلسل به دست )مانع پیروزی( بودند. زیرا از آنھا انبوه زخمی ھا و اسراء بر جا می ماند. به مرور تعداد بسیار کمتری از سربازان اما بسیار آموزش دیده جای آنھا را می گیرند. سربازانی که توانایی کار با تجھیزات پیشرفته را داشته باشند. سربازانی خلاق و دارای قدرت تصمیم گیری بالا به جای سربازانی فقط گوش به فرمان.
اجرای رژه ھای بزرگ با انبوه سربازان یک شکل در بیشتر کشورھای پیشرو ھر روز کمتر می شود. اما )اپیدمی( یک شوک بزرگ به ارتشھای دنیا داد. ھنوز برای آنکه عمق اثر آن را ببینیم زمان لازم است.
موضوع مھم، از رده خارج شدن کلی توانایی ارتشھا با )مفھوم موج دومی( است. در ھمین ماه گذشته وقتی ناو ھواپیمابر )آیزنھاور( ظاھراً برای مقابله با ایران در راه خلیج فارس بود اولین شوک ظاھر شد. ناو چند میلیارد دلاری با چھار ھزار پرسنل آموزش دیده به دلیل گسترش ویروس در بین راه متوقف شد. فرمانده آن که نامه سرگشاده ای به طرفداری از ملوانانش نوشته بود، توسط مقامات بالاتر به شکل
آشکار برکنار شد. اما بعد تبدیل به یک قھرمان مردمی شد.
شاید آن توقف، تاریخ ایران و امریکا و در نتیجه تاریخ جھان را تغییر داده باشد. زیرا در آن مقطع امریکا ظاھراً آماده شروع یک رویارویی نظامی جدید در مسیر جاده ابریشم بود که ممکن نشد. اگر یک ناو شاخص با انبوه نیروھایش می تواند تا این حد صدمه پذیر باشد، چه بر سر زیردریایی ھای اتمی و پادگانھایی که انبوه سربازان را در کنار ھم قرار می دھد می آید. حتی اگر فرض کنیم به سرعت واکسن کوید-١٩ کشف شود، صدمه پذیر بودن ارتشھای بزرگ با انبوه سربازانشان آشکار شده است.
از این پس شروع آموزش نظامی یا آنچه ما در ایران به آن اعزام به خدمت می گوییم دچار تغییرات جدی می شود. مادران مانع رفتن پسرانشان به پادگانھای آلوده می شوند. اگر موضوع به سرعت کنترل نشود، که نمی شود، حتی ممکن است به مرور سربازانی که به مرخصی می آیند به پادگان باز نگردند. و این یعنی کاھش جدی قدرت در ارتشھای مبتنی بر انبوه سرباز. این یعنی اتکای ھر چه بیشتر به دانش به جای فرد. از این پس موضوع اصلی مشخص شدن برنده و بازنده نیست. زیرا کرونا نیروی نظامی به مفھوم صنعتی را تعطیل می کند.
کمتر از سه ماه از شروع رسمی اپیدمی گذشته. اما تاثیر آن را در نتایج بسیاری از تعارضات نظامی دنیا می توان دید. جنگ یمن در روی زمین به سمت آرامش رفته و درگیری ھا بیشتر از قبل ھوایی شده. حتی جناح بندیھای داخلی آن در حال تغییر است. امریکا با طالبان مذاکرات جدیدی می کنند و قرار است دو طرف زندانی ھای یکدیگر را آزاد کنند و بوی اندکی آرامش و یا تغییرات در افغانستان می آید. جنگ در سوریه کند شده و جناح ھا در حال تغییر رفتارھایشان ھستند. صدای شکستن اقتدار ارتشھای بزرگ و انبوه را می شنوید؟
ھم زمان پیشرفت کشورھا در حوزه الکترونیک، ماھیت و ساختار ارتشھای )تمدن صنعتی( را ھم زیر سیٔوال می برد. حدود دو سال قبل ایران توانست با حک کردن سیستم کنترلی، پیشرفته ترین پھباد جاسوسی امریکا را در سیستان و بلوچستان به زمین بنشاند. حتی سیستم )خودکشی خودکار( آن پھباد را خاموش کرده بودند. مدتی قبل ھم بلند پروازترین پھباد دنیا که روی دریای عمان وارد حریم ایران شده بود با موشک ایرانی منھدم شد. بعد ھم که صنایع نفتی عربستان که دارای پیشرفته ترین سیستم پدافندی دنیا ھستند توسط موشکھا و پھبادھای یمنی شدیداً صدمه دیدند.
آیا می شود این موضوعات را اتفاقات موردی و جدا از ھم دید. اگر حک کردن یک پھباد فوق پیرفته ممکن است آیا حک کردن موشکھای اتمی و شلیک به اھداف خودی، یا حک کردن سیستمھای یک ناو ھواپیما بر ممکن نیست؟ شایع شده بود که زدن ھواپیمای اکراینی بدست پدافند موشکی ایران نتیجه حک سیستمی و به تلافی زدن پایگاه امریکا در عراق بوده. اگر واقعیت داشته باشد و طرفین تا این حد توانای حک کردن تسلیحات پیشرفته طرف مقابل را دارند، باز ھم داشتن و گسترش آن سلاح ھا مزیت است؟ یا بدتر از آن آیا خطری برای دارنده آنھا تسلیحات نیست؟ آیا انبوه موشک ھای اتمی امریکا، خطری برای
خود آمریکا یا ھم پیمانانش نیست؟
ھم زمان خطر دیگری ساختارھای صنعتی و از جمله نیروھای نظامی را تھدید می کند. اثر کرونا موردی پیشبینی نشده و خارج از برنامه معمول است. از یک طرف با افزایش شدید ھزینه ھا و کاھش درآمدھا، نظام مالی ساختارھای صنعتی را مختل می کند. از طرف دیگر با اختلال در سیستمھای انسانی ساختار مدیریتی را به ھم میریزد. ھم زمانی )اخلال در نظام مالی( و )اخلال در نظم مدیریتی( مستقیماً بخشھایی را صدمه پذیر می کنند که معمولا اقداماتشان راحت تر به تعویق می افتند. و مھمترین آنھا بخش )تامین و نگھداری( است.
با اخلال در بخشھای )تامین و نگھداری(، در ماه ھای آینده شاھد افزایش حوادث خواھیم بود. مثلاً یک بلبرینگ که باید بعد از ده ھزار ساعت تعویض شود، ممکن است بیست ھزار ساعت ھم کار کند. پس در شرایط کم پولی تعویض آن به راحتی به تعویق می افتد. در نتیجه با گیرپاژ کردن آن بلبرینگ، احتمال سوختن یک دستگاه یا یک تصادف مرگبار بالا میرود. در ماه ھای آینده کارخانه ھای بیشتر آتش می گیرند و قطارھای بیشتر از ریل خارج می شوند.
مثال این موضوع را در سطح فردی ھم می توان دید. وقتی یک خانواده کم پول یا درگیر مسایل غیر معمول می شود معاینات سالانه دندان پزشکی انجام نمی شود. در نتیجه پس از مدتی مشکلاتی جدی و ریشه دار برای دندان افراد ایجاد می شود. در سال آینده مشکلات دندان پزشکی جامعه ھم خیلی حاد است زیرا امسال معاینات منظم و درمانھای کوچک مختل شده است.
- مفھوم مرز و محدوده:
مرز با مفھومی که ما امروز میشناسیم محصول )تمدن صنعتی( است. خطی که امروزه ممکن است با دیوار یا سیم خاردار مشخص شود، قبل از تمدن صنعتی معمولا به صورت یک محدوده مشخص می شد. یک کوھستان دور افتاده یا یک بیابان گسترده یا جنگلی انبوه حد فاصل دو کشور بود. اما صنعت مرزھا را دقیق نقشه برداری کرد و خط کشید. مسایٔل داخل مرز ھم فقط مربوط به حکومت خودش بود و دیگران حق دخالت نداشتند. برای این کار ھم کلی قوانین داخلی و بین المللی نوشته شد.
حتی دخالت یک کشور در مسایل داخلی کشور دیگر بسیار ناپسند تلقی می شد و مورد اعتراض قرار می گرفت. اما گسترش تکنولوژی مفھوم مرز را کم رنگ کرد.
)نگاه کنید به دیدگاه تافلر در مورد حکم آقای خمینی در مورد سلمان رشدی در کتاب موج سوم( ماھواره ھای تلویزیون، تولید گازھای گلخانه ای، خطر آب شدن یخھای قطبی، آلودگی دریاھا، ایدز، سارس و سونامی مفھوم مرز و اختیارات داخلی را ھر روز کم رنگ تر کرده اند. کم رنگ شدن ارزش )مرزھای ملی( تا آنجا پیش رفته است که رسماً کمپین ھایی برای حمایت از کولبران تشکیل می شود. اخبار برخورد با کولبران ھمه جا شنیده می شود. در حالی که از نگاه ارزشھای تمدن صنعتی، کولبری یعنی قاچاق، یعنی خلاف که باید با آن مبارزه کرد. اما ما امروز از بیمه کولبران میگوییم!
تا قبل از این بسیاری از مطالب بالا دغدغه گروه ھای اندکی از مردم مثل روشنفکران و بعضی از جوانان بود. اما ظھور )کوید-١٩( منجر به تعطیلی گسترده در کسب و کارھا و اخلال در زندگی عمومی مردم جھان شد. در نتیجه )نگاه جھانی و بدون مرز( به فرھنگ عمومی تبدیل می شود. حالا اخبار تعداد بیماران و فوت شده ھا در شیلی یا گواتمالا برای مردم عادی ایران مھم است. چون در دنیای جدید، سرزمینھای دور دیگر معنا ندارد. و چون مادران از شیوع موج بعدی بیماری و خطر جانی فرزندانشان بیم دارند. حتی وقتی )امریکای ترامپ( از تولید واکسن )ابتدا( برای مردم امریکا سخن می گوید، رھبران و مردم دیگر کشورھا سخت به آن اعتراض می کنند. و حتی دامنه اعتراضات در جامعه )الکترونیک امریکا( نیز شنیده می شود. مردم و رھبرانی که مرز را با فرھنگ قبل از تمدن الکترونیک
می فھمند، ھر روز بیش از گذشته اعتبار و قدرتشان را از دست می دھند. دوران آنھا پایان یافته است.
- شکل مشکلات و مالکیت آنھا:
در دنیایی که جمعیت و ارتباطات بسیار کم و محدود بود، گسترش مشکلات نیز محدود می ماند. روزگاری اگر در یک سرزمین زلزله یا بیماری می آمد تاثیر اندکی در کشورھای ھمسایه ایجاد می شد. دیگران شاید فقط خبری از آن می شنیدند. یا حتی نمی شنیدند! با تغییر مفھوم مرز، شکل و مالکیت مشکلات نیز تغییر می کند. سارس شرق آسیا را متوجه لزوم مراقبت از سلامت ھمسایگان کرد. آنفولانزای مرغی، آسیا و اروپا را مجبور به ھمکاری با ھم و مراقبت از پرندگان مھاجر کرد. سونامی ناگھان کشورھای اطراف اقیانوس ھا را متوجه نیاز به ھمکاری کرد. آلودگی ھوا، گرم شدن کره زمین و آتش سوزی ھای گسترده مربوط به ھمه است. کاھش تولید اکسیژن به دلیل از بین رفتن جنگلھای برزیل، برای مردم ایران، سویٔد و آفریقای جنوبی به یک اندازه حیاتی است. آب شدن یخھای قطبی و بالا آمدن آبھای جھان ھمانقدر برای نیویورک و لندن خطرناک است که برای تایلند، دوبی و کیش. می دانیم که به زودی با لزوم تخلیه بخشھایی از شھرھای ساحلی و تخریب گسترده اقتصاد آنھا مواجه می شویم.
و حالا )کوید-١٩( عمیقاً مفھوم جھان یکپارچه و بدون مرز را گسترش می دھد. اگر امریکای ترامپ از شعار )اول آمریکا( میگوید و از پیمان آب و ھوایی پاریس خارج می شود، دنیا خیلی زود متوجه کوته بینی رھبران )و مردم( تمدن صنعتی می شود. ترامپ ھمان رھبری است که واکسن را انحصاری برای کشور خودش می خواھد. این بیماری جھان را عمیقاً متوجه ارزش یک جمله قدیمی کرد. ما فقط یک زمین داریم. )ما(. بدون عقاید، سنت ھا، ملیت، رنگ پوست و ارزشھایمان.
- حوزه مفھوم آموزش و نظام آموزشی:
قبلا توضیح دادم ولی به دلیل اھمیت یک مرور دوباره می کنم. قبلاً گسترش تمدن الکترونیک، ساختار و ارزشھای )آموزش تمدن صنعتی( را به لرزه انداخته بود. ولی ظھور اپیدمی کرونا )تیر خلاص( را به آن زد. مدارس تمدن صنعتی که الگو سازی شده از روی )خط تولید( و کارخانه بودند ناگھان در تمام دنیا متوقف شدند. نظام آموزشی که به دانش آموز به عنوان یک )ماده اولیه( نگاه می کرد و آنھا را در خط تولید آموزش می داد، به قول مکانیک ھا )گیرپاژ( کرد. گفته شده در طول حدود دو ماه اخیر ٨٧ % مدارس )کره زمین( تعطیل شده است. اگر چه بسیاری از اندیشمندان قبلاً در این مورد گفته بودند، اما دنیایی که نمی شنید، محکوم است که بھای آن را بدھد. ناگھان استفاده از نظام )آموزش آنلاین( و آموزش از راه دور تبدیل شد به گزینه جایگزین. شاید تنھا گزینه. ھمه مجبور ھستیم با آموزش آنلاین خودمان را ھماھنگ کنیم. و کم سن تر ھا راحت تر ھماھنگ می شوند. و آنھا خیلی زودتر از آنکه باور کنیم دنیا را به دست می گیرند.
روشھا و ابزار نظام آموزش از راه دور )باید( تکمیل و ھمگانی شود. معلمین، شاگردان و والدین )باید( شکلھای جدید آموزش را بیاموزند. بودجه ھا نه در مسیرھای قبلی بلکه )باید( به شکلھای دیگری ھزینه شود. شاید برای تکمیل نرم افزارھا. مدرسه ساختن دیگر ارزش و اولویت نیست. به جای مدرسه ساختن )باید( بازیھای ھیجان انگیز کامپیوتری طراحی کنیم که لازم باشد در طی آن بازیکن فرمولھای جبر و مثلثات حل کند. بودجه ھا )باید( بر تکمیل تجھیزات آموزش از راه دور متمرکز شود. ساختمانھای بسیاری از مدارس )باید( برای کاربری ھای دیگر تغییر کند. انبوه کتابھای متنوع و قطور مانع آموزش واقعی است. بسیاری از دروس کلاً از چرخه آموزش حذف می شوند. این جبر تاریخی است. آموزش از انتقال )بسته ھایی از اطلاعات( به مغز دانش آموز دست برمی دارد. به جای آن آموزش روشھای)search( کردن و رابطه دوطرفه، خلاقانه و تعاملی با موضوع رشد می کند. )باید( تغییر کنیم.
دانش و تجربه بسیاری از معلمین تاریخ گذشته است و آنھا )باید( به سرعت بازنشسته شوند. آنھا مانع مفھوم جدید آموزش خواھند بود. مفھوم امتحان و نمره دادن که کپی شده از روی )تست کیفیت( در کارخانه بود، کلاً )باید( تغییر کند. وقتی دانش آموزان روپوش پوشیدن و اول صبح به ترتیب قد صف بستن و از جلو نظام و ... نداشته باشند، مفھوم ھماھنگی، وقت شناسی و حرف شنوی کلاً تغییر می کند. وقت شناسی، پشتکار و رقابت از شکل بیرونی باید به شکل درونی و آگاھانه تغییر کند. آموزش در خانه در ابتدا با رھایی از برنامه و نظم اشتباه گرفته می شود. اما به مرور می آموزیم. دانش آموز دنیان جدید )باید( نظم شخصی، وقت شناسی و پشتکار را بیاموزند. او به مرور نه با ھمکلاسی ھایش بلکه با )دیروز خودش( رقابت می کند.
در سال ١٣٩٢ ) ٢٠١٣( با مقاله ھای )پایان مدرسه کارخانه( و )مدرسه فردا( در )روزنامه آسیا( از لزوم آمادگی برای این تحول بزرگ گفته بودم. اما متاسفانه شنونده ای نبود.
- تغییر مفاھیم سکونت، معماری و شھر سازی:
پیشبینی شده بود که با گسترش تکنولوژی اتوموبیلھای خودران، انسانھا ھر روز کمتر و کمتر به خودرو شخصی نیاز دارند. تا جایی که حدود پنجاه میلیون خودرو میتواند جای یک میلیارد خودرو فعلی جھان را بگیرد. )کتاب انسان خداگونه(.
تصور کنید، یک شرکت تاکسی رانی مثل )اسنپ( در ایران یا )اوبر( در امریکا با افزایش راننده گان بیمار ھر روز مشکلات بیشتری پیدا می کنند. در نتیجه به مرور خودروھای خودران را با تاکسیھای راننده دار فعلی جایگزین می کنند. فرض کنید به صورت منظم و با برنامه و یا ھر وقت اراده کنید یک خودرو تمیز و با امکانات دنبال شما بیاید و شما را به مقصد برساند. در مسیر ھم بتوانید موزیک گوش کنید یا کارھای اداری خود را انجام دھید. ھزینه آن ھم بسیار کمتر از داشتن و راندن خودرو شخصی باشد. با این ترکیب به مرور داشتن خودرو شخصی کم ارزش می شود.
با این شرایط، مثلاً مردم تھران ھر بیست خودرو فعلی خود را با یک خودرو )خودران( جایگزین می کنند. پس از آن باز ھم باید اتوبان و پل جدید بسازیم؟ ھمین حالا در تھران، چقدر خیابان و اتوبان و پل اضافی داریم؟ و برای این حجم فضای از رده خارج چه استفاده ھای دیگری باید خلق کرد. چه میزان امکان دوچرخه سواری تفریحی، فضای سبز یا امکان دویدن ایجاد می شود. تازه اگر به میزان سال قبل رفت آمد )لازم( داشته باشیم. در حالی که )کوید-١٩( جھان را شدیداً متوجه آموزش و کار از راه دور کرد. ترکیب )کوید-١٩( و تکنولوژی )اتومبیلھای خودران( کل مفھوم شھرسازی تمدن صنعتی را دگرگون می کند. پروژه ھایی مثل )مسکن مھر( و )مسکن جمعی( دیگر کاملاً یک نگاه )کوته فکرانه( به شھرسازی خواھند بود. برای حل ترافیک، افزایش اتوبانھای شھری به جای تلاش برای کاھش سفرھای شھری دیدگاھی تاریخ گذشته است. پس ما )باید( به یک مفھوم جدید از شھرسازی نگاه کنیم. شھرھایی بدون این ھمه اتوبان و پل. بدون این ھمه سفر شھری.
خودروھایی که از طریق تعامل با یکدیگر در تماس ھستند، نیازی به چراغ راھنمایی ندارند. شھرھای بدون چراغ قرمز. شھرھایی مبتنی بر فضای زندگی و تفریح. ھم زمان وقتی برای کار و تحصیل نیازی به رفتن به محل کار و تحصیل نداشته باشیم، چه نیازی وجود دارد که یک دانشجوی دانشگاه تھران در خوابگاھی در تھران زندگی کند. این دانشجو می تواند در کنار خانواده و دوستانش در شھرستان کوچک خود مثلاً در سیستان و بلوچستان زندگی کند. اما ھم زمان دانشجوی دانشگاه تھران، یا استانبول یا تورنتو باشد. یک کارمند شھرداری تھران که دورکاری می کند چه نیازی دارد که اصولاً ساکن تھران باشد. شاید در روستای پدری در نزدیکی آمل زندگی کند. یا حتی ساکن )اوشو سنتر( ھند باشد. ترکیب )کوید-١٩( و )تمدن الکترونیک( ما را به سرعت به سوی شھرھای کوچک با خانه ھای بزرگ که امکانات اقامت و زندگی طولانی دارند می راند. خانه ھایی که فقط برای خواب و تلویزیون دیدن ساخته نشده باشند. خانه ھایی برای زندگی ھمه جانبه ھمراه با کار و تحصیل در کنار خانواده. خانه ھایی دارای فضاھای شخصی و عمومی. سیاست گذاران، مسیٔولین، معماران و سرمایه گذاران یا تغییر را می فھمند و برای آن اقدام می کنند و یا از چرخه خارج می شوند. سیاست مدارا )Expire( شده، مثل غذای )Expire( شده موجب بیماری است.
میھمانی دادن که در داخل خانه خطرناک و مشکل ساز باشد، میھمانی در خارج خانه با ارزش می شود. پس میھمان خانه ھا کوچکتر و )Roof garden( و حیاط خانه ھا بزرگتر و تکمیل تر می شوند. تفریحات در این معماری متفاوت خواھند بود. رستورانھا ھر چه بیشتر به مدل غذای بیرون بر و یا رستورانھای مبتنی بر فضای باز تبدیل خواھند شد. و مردم ھر چه بیشتر به ورزش و تفریحات فضای باز عادت می کنند. سینماھای فضای باز، رستورانھای داخل پیاده رو، جمع ھای داخل پارک،
خیابان گردی ھای شبانه، بازی و میھمانی آنلاین و ... بخش ھایی از زندگی خواھند بود.
- تغییر مفھوم تجارت:
تجارت به دلیل ماھیت آن در شکل کلان از سالھای بسیار دور به دنیای دیجیتال )مھاجرت( کرده بود. اما در سطح خرده فروشی ھنوز بخشھای بزرگی از مردم ایران و جھان با تجارت الکترونیک )DIGITAl MARKETING( آشنا نیستند. بسیاری از خرده فروشان و توزیع کنندگان، فرھنگ و زیر ساخت لازم برای آن را ندارند. اما کرونا، تولدھا و مھاجرت ھای جدید، به دنیای دیجیتال را به سرعت گسترش می دھد.
افراد خلاق ھر روز بیش از روز قبل روشھا و ابزار جدید برای تجارت )و آموزش و معاشرت و زندگی( در دنیای دیجیتال را خلق می کنند. و مصرف کننده بخصوص با بودن کرونا ھر چه بیشتر ترجیح میدھد از روشھای خرید از راه دور استفاده کند. شاید این تصور را داشته باشیم که پس از کشف واکسن کرونا ھمه چیز به روال قبل باز خواھد گشت. اما وقتی جامعه روشھای جدید و ساده برای یک کار را آموخت، و وقتی ابزار لازم برای آن را فراھم کرد، و وقتی روشھای ارزانتر آن کار را خلق کرد دیگر ھرگز بازگشت به گذشته ممکن نیست. و البته واکسن ھم به این زودی بعید است. برای ابولا بعد از ده سال ھنوز واکسن نداریم!
یادم میآید بیش از بیست سال قبل یک بقالی کوچک توسط یک جوان فعال در فاصله صد قدمی منزل ما باز شد. به دلیل شرایط خاصی که در داخل خانه داشتیم چندین بار لازم شد کالاھایی را تلفنی درخواست کنیم. این کاری بود که گاھی در بعضی فروشگاه ھا و برای بعضی مشتری ھا خیلی محدود انجام می شد. اما روال عمومی نبود. شاگرد بقالی به خاطر انعامھایی که می گرفت خیلی از سرویس به ما خوشحال بود. ما ھم که بسیار راضی بودیم. صاحب فروشگاه ھم که رابطه دوستانه ای با ما داشت، ابتدا این سرویس را فقط برای ما و مشتریان محدودی انجام می داد. بعد با پیشنھاد من این سرویس به دیگر ھمسایگان نزدیک اعلام شد. صاحب فروشگاه خیلی زود ارزش فرصت جدید را فھمید. خرید تلفنی خیلی سریع در محل عمومیت پیدا کرد. در نتیجه به سرعت تعداد شاگردان کالا رسان، به سه نفر افزایش پیدا کرد. و بعد ھم ھر سه موتوردار شدند که محدوده توزیع بزرگتر شود. تا جایی که به او پیشنھاد کردم فروشگاھش را که کنار خیابان اصلی اجاره بالایی داشت تعطیل کند و یک انبار بزرگ در یک جای ارزان قیمت اجاره کند و با استخدام چند تلفن چی خوش برخورد، تمام فروشش را تلفنی انجام دھد.
سفارش تلفنی ابتدایی ترین روش خرید در دنیای الکترونیک است. اما ترویج و آموختن یک فرھنگ را به دنبال دارد. شروعی برای مھاجرت خرده فروشی به دنیای جدید. قبل از )کوید-١٩( از خرید یک کتاب گرفته تا خواروبار تا سفارش پوشاک و خودرو در دنیای دیجیتال ممکن بود. اما پس از این دوران این فرھنگ عمومیت خواھد داشت.
- شکل و مفھوم خانواده:
)تمدن صنعتی( با گسترش خود، مفھوم خانواده را از شکل سنتی و جمعی آن خارج کرد. مفھوم خانواده به یک زن و شوھر و یک یا دو بچه محدود شد. )در مورد خانواده ھسته ای کتاب موج سوم، صفحه ۴٠ به بعد را مطالعه کنید(. در آن مفھوم، زن و شوھر جدا از ھم کار می کنند. بچه ھا ھم به مدرسه و دانشگاه میروند. و قبل یا بعد از پایان تحصیل بلافاصله از خانواده جدا می شوند. یک جدایی با ھزینه ھا و عوارض روحی مخصوص خودش.
آموزش از گذشته مھاجرت به دنیای دیجیتال را شروع کرده بود. اما با ترکیب )تمدن الکترونیک( و )کوید-١٩( بسیاری مشاغل و اساس آموزش به سرعت دیجیتال می شود و در نتیجه به خانه بر می گردد. دانشجوھا به شھرھای دور نمی روند. زیرا بھترین دانشگاه ھا مجبورند به دنیای الکترونیک مھاجرت کنند. افراد خانواده که در تمدن صنعتی ساعات کمی )از بیداری( را در کنار ھم بودند از این پس مجبورند زمان طولانی کنار ھم باشند. پس با جزییات کار و تحصیل ھم بیشتر آشنا می شوند. با خستگی ھا و غمھا و نگرانی ھای ھم بیش از گذشته مواجه می شوند. و )باید( یاد بگیرند برای تعارضھای جدیدی که بینشان ایجاد می شود راه حل ھای جدید، یا پیدا کنند و یا بسازند.
بسیاری از ساختارھا و ارزشھای خانواده ھای )قبل( از تمدن صنعتی با اصلاحات مورد نیاز )تمدن الکترونیک( دوباره زنده می شود. و برای خانواده ھایی که آن ارزشھا را )به صورت اصلاح شده( ھنوز دارند، دنیای جدید پر از فرصت است. فرصت اقتصادی، فرصت شادی و فرصت زندگی دلخواه. و برای خانواده ھایی که آماده نیستند، دنیای جدید پر از تھدید و سختی خواھد بود. دنیایی پر از زندگی خانوادگی و جمعی با رعایت و حفظ حریمھای شخصی و خصوصی.
- تغییر مفھوم امنیت:
در گذشته دور تنھا مفھوم امنیت، برخورد با راھزنان و دزدان بود. بعد غذای کافی و تامین حداقل نیازھا عامل امنیت شد. مدتی بعد ثبات اقتصادی و اشتغال ھم به معنی امنیت تبدیل شد. مدتی بعد مبارزه با استعمار خارجی و سرقت دارایی ھای ملی بخش ھایی از امنیت شد. بعد رشد پایدار اقتصادی عامل امنیت شد. اما امروزه )کوید١٩( نشان داد که مدیریت ناکارآمد و کم خرد می تواند بزرگترین عامل ناامنی باشد. آن ھم در سطح جھانی. ترکیب )سرعت تغییرات در تمدن الکترونیک( با )مشکلات جھانی( بیش از پیش نشان دھنده نیاز به مدیران آگاه و آینده نگر است. کافی است به خروج )امریکای ترامپ( از پیمان زیست محیطی پاریس و قطع بودجه سازمان بھداشت جھانی در وسط گیر و دار قرنطینه توجه کنیم. یک مدیر ناآگاه از ھر بحرانی خطرناک تر است.
خطر بعدی ساختارھا و سازمانھای )تشکیل نشده( و یا )بدوی( است. فرض کنید خانه ای آتش می گیرد. مسیٔولین به سرعت اقدام به تصویب قانون، تنظیم آیین نامه ھا، تنظیم چارت سازمانی و ایجاد ساختار مدیریتی و اجرایی لازم، تامین بودجه، خرید تجھیزات آتش نشانی، استخدام و آموزش پرسنل و سپس اقدام به خاموش کردن آتش می کنند. تصور خنده داری است؟ فکر می کنید مسیٔولین چقدر باید سریع و کارآمد باشند که آتش به موقع خاموش شود؟ برای ایجاد آتش نشانی نباید منتظر آتش سوزی بود.
دنیا نباید منتظر شود که یک مشکل جھانی مثل اپیدمی یا گرمایش زمین یا سونامی پیش بیایی بعد تازه به فکر ایجاد ساختار جھانی حل مشکل بیافتد. به سرعت ساختاری کارآمد و ھمه جانبه برای حل مشکلات جھانی لازم است که قوانین و اختیاراتش بر قوانین و اختیارات دولتھای ملی ارجح باشند. وقتی جایی آتش میگیرد نیروھا و تجھیزات آتش نشانی باید از قبل آماده باشند. ھمه چراغھای قرمز برای ماشین ھای آتش نشانی باید سبز باشد. برای امنیت، این ساختار و اختیارات را در سطح جھانی لازم داریم. ایجاد چیزی مثل یک سازمان آتش نشانی اما در سطح جھانی لازم است. فوری.
- درباره ایران:
مھم است که مطالب ظاھراً جدا گانه این مقاله را کنار ھم قرار دھیم و با ھم به آنھا نگاه کنیم. سابقه تاریخی و فرھنگی ایران، بیدار شدن جامعه ایران پس از چند صد سال سکون و عقب افتادگی، موقعیت بی بدیل ژیٔوپولتیک ایران در جاده ابریشم تاریخی و احیاء جاده ابریشم بخصوص به صورت ریلی، تولد دنیای الکترونیک، پایان دوران یکه تازی امریکا به عنوان قدرت واحد با )پول ملی یک کشور اما برای دنیا(، تبدیل چین به قدرت اول اقتصادی، ظھور کوید-١٩ و توقف جھانی ساختارھای صنعتی و ... در
کنار ھم فرصت یک جھش بزرگ و تاریخی برای ایران است.
ایرانی که ھیچ بدھی بزرگ به جا مانده از تمدن صنعتی ندارد. ایرانی جوان و پر از منابع و فرصت ھا که باید به سرعت و ھمه جانبه الکترونیک شود. و کوید-١٩ با تخریب و ورشکستگی ساختارھای صنعتی این نیاز را به اجبار تبدیل می کند. ما از این پس ھر روز بیش از روز قبل با ایجاد و توسعه ساختارھای جدید الکترونیک مواجه می شویم. بسیاری از فرآیند ھا و قوانین اجرایی )باید( باطل )نه اصلاح( شوند و به جای آن قوانینی جدید تدوین شود. یا حتی ھیچ قانونی تصویب نشود. ھمه چیز )باید( به نفع ساختارھای جدید تغییر کنند. ھمه چیز به نفع سرعت وسھولت کار. با اولویت کم کردن )ھزینه تمام شده( برای امکان )رقابت جھانی(. ھر پیچیدگی اداری، ھر قانون دست و پاگیر، ھر رفتار ھزینه ساز یا اتلاف کننده، عامل و ابزار عقب افتادگی خواھند بود. ھمه چیز باید سریع، سھل و شفاف شود. مدیران و مسیٔولینی که مقاومت کنند از صحنه محو خواھند شد. به شکلی باور نکردنی. این جبر تاریخی است.
در حوزه خارجی ایران پیگیر موقعیت ژیٔوپلوتیک خود در میانه جاده ابریشم خواھد شد. با قدرت گرفتن موقعیت ژیٔوپلوتیک، نیاز به قدرت ایدیٔولوژیک کاھش پیدا می کند. و این موضوع ساختار فرھنگی ایران را از درون تغییر می دھد. این جبر تاریخی است. ایران به کشوری در مرکزیت تولید و تجارت رقابتی تبدیل می شود. دیر یا زود. با قدرت گرفتن جاده ابریشم، تجارت خشکی در حوزه )اورآسیا( به مرور پررنگ می شود. و تجارت دریایی )حوزه اقیانوس ھای اطلس و آزاد( را کم رنگ می کند. و این اتفاق مجموعه کشورھای گروه انگلیس را از تنھا )محور تجارت جھانی بودن( بیرون می برد. پس مایه خشم و )واکنش( آنھا خواھد بود. این موضوع در افزایش تعارضات دریایی ایران و گروه انگلیس به خوبی مشھود است. از توقیف نفتکش ایرانی در تنگه جبل الطارق و تلافی آن در تنگه ھرمز گرفته تا ارسال نفت با نفتکشھای کوچک برای ونزویٔلا. تعارضات دریایی ادامه پیدا خواھد کرد. حتی احتمالاً تعارض ھای ھوایی ھم دیده شود. تکمیل دو کوریدور )ترکیبی( جنوب به شمال و کوریدور )ریلی( شرق به غرب ایران را به مرکزیت تجارت و ترانزیت بین سه قاره تبدیل می کند.
در ماه ھا و سالھای آینده شاھد ایجاد روابط اقصادی جدید در شاھراه جاده ابریشم )چین-ایران-اروپای مرکزی( خواھیم بود. و ھمینطور در زیر شاخه ھا جاده ابریشم )روسیه، شمال آفریقا، جنوب خاورمیانه و ...( روابط به شدت گسترش خواھد یافت. اشکال جدید روابط تجاری، لوله ھای نفت و گاز بین المللی، شبکه ھای برق، بنادر و راه ھای ریلی مشترک، شرکت ھای ھواپیمایی و بانک ھای مشترک، قوانین ھماھنگ گمرکی و ترانزیت، ھمکاری ھای نظامی و امنیتی جمعی و چند جانبه به سرعت گسترش پیدا می کنند. و بسیاری از این روابط به شکل ھمکاری ھای گسترده استراتژیک عملیاتی خواھند شد.
ژیٔوپلوتیک ایران در کلیدی ترین بخش این مسیر بسیار فرصت ساز و البته حساسیت برانگیز است.
اروپای مرکزی با تغییر شرایط به مرور از نگاه به غرب خود )تجارت در حوزه دریا( به شرق خود )تجارت در حوزه اورآسیا( می چرخد. مثلاً با کاھش نیروھای امریکایی در آلمان. و این باز فرصت ایران است. اما مجموعه دولت ھای )گروه انگلیس( سخت مخالف این تغییر خواھند بود و انواع روشھای ممکن از شایعه سازی تا حک سیستمی، تخریب و ترور را برای ممانعت از این کارانجام خواھند داد. اما این یک مسیر و جبری تاریخی است که جلوگیری از آن ممکن نیست. فقط میزان سرعت و ھزینه ھای آن بستگی به میزان آمادگی و آگاھی ملت ھا و مسیٔولین دارد.
در دوران رونق جاده ابریشم، ایران قدرت تولید و تجارت بود. اما آن قدرت با خرد شدن کشورھا، با ایجاد ناامنی، با تنوع عوارض، با محدود شدن اختیارات و امنیت سرمایه گذاران از بین رفت. این نکته نشان می دھد که چرا گروه انگلیس تا این حد بر علیه امنیت منطقه ای و توسعه اقتصادی ایران تلاش می کنند. از نظر آنھا لازم است ھمان روال گذشته ادامه پیدا کند. ممکن است رنگ و لباس آن تغییر کند اما روند، تلاش برای تکرار ھمان داستان است.
سالھا تحریم به بھانه ھای مختلف، ایجاد شرایط جنگی، ایجاد حس ناامنی، گزینه ھایی که ھمواره روی میز است، مصادره یا توقیف اموال ایرانی ھا و ... تماماً برای جلوگیری از امنیت سرمایه گذاران و ثبات اقتصادی ایران است. و این نکته دقیقاً دستور کار مسیٔولین و اندیشمندان آگاه و وطن پرست را برای افزایش قدرت ایران نشان می دھد. نفوذ سیاسی و نظامی ایران گسترده است. اما برای تثبیت و تقویت آن ضلع سوم ھنوز بسیار ضعیف است. قدرت اقتصادی. و اساس قدرت اقتصادی در اقتصاد خصوصی است. تمام قدرت ھای اقتصادی با حمایت ھمه جانبه از بخش خصوصی قدرت شده اند. حتی چین که ظاھراً ھمچنان با نظام کمونیستی اداره می شود، در واقعیت، قدرت اقتصادیش را با حمایت ھمه جانبه از بخش خصوصی خودش بدست آورده است. نماد کوچک اما موثر منطقه ای ما دوبی است. سرزمینی بدون ھیچ چیز که فقط با آزادی اقتصادی و حمایت از بخش خصوصی مطرح شده. حتی حمایت از بخش خصوصی و سرمایه گذار خارجی. بیایید تیتروار دستور کار تبدیل شدن به قدرت اقتصادی را مشخص کنیم:
١- ھر قانونی، روشی، یا عملکردی که به امنیت )سرمایه گذار خصوصی( صدمه بزند باید حذف شود. ما به فراوانی این مشکل را در ایران داریم. حتی نھادھایی که ظاھراً برای حمایت از تولید کنندگان وجود دارند، عملاً فقط کار را پیچیده و پرھزینه می کنند. بزرگترین حمایت از بخش
خصوصی، عدم مزاحمت و رقابت بخشھای حکومتی و خصولتی با آنھا است. )نگاه کنید به مقاله: }فقط رونق اقتصادی{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٢/۶/١٧(
٢- ھر روند اجرایی و اداری که زمان بر باشد، )ھزینه تمام شده( تولید و تجارت را بالا می برد و قدرت رقابت را کاھش می دھد. ما در استانداردھای سھولت کسب کار جزو بدترین کشورھا در دنیا ھستیم. کشورھایی که دارای سھولت کسب و کار مطلوبی ھستند، ھمگی قدرتھای اقتصادی شده اند. حتی با وجود نداشتن کمترین امکانات طبیعی. نگاه کنید به سنگاپور، ژاپن، سویٔد، دوبی، فنلاند و ... ھمانطور که در فوتبال و والیبال با مربیان مطرح خارجی نتایج خاص گرفتیم،
برای اقتصاد نیز نیاز به مربیان و مشاورین خاص )حتی خارجی( داریم.) نگاه کنید به مقاله: }درسھای فوتبالی{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٣/۵/٩(
٣- ھر قانونی که قابل تغییر و یا غیر شفاف باشد مانع توسعه است و نھاد ھای حکومتی را تبدیل به )عامل ناامنی( می کند. ما حتی صادرات بادمجان و گوجه فرنگی را بھانه کنترل بازار داخلی کنترل می کنیم. این به خریدار خارجی کالای ما پیغام می دھد که روی امنیت خرید از ایران نمی تواند حساب کند. یعنی اقتصاد ما توسعه محور و صادرات محور نیست. در اقتصاد جھانی، ناامن کردن خریدار خارجی یعنی ناامن کردن اشتغال داخلی. یعنی بی ثبات و غیر قابل اطمینان
بودن. یعنی اقتصاد ضعیف، یعنی توسعه ناپایدار. یعنی مسیٔولین و مردم ما ھنوز حضور در اقتصاد جھانی را نمی فھمند. این مشکل باید به سرعت اصلاح شود.
۴- ھر سازمان یا نھاد غیر خصوصی که امکان رقابت با بخش خصوصی درایران را داشته باشد عامل ناپایداری و دشمن قدرت اقتصادی ایران است. نھادھا و سازمانھای غیر دولتی فقط باید در خدمت بخش خصوصی باشند. و به ھیچ عنوان وارد رقابت با بخش خصوصی نشوند. )نگاه کنید به مقاله: }بسیجی{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٢/۶/۵(. ھنوز حتی در مناطق آزادمان نظام و تفکر دولتی حاکم است. به ھمین دلیل ھنوز حتی کیش به معنای واقعی منطقه آزاد نیست. و حتی ھنوز قادر به رقابت با دوبی نیست. چه برسد به مناطق آزاد دیگرمان.
)نگاه کنید به مقاله: }جمھوری کیش{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٣/۴/١٨(.
۵- ھم زمان با تکمیل شبکه ریلی کشور باید از تکمیل شبکه ریلی ھمسایگان حمایت کنیم و با اتصال آنھا، مسیر ریلی را در جاده قدیمی ابریشم را بازسازی کنیم. )نگاه کنید به مقاله: }آقای ریٔیس جمھور، قدرت مشارکت{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٢/٨/٨(.این اتصال با وابستگی جھانی که ایجاد می کند عملاً عامل صلح، امنیت، رونق و ثروت برای منطقه خواھد بود. کشورھای اروپایی سخت ترین جنگھای تاریخ معاصر را بین خودشان داشته اند. اما با اتصال اقتصادی و حمایت متقابل، امنیت و رونق خودشان را گسترش دادند. در جاده ابریشم ریلی ایران درست در نقطه اتصال است. البته اگر سرعت عمل داشته باشیم. زیرا یک مسیر ریلی رقیب ھم بین چین و اروپا اما از شمال دریای خزر در جریان است. به جزیٔیات نقشه مسیرھای ایران توجه کنید.
۶- تکمیل و راه اندازی شبکه ریلی ایران و ھمسایگان خیلی مھم است. اما برای موفقیت این شبکه کار مھمتری ھم زمان باید انجام شود. تنظیم توافقنامه ھا و قراردادھای چند جانبه با کشورھای مسیر. از چین تا اروپای مرکزی. توافقاتی که منجر به ھمکاری گسترده پولی، بانکی، تولیدی، تجاری و حمل ونقل شود. قراردادھایی برای حفاظت از امنیت و ثبات یکدیگر. نباید ھیچ یک از طرفین بتواند با اقدامات خلق السایه ثبات و امنیت ھمکاری را مختل کند. توافقنامه ھایی که سرعت عم ِل تولید و تجارت را بالا ببرد. و ھم زمان قیمت تمام شده را برای سرمایه گذار و کارآفرین کاھش دھد. پیمانھای چند جانبه اقتصادی، امنیتی و بھداشتی برای یکپارچه کردن اورآسیا و جھان. و در این تعاملات بسیار مھم است که جایگاه خودمان را به عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی نگه داریم. حضور و نظارت نھادھای مستقل مردمی در صحنه تصمیم گیری ھا کلید حفظ سلامت این روابط است. بدون این نظارت، خطر زیر سلطه رفتن را خواھیم داشت. در بازی جمعی باید یک بازیگر مستقل باشیم، اگر نه تبدیل به یک نوچه می شویم. بدترین موانع ما در این راه، غرور کاذب و یا خود کم بینی است. )نگاه کنید به مقاله: }اطاق انقلابی{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٣/١٢/١٧(
٧- )آزادی اقتصادی( در ترکیب با )آزادی ترانزیت( کلید رونق، ثبات و امنیت ایران است. ھر چیزی، یا ھر کسی، یا ھر قانون و روالی که این دو آزادی را مختل کند، آگاھانه یا ناآگاھانه در جبھه رقیب است. ھر مزاحمتی که دارایی، تامین اجتمایی، شھرداری یا ... برای تولید و تجارت ایجاد می کند، قدم برداشتن در جھت منافع بدخواه است. کارآفرینی که در راھروھای یک وزارت خانه سرگردان است بخشی از زمان و نیروی کارآفرین بودنش را از دست داده است. فرصت ملی است که ھدر می شود. مالیاتی که یک تاجر یا تولید کننده می پردازد بخشی از سرمایه ای است که می تواند در جھت ایجاد رونق و اشتغال بیشتر بکار بگیرد. بسیار بھتر از آن حکومتی که مالیات میگیرد. فراموش نکنیم آنچه در ابتدا رونق جاده ابریشم را تخریب کرد، تغییرات قوانین و تنوع مالیات و عوارض گیرندگان بود.
٨- باید سیاست اقتصادی خود را نه بر اساس اقتصاد دفاعی بلکه بر اساس اقتصاد تھاجمی تنظیم کنیم. حتی در جنگ تحمیلی وقتی نگاه از شکل دفاعی به شکل تھاجمی عوض شد، شرایط به نفع ایران تغییر کرد. و در )اقتصاد تھاجمی( به ھیچ بھانه ای قدرت )فعالیت( یک فعال اقتصادی مختل نمی شود. مثلاً شھرداری با تعطیل کردن یک پروژه ساختمانی پیگیر چک معوق خود نمی شود. در اقتصاد تھاجمی تجارت ھیچ تاجری به دلیل بدھی مالیاتی ممنوع نمی شود. در اقتصاد تھاجمی تامین اجتمایی اجازه توقیف حساب بانکی ھیچ تولید کننده ای را ندارد. )نگاه کنید به مقاله: }اقتصاد تھاجمی{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٣/٧/٢٢( ساده کردن روندھا و قوانین، اساس سرعت عمل و رقابتی شدن اقتصاد است. بزرگترین فرصت ایران قرارداشتن در اصلی ترین تقاطع اقتصادی تاریخ است. ما نباید برای جذب ھمکاری دیگرکشورھا، از آنھا درخواست کنیم. ما باید منافع مشترک تعریف کنیم. به شکلی که رونق و ثبات جمعی به ھم گره بخورد. اگر جسارت و اراده لازم را داشته باشیم مسیر اصلاح امور را در سه کلمه میتوان متمرکز کرد. منطقه آزاد ایران. )نگاه کنید به مقاله: }منطقه آزاد ایران{ در روزنامه آسیا مورخ ٩٢/٨/۴( شانس در نقطه طلاقی آمادگی و آگاھی است. برای ھمین باز ھم خواھم نوشت/.