آسیانیوز - انجمن تحقیقات انرژی دانشگاه کمبریج نیز برآورد کرد که کل ذخایر قابل دسترسی نفتی ۹/۴ تریلیون بشکه است؛ این برآورد بیشتر که توسط دانشگاه کمبریج زده شده، نشان میدهد که چگونه تکنولوژی جدید باعث کشف منابع بیشتر شده است. با برآورد افکار عمومی در این باره که ذخایر نیازهای آینده بشریت را تأمین خواهند کرد، شرکتهای نفتی همچنین میتوانند قانون-گذاران را در زمینه بازکردن مناطقی مانند آلاسکا و دیگر مناطق برای اکتشافات جدید علاقهمندتر کنند.
در سطح جهانی، اوپک درآمد خود در سالهای آینده را تضمینشده میبیند. این کارتل ِ دوازده کشوری، که اخیرا آنگولا را به جمع خود اضافه کرد، ۵۰% بازار نفتی جهان را در اختیار دارد که با توجه به کاهش تولید نفت در غرب، از ۳۵% به این میزان افزایش یافته است.
صنعت نفت شهرتش را به خاطر کشف ذخایر جدید سوختهای فسیلی، در نقاط گوناگون جهان از صحراهای یخزده سیبری تا آبهای عمیق غرب آفریقا دارد؛ اما جستجوهای امروزی شکل دیگری به خود گرفته است. شرکتها به میادین قدیمی روی آوردهاند، چراکه تنها چند نقطه محدود دست نخورده در جهان باقی مانده است و از این چند نقطه نیز تنها چند تا قابل سرمایهگذاری است. عدهای در مورد مصرف سالانه نفت تحقیق کرده و این بحث را مطرح کردند که تولید جهانی نفت در سال ۲۰۱۷ به نقطه اوج خود میرسد و پس از آن شروع به افت میکند که در این مورد اظهار نگرانی کردهاند، اما بسیاری از مدیران نفتی، این تئوریسینها را متهم به نادیده گرفتن تکنولوژی میکنند. آنان بر این باورند که شرکتهای نفتی، معمولا تنها یک بشکه از سه بشکهای را که کشف مینمایند، استخراج میکنند و دو بشکه به علت سختی استخراج آن¬ها یا گرانی، همان¬جا باقی میماند و معتقدند که رفتن به دنبال این منابع نادیده گرفته شده، شانس بزرگی ایجاد میکند.
«نانس سالری»، از مدیران شرکت Aramco عربستان میگوید: " ابزار جدید پنجره جدیدی را در تواناییهای حفاری و استخراج نفت باز کرده است. کل ذخایر عربستان، حدود ۳برابر میزانی است که در آمار رسمی این کشور، یعنی ۲۶۰ میلیارد بشکه¬ی اعلام شده، که حدود یک چهارم کل ذخایر جهان است."
سال ۲۰۱۹، جهان حدود ۳۱ میلیارد بشکه نفت مصرف کرد و به علت رشد اقتصادی و جمعیت به ویژه در کشورهای آسیایی و کشورهای در حال توسعه، پیشبینی میشود تا تقاضای نفت تا سال ۲۰۳۰، ۴۰% افزایش یابد و به ۴۳ میلیارد بشکه برسد.
کارشناسان برآورد میکنند، در مناطقی مانند کانادا، ونزوئلا و آمریکا حدود یک تریلیون نفت خام سنگین به اشکال گوناگون وجود دارد که با روشها و تکنولوژیهای جدید بازیافت و بهرهبرداری و استخراج، میتواند به سوخت مایع تبدیل شود.
اما این پیش بینی اتمام نفت تا چند سال دیگر، هر از چند یک بار موعد جدیدی برای اتمام ذخایر فسیلی تعیین کرده؛ اما هنوز که هنوز است این اتفاق رخ نداده و ذخایر نفتی دنیا محکم سر جایشان ایستاده اند! البته این دلیلی نمیشود که فکر شود این ذخایر ابدی هستند.
در چند وقت اخیر دوباره این بحثها سر زبانها افتاده است. یکی از علمیترین این بحثها را نشریه اکوتریسیتی انجام داده که عمر ذخایر فسیلی جهان را نهایتا تا پایان قرن حاضر میداند.(۲۱۰۰)
سوختهای فسیلی همان¬گونه که از نامش هم برمی آید، از روزگاران دیرین بر زمین جای گرفته اند. کارشناسان عمر نفت دریای شمال را ۱۵۰ میلیون سال تخمین میزنند، که به این معناست که زغال سنگ بریتانیا ریشه در حدود ۳۰۰ میلیون سال پیش دارد. با این که به احتمال زیاد انسانهای باستان، مثلا در عصر آهن نیز از سوختهای فسیلی استفاده میکردند، اما تازه حدود ۲۰۰ سال میشود که استخراج گسترده از منابع فسیلی آغاز شده است؛ یعنی از زمانی که عصر انقلاب صنعتی نام گرفته و در آن کارخانهها برای چرخیدن دستگاه¬هایشان نیازمند انواع سوختهای فسیلی شده اند. حالا این منابع که میلیونها میلیون سال دست نخورده و بکر در اعماق زمین خفته بودند، در اندک زمانی به جایی رسیده اند که نه تنها دانشمندان و کارشناسان آنها را رو به پایان ارزیابی میکنند، بلکه استفاده بی رویه از آنها تاثیرات مخربی نیز روی محیط زیست گذاشته است.
سوختهای فسیلی فرمهای متراکمی از انرژی را در خود دارند. این انرژی متراکم در طی میلیونها سال در این سوختها گرد آمده است. نکته مهم، اما این که اگر این سوختها به پایان برسند، میتوان گفت که برای همیشه تمام شده اند و باید میلیونها سال بگذرد تا چنین ذخیرهای از این نوع سوختها در اعماق زمین شکل گیرد.
مدتها تصور میشد منابع نفتی محدود و در افق زمانی میانمدت تمام شدنی است، و طبعا هر چه زمان میگذرد ارزش واقعی آن بیشتر میشود. بنابراین کشورهای نفتخیزی مثل ایران بهتر است در استخراج نفت عجله نکنند.
توجیه دیگر هم این بود که منابع زیرزمینی یک ثروت بین نسلی هستند و ما حق نداریم آنها را بیش از حد (سهم نسل خودمان) استخراج کنیم. در واقع برای مدتها مساله اصلی تحلیلگران بازار انرژی «پیک عرضه نفت» بود و این که چه زمانی عرضهی نفت به اوج خودش میرسد و از آن پس کمتر و کمتر میشود و محدودیت آن بر اقتصاد کشورها فشار میآورد. اما پیشرفت تکنولوژی (بهرهوری تولید)، ظهور انرژیهای تجدیدپذیر و حتی کشف ذخائر مختلف و متنوعتر نفت و گاز به ما نشان داد این باور غلط است. آنچه در این میدان اهمیت دارد «پیک تقاضای نفت» است نه عرضهی آن. به عبارت دیگر خیلی زودتر از آنکه عرضهی نفت در جهان محدود شود، تقاضا برای آن فروکش خواهد کرد و آن جاست که روزی برسد که ما نفتی در زیر زمین داشته باشیم که خواهانی ندارد!
بنابراین مساله این نیست که تا کِی نفت داریم. مساله اصلی این است که تا کِی نفت ما خریدار دارد. به نظر میرسد به اندازه کافی متوجه این موضوع مهم نیستیم و داریم این فرصت خدادادی و ارزشمند را به سرعت از دست میدهیم.
ما در استخراج نفت جدا کوتاهی کردهایم!
اگر توضیحاتی که در بالا آمد را بپذیریم، میبینیم که نفت یک دارایی ارزشمند است که به نظر میرسد ارزش واقعی آن در طول زمان در حال کاهش است. در این شرایط استراتژی درست برای استخراج چه باید باشد؟ طبیعیست که در چنین شرایطی باید همهی ظرفیت خود را معطوف به استخراج حداکثری نفت و تبدیل آن به یک دارایی ارزشمند دیگر بکنیم. در این صورت میتوانیم قبل از آن که نفت بیارزش یا کمارزش شود آن را بفروشیم و از کاهش ارزش آن جلوگیری کنیم، و با سرمایهگذاری منابع حاصل از فروش نفت به منابع جدیدی دست یابیم. در این صورت نه تنها نسل حاضر به خوبی از منافع آن بهرهمند میشود بلکه میتوانیم سهم نسلهای آتی را هم بپردازیم. البته واضح است که اینجا یک «اگر» بزرگ وجود دارد: اگر سیاستمداران و سیاست¬گذاران فعلی طمع نکنند و به بهانههای مختلف (افزایش حقوق کارمندان دولت، افزایش انواع یارانهها و...) به جای سرمایهگذاری بلندمدت به عوائد حاصل از استخراج نفت دستبرد نزنند! به هر حال تا بیش از این دیر نشده باید برای این «اگر» (که به کیفیت حکمرانی دولت ها برمیگردد) هم باید فکری بکنیم.
اول این که اگر ما با استخراج حداکثری نفت تلاش میکردیم سهم بیشتری در بازار نفت داشته باشیم، هزینهی تحریم برای امریکا بسیار بیشتر بود. فراموش نکنیم که رییسجمهور امریکا طبق قانون داخلی این کشور موظف است تنها تا جایی با ابزار تحریم به ایران فشار بیاورد که عرضه نفت در بازار جهانی با مشکل روبرو نشود و متاسفانه میبینیم که در این زمینه موفق هم بوده است. هرچند تقریبا ایران از بازار نفت کنار گذاشته شده، همچنان عرضه نفت بر تقاضا مسلط است. در حالی که اگر ایران سهم بیشتری از این بازار را در دست داشت، (و البته مانند عربستان سرمایهگذاریهای قابل توجهی در خارج از کشور انجام داده بود!) دیگر تحریم ایران به این سادگی نبود.
دوم این که اگر استخراج و فروش نفت ایران در انحصار دولت نبود، تحریمها نمیتوانست تا این اندازه اثربخش باشد. به عبارت دیگر قبل از تحریم اگر به بخش خصوصی به اندازه کافی میدان داده میشد تا مسیرها و مقاصد فروش نفت را متنوع کند، تحریمها فروش نفت ایران را قفل نمیکرد. حتی بعد از تحریم هم اعتماد و ورود بخش خصوصی میتواند در دور زدن تحریمها بسیار راهگشا باشد. اما ظاهرا عدم اعتماد تاریخی به بخش خصوصی که هنوز در ذهن برخی تداعیکننده چپاول و غارت ثروت ملی است از یک سو و این باور باطل که نفت در آینده ارزشمندتر خواهد شد ازسوی دیگر، موانع جدی در برابر این تصمیم حیاتی حاکمیت است.
خودروهای برقی و تقاضا برای نفت
بسیاری از مردم خودروهای برقی را جایگزینی برای خودروهای بنزینی و گازوئیلی میدانند. به همین دلیل گمان میکنند که با گسترش استفاده از خودروهای الکتریکی، مصرف نفت در جهان کاهش پیدا خواهد کرد. برخی فکر میکنند در آینده شهرهایی تمیز، آسمانی آبی و محیطزیستی سرسبز خواهیم داشت. تنها به این دلیل که خودروی الکتریکی، جایگزین خودروهای بنزینی میشوند.
پرسش اینجاست که برق لازم برای این خودروها از کجا تامین میشود؟
در ایالات متحده ۶۵% تولید برق به منابع فسیلی (گاز طبیعی و زغال سنگ) متکی است. حتی ساخت و راهاندازی نیروگاههای تجدیدپذیر، به مقدار زیادی سوخت فسیلی نیاز دارد. به عبارت دیگر سوخت خودروهای سبز و دوستداشتنی برقی، تفاوتی با وسایل نقلیه معمولی ندارد و از منابع فسیلی (غیرنفتی) تامین میشود. در بیشتر موارد حتی، این خودروهای کوچک، میتوانند از یک خودروی اسپرت آلودهتر باشند.
به خاطر قانون پایستگی انرژی، تولید هر واحد انرژی الکتریکی، محتاج مصرف دست کم یک واحدِ انرژی سوخت است. اما به خاطر ۱۰۰% نبودن بازده، تولید یک واحد برق، به بیش از یک واحد انرژی نیاز دارد. پس از تولید، باید برق را به شهرها منتقل کنند. ذخیره کردن برق در باتری هم اتلاف و هزینه بسیار بالایی دارد.
حتی اگر انرژی لازم بیشتر برای تولید و نگهداری خودروهای برقی را در نظر نگیریم، در شرایط فعلی یک خودروی برقی، بیش از دو برابر یک خودروی بنزینی، سوخت فسیلی (اما غیرنفتی) مصرف میکند. در دنیا میزان وابستگی به سوختهای فسیلی برای تولید برق، به مراتب بالاتر از ۶۵% است.
شاید برای حرکت دادن موتورسیکلتها و خودروهای کوچک شهری بشود از نیروی الکتریکی استفاده کرد. اما دانشمندان معتقدند که عمر ما به فراگیرشدن کامیونهای الکتریکی قد نمیدهد. مهمترین مشکل برای ساخت خودروهای سنگین برقی، باتریهاییست که بتواند انرژی مورد نیاز این وسایل نقلیه را در مسافتهای طولانی تامین کند.
به خاطر همین مشکل است که هرگز کامیونهای بنزینی تولید نمیکنند. با این که توان موتورهای گازوئیلی از موتورهای بنزینی کمتر است، گازوئیل میتواند با هزینه کمتر و برای مدتی بیشتر خودروهای سنگین را پیش ببرد.
حتی اگر مشکل توان موتورهای الکتریکی و باتری حل شود، و برق نیز از انرژیهای تجدیدپذیر به دست بیاید، هواپیماها، کشتیها و قطارها همچنان به سوخت فسیلی نیاز خواهند داشت. به همین دلیل موتور الکتریکی (زغالسنگی) رقیبی جدی برای موتورهایی با سوخت بیولوژیک مایع (bioliquids) نیست. یعنی خودروی برقی به عصر نفت پایان نخواهد داد.
نفت به عنوان ماده خام
نفت فقط منبعی برای انرژی نیست. یک لحظه به اطراف خود نگاه کنید و ببینید چه وسایلی از پلاستیک ساخته شدهاند. تقریبا هیچ ماده اولیهای در جهان، توان رقابت با مواد پلاستیکی را ندارد. قیمت پلاستیک ارزان است، به سادگی میشود به آن شکل داد، وزن این ماده کم است و مقاومت خوبی از خود نشان میدهد.
اما چرا مواد اولیه غیرپلاستیکی گران هستند؟ یکی از دلایل اینست که تولید مواد غیرپلاستیکی به مقدار بیشتری انرژی نیاز دارد. حالا حدس بزنید این انرژی از کجا تامین میشود؟ بله... از نفت!
تلاش برای کنترل قیمت نفت
اگر خودروهای الکتریکی آلودهتر از خودروهای بنزینی هستند، اصلا چرا به وجود آمدند؟
مشکل از وقتی پیش آمد، که اوپک سعی کرد با کاهش تولید، قیمت نفت را بالا ببرد و موفق نیز شد. این روند از سال ۱۳۵۰ آغاز شد و در سال ۱۳۵۹ قیمت نفت به بالاترین رقم خود تا آن زمان رسید.
حالا دیگر مردم نمیتوانستند با خیال راحت باک ماشینهایشان را پر کنند و پایشان را بر روی پدال خودروهای هشتسیلندر خود فشار دهند. بازار خودروهای کممصرف رونق پیدا کرد و شرکتهای تولیدکننده کوشیدند تا مصرف خودروهایشان را کاهش دهند. منابع جایگزین مانند زغالسنگ، گاز طبیعی و انرژی هستهای، برای تولید برق به کار گرفته شدند. به این شکل، مصرفکنندگان توانستند قیمت نفت را کنترل کنند. در دهه ۱۳۷۰، قیمت نفت بار دیگر به پیش از سال ۱۳۵۰ برگشت و ارزان شد، در حالی که تولید اوپک کاهش پیدا کرده بود! به این شکل درآمد کشورهای نفتی کاهش یافت. اگر این کشورها تولید خود را افزایش میدادند، نفت باز هم ارزانتر میشد. آنها بازی را باخته بودند.
خودرو با سوخت زغالسنگ
در حالت عمومی، نفت هیچ جایگزینی ندارد. با این حال در موارد خاصی میشود از زغالسنگ به عنوان جایگزینی برای نفت استفاده کرد. با این که امکان ندارد خودروهای شهری به جای بنزین از زغالسنگ استفاده کنند، میشود زغالسنگ را در نیروگاه سوزاند و برق آن را به خودروهای شهری تحویل داد. به این ترتیب زغالسنگ می¬تواند به عنوان جایگزینی برای سوختهای مایع مطرح شود.
اما چرا باید برای نفت جایگزین پیدا میکردند؟
۱۰ کشور چین، آمریکا، هندوستان، استرالیا، اندونزی، روسیه، آفریقای جنوبی، آلمان، لهستان و قزاقستان بزرگترین تولیدکنندگان زغالسنگ در جهان هستند. در مقابل روسیه، عربستان، آمریکا، عراق، چین، ایران، کانادا، امارات، کویت و برزیل، فهرست تولیدکنندگان بزرگ نفت را تشکیل میدهند.
کشورهای مشترک در این دو فهرست، کشورهای چین، ایالات متحده و روسیه هستند. دقیقا سه کشوری که به ترتیب بیشترین مصرف حاملهای انرژی را دارند!
تمایل این کشورها به پایین بودن قیمت نفت است. اگر این سه کشور بتوانند به زغالسنگ به چشم جایگزینی برای نفت نگاه کنند، قادر خواهند بود نوسانات قیمت نفت را تا حدی کنترل کنند. بهینهسازی مصرف سوخت، استفاده از انرژی هستهای و توسعه منابع تجدیدپذیر از دیگر گزینهها برای کنترل قیمت نفت به حساب میآیند.
بعد از افزایش چشمگیر قیمت جهانی نفت در سال ۱۳۵۹، سرانه مصرف نفت در جهان کاهشی چشمگیر داشت. در سال ۵۹، هر نفر در سال ۵.۵ بشکه نفت مصرف میکرد. اما در مدت زمانی کوتاه، مصرف جهان به ۴.۵ بشکه در سال برای هر نفر رسید.
امروز مصرف هر فرد در حدود ۴.۶ بشکه در سال است. به نظر میرسد که تقاضای عمومی از این مقدار کمتر نشود. زیرا که تقاضای کمتر، قیمت نفت را کاهش میدهد و با قیمت ارزان، عده بیشتری میتوانند نفت مصرف کنند.
اما جمعیت زمین روز به روز بیشتر خواهد شد. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷، مصرف نفت در کل جهان از ۷۷ میلیون بشکه در روز، به بیش از ۸۶ میلیون بشکه در روز رسید. هرچند سرانه¬ی مصرف تغییر چشمگیری نداشت.
در حال حاضر روزانه ۹۵ میلیون بشکه نفت در جهان مصرف میشود. پیشبینی میشود در سال ۲۰۵۰ مصرف روزانه کل جهان از ۱۲۵ میلیون بشکه عبور کند. در آن زمان تعداد خودروهای جهان دوبرابر خواهد شد، ولی بعید به نظر میرسد که میانگین مصرف تمام خودروها نصف بشود. به همین دلیل تا آن روز قیمت نفت آن قدر کاهش پیدا نخواهد کرد که تولید و فروش نفت صرفه اقتصادیاش را از دست بدهد.
افزایش مقاومت اقتصاد ملی و جهانی نسبت به تغییرات عرضه نفت ایران از نشانههای یک تحول است. تحولی دیگر افزایش خطر کاهش غیرمنتظره تقاضای نفت است؛ خطری که سایه¬ی آن همواره در سالهای اخیر بالای¬سر این صنعت احساس شده است. در واقع نگرانی از امنیت عرضه در دهههای اخیر کمرنگ و نگرانی از امنیت تقاضا برجسته شده است. مفهوم اوج نفت نیز در این راستا بررسی و نظریه تازهای درباره آن پیشنهاد شده است، نظریهای برای یک تغییر پارادایم درباره این مفهوم و عطف توجه از ایده اوج عرضه به ایده¬ی اوج تقاضا. در نتیجه این تحولات تا حدود زیادی اهرم نفت بهمثابه¬ی ابزار اعمال اراده سیاسی را از دست عرضهکنندگان خارج و به دست مصرفکنندگان سپرده است. همچنین امنیت بلندمدت اقتصادی تولیدکنندگان و آینده بازار نفت ایشان را به چالش کشیده است. اما از سویی دیگر کشورهای داری منابع نفت ارزان را در مزیت رقابتی قرار داده است.
ذخایر نفتی ایران
ایران با داشتن بیش از ۱۵۷ میلیارد بشکه نفت، ۳/۱۱% از ذخیره نفت جهان را در اختیار دارد. این منبع تا ۱۰۰ سال دیگر تمام نخواهد شد. در آن زمان، رشد فناوری و نیز قیمت بالای نفت سبب میشود که منابعی با عمق بیشتر به ذخایر نفتی ایران افزوده شود. به بیان دیگر، بعید به نظر میرسد که ما بتوانیم پایان ذخایر ایران را به چشم ببینیم. در مورد یک موضوع دیگر نیز تردید نداریم. این که تا آن روز تقاضا برای نفت از بین نخواهد رفت و دوران نفت، در زمان حیات ما به سر نخواهد آمد.
نفت غیر متعارف و پایان عصر نفت
نفت غیرمتعارف، نفتی است که از روشهای غیرمتعارف از سنگهای معدنی نفتزا به دست میآید. بسیاری از مدافعان نظریه پایان عصر نفت، اعتقاد دارند که نفت جایگزین مانند نفت شیل، میتواند قیمت نفت را کم کند و یا بازار آن را به طور کامل از بین ببرد.
ایران سومین دارنده¬ی ذخایر نفت متعارف اثباتشده¬ی جهان است. این کشور از نظر مجموع ذخایر اثباتشده نفت و گاز طبیعی متعارف نیز رتبه اول جهانی را دارد. لازمه¬ی چنین جایگاهی، داشتن بیشترین حساسیت نسبت به تحولات کلان این صنعت است. در حال حاضر اما عمده تحلیلها درباره این صنعت در کشورهای توسعهیافته و بالطبع از زاویه نگاه مصرفکنندگان بزرگ انرژی تولید میشود. درحالیکه منافع تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، گاه تنافر یا تضاد کلیدی دارد. برای مثال کاهش وابستگی اقتصاد مصرفکنندگان به نفت وارداتی به سود ایشان، اما به زیان صادرکنندگان است. با توجه به چنین تفاوتهایی لازم است تا تحولات بنیادین صنعت نفت از زاویه نگاه بومی مورد ارزیابی قرار گیرد. در اینجا به بررسی تاریخی عوامل مؤثر در تغییر اهمیت اقتصادی و سیاسی نفت برای جهان و ایران میپردازیم و سیاستهای متناسب برای مواجه با این تحولات را برای سیاستگذار ایرانی پیشنهاد میکنیم:
اهمیت سیاسی و اقتصادی نفت در جهان درگذر زمان
ظرف دهههای گذشته بخش زیادی از رشد اقتصاد جهانی در بخش خدمات تجربه شده که نسبت به صنایع انرژیبر انرژی کمتری مصرف میکنند. اگر سیمان، فولاد و دیگر صنایع سنگین -که موتور محرک توسعه در دهههای پیشین بودند- مصرف انرژی بالایی داشتند بخش اندکی از قیمت تمامشده محصولات عصر نرمافزار را هزینههای مربوط به انرژی تشکیل میدهد. به اینترتیب تغییر قیمت انرژی کمتر امروز بر اقتصاد جهانی اثر میگذارد. این روند درباره نفت با وضوح بیشتری قابل مشاهده است.
نسبت ارزش نفت به کل ارزش محصولاتی که در جهان تولید میشود، روندی کاهشی طی کرده است. اقتصاد جهانی و مصرف نفت هر دو رشد داشتهاند اما این رشد یکسان نبوده است. درحالیکه تولید ناخالص جهانی از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴، ۴.۳ برابر شده است و مصرف نفت تنها ۱.۶ برابر شده است. بنابراین سهم نفت از اقتصاد جهانی پیوسته کاهش یافته و پیشبینی میشود بیش از پیش کاهش یابد. از طرف دیگر فناوریهای جدید تبدیل انرژی همواره در حال توسعه بوده و بیشازپیش به کار گرفته شدهاند. هماکنون بخش قابلتوجهی از برق موردنیاز کشورهای توسعهیافته از منابع هستهای یا تجدید پذیر تأمین میشود. این تنوع فناوریها از وابستگی به یک سوخت خاص کاسته است. بهنحویکه اگر نفت ۴۶% سبد انرژی مصرفی جهان را در سال ۱۹۷۳ تشکیل میداد، این سهم در سال ۲۰۱۴ به ۳۱% افت کرده است.
بهعلاوه عرضهکنندگان نفت نیز تنوع بیشتری یافتهاند. ایران در سال ۱۹۷۷ بیش از ۱۰% نفت دنیا را تولید میکرد درحالیکه اکنون کمتر از ۵% مصرف جهانی نفت را تأمین میکند. در طی این سالها نقش سازمان کشورهای صادرکننده نفت از نظر سهم عرضه نفت تضعیف شده و در مقابل عرضهکنندگان تازهای وارد بازار جهانی شدهاند. این تنوع عرضهکنندگان در واقع موجب بهبود امنیت عرضه نفت برای مصرفکنندگان و کاهش وابستگی به هر یک از تولیدکنندگان شده است. این تحولات خطر اثر عوامل غیراقتصادی بر بازار و اخلال در عملکرد آن را کاهش داده است. امروز جنگ داخلی لیبی که موجب کاهش سهم بازار این کشور شد، کمتر بر بازار نفت اثرگذار است؛ زیرا سبب حذف درصد زیادی از عرضه نمیشود. بهعلاوه ظرفیت اضافی تولید برخی کشورها و امکانات برخی شرکتها –خصوصا فعال در بخش نفت نامتعارف- در افزایش فوری تولید امکان جایگزینی عرضه و رفع نگرانی از بی ثباتی بازار را ایجاد کرده است. کاهش مشارکت انرژی و نفت در اقتصاد جهانی، کاهش سهم نفت در تأمین کل تقاضای انرژی و کاهش اتکای عرضه نفت به یک تولیدکننده خاص به معنای کاهش اهمیت این کالای راهبردی و تضعیف نقشآفرینی بینالمللی هر تولیدکننده نفت است. شواهد تاریخ سیاسی این ادعا را تائید میکند.
سالهای اوج تولید ایران سالهای اوج لفاظی های بینالمللی شاه ایران بود. آن سالها بود که نخستین بار ایران بهعنوان یک بازیگر بینالمللی جدی گرفته میشد، در تحولات منطقه نقشآفرینی میکرد و بر روندهای اقتصاد بینالملل اثر میگذاشت. نقش نفت ایران آنقدر اهمیت یافته بود که کاهش تولید در اثر انقلاب شوکی تازه به بازار نفت وارد کرد. در سمت دیگر تاریخ اما، در شرایطی که اقتصاد جهان در عرصههای تازهای رشد کرده بود، عرضهکنندگان نفت تنوع یافته بودند و سهم ایران نیز از بازار نفت کاهش یافته بود، پروژه تحریم نفت ایران به انجام رسید بدون اینکه ضربه حذف نفت ایران در بازار به شکل محسوسی حس شود.
دُرِ قیمتی یا کوهِ یخی
نگرانی از به اوج رسیدن عرضه نفت تقریبا همزاد پیدایش این صنعت است. متخصصان این رشته حتی بیش از یک دهه قبل از به سر آمدن قرن نوزدهم دریافته بودند نفت منبعی تمامشدنی است. تجربه روشنی وجود داشت، هر چاهی به اوج تولید میرسد، سپس فشارش رفتهرفته کاهش مییابد. از آن¬جا که این وضعیت برای سایر چاهها وجود دارد، در نتیجه نقطه ای قابل تصور است که در نهایت مجموع نفت در حال تولید از همه چاه ها به اوج خود برسد. بنابراین تقریبا از ابتدا با نگرانی به صنعت نفت و بهعنوان کسبوکاری کوتاهمدت نگاه میشد. صنعت نفت اما عمری دراز یافت، هرچند سایه این نگرانی همواره بر آن باقیماند.
در سال ۱۹۱۹ دیوید وایت محقق ارشد سازمان بررسیهای زمینشناسی آمریکا در مقالهای مدعی شد اوج نفت نهایتا تا ۳ سال دیگر فرامیرسد. این سازمان بعدها در سال ۱۹۵۰ در گزارشی رسمی مجموع ذخایر اثباتشده نفتی جهان را در حدود یک تریلیون بشکه تخمین زد. در سال ۱۹۵۶ ماریون هوبرت به ایده اوج نفت سر و سامانی ریاضی داد و پیشبینی کرد تولید نفت آمریکا بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۱ به اوج میرسد. در چنین زمینهای در دسامبر ۱۹۷۶ شاه ایران در مصاحبهای به بیبیسی بیان می¬دارد ما فرصت اندکی داریم و نفت تا ۱۰ سال دیگر تمام میشود. ما اگر به پول نیاز نداشتیم، حتی همین مقدار نفت را نیز تولید نمیکردیم.
تأکید زیاد بر پایانپذیری ذخایر نفتی، موجب میشد عرضهکننده حاضر به فروش نفت به قیمت ارزان نباشد زیرا که تصور میکرد در آیندهای نزدیک نفت مادهای کمیاب خواهد شد و قیمتی گزاف خواهد یافت؛ پس اصولا چهبهتر است که چنین ماده ذیقیمتی، تنها برای مصارف داخلی حفظ شود. آینده¬ی نزدیک برای به اوج رسیدن عرضه اما هیچگاه نیامد. ۵۰ سال پس از تخمین اولیه¬ی سازمان بررسیهای زمینشناسی آمریکا و بعد از میلیاردها بشکه مصرف نفت این سازمان در گزارشی جدید تخمین خود از میزان ذخایر نفت اثباتشده را ۳ برابر کرد تا رفتهرفته اهمیت ایده اوج عرضه نفت رنگ ببازد. بهاین ترتیب کار بهجایی رسیده است که برخی اقتصاددانان استدلال میکنند نفت که برای سالها مثالی از یک منبع پایانپذیر بود هیچگاه به اتمام نمیرسد.
دانیل یرگین محقق تاریخ صنعت نفت میگوید پرسش محوری از مدت زمان باقیمانده تا پایان منابع نفتی، به پرسش زمان باقیمانده تا ترک استفاده از منابع نفتی تغییر یافته است. در واقع در سالهای اخیر تغییرات بزرگ در فناوری و نگرانیهای زیستمحیطی موجب یک تغییر پارادایم شده است؛ تغییر محل توجه از اوج عرضه به اوج تقاضا.
اثرات محیطزیستی
پدیده¬ی گرمایش زمین سالهاست مورد توجه است. در اجلاس پاریس، کشورها توافق کردند تا انتشار گازهای گلخانهای را به اندازهای کنترل کنند که دمای زمین نسبت شروع انقلاب صنعتی بیش از ۱.۵ تا ۲ درجه افزایش نیابد. در مطالعه مجله نیچر اگر بناست جهان به افزایش ۲ درجهای دما به نحو اقتصادی پایبند بماند، باید استفاده از ارزانترین و پاکترین سوختها را در اولویت قرار دهد. بهاینترتیب انتخاب نخست نفت متعارف خواهد بود که منابع سرشار آن در خاورمیانه قرار دارد. با اینحال چارهای نیست جز اینکه ۳۸% از منابع اثباتشده¬ی ارزان این منطقه زیر زمین رها شده و مورد بهرهبرداری قرار نگیرند. اهمیت نگرانی از اثر سیاستهای زیستمحیطی احتمالی بر کاهش تقاضا به حدی است که بانک انگلستان به سرمایهگذاران در منابع فسیلی هشدار داده است که ممکن است نتوانند به اندازه پیشبینیشده از ذخایر فسیلی برداشت کنند. متهم شدن شرکت اگسان موبیل از سوی دادستان نیویورک به در اختیار سهامداران قرار ندادن اطلاعات لازم مبنی بر ریسک تغییرات زیستمحیطی بر امکان بهرهبرداری از ذخایر عظیم فسیلی شرکت، نشانه دیگری از جدی بودن اثر منفی تغییرات زیستمحیطی بر تقاضای نفت است.
در سالهای اخیر آلودگی شهرهای پرجمعیت نیز به نگرانیهای زیستمحیطی ناشی از گرمایش زمین اضافه شده است. غبار و دوده خروجی از اگزوز خودروها و کارخانههای اطراف شهرها معضلی جدی برای شهرهای بزرگ شده است. شهرهای بزرگ چین و هند و ایران نمونههایی از مواجهه هرروزه با این مشکل هستند. این آلودگیهای محلی و متراکم انگیزهای مضاعف برای سیاستگذاری علیه سوختهای فسیلی شدهاند. اگر تغییرات آب و هوایی معضلی جهانی است که همکاری جهانی را طلب میکند و تا چنین همکاریای نباشد طرفهای مختلف انگیزه لازم برای پرداخت یکجانبه هزینههای آن را ندارند.
آلودگی هوا معضلی محلی است که دولتهای محلی باید در مقابل آن اقدام کنند. از آن¬جا که اجرای یک سیاست محلی یا ملی بهمراتب از به جریان انداختن یک سیاست جهانی آسانتر است، انگیزه کاهش آلودگی هوا گاهی جلوتر از انگیزه مقابله با گرمایش زمین برای مقابله با سوختهای فسیلی حرکت میکند. بهاینترتیب انگیزههای متکثر و فراگیر محرک سیاستهای مقابله برای تقاضای سوختهای فسیلی هستند که چشمانداز بازار این منابع خصوصا نفت بهعنوان سوخت اصلی مصرفی در حملونقل را مخدوش میکند.
اثر فناوری
فناوریهای جدید از ۲ طریق مفهوم اوج نفت را تحت تأثیر قرار دادهاند؛
فناوریها هم به امکان عرضه بیشتر نفت افزودند هم از نیاز به نفت کاستند. از یکسو توسعه¬ی فناوریهای مربوط به اکتشاف و استخراج موجب اضافه شدن حجم بسیاری وسیعی از منابع نفتی به ذخایر اثباتشده شد. در واقع این فناوریها هم به کشف منابع تازه کمک کردند، هم هزینه تولید نفت را چنان کاهش دادند که ذخایری که استحصال از آنها برای مدتها غیراقتصادی شمرده میشد، صرفه اقتصادی پیدا کرد. از سوی دیگر در اثر بهبود بهرهوری و نقش برجسته¬ی فناوری در تولید محصولاتی که هزینه¬ی انرژی در مقابل هزینه فناوری در قیمت تمامشده آنها انعکاس کمتری دارد، شدت انرژی در مقیاس جهانی کاهش چشمگیری داشته است. به این معنی که به ازای میزان معینی از ارزش اقتصادی، انرژی کمتری مصرف شده است. بهعلاوه فناوریهای جدید تولید انرژی نیز سریعتر از پیشبینیها ارزان شدهاند. برای مثال تنها در ۵ ماه اول سال ۲۰۱۶ هزینه تولید برق خورشیدی ۲۵% کاهش پیدا کرد و کار بهجایی رسیده است که در همین سال هزینه تولید برق پاک در برخی از ایالتهای آمریکا به حدود نصف هزینه تولید برق از ارزانترین فناوریهای فسیلی کاهش یافته است! به نحویکه این فناوریها در بسیاری از نقاط این کشور بدون حمایتهای دولتی امکان بقا دارند. این مهم، مایه¬ی امیدواری طرفداران این صنعت در شرایط روی کار آمدن ترامپ و سیاستهای احتمالی او در قطع حمایتهای دولتی است. برای تولیدکنندگان نفت اما هنوز مایه خوشحالیست که بخش عمدهای از صنعت حملونقل کماکان به سوخت فسیلی وابسته است. این وابستگی به نفت اما مشخص نیست تا کی ادامه داشته باشد. سرمایهگذاریهای شرکتهای خودروسازی در خودروهای هیبریدی، الکتریکی و هیدروژنی، آینده بازار نفت را به چالش کشیده شده است. ساختن باتریهای با ظرفیت بالا چشمانداز خوبی برای خودروهای الکتریکی ایجاد کرده است. نگرانی اصلی اما از ظهور یک فناوری تازه است که بهیکباره انقلابی در تأمین انرژی سیستمهای حملونقل ایجاد کند. فناوریهای فعلی تا همهگیرشدن فاصله¬ی زیادی دارند، اما اگر باتریهای با عمر بیشتر و قیمت ارزانتر فراگیر شوند، یا فناوری جدیدی رخ نشان دهد، آن¬گاه مهمترین عرصه برای عرضه نفت نیز به تسخیر رقیب درخواهد آمد. ایده¬ی "اوج عرضه" به اختصار بیان میدارد: روزهای بیبازگشتی در پیش است که در اثر کمبود عرضه، قیمت نفت چنان افزایش مییابد که بخشی از اقتصاد که امروز از نفت تغذیه میکند، توان ادامه دادن نداشته باشد.
در مقابل ایده¬ی "اوج تقاضا" میگوید روزهایی میآید که در اثر افت تقاضا قیمت نفت در سراشیبی بیبازگشت قرار میگیرد. چنانکه برداشت از برخی منابع نفت ارزان و متعارف نیز توجیه اقتصادی خود را از دست میدهند. در آن روزها سیاستگذارانی که به امید روزهای اوج عرضه جلوی تولید ارزان را میگرفتند حسرت میخورند.
تعیین اینکه این روزها دقیقه کی میآیند، به دلیل وجود عدم قطعیتها دشوار است لکن شواهد پیشگفته گواهند که نگرانی از به اوج رسیدن تقاضای نفت، موجه است. شاید یکی از علل اتخاذ راهبرد دفاع از سهم بازار نفت، بهجای دفاع از قیمت نفت توسط عربستان سعودی، همین نگرانی باشد. اینکه این کشور احساس میکند در صورت کاهش تولید پیوسته، بخشی از بازار را از دست میدهد، بدون اینکه چشماندازی برای افزایش متناسب تقاضا وجود داشته باشد. این نگرانی را میتوان یکی از انگیزههای این کشور برای فروش بخشی از سهام شرکت نفت آرامکو نیز دانست. در واقع اگر مسئولان سعودی باور داشتند که نفت مادهای کمیاب است که ارزش آینده آن بیش از ارزش فعلی آن است، معقول نبود برای فروش سهام این شرکت پا پیش بگذارند. وزیر انرژی عربستان در اجلاسی در ابوظبی، در ژانویه ۲۰۱۷ گفته است این کشور برای یک پروژه نیروگاه بادی تا ۵۰ میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته است، تا این کشور را به رقیبی بسیار جدی در عرصه انرژیهای تجدیدپذیر تبدیل کند. اقدامی که در همین راستا قابل تحلیل است. پیش از این امارات متحده عربی نیز اعلام کرده بود ساخت بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان به ظرفیت ۵۰۰۰ مگاوات در این کشور را آغاز کرده است. قبل از آن عربستان اعلام کرده بود که میخواهد ظرف۲۰ سال، ۱۸۰۰۰ مگاوات برق خورشیدی تولید کند و اینها بهجز برنامههای بلند پروازانه این دو کشور در بهرهبرداری از نیروگاههای هسته¬ایست.
اهمیت سیاسی و اقتصادی نفت در ایران در گذر زمان
نفت برای دههها با اقتصاد و سیاست ایران عجین بوده است. از روزی که مته حفاری ویلم ناکس دارسی در کمال نا امیدی او سنگ مخزنی در مسجدسلیمان را شکافت حرص و حسرت ملت ایران نسبت به انگلستان نیز به همراه نفت به فوران درآمد. تصور اینکه یک انگلیسی خون مملکت را میمکد و ثروتی افسانهای برای خود میسازد، هیچگاه روان ملی ایرانیان را آسوده نگذاشت. اینکه بخش عمده تجارت خارجی کشور کاملا از کنترل دولت خارج باشد، بهخودیخود آزاردهنده بود؛ چه رسد به اینکه دخالتهای مستقیم در امور مربوط به حکمرانی علاوه شود و مناطق نفتخیز جنوب از هر نظر عملا در کنترل یک شرکت انگلیسی درآید. چنین وضعیتی بهطور طبیعی نمیتوانست پایدار بماند. خیلی زود کشمکشها بر سر تقسیم منافع استحصال نفت و نقشآفرینی نامطلوب شرکت انگلیسی در امور داخلی ایران شروع و ادامه یافت تا یک خیزش عمومی نفت ایران را ملی کرد. در حال حاضر برخلاف سالهای پیش از ملی شدن همه چاههای نفت کشور کاملا در کنترل شرکت ملی نفت ایران قرار دارد و تمام نفت ایران توسط این شرکت که تحت نظارت هر سه قوه قرار دارد به فروش میرسد. از این گذشته خود نفت نیز اهمیت گذشته را در اقتصاد ایران ندارد. زمانی نفت تقریبا تمام اقتصاد ایران بود؛ یعنی نفت بخش عمده تولید ناخالص ملی و ارزش صادراتی کشور بود و اکثر درآمد دولت از نفت تأمین میشد. اما حالا بخشهای مختلف اقتصاد رشد کرده و سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی کسب کردهاند. بر اساس آمار بانک مرکزی ظرف ۲۵سال گذشته، سهم نفت از اقتصاد کشور بهطور مستمر کاهش یافته است. ارزش ریالی نفت تولیدی در سال ۹۲ نسبت به سال ۶۷ رشد محسوسی نداشته است؛ درحالیکه ارزش کل محصولات تولیدی حدود 4 برابر شده است. طی سال¬های ۸۸ تا ۹۶ صادرات غیرنفتی سهم بیشتری از حجم کل صادرات کشور را تصاحب کردهاند، درحالیکه حجم صادرات نفت در این بازه حدودا ۳.۵ برابر شده است! ارزش دلاری صادرات غیرنفتی ۶ برابر شده است و این مهم یعنی کشور میتواند بیش از گذشته ارز مورد نیاز خود را از محلی غیر از نفت تأمین کند و از اینجهت کمتر از پیش، به فروش نفت وابسته است. بهعلاوه اگر برای دههها بودجه دولت ایران بیش از ۸۰% به درآمدهای نفتی وابسته بود، در یک دهه منتهی به سال ۱۳۹۵ این وابستگی به حدود ۳۵% رسیده است. بهاینترتیب تلاطمها در بازار نفت بالقوه توان اثرگذاری کمتری نسبت به گذشته بر اقتصاد ایران دارد.
نتیجه و پیشنهادهای سیاستی
ایده حفظ نفت برای نسلهای آینده در زیر زمین، ایده¬ی پر ریسکی است. نفت برای هزاران سال زیر زمین بوده اما هیچگاه ارزش فعلی را نداشته است. هیچ اطمینانی هم وجود ندارد اینقدر ارزشمند بماند که نسلهای آتی بتوانند از آن به این اندازه استفاده کنند. باید از فرصت فعلی برای بهرهبرداری از منابع کنونی حداکثر استفاده را برد. بهتر است کشوری آباد با زیرساختهای مناسب به نسلهای بعد تحویل شود و امیدوار بود آنها خود فرصتهای بهتری برای خود خلق کنند. ایران با ذخایر اثباتشده و نرخ تولید فعلی برای دهها سال نفت دارد و این در حالیست که در بخش عمده¬ی اراضی کشور فعالیت اکتشافی انجام نشده است. حدود دوسوم اراضی ایران را خاکهای رسی تشکیل میدهند که بالقوه میتوانند محلی برای تجمع نفت باشند. اضافه بر اینها با اینکه هنوز جستجوی زیادی برای نفت شیل در کشور انجام نشده است. در دی ۱۳۹۵ اعلام شد ذخایر قابلتوجهی از این نوع از ذخایر در لرستان به اثبات رسید. در چنین شرایطی اگر روند محدود شدن تقاضای و تنوع یافتن عرضهکنندگان نفت با سرعت بیشتری به سرانجام رسد، ایران با این ذخایر بزرگ استفاده نشده از بزرگترین خسارت دیدگان خواهد بود. در چنین زمینهای مشخص است نشان دادن حساسیت نامتناسب درباره به خدمت گیری امکاناتِ شرکتهای بینالمللی تا چه اندازه میتواند فرصت سوز باشد. درحالیکه انتظار است میزان حساسیت با میزان اهمیت موضوع متناسب باشد و دلایل زمینهای حساسیتهای ملی نسبت به نفت در قیاس با سالهای نخستین کشف آن تا حدود زیادی از میان رفته و اقتصاد کشور نیز کمتر از گذشته به نفت وابسته است، حساسیت افکار عمومی و ذهنیت سیاستگذاران ایرانی نسبت به آن تفاوت زیادی نکرده است. شایان توجه است استخدام یک شرکت خارجی به هر نحو برای کار کردن در یک میدان، مشارکت دادن او در سرنوشت تنها چندهزار بشکه نفت تولیدی است. این میزان در قیاس با حدود ۳.۶ میلیون بشکه نفت که ایران بهطور میانگین در روز در شش ماه اول سال ۱۳۹۵ تولید کرده است، کسر بزرگی نمیشود و بنابراین عمده صنعت کاملا در اختیار دولت باقی میماند. کاهش بیشازپیش قیمت در آینده به علت عدم قطعیتهای ناشی از سیاستهای نامعلوم زیستمحیطی و ظهور فناوریهای تازه، ریسک شناختهنشده سرمایهگذاری را بر شرکتهای بینالمللی تحمیل کردهاند. این ریسک در کنار قیمتهای نسبتا پایین فعلی نفت (در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶) قراردادهای نوع خرید خدمت را نسبت به روشهای مبتنی بر مشارکت در مخزن بیشازپیش برای شرکتهای بینالمللی جذاب کردهاند. بهاینترتیب ایران که از این نوع قراردادها استفاده میکند، فرصت مناسبی پیش روی دارد. قیمت تمامشده ارزان نفت ایران که عرضه آن در بدترین شرایط قیمتی نیز اقتصادی میماند بر این جذابیت افزوده است. ضمن اینکه باید از این فرصت استفاده کرد. لازم است نواحی پر ریسک ایران که هنوز کار اکتشافی در آنها انجام نشده است، بهصورت قرارداد امتیازی یا مشارکت در تولید واگذار شود تا بتوان با کمترین ریسک منابع جدیدی برای عرضه به بازار آماده کرد. همچنین ایران همواره باید فرصت همکاری با اعضای اوپک برای بیشینهسازی منافع خود استفاده کند. تصمیم اوپک برای کاهش تولید از ابتدای ژانویه ۲۰۱۷ به مدت ۶ ماه، تصمیمی کاملا به سود ایران بود. ایران بدون آنکه تولید خود را محدود کند، از افزایش قیمت سود برد. اما باید توجه کرد این تصمیمی کوتاهمدت است که تضمینی برای تمدید آن وجود ندارد. این تصمیمات مقطعی و برای فرصت دادن به بازار برای کسب تعادل و نا امن کردن کسبوکار برای شرکتهای درگیر در پروژههای گران است. و قابل پیشبینی است که چندان ادامه نیابد. بنابراین ایران باید از این فرصت برای افزایش ظرفیت تولید خود استفاده کند تا بعد از انقضای این تصمیم امکان افزایش تولید را داشته باشد. انرژی، مزیت رقابتی ایران و گسترش صنایع انرژیبر فرصتی برای توسعه ایران است. تولید محصولات انرژیبر طبیعتا در کشورهایی صرفه اقتصادی بیشتری دارد که به منابع انرژی ارزان دسترسی دارند. بنابراین طبیعیست شدت انرژی در ایران بیش از کشورهایی باشد که واردکننده انرژی هستند. درحالیکه باید در مصرف انرژی حداکثر صرفهجویی را به خرج داد، نباید از فرصت کار در زمینه صنایع پر مصرف از نظر انرژی صرف نظر کرد. برخی از هدفگذاریها برای کاهش شدت انرژی ایران در سطح اقتصاد کشورهای پیشرو به معنی نادیدهگیری این مزیت اقتصاد ایران است و باید کنار گذاشته شود.
امارات و عربستان منابع نفت فراوانی دارند، اما از نظر ذخایر گاز ثروتمند نیستند. این دو کشور در کنار دیگر همسایگان ایران از مشتریهای بالقوه گاز ایران بودهاند. اینکه این کشورها برای تأمین برق خود بهجای گاز به منابع تجدید پذیر روی آوردهاند، ممکن است به معنی کاهش فرصت صادرات گاز به این کشورها باشد. نباید فرصت را بیش از این از دست داد. اوج مصرف انرژی در ایران و همسایگان جنوبی در فصول متفاوتی رخ میدهد. این فرصت بینظیری است که در تابستان به این کشورها گاز فروخت و در زمستان گاز را به مصارف داخلی اختصاص داد. از این نظر ایران هیچ بازاری اینچنین پر مزیت برای خود سراغ ندارد. باید برای ترمیم روابط سیاسی و افزایش مبادلات اقتصادی با این کشورها تلاش کرد تا بتوان از این فرصتها بهره برد. اتکای اقتصاد ایران به نفت کاهش یافته است، اما با توجه به بازار غیر پایدار نفت هر اندازه که این وابستگی کمتر شود، از نظر امنیت اقتصادی به سود کشور است. باید اقتصاد را از تلاطمهای احتمالی در این بازار مصون نگه داشت. کشور باید بسیار زودتر از زمانی که احتمالا نفت ارزش کنونی خود را نخواهد داشت وابستگیاش را به آن قطع کند. نفت باید تولید شود اما وابستگی بودجه به آن باید قطع شود. منابع حاصل از فروش نفت را میتوان برای سرمایهگذاری بازگشتپذیر در جهت توسعه کشور به کار برد. استفاده از این منابع برای رشد سایر بخشها هدف تنوعبخشی به اقتصاد را نیز تأمین میکند. بهاینترتیب بخشی از منابع انرژی زیر زمین به منابع مالی ملی تبدیل میشوند. این منابع ذخایری برای آینده هستند. این روش بسیار کم خطرتری برای نگهداری سرمایه مربوط به نسلها برای آیندگان است. انتقال ارزش معادل امروز کالا به نسل آینده بسیار بهتر از انتقال کالای از رونق افتاده به نسل بعدی است.
در خاورمیانه و افریقا اما، بخش بزرگی از داراییهای حاصل از نفت به پای دیکتاتوری، فساد و جنگ ریخته شد. ولی در این تباهی بزرگ، مسئولیت را نباید به گردن نفت انداخت و آنرا ذاتا مادهای شرور به شمار آورد. آنچه «نفرین نفت» لقب گرفته، در واقع استفاده شوم و جنایتکارانه شماری از رهبران سیاسی «جهان سوم» از این ماده به دلیل حرص و بلاهت آنها است.
در ایران نیز کشمکش بر سر «نعمت بودن» یا «نقمت بودن» نفت کم نیست. صد و نه سال پیش، پنجم خرداد ماه ۱۲۸۷، با غرش بر آمده از فوران نفت در چاه شماره یک مسجد سلیمان، این ماده به زندگی ایرانیان راه یافت و برای یک دوره بسیار طولانی، که همچنان ادامه دارد، با زندگی و سرنوشت آن¬ها گره خورد.
بیماری هلندی
اقتصاد دانان در توصیف وضعیت این کشورها از اصطلاح «بیماری هلندی» استفاده می¬کنند. این بیماری مرموز، همان¬گونه که از نامش برمی¬آید، نخستین بار در هلند شناخته شد که اقتصادش، در پی برخورداری از درآمدهای انبوه ناشی از تولید و صدور گاز، به نابسامانی گرفتار آمد. البته هلند به عنوان یک کشور پیشرفته برخوردار از دموکراسی، خیلی سریع بر این نابسامانی غلبه کرد، ولی تجربه آن زیر عنوان «بیماری هلندی» به اقتصاد سیاسی توسعه راه یافت و حتی به گونهای شاید نابجا برای اقتصادهای نفتی جهان سومی به کار گرفته شد. این بیماری ناظر بر ناهنجاری هاییست که بر اثر تزریق انبوه در آمدهای حاصل از منابع طبیعی(به ویژه نفت و گاز) در شریانهای کشور، نه تنها اقتصاد، بلکه عرصههای اجتماعی و سیاسی را هم دربرمی¬گیرد. نشانههای این ناهنجاری را (در سطحی بسیار وخیم که هیچ ربطی به اقتصاد هلند ندارد) در شماری از کشورهای مهم صادر کننده نفت، از ایران و الجزایر گرفته تا نیجریه و ونزوئلا، به روشنی می¬توان دید.
در زمینه اقتصادی، کشور گرفتار «بیماری هلندی» نفت را به منبع اصلی تامین در آمدهای دولت بدل می¬کند و مالیات را به حاشیه می¬راند. چنین کشوری به دلیل معتاد شدن به تزریق در آمد نفتی، از توسعه واقعی باز می¬ماند و صنعت و کشاورزی خود را، که باید به منابع اصلی ثروت بدل شوند، قربانی می-کند.
در عرصه سیاسی نیز دولتهای متکی بر رانت نفتی با در اختیار داشتن در آمد انبوه ناشی از نفت و عدم نیاز به دریافتیهای مالیاتی، از مسئولیت پذیری و پاسخگویی و قبول نظارت مردمی می¬گریزند، از راه مشتری مداری و پخش یارانه قدرت خود را تحکیم می¬کنند، و راه را بر مردم¬سالاری می-بندند. در طیف پیامدهای اجتماعی بیماری ناشی از رانت نفتی البته باید بر گسترش فساد و شدت گرفته نابرابریها نیز تاکید کرد.
امروز اقتصاددانها از چگونگی مدیریت بهینه منابع نفت و گاز با خبرند. یک کشور بر خوردار از این منابع، اگر به ساختارهای سیاسی و اقتصادی مدرن و کار آمد مجهز شود، می تواند نفت را به «موهبت» بدل کند و زمینه ایجاد یک «اقتصاد فرانفتی» را فراهم بیاورد.
اقتصاد «فرانفتی» به معنای «اقتصاد بدون نفت»، آن¬گونه که در ادبیات اقتصادی ایران به کار می¬رود، نیست. نفت و گاز سرمایههای گرانقدری هستند که می¬توانند و باید در خدمت توسعه ایران به کار گرفته شوند. دلیلی ندارد که ایرانیان برای سامان دادن به اقتصاد خود از نفت صرف¬نظر کنند. چنین کاری نه مفید است و نه ممکن. در عوض ایران باید روزی به «اقتصاد فرانفتی» دست یابد، به این معنا که از مرز یک اقتصاد متکی بر نفت بگذرد و علاوه بر یک صنعت نفت پویا و شکوفا، و حتی در پیوند با آن، اقتصاد متنوعی را بر پایه صنعت و کشاورزی و خدمات پایه ریزی کند. ایران برای دستیابی به این هدف فرصتهای بسیار گران¬بهایی را از دست داده و اقتصادش همچنان «نفت محور» است.
صنعت گاز؛ ارابه ای دیگر در مسیر توسعه
آخرین مطالعات و دستاوردهای حاصله در مراجع داخلی و خارجی معتبر، نشانگر آن است که داشتن منابع عظیم گازی ایران میتواند از مهمترین محورهای سیاست کلی اقتصاد حاکم باشد، که بهدرستی میتواند نسخه¬ی خوبی برای اقتصاد کشور در عبور از بحرانهای موجود و پیشرو و نیز توسعه و تأثیرگذاری بلندمدت آن باشد. در این صورت ذخایر گازی که دارای چنین نقش راهبردیست، قطعا قادر خواهد بود از ارکان اصلی و اساسی اقتصاد درونزای کشور قرار بگیرد. به گزارش بریتیش پترولیوم (BP) جایگاه گاز ایران رتبه نخست جهان است، اما در رتبهبندی صادرکنندگان جهان متأسفانه مقام بیست و پنجم از آن ایران است و این موضوع بیشتر به دلیل مشکلات جنگ، تحریمها و عدم دسترسی ایران به تجهیزات روز دنیاست. اگرچه این موضوع نمیتواند کاملا توجیه باشد ولی در فعالیتهای صنعتی، تولیدی و بهطورکلی اقتصادی کشور، انرژی و ارتباط آن با سایر فعالیتهای میباید بهخوبی مدیریتشده و نقش تعیینکننده مخازن راهبردی گاز در آینده اقتصاد کشور را بهخوبی نشان دهد. این موضوع و تاثیر حوزه انرژی با محوریت گاز بهدرستی نشانگر آن است که بخشهای زیادی از اقتصاد کشورها چه مستقیم یا غیرمستقیم متأثر از نفت و گاز بوده و خواهد بود. استفاده بهینه از مخازن موجود گاز بهعنوان جایگزین قطعی نفت با بهرهگیری از روشهای نوین مدیریت استراتژیک میتواند علی¬رغم تحریمهای مستقیم و غیرمستقیم بهعنوان یکی از راهکارهای اقتصاد مقاومتی در حوزه انرژی تلقی شده و در صورت کاهش خرید نفت و گاز بهصورت خام میتوان از آن بهعنوان موتور محرکه تولید استفاده نمود.
امروز اقتصاد ایران در ساختار اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که در شرایط مختلف توانایی و پایداری لازم را دارد قادر خواهد بود با حذف کمبودها، جریان توسعه و پیشرفت را میسر ساخته و در جاده رشد و توسعه همهجانبه ضمن بهرهگیری از توانمندیهای موجود از ثبات لازم برخوردار و عملی شود. در این تحلیل میتوان گفت که در قرن بیست و یکم، انرژی و بهطور مشخص نفت و گاز طبیعی از مهمترین مؤلفههای تأثیر گذار در تولید ثروت و قدرت در جهان کنونی محسوب میشود. اقتصاد کنونی جهان علی¬رغم رقابتهای بیوقفه و استفاده از مزیتهای نسبی همچنان به انرژی نفت و گاز و تأمین امنیت آن وابسته است. همانگونه که اشاره رفت انرژی نقطه حرکت و سنگ بنای توسعه اقتصاد جهانیست و در دنیای امروز باید گفت که انرژی خود از ارکان قدرت محسوب میشود. کشورهای دارنده منابع گاز طبیعی میتوانند با طراحی و دنبال نمودن اهداف استراتژیک خود انرژی تولید را فراهم آوری نموده و با توجه به تحولات و رقابت شدید کشورهای جهان بهویژه کشورهایی که در ردیف صنعتی شدن قرار دارند به تحول اساسی و رشد همهجانبه دست یابند. برپایه¬ی آخرین مطالعات انجامشده از سوی آژانس بینالمللی انرژی (IEA) با توجه به تحولات اقتصاد جهانی، رقابت شدید کشورهای تازه صنعتی شده آسیا با سایر قدرتهای جهانی و نیاز روزافزون آنها به انرژی (نفت و گاز) تا سال ۲۰۵۰ به نقش و اثرگذاری آن افزوده خواهد شد. در میان منابع هیدروکربوری اهمیت و اثرگذاری گاز کاملا به جریان سیستمی و استراتژیکی در سیاستهای انرژی مبدل گشته و کشورهایی که برخوردار از ذخایر انرژی (نفت و گاز) هستند، قطعا اهمیتی استراتژیک را در سیاست بینالملل حفظ و هدایت خواهند کرد. تدبیر استفاده از فرصتها میتواند منطبق باسیاستهای اقتصادی کشور موردتوجه قرارگرفته و فرصتهای جدیدی را خلق و هدایت نماید.
همزمان با اعمال تحریمهای غیرمعقول و نامناسب جهانی علیه اقتصاد ملی کشور، باید اذعان داشت که کشورهای دارنده منابع انرژی و بهویژه گاز طبیعی میتوانند تحقق روشهای متداول مدیریتی با پایه انرژی شرایطی را حاصل آورند که منابع اقتصادی افراد حقیقی و یا حقوقی را حفظ و حراست نموده و ظرفیتهای جدیدی را در مقبولیت ملی و بینالمللی خود پایدار سازند. البته این روند برای حفظ و توسعه ظرفیتهای تولید گاز بهویژه در میادین مشترک باید با فوریت و اتحاد ملی برنامه ریزان و تصمیمگیرندگان انجام شود.
در طی 2هفته فعالیتهای اجرایی، عملیاتی و مهندسی اکتشاف و تولید در منابع گازی کشور موقعیتی فراهمشده است که قیمت تمامشده هر مترمکعب گاز را با ارزشافزوده بالاتری کنترل نموده و در نهایت تثبیت اقتصاد را فراهمسازی نماید. قابلیتهای علمی، فنی، مهندسی و اجرایی در کشورمان موقعیتی را حاصل آورده که از طریق تکمیل زنجیره ارزش صنعت گاز، بالا بردن فرآوردهای گازی و پتروشیمی، مقابله با ضربهپذیری درآمد حاصل از صادرات گاز البته از طریق انتخاب مشتریان راهبردی، تنوع در فروش افزایش صادرات گاز اشارهشده است که مدیریت آنها با توجه به نقش کلیدی این کالای راهبردی در کلیه صنایع، بدون وجود ذخایر مطمئن نفت و گاز که بتواند در موقع لزوم نقش کنترلی و تنظیمی داشته باشد دور از دسترس به نظر میرسد.
ناگفته نماند که منابع عظیم گاز ایران میتواند در تحقق اقتصاد ملی و یا اصلاح اقتصادی کشور نقشآفرینی نماید. ایران میتواند در چارچوب اهداف استراتژی خود نقش مؤثری را در مدیریت انرژی منطقه ایفا نموده و از تمام زوایا به اهمیت راهبردی انرژی گاز و جریان ژئوپلیتیک انرژی (گاز) بپردازد. در این رابطه میتوان گفت تأثیرگذاری ژئوپلیتیک انرژی (گازی) بر تحقق و تداوم و تأمین امنیت و منابع مالی، انسانی، سیاسی، فرهنگی و تولیدی کاملا محسوس بوده و میتوان با تعبیه روشهای کاربردی، ضریب اطمینان لازم را در شرایط غیرمعمول (همچون تحریم) فراهم آورد.
اما در تداوم بحث ضرورت دارد جایگاه انرژی گاز در آینده ایران و جهان را مورد مطالعه قرار داده و سهم انواع حاملهای انرژی اولیه در تأمین تقاضای انرژی جهان را در حال حاضر و نیز دو دهه بعدی به دست آورد.
همانطوری که میدانیم، در قرن بیست و یکم انرژی نفت گاز بهعنوان یک کالای اقتصادی سیاسی نقش مهمی در تحولات جهان ایفا کرده و نقش گاز در آینده انرژی جهان تا زمانی که انرژی مطمئن دیگری یافت نشود اثرات دامنهدار و مؤثری بر اقتصاد جهان و ایران بهعنوان دارنده بزرگترین میدان گازی جهان یعنی میدان گازی پارس جنوبی خواهد داشت.
دانیال برگلین(Daniel Berglin) محقق انگلیسی میگوید وقتیکه به آینده قرن بیست و یکم نگاه میکنیم هر مترمکعب گاز بهاندازه پیشرفت در علوم کامپیوتری باعث تسلط و برتری خواهد بود و انرژی گاز بهعنوان جایگزین در دسترس نفت همچنان مولد ثروتهای بزرگ برای افراد، شرکتها و کشورهای دارنده است.
بدینجهت سیاستگذاری انرژی پایه کشورهای دارنده منابع انرژی (نفت و گاز) بهواقع بخش عمدهای از سیاستگذاری این کشورها را تشکیل میدهد و برنامهریزیها متأثر از سیاستهای نفت و گاز خواهد بود. کشور ایران یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان ازنظر منابع عظیم نفت و گاز است. مجموع ذخایر قابل استحصال نفت خام و میعانات گازی ایران در پایان سال ۱۳۹۷ با احتساب منابع جدید بیش از ۱۵۶ میلیارد بشکه است.
تقاضای انرژی در سال ۲۰۴۰
در آغاز هزاره¬ی سوم، ۲عامل منابع و ارتباطات نقش اصلی را در شکلگیری مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بازی میکنند که هلال انرژی خلیجفارس-دریای خزر یکی از مهمترین واقعیتهای ژئوپلیتیک دوران ماست. روند کنونی تحولات نظام بینالمللی بیانگر این است که کشورهای نقش قدرت برتر جهانی در سده بیست و یکم بازی میکنند که بتوانند بر منابع و خطوط انتقال انرژی جهان (نفت و گاز) تسلط داشته باشند. موقعیت ایران بهویژه در بخش گاز اهمیت بیشتری از نفت دارد، زیرا از یکسو گاز در استراتژی و امنیت انرژی مصرفکنندگان آسیایی جایگاه ویژهای دارد و از سوی دیگر ایران اولین منابع گاز جهان را دارد و از موقعیت برتر جغرافیایی در منطقه غرب آسیا برخوردار است. در خاورمیانه، ایران از اهمیت ویژهای به لحاظ نفت و گاز برخوردار است و قدرتهای جهانی ویترین انرژی ایران را زیر نظر دارند و در آرزوی دستیابی به درون آن همیشه در انتظار فرصتهایی هستند تا در راستای اهداف استراتژیک خود وارد آن شوند. اما متأسفانه علی¬رغم داشتن رتبه نخست در ذخایر گازی در بین کشورهای صادرکننده، حائز رتبه بیست و پنجم شده است که عدم تعامل با منطقه و جهان را میتوان مهمترین علت آن دانست. در کلام آخر و با نگاهی به میزان ذخایر گاز ۶ کشور برتر و درصد آنها بهکل جهان میتوان گفت که برگزاری و هدایت موضوعی این مهم در نمایشگاه بینالمللی گاز فرصتی طلایی برای تعامل سازنده با دستاندرکاران این سرمایه بزرگ ملی و جهانی است.
لازم به یادآوری است که تحولات جاری درعرصه دیپلماسی انرژی جهان بیانگر آن است که در سالهایی نه چندان دور، کشورهایی قدرت برتر اقتصادی خواهند بود که بر منابع انرژی جهان، بهویژه نفت و گاز تسلط داشته باشند. عامل مهمی که خلیجفارس را بهعنوان بزرگترین مخزن انرژی جهان در کانون توجه جهانی قرار داده است.