ساختارهای بنیادی اقتصاد ایران درطی دهه های اخیر کم و بیش دست نخورده باقی مانده است. به خصوص با تغییراتی که در اقتصاد جهانی پیش آمده بود..این کشور نتوانست اقتصاد خود را با دیگر کشورهای جهان هماهنگ کند.
در شرایطی که حضور در بازار جهانی و روابط بین المللی لازمه رشد و توسعه محسوب می شود، متاسفانه ایران مسیر خلاف این جهت را انتخاب کرده است. از طرفی بسیاری از کشورها بعد از تجربه هایی که از دو جنگ جهانی داشتند به این نتیجه رسیدند که نمی توان با جنگ به دنبال دستیابی به کشوری قدرتمند بود واین تغییردیدگاه باعث شد طی چندین سال و گذر از بحران هایی که با آن مواجه بودند به یکی از قدرت های صنعتی تبدیل شوند.
در این ارتباط بسیاری ازموسسات مالی و صنعتی جهان به این فکر افتادند که برای رقایت در بازار جهانی و افزایش تولید و کاهش هزینه ها بهتراست بخشی از تولید محصولات خود را درنقاطی که نیروی کار ارزان تر دارد، سرمایه گذاری کنند. این تصمیم باعث شد تا صنایع مونتاژ به همراه تکنولوژی های پیش رفته وارد کشورهایی شود که نتوانستند به توسعه و صنعتی شدن دست پیدا کنند.
این تحول چهره جهان را دگرگون کرد و با فروباشی اردوگاه سوسیالیستی این روند سرعت بیشتر نیز پیدا کرد. از طرفی با پخش تولید در سراسر جهان این امکان برای کشورهایی نیزدر آسیا وا فریقا ایجاد شد تا به سرعت رشد کنند وهم اکنون «چین»به عنوان قدرت دوم و«برزیل» به قدرت هفتم جهان تبدل شده اند.
مسلما برای اثبات درستی یا نادرستی سیاستهای اقتصادی، هر کشوری تنها ملاک قضاوت نتایجی است که از اجرای آنها طی یک دوره زمانی کم و بیش طولانی به دست می آید.این واقعیت را در نظر بگیریم، پس ازجنگ جهانی دوم، مردم اروپای غربی با تکیه بر «اقتصاد آزاد» از رفاه بیشتری نسبت به «اردوگاه سوسیالیسم» در دیگر کشورها برخوردارشدند.به عنوان مثال می توان به تفاوت وضعیت اقتصادی و شرایط زندگی مردم برلین غربی و شرقی و دو بخش سرزمین کره شمالی و جنوبی اشاره کرد.
افزون براین کشورچین هم توانست با کنار گذاشتن تفکر مائوییسم و با جذب سرمایه های خارجی و ایجاد هزاران کارخانه تولیدی و صنعتی نه تنها میلیون ها انسان را از فقر بیرون آورد، بلکه با صادرات انواع کالا به بازارجهانی به عنوان یکی از قدرت های اقتصادی شناخته شود. اما کشورهایی نیز بودند که با دارا بودن منابع طبیعی نتوانستند توسعه پیدا کنند؛ مانند ونزوئلا و الجزایرکه به رغم منابع نفت و گاز که داشتند کشورشان را به مرز ورشکستگی کشاندند.
ایران هم زمانی در زمینه نفت و گاز می توانست در بازارهای جهان تاثیر مستقیم بگذارد و حتی در بخش های اقتصادی دارای کارخانه ها و واحدهای تولیدی بسیاری بود که اکثر آنها سود آور نیز بودند .که بعد از پیروزی انقلاب و به عنوان«حفظ وتوسعه صنایع ایران» مصادره و در تملک دولت قرار گرفتند.متاسفانه اغلب این کارخانه ها که شماری از آنها در خاورمیانه نمونه بودند.به علت مشکلاتی در روند تولید و نبود مدیران کارآمد دیگر نتوانستند به سطح بهروری پیش ازمصادره شدن برگردند.
اگر از این کارخانه ها و واحدهای تولیدی حمایت می شد و شرایطی برای سرمایه گذاری در آنها مهیا می شد. ایران می توانست یکی از کشورهای صنعتی به شمار برود، ولی اکنون بجای صنعت گران و کارآفرینی ها کسانی هستند که کارشان واردات انواع کالا و یا دلالی و واسطه گری شده است. از سوی دیگر بسیاری از کارخانه ها و مراکز تولید و صنعتی در کشور به دلیل کاهش نقدینگی و بدهی به سیستم بانکی، افزایش رکود، تبعات اجرای نادرست قانون مالیات برارزش افزوده تعطیل و یا در مرز ورشستگی قرارگرفتند.مانند تعطیلی کارخانه لوازم خانگی ارج، آزمایش،شرکت داروگر که در حدود۹۰ سال قدمت داشت، کارخانه قند ورامین،روغن نباتی،پارس الکتریک،چیت سازی ری،زاگرس خودرو،فولاد سهند، شرکت تولید تجهیزات سنگین هپکو و تعطیلی بیش از ۱۷ کارخانه کاشی و سرامیک.
همچنین بیش از ۶۰ درصد واحدهای تولیدی درسراسر کشورطی سال های گذشته تعطیل و یا نیمه تعطیل شده اند. بی تردید وضعیت کارخانه ها، واحدهای تولیدی با وجود رکود دراقتصاد بسیار نابسامان شده است. آن هم در شرایطی که بر اقتصاد مقاومتی و توجه به اهمیت تولید داخلی تاکید می شود. در حال حاضر محصولاتی هستند که مصرف داخلی آنها زیاد است، ولی قادر به تولیدشان نیستیم؛ به عنوان مثال، کارخانه های لبنیاتی ایران هیچ کدام امکان تولید کره را ندارند و در واقع تنها نیم درصد از کره مورد نیاز کشور از داخل تهیه می شود و مابقی محصولات خارجی هستند که به صورت کره خام به کشور وارد شده و بعد از بسته بندی در کارخانه های داخلی وارد بازارمی شود.
همچنین ایران بزرگترین مصرف کنند چادرمشکی د ردنیاست ونیاز کشور ۴۰ میلیون متر در سال است، ولی توان تولید این مقدار را ندارد.آدامس یکی از محصولات پرمصرف می باشد که در داخل تولید نمی شود و آدامس هایی که با برند ایرانی به فروش می رسد، اغلب محصولات وارداتی هستند. از طرفی سالانه در حدود ۸۰ میلیون دلار چوب بستنی از کشورآلمان وارد می شود و به جز این موارد کالاهای دیگری هم وارد ایران می شود مانند میخ،سوزن،بندشلوار، دکمه پیراهن،نخ دندان،بیل،کلنگ،فرغون و بسیاری از کالاهایی که امکان ساخت و تولید آنها در کشور سخت و دشوار نیست.
علاوه براین از حدود ۱۰ سال گذشته تاکنون هزاران خوروی خارجی وارد ایران شده است که برای خرید این خودروها بالای یک میلیارد تومان باید هزینه شود که مسلما هرکسی قدرت خرید آن را ندارند. از سوی دیگر واردات هر کالایی با خرج «ارز» از کشورهمراه خواهد بود و آن هم در شرایطی که کشور نیازمند صرف جویی ارزی است. همچنین بسیاری از مشکلات اقتصاد ایران ارتباطی با تحریم ها ندارد؛ بلکه به سوی مدیریت و سیاست هایی مربوط می شود که تاکنون گرفته شده است. اگرمسوولین روش و سیاست خود را تغییر ندهند و بدنبال «اقتصاد آزاد» و رفاه بیشترمردم نباشند، ادامه مسیر فعلی جزناکارآمدی و شکست چیزی دیگری نخواهد داشت./