توضیح اینکه ترامپ در جریان گفتگوی 10 روز پیش خود با اردوغان به یکباره به این تصمیم رسیده و این در حالی بوده که بر اساس گزارش برخی رسانههای آمریکایی او برای گفتگوی تلفنی با همتای ترکیهای خود، لیستی از پیشنهادهای متعدد از جانب مشاوران امنیتی و سیاسی خود روی برگه در دست داشته اما ظاهرا مسیر گفتگوی او و اردوغان به سمت مورد نظر اردوغان رفته و ترامپ "بهیکباره" در فرازی از گفتگو، تصمیم خود را به اطلاع اردوغان رسانده و جمله طلایی" سوریه برای شما" را به زبان آورده و آن گونه که خبرگزاری آسوشیتدپرس از پشتپرده این گفتگو منتشر کرده، این چرخش لحن و موضع به قدری ناگهانی بوده که حتی اردوغان را به صرافت این انداخته که به همتای آمریکایی خود بگوید: عجولانه تصمیم نگیرد.
همین تصمیم و استعفای دو مقام ارشد آمریکایی پس از این اتفاق ( "جیمز ماتیس" وزیر دفاع و "مک گورک" نماینده آمریکا در ائتلاف جهانی مبارزه با داعش) نشان میدهد این تصمیم نیز همانند دهها تصمیم ریز و درشت و خرد و کلان دیگر در 2 سال گذشته از تصمیمهای ناگهانی و بدون مشورت ترامپ اما در چارچوب شعارهای انتخاباتی او بوده است.
ترامپ در 24 ماه گذشته هرچه کرده و نکرده در چارچوب شعارهای انتخاباتیاش بوده است. او اصرار عجیبی دارد تا به طبقه حامیان خود حالی کند که رییس دولت و اساسا سیاستمداری متفاوت با همه روسای دولتهای آمریکا در تاریخ نه چندان طولانی این کشور است و این وجه تمایز "صادق بودن با مردم و عمل به وعدههای انتخاباتی و پایبندی به میثاقی است که او در طول دوران کارزار انتخاباتی رایدهندگان خود را با آن شعارها دور خود جمع کرده است."
بسیاری از ناظران و تحلیلگران طی روزهای گذشته و پس از اعلام تصمیم خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و بخشی از نیروهای آمریکا از افغانستان به تحلیل این رویداد پرداختهاند و دلایل متعددی را با تکیه بر شواهد متعدد در تحلیل این رویداد برشمردهاند.
به طور کلی تحلیلها در این باره به دو دسته تقسیم میشود:
1- فرار بی برنامه آمریکا از منطقه: گروه زیادی از ناظران حتی بخش عمدهای از تحلیلگران و مقامات و سناتورها و سیاستمداران آمریکایی ضمن تقبیح اقدام ترامپ در صدور دستور خروج فوری نیروهای آمریکایی از سوریه، این اقدام را به ضرر امنیت ملی آمریکا دانسته و یک پیروزی و دستاورد برای روسیه، ایران و بشار اسد دانستهاند.
سناتور ارشد جمهوریخواهی همچون "لیندسی گراهام" که خود حامی ترامپ است در این جرگه محسوب میشود. او بارها ضمن انتقاد از این تصمیم ترامپ گفته است این کار آمریکا به معنای یک پیروزی بزرگ برای ایران و روسیه در منطقه است.
سناتور دموکرات آمریکایی "کریس کونز" نیز در این باره گفته است: این کار ترامپ یک هدیه کریسمس به رهبران ایران و روسیه است."سناتورهای ارشد جمهوریخواه و دموکرات دیگر نیز اظهاراتی مشابه در انتقاد از این تصمیم ناگهانی ترامپ بر زبان آوردهاند.
به طور کلی در چارچوب این نگاه، خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه یک اقدام و تصمیم عجولانه و بدون چارچوب استراتژیک مشخص تصویر میشود که برنده آن کشورهای رقیب یا متخاصم با آمریکا همچون روسیه و ایران و گروههای حامی این دولت ها در منطقه است و این اقدام منجر به تضعیف جایگاه متحدان سنتی آمریکا در منطقه خواهد شد.
2- طرحی پشت پرده: اما در دسته دیگر از تحلیلها، این تصمیم فوری ترامپ از نگاه و در چارچوب استراتژیک تحلیل و تعبیر میشود. البته وزن این تحلیلها به اندازه وزن تحلیلهای در چارچوب دسته اول نیست، اما کم نیستند ناظران و تحلیلگرانی که معتقدند پشت این تصمیم علتهایی خوابیده است که چندان بوی خوبی از آنها به مشام نمیرسد.
شاه بیت این تحلیل به آنجایی ختم میشود که این تصمیم ترامپ را مقدمه یک نزاع احتمالی در خاورمیانه به ویژه بین ایران و ایالات متحده آمریکا میبینند.
برخی ناظران معتقدند ماه عسل ایران و اروپا بر سر برجام در حال پایان است و با ناامید شدن مقامات تهران از اتحادیه اروپا بر سر برجام، مقامات تهران مجبورند طی هفتهها و ماههای آتی تصمیم سخت احتمالی خود یعنی "خروج از برجام" را عملی کنند و دونالد ترامپ با وقوف به این مساله در حال چیدن صفحه شطرنج نزاع آتی خود با ایران در منطقه است و در این راستا در صدد بازچینی نیروهای آمریکایی در اطراف ایران به گونهای است که کمترین آسیبپذیری و بیشترین امکان "آفندی و پدافندی" علیه ایران در صورت یک رویارویی احتمالی نظامی را به آمریکا بدهد.
خروج آمریکا از سوریه و افغانستان؛ زمینهسازی برای جنگ آمریکای ترامپ و ایران!؟
به همین منظور و در راستای این تحلیل، دولت ترامپ با تصمیم به جابجایی نیروهای نظامی آمریکا از اطراف ایران میخواهد "گوشتهای آمریکایی را از دَمِ توپ ایران" دور کند و امکان استقرار مجدد آنها را در مناطقی که قادر باشند با تهدید های ناشی از ایران بیشتر و بهتر مقابله کنند، فراهم کتد.
این ناظران ورود دوباره یک ناوهواپیمابَر آمریکایی به منطقه همزمان با رزمایش کم سابقه تهاجمی – دفاعی سپاه پاسداران در خلیج فارس را از نیز از شواهد و دلایل آماده شدن دو طرف برای یک رویارویی احتمالی نظامی میبینند.
این ناظران البته هیچ اشاره نمیکنند که ایران و ایالات متحده آمریکا نزدیک به 4 دهه گذشته همواره آماده رویارویی نظامی بوده و حتی گاه به صورت محدود در خلیج فارس "پنجه در پنجه" شدهاند. (جنگ نفتکشها در دهه 1980 و در دوران رونالد ریگان ) از سوی دیگر نه حضور ناوهواپیمابَر آمریکا در منطقه خلیج فارس اقدامی عجیب و غریب است – اساسا غیبت 7-8 ماهه اخیر ناوهای هواپیمابر آمریکا در خلیج فارس بسیار عجیب بوده است تا اینکه یک یا چند ناو هواپیمابر آمریکا در این منطقه باشد - و نیز رزمایشهای سپاه پاسداران و یا ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس نیز بر اساس جدول زمانی مشخص و با نظرداشت تهدیدهای متنوع نظامی و امنیتی در حال تغییر علیه ایران همواره امری رایج و متداول بوده است و مبنا قرار دادن این مسایل به عنوان شواهدی برای رویارویی احتمالی ایران و آمریکا چندان مطابق با واقعیت نیست مضاف بر آن ایران و آمریکا دستکم در 4 دهه گذشته همواره نحوه حضور نظامی خود در خلیج فارس را بر اساس احتمال یک رویارویی تنظیم کردهاند، رویارویی مستقیمی که شاید هیچ گاه اتفاق نیفتد اما در مسایل امنیتی – دفاعی همواره احتمالها – ولو اندک- در نظر گرفته شده و متناسب با آن برنامهریزی میشود.
حال سوال اصلی اینجاست که چرا ترامپ چنین تصمیمی را درباره خروج از سوریه و افغانستان گرفته است؟
به گمان نگارنده این سطور، نه جنگ سرد بین ایران و آمریکا امری جدید است و نه اینکه شخصیت ترامپ به عنوان رییس دولتی متفاوت در تاریخ سیاسی آمریکا برای رسانهها و محافل سیاسی و تحلیلگران ناشناخته مانده است، بنابراین حمل کردن تحلیلهای استراتژیک بر تصمیم اخیر ترامپ کمی زیادهروی است.
ترامپ در 24 ماه گذشته "واو به واو" در حال عملی کردن – دستکم ظاهری- شعارهای انتخاباتی خود است. یکی از این شعارها مساله خارج کردن آمریکا از هر منطقه و هر حوزه هزینهزا برای این کشور بوده است.
او یک خط کش – شاید بهتر است گفته شود "چرتکه" – به دست دارد که هر امر داخلی و بینالمللی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و.. را با آن اندازه میزند و آن: اقتصاد ملی آمریکاست.
شعار "اولویت آمریکا" و احیای دوباره " رویای زندگی آمریکایی" برای شهروندان این کشور درست یا غلط وجههمت او در دوسال گذشته بوده است و در این راستا ترامپ تلاش دارد هر گونه هزینه بینالمللی را از زاویه دید صرفه برای اقتصاد ملی آمریکا ببیند و متناسب با آن تصمیم بگیرد.
از همین روست که بسیاری از تحلیلگران معتقدند اساسا ترامپ در 24 ماه گذشته فاقد یک استراتژی منسجم و مشخص در زمینه مسایل مربوط به سیاست خارجی آمریکا بوده است. او از هر گونه هزینه اضافی بر آمریکا در مسایل مرتبط با سیاست خارجی و بینالملل، گریزان است و در نقطه مقابل تلاش میکند سیاست خارجی و بینالمللی آمریکا را بر اولویت دستاوردهای اقتصاد ملی سامان دهد.
او برای مثال به رغم حادثه قتل "جمال خاشقجی" در کنسولگری سعودی در شهر استانبول ترکیه، بارها و بارها تاکید کرد که قراردادهای چند ده میلیارد دلاری دولت خود با دولت سعودی را قربانی تنبیه حاکمان سعودی نخواهد کرد.
او از بسیاری از پیمانهای جهانی و قراردادهای منطقهای و سازمانهای بینالمللی خارج شده است و ابایی از این ندارد که دولت ایالات متحده آمریکا نخستین عضو دایم در تاریخ شورای امنیت باشد که دیگر کشورها را به خاطر عمل به یک قطعنامه تصویبی این شورا (قطعنامه 2231 در تایید برجام) تنبیه میکند.
بنابراین عدم انسجام در سیاست خارجی و حتی گاه وجود تناقض در بخشهایی از آن در دوران آمریکای ترامپ چندان عجیب و غیرمعمول نیست و بر همین اساس پوشاندن لباس "استراتژی " روی بسیاری از تصمیمهای شخصی و "دمدمی مزاجانه " ترامپ، چندان پایه قوی ندارد و به قول مولانا" پای این چنین استدلالهایی سُست و چوبین و گاه گمراه کننده خواهد بود.
از یاد نباید برد که پس از تصمیم فوری اخیر ترامپ درباره سوریه و افغانستان دو تن از ارشدترین مقامات دولت آمریکا از جمله وزیر دفاع استعفا کردند و بسیاری از ارشدترین سیاستمداران آمریکا حتی کسانی که حامی ترامپ محسوب میشوند از تصمیم او انتقاد کردهاند و این شواهد خود گویای بالا بودن عامل "شخصیتی" در تصمیم اخیر ترامپ در مقایسه با دیگر عوامل سیستمی است.
تازمانی که ترامپ در کاخ سفید حضور دارد احتمال اتخاذ هر تصمیمی از دولت آمریکا میرود- که رویارویی نظامی احتمالی بین ایالات متحده آمریکا و ایران نیز از جمله این احتمالات است که با سیاستهای خصمانه اخیر آمریکای ترامپ علیه ایران احتمال آن بیش از گذشته شده است - اما باید توجه داشت در تحلیل تصمیمات آمریکای ترامپ باید به "فاکتور" شخصیتی و منافع شخصی ترامپ بیش از دیگر عوامل، اهمیت و اولویت داد.