یکشنبه / ۲۹ مهر ۱۴۰۳ / ۱۰:۴۸
کد خبر: 25380
گزارشگر: 464
۹۴
۰
۰
۱۰
پوریا زرشناس، دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر

امپریالیسم رسانه ای

امپریالیسم رسانه ای
امپریالیسم دیگر از روش های قدیمی مانند اشغال یک سرزمین با تفنگ و شمشیر استفاده نمی‌کند؛ بلکه ابتدا با رسانه های مختلف از قبیل ماهواره‌ها، خبرگزاری‌ها، شبکه‌های مجازی و امثالهم، اذهان و ناخوداگاه سوژه‌های کشور هدف را مورد استثمار قرار داده و کاری می کند که مانند برده‌های روم از ارباب خود دفاع نمایند. شیوه جدید استعمار، دیگر «سرزمین هدف» را ویران نمیکند؛ بلکه بلایی سر مردم آن سرزمین می آورد که خود، به دست خویشتن خانه هایشان را ویران کنند!

آسیانیوز ایران، استعمار جدید با چماق پس سر کسی نمی کوبد، بلکه کاری می کند که طرف مقابل، خود دو دستی با تمام قدرت بر سر و روی خویش بکوبد. استعمار جدید مستقیما به کسی گوسفند نمی‌گوید اما کاری می‌کند که طرف آرزوی گوسفند بودن در سوئیس را داشته باشد. استعمار جدید تا جایی که بتواند با سلاح و سرباز سرزمینی را اشغال نمی‌کند بلکه کاری می‌کند که خود به جان یکدیگر افتاده و همدیگر را نیست و نابود کنند.
وندرس در فیلم «سلاطین جاده ها»  از زبان یکی از شخصیت ها می گوید:
"آمریکاییها، ضمیر ناخودآگاهِ ما را مستعمره خود کرده اند"
حال درست است که امروز هیچ مستشار آمریکایی و اروپایی در خیابان ها و شهرهای ایران حضور ندارند، اما اذهان بسیاری از این مردم به گونه ای به اشغال غرب درآمده و به گونه ای در راستای منافع بیگانه و دشمنی با منافع وطن خویش قدم برمی دارند که شاید تاریخ هیچ کشوری به خود ندیده است. این استعمار رسانه ای به گونه ایست که فرد ایرانی تحت استعمار رسانهای، از اوکراینی ها بیشتر خود را دشمن روسیه می داند، بیشتر از اسرائیلی‌ها از فلسطین متنفر بوده و در توجیه جنایت اسرائیل تلاش بیشتری از اسرائیلی‌ها دارد و تعصبش روی فرهنگ و سبک زندگی و زبان و پرچم آمریکاییها و اروپاییها بیشتر از خود مردم آن کشورهاست و هیچ عیب و نقصی از آن جوامع را نمیپذیرد.
غربی‌ها و به ویژه انگلیسی‌ها در دنیا به خساست معروفند. آنها تا از نتیجه و سود سرمایه‌گذاری خود آگاه نباشند دست به چنین اقدامی نمی‌زنند. بر اساس این رویکرد کسی یا کسانی که برای یکبار هم شده اگر یک پوند مستقیم و غیرمستقیم از دولت انگلیس و غرب دریافت کرده باشند، بدون شک در جایی دیگر چندین برابر آن مبلغ به دولت انگلستان خدمت‌رسانی داشته‌اند.
جامعه امروز ایران در غفلت و جهالت رسانه‌های وطنی به کل به میدان تاخت و تاز رسانه‌های غربی درآمده است و افکار و ذهن بخش بزرگی از جامعه ایران به مانند فلسطین اشغالی به اشغال غرب و زباله‌دان تروریسم رسانه‌ای آنها بدل گشته است.
گول ادبیات روشنفکرانه و کت‌وشلوار و کراوات‌ مجری‌ها و شومن‌های فارسی‌زبان «ایران اینترنشنال» و «بی‌بی‌سی» را نخوریم. گول این شعارهای آزادی‌خواهانه و حقوق بشری را نخوریم، اینجا خاورمیانه است و تک تک این شعارها بوی خون و باروت و ویرانی می‌دهند و تک تک این افراد پیاده نظام زمینه‌سازی ویرانی ایران هستند. هر وقت به بی‌بی‌سی و رسانه‌های انگلیس و اینترنشنال نگاه کردیم، جام جهانی فوتبال را به خاطر بیاوریم. به خاطر بیاوریم رسانه‌های این کشورهای استعمارگر چگونه بخشی از مردم ایران را دشمن سرزمین بدل کرده و کاری کردند که به تشویق دشمنان خود پرداختند. هر وقت به رسانه‌های غرب فکر می‌کنیم، صدها پیاده نظام فرهنگی و سینمایی غرب را به خاطر بیاوریم که چگونه پیاده نظام توجیه تحریم و فشار اقتصادی و حمله نظامی به ایران تبدیل شدند و به خاطر داشته باشیم که تمام بودجه و دستمزد ساخت چنین آثار ضدایرانی را سفارت های کشورهای غربی در تهران پرداخت می‌کنند.
به بنگاه‌های تبلیغاتی غرب که فکر می‌کنیم، سازمان آدمخوار رجوی و تروریست‌های تجزیه طلب را به خاطر بیاوریم که مدام از پارلمان و نشستی به پارلمان کشور دیگری کشانده می‌شوند و خود را به عنوان نماینده ایران معرفی می‌کنند.
به انگلیس و رسانه‌های آنگلوساکسون‌ها که فکر می‌کنیم آلمان را به خاطر بیاوریم که با آن تاریخ عظیم فکری و فلسفی و هنری، چگونه پس از جنگ جهانی دوم به برده فکری و عقیدتی انگلیس تبدیل شد و تمام هویت تاریخی و انتقادی خود را از دست داد.
به انگلیس و آمریکا و غرب که فکر می‌کنیم اوکراین را به خاطر بیاوریم که چگونه توسط تبلیغات رسانه‌های غرب هویت‌زدایی شد و به دست خود زمینه ویرانی خانه و کاشانه و آوارگی و دربه‌دری خود را فراهم ساخت. ما در این منطقه پر آشوب و در این شرایط خاص که هر آنی احتمال جنگ فراگیری می‌رود جایی برای سانتیمانتالیسم و غرق شدن در اوهام و خیالات غربی نداریم و هر اشتباهی ممکن است به قیمت نابودی و ویرانی خانه و سرزمین‌مان بدل شود.
این سرزمین چهار دهه است (به ویژه پنج سال اخیر) که تحت شدیدترین و بی سابقه ترین حملات امپریالیسم‌رسانه‌ایست و از کودک تا نوجوان و جوان و سالمند درگیر این تهاجم وحشیانه قرار دارند. در این جنگ همه جانبه ایران به شر مطلق و ایرانی به موجودی اسیر در چنگال شیطان تقلیل یافت و ایرانی بودن مساوی با پلشتی و زشتی و بدبختی تعریف شد. این شیوه حمله علیه یک سرزمین در جهان نه سابقه داشته و نه نمونه مشابهی دارد.
امپریالیسم رسانه ای در این مدت چنان جامعه ایران را آماج حملات بی رحمانه خود قرار داده است که بخشی از مردم خود به دشمنان سرسخت کشور و جامعه خود تبدیل شده اند و در دل آرزوی ویرانی و حمله نظامی بیگانه به آن را در سر می پرورانند. در این تهاجم رسانه ای همه جانبه ایران، ابتدا «به آن خراب شده» تقلیل پیدا کرد و تمام نکبت و زشتی منطقه از چشم ایرانیان معرفی شد. در این تهاجم ویرانگر ایران شر مطلق و همسایگان همه کودکانی معصوم که مورد آزار ایرانیان قرار می گیرند معرفی شدند.
در این تهاجم ویرانگر روحیه و امید و آرزو و اندک شادی مردم ایران به یغما گرفته شد و حتی شادی از برد تیم ملی فوتبال یا رفتن به کنسرت و سینما مساوی با خیانت به آزادی معرفی شد. در این تهاجم ویرانگر برای هر قوم و منطقه این سرزمین نژاد و هویت و ملیتی تراشیده شد و ایران سرزمینی جعلی و ساختگی معرفی شد.
در این تهاجم ویرانگر، وحشیانه ترین تحریم های اقتصادی به ایرانیان اعمال شد و بخشی از جامعه خود به سخنگو و حامی دشمنان و تحریم کنندگان تبدیل شد. در این تهاجم ویرانگر از استاد علوم سیاسی و جامعه شناسی گرفته تا پزشک و مهندس و سلبریتی و بازیگر و ورزشکاری که درآمد بالا و زندگی راحتی دارد، ندانسته به دشمن قسم خورده وطن و خانه و کاشانه خویش تبدیل شد. در این تهاجم ویرانگر چنان تصویری بدوی و خشن از ایران به جهان معرفی شد که انگار مردمش با شتر و الاغ تردد می کنند، کاری جز ترور بلد نیستند و هنوز خودرو و کت و شلوار از نزدیک ندیده اند. در این تهاجم ویرانگر پدر و مادر تحت تاثیر رسانه‌ها، چنان حس زشت و تلخی از ایرانی بودن ارائه کرد که کودک و نوجوان زیر پانزده سال دچار افسردگی شده یا گاهی اقدام به خودکشی نمود.
باور بفرمایید این شیوه از جنگ رسانه ای علیه یک سرزمین و یک ملت و «چگونگی تبدیل یک ملت به دشمن خود» بعدها به عنوان مطالعه موردی «جنگ رسانه ای نوین» در دانشکده های امنیتی و اطلاعاتی کشورهای مختلف تدریس خواهد شد.
حتی به ما، تا از این دست صحبتها میکنیم، مدام می‌گویند که ضد مردم هستید! البته نمی‌دانم منظور از مردم دقیقا چه کسانی هستند، اما اگر منظور کسانی است که از جنایت و آدمکشی رژیم اسرائیل احساس خوشحالی می‌کنند، دوستدار کثیف‌ترین دشمنان ایران هستند و آرزویی جز حمله بیگانه به سرزمین ما ندارند. بله، به شخصه نه تنها ضد چنین مردمی هستم بلکه آنها را اصلی‌ترین خطر برای موجودیت وطن خود می‌دانم.
حکایت این جماعت خودسفیدپندار، حکایت بردگان در روم باستان است. در روم باستان بردگان در میدان نبرد شهامت بیشتری از اربابان نشان می دادند، چرا که میدان نبرد برای بردگان فرصت مغتنمی بود تا برای ساعتی توهم ایستادن شانه به شانه ارباب بیابند، از همان لباسی که ارباب پوشیده بپوشند، از همان غذایی که ارباب می‌خورد بخورند و بر همان زمینی که ارباب سر بر زمین میگذارد، بخوابند. عموم این جماعت چنان از عقده حقارت رنج می‌برند که از هر چیز ایرانی متنفر شده و تمام تلاش خود را برای حمله نظامی و تحریم کشور خود به کار می‌گیرند و در عین حال در اعلان بردگی و کاسه لیسی و قدرشناسی از ارباب کینه‌توز و بداندیش غربی، گوی سبقت را از یکدیگر می‌ربایند.
"از غرایب خیالات اولیای این دولت یکی هم این است که متصل می‌گویند: فلان دولت حق ندارد و دولت ایران حق دارد. ای مرد عزیز، ای طفل پنجاه ساله، حق یعنی چه؟ انصاف چه چیز است؟ پلتیک دول چه دخل به حق دارد؟ مگر دولت انگلیس مملکت هند را به حق گرفته است؟ مگر گرجستان حق موروثی روس بود؟ حق در اقتضای پلتیک، در دهنه توپ است!"
این بخشی از رساله «پولتیکای دولتی» به قلم میرزا ملکم‌خان است که بیش از ۱۵۰ سال پیش در رد و تمسخر کسانی که به قوانین و حقوق بین‌الملل باور دارند گفته است. او باورمندان به چنین رویکردی را به طفل ۵۰ ساله تعبیه کرده و می‌گوید که حدود و مرز سیاست را نه حق بلکه فقط دهنه توپ مشخص می‌کند. طیف مورد تمسخر ملکم‌خان هنوز هم به اسم تحلیلگر و استاد روابط بین‌الملل و نظریه پرداز، مشغول جمله‌سازی درباره حق و حقوق دولتها و قوانین بین‌الملل هستند و هنوز چشم‌هایشان بینایی لازم برای دیدن واقعیت‌های حاکم بر عرصه بین الملل را پیدا نکرده و هنوز به مانند سیاستمداران عصر قاجار که همزمان با جدا کردن بخش‌های مختلف کشور توسط روس و انگلیس، از حق دولت‌ها سخن می‌گفتند، از قواعد و حقوق بین‌الملل سخن می‌گویند. ماکیاول پانصد سال پیش به ما گفته است که برای هر کشور و هر نظام سیاسی دو چیز مهم است و آن «قانون‌های خوب» و «جنگ‌افزارهای خوب» است. او معتقد بود که قانون‌های خوب، بدون جنگ‌افزارهای خوب هیچ ارزشی ندارد و کشوری که جنگ‌افزارهای خوب ندارد در مواجهه با اولین تهاجم خارجی ویران خواهد شد. ماکیاول نه اتحاد با ابرقدرت‌ها، نه دل بستن به کشورهای دیگر و نه انتظار از جامعه جهانی، بلکه روحیه سلحشوری و داشتن جنگ‌افزارهای خوب (البته در کنار قوانین خوب) را عامل بقای یک کشور می‌داند. افغانستانِ اشرف غنی، اوکراینِ زلنسکی و امروز ارمنستانِ پاشینیان همگی به جای واقع‌بینی و اتکاء بر افزایش قدرت دفاعی به امید قدرتهای دیگر نشسته بودند. اشرف غنی در اولین مواجهه با طالبان فرار را برقرار ترجیح داد و هوادارانشان را به سمت آویزان شدن از هواپیماهای آمریکایی هدایت کرد، زلنسکی همانگونه که منتظر هواپیما و تانک آمریکایی و انگلیسی است ویرانی اوکراین را به نظاره نشسته است و پاشینیان آرتساخ را تقدیم نوچه اردوغان کرده و ارمنی‌های آن منطقه را به خداوند سپرده است.

https://www.asianewsiran.com/u/ftT
اخبار مرتبط
نیلز بور(فیزیکدان مشهور یهودی صاحب نظریه اتمی) در ورودی منزلش، یک نعل اسب گذاشته بود. یکی از دوستانش به دیدنش آمده و می‌گوید: «البته نمی‌دونم اینجا چجوریه... ولی توی اروپا نصب کردن نعل اسب توی ورودی خونه یک آیتم خرافیه... ظاهرا از ورود شیاطین به خونه جلوگیری می‌کنه» و بعد از وی می‌پرسد: «تو دیوونه‌ای چیزی هستی؟ تو دانشمندی... مگه به این چیزا اعتقاد داری؟ چرا اینو نصب کردی؟»
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید