شنبه / ۵ آبان ۱۴۰۳ / ۲۱:۴۳
کد خبر: 25561
گزارشگر: 464
۹۲
۰
۰
۷
از چهارراه قدرت تا شطرنج ژئوپلیتیک:

توسعه جاه طلبانه چین در قلب«بحران تایوان»

توسعه جاه طلبانه چین در قلب«بحران تایوان»
چند سالیست نام جزیره تایوان و تنش‌های این پهنه جغرافیایی همواره در صدر اخبار رسانه‌های جهان جای گرفته‌است. بنابراین زمانی که از تایوان و تنش‌های پیرامونی آن سخن به میان می‌آید، بی‌درنگ اختلاف‌ها میان آمریکا و چین نیز از نظر می‌گذرد؛ اختلاف‌هایی که ریشه‌ و پیشینه‌ای به قدمت بیش از نیم قرن دارند.

 

آسیانیوز ایران - مریکا همواره در دهه‌های اخیر برای این منطقه جغرافیایی، سیاستی متناقض و همراه با تنش در پیش گرفته‌ است. از همان مراحل شروع جدایی‌طلبی تایوان، واشنگتن به حمایت از این جزیره پرداخت و جرقه تنش میان چین و تایوان از یک سو و چین و آمریکا از سوی دیگر زده‌ شد.

 

ما می‌خواهیم در شرایط صلح و غیرمداخله گونه، به وحدت دست یابیم....
*دنگ ژیائوپینگ، رهبر اسبق جمهوری خلق چین
 
 

مواضع تاریخی و متناقض آمریکا در مورد تایوان

زمانی که سازمان ملل تشکیل شد جمهوری چین بر سر کار بود؛ چهار سال بعد جمهوری خلق چین روی کار آمد و مقام‌های دولت ملی چین به تایوان فرار کردند. اقدامی که آمریکا انجام داد، مخالفت با جانشینی نظام جمهوری خلق چین با نظام ملی بود. تایوان از آن زمان تا کنون از نمایش نشان‌های ملی همچون نام ملی، سرود ملی و پرچم که نشانگر دولت بودن تایوان باشد، منع شده است. چین از ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) اهرم‌های متنوع سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را در راستای الحاق دوباره جزیره به کار گرفته‌؛ الحاق هنگ‌کنگ و ماکائو به چین به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۹ (۱۳۷۶ و ۱۳۷۸)، رهبران پکن را نسبت به الحاق تایوان نیز امیدوارتر کرده‌است. البته به جز ۲۱ کشور به طور عمده آفریقایی و آمریکای لاتین، دیگر کشورهای جهان از به رسمیت شناختن این جزیره خودداری کرده‌اند. آمریکا در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۸) تغییر موضع داد و به طور رسمی در قالب سه اعلامیه رسمی مشترک واشنگتن با پکن، سیاست چین واحد را به رسمیت شناخت و روابط دیپلماتیکش را با تایوان قطع کرد. با وجود تعهد رسمی واشنگتن به پکن اما در سال‌های اخیر رئیسان‌جمهوری آمریکا از هر ۲ حزب جمهوری‌خواه و دموکرات اقداماتی مغایر با سیاست چین واحد از قبیل فروش تسلیحات نظامی و برقراری مراودات دیپلماتیک با تایوان انجام داده‌اند. بنابراین اگرچه آمریکا سال‌ها پیش اصل چین واحد را پذیرفته‌ اما همچنان گوشه چشمی به این جزیره دارد و می‌خواهد از آن به عنوان کارتی برای فشار و مهار بزرگ‌ترین رقیب خود استفاده کند. پکن نشان داده است که سفر سیاستمداران خارجی به تایوان را تحمل نمی‌کند. حزب کمونیست چین در پکن معتقد است که چنین بازدیدهایی به منزله به رسمیت شناختن دولت در تایپه است. اندکی پس از سفر پلوسی، سرزمین اصلی چین بزرگترین مانورهای نظامی خود را در اطراف تایوان انجام داد و موشک‌های بالستیک شلیک کرد و جت‌های جنگنده و کشتی‌های دریایی را در نمایشی عظیم به کار گرفت. کارشناسان نظامی در تایوان و ایالات متحده توافق نظر دارند که گشت‌زنی‌ها و تمرین‌های ارتش چین در آینده افزایش خواهد یافت. اما نگرانی جدی این است که نیروهای مسلح جمهوری خلق چین بتوانند از ابزار نظامی برای منزوی کردن جزیره، بدون حمله مستقیم به آن استفاده کنند.
 

پشت پرده اقدامات تحریک‌کننده آمریکا

باتوجه پذیرش اصل چین واحد از سوی آمریکا، سران پکن همواره از هرگونه ارتباط میان آمریکا و تایوان که آن را بخشی از خاک خود می‌دانند، ابراز نگرانی می‌کنند و مهم‌ترین مساله اختلافی خود با سران واشنگتن را عبور مقام‌های آمریکا از خط قرمز خود درباره این زمینه اعلام می‌کنند. به جرات می‌توان گفت بزرگترین اقدام تحریک‌کننده آمریکا، مردادماه ۱۴۰۱ با سفر «نانسی پلوسی» رئیس وقت مجلس نمایندگان این کشور به تایوان اتفاق افتاد؛ سفری پرحاشیه که خطر رویارویی نظامی پکن- واشنگتن را جدی‌تر از هر زمانی به تصویر کشید. سفر پلوسی را می‌توان مقدمه‌ای برای ورود دیگر اعضای کنگره به تایوان ارزیابی کرد. در همان برهه، برخی سناتورها همچون «ریک اسکات» سناتور ارشد جمهوری‌خواه فرصت یافتند تا برای دیدار با «تسای اینگ ون» رئیس حکومت تایوان عازم این جزیره شوند؛ سفرهایی که برایند آن، رزمایش مشترک دریایی و هوایی چین در اطراف این جزیره بود.در روزهای اخیر بار دیگر شاهد اقدام تحریک‌کننده از سوی کنگره بودیم که دیدار «کوین مک‌کارتی» رئیس مجلس کنونی نمایندگان و جانشین پلوسی با رئیس تایوان از مهمترین اقدامات تنش‌زا به شمار می‌رفت. چین پیش از دیدار مک‌کارتی با رئیس تایوان تاکید کرد رئیس مجلس نمایندگان آمریکا باید به اصل چین واحد و سه اعلامیه مشترک میان واشنگتن و پکن در این باره پایبند باشد و از ارسال پیام‌های اشتباه به نیروهای «تایوان مستقل» خودداری و از تضعیف روابط میان چین و آمریکا و صلح و ثبات در منطقه تنگه تایوان پرهیز کند.

و اکنش به این دیدار، برگزاری یک رزمایش سه روزه با نام «شمشیر مشترک» توسط پکن بود. ارتش چین در جریان رزمایش نظامی خود، حمله به تاسیسات کلیدی در تایوان را شبیه‌سازی کرد. در جریان این رزمایش نظامی، ۴۲ جنگنده چینی از خط میانی تنگه تایوان عبور کردند. در جبهه مقابل نیز یک روز پس از رزمایش چین، آمریکا و فیلیپین بزرگترین مانور نظامی خود را در نزدیکی آب‌های مورد مناقشه دریای چین جنوبی و تنگه تایوان آغاز کردند؛ جایی که واشنگتن بارها به چین نسبت به افزایش فعالیت‌های تهاجمی‌ آن هشدار داده‌است. روزنامه «گاردین» درباره شمار نظامیان و تابعیت آنها در جریان رزمایش نوشت: حدود ۱۲ هزار و ۲۰۰ پرسنل نظامی آمریکا، ۵ هزار و ۴۰۰ نیروی فیلیپینی و ۱۱۱ نیروی استرالیایی در این رزمایش شرکت دارند؛ رزمایشی که در سه دهه اخیر بزرگ‌ترین آن به شمار می‌رود. اقدامات تحریک‌کننده و مداخله‌جویانه آمریکا فقط به رزمایش محدود نمی‌شود و این کشور هزاران نیروی نظامی خود را در جزیره تایوان مستقر کرده‌است. تارنمای شبکه «سی‌ان‌ان» مردادماه ۱۴۰۰ در گزارشی از استقرار مخفیانه سربازان آمریکایی در تایوان پرده برداشت و به نقل از «جان کارنین» یک سناتور و عضو کمیته اطلاعات مجلس سنای آمریکا نوشت «واشنگتن ۳۰هزار نیرو در تایوان مستقر کرده‌ است.»
آمار فروش تسلیحات از سوی آمریکا به تایوان که به‌تازگی از سوی اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا» (CFR) انتشار یافته‌ از اهمیت تنش بین چین و تایوان نزد سران واشنگتن پرده برمی‌دارد. در این گزارش، آمار فروش تسلیحات آمریکایی به تایوان و سود حاصل از آن در دولت‌های مختلف برآورد شده‌؛ در این میان «جرج بوش» در دو دوره خود حدود ۱۶ میلیارد دلار سلاح به تایوان فروخته‌ است. این رقم در دو دولت «باراک اوباما» به حدود ۱۴میلیارد دلار می‌رسید. «دونالد ترامپ» با ۱۸ میلیارد دلار آن هم در یک دوره چهارساله رکورددار است. «جو بایدن» نیز تاکنون حدود ۳.۵ میلیارد دلار سلاح به این جزیره فروخته‌ است. پس بیشترین فروش سلاح به تایوان در دولت ترامپ انجام شده‌ که در این دوره شاهد تیره شدن مناسبات پکن-واشنگتن بودیم. افزون بر فروش سلاح، ترامپ پیش از مراسم تحلیف خود با تسای رهبر تایوان تلفنی صحبت کرد که بالاترین سطح تماس بین دو طرف از سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۸) به شمار می‌رفت. ترامپ همچنین چند مقام ارشد دولت از جمله یکی از اعضای کابینه را به تایپه فرستاد و محدودیت‌های طولانی‌مدت مربوط به محل و شیوه دیدار مقام‌های آمریکایی با همتایان تایوانی خود را حذف کرد. به نوشته اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا، دولت بایدن رویکرد مشابهی را اتخاذ کرده‌ و به فروش تسلیحات به تایوان ادامه خواهد داد. اقدامات دولت بایدن مُهر تائیدی بر تصمیم دولت ترامپ مبنی بر دیدار آزادانه مقام‌های آمریکایی با مقام‌های تایوانی است. بایدن نخستین رئیس‌جمهوری آمریکا بود که از نمایندگان تایوان برای شرکت در مراسم تحلیف خود دعوت کرد. یکی از نگرانی‌های اصلی تحلیلگران و مقام‌های آمریکایی این است که توانایی‌های نظامی، قاطعیت روزافزون چین و همچنین وخامت روابط در این منطقه جغرافیایی، جرقه درگیری را بزند. این درگیری می‌تواند به رویارویی آمریکا و چین منجر شود. دلیل هم این است که چین استفاده از زور برای دستیابی به «اتحاد دوباره» تایوان و آمریکا نیز دفاع از تایوان را در صورت حمله چین رد نکرده‌اند. البته حمله روسیه به اوکراین، این موضوع را دوباره زنده کرد تا برخی تحلیلگران استدلال کنند اقدامات مسکو می‌تواند پکن را برای حمله مشابه به تایوان جرات دهد. در مقابل برخی معتقدند پکن می‌تواند پس از مشاهده چالش‌های روسیه محتاط‌تر رفتار کند.برخلاف تصور بسیاری در جهان که چین و تایوان را در مقابل هم به تصویر می‌کشند اما در واقع این دو بازیگر در برخی زمینه‌ها به ویژه بخش اقتصادی شرکای بزرگ یکدیگر به شمار می‌روند و دعوا بیشتر بر سر مسائل حاد سیاسی و تمامیت ارضی است. اگرچه روابط اقتصادی چین و تایوان در سال‌های اخیر دچار اختلال‌هایی شده‌ اما اقتصاد تایوان همچنان متکی به تجارت با چین است که بزرگترین شریک تجاری این جزیره به شمار می‌رود. فقط در بازه زمانی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ (۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵)، تایوان بیش از ۲۰پیمان با جمهوری خلق چین امضا کرد و در سال ۲۰۲۱ (۱40۰)، صادرات تایوان به چین به بالاترین حد خود رسید. البته اندیشکده آمریکایی «CFR» ادعا می‌کند پکن کشورها را زیر فشار قرار می‌دهد تا توافق‌نامه تجارت آزاد با تایوان امضا نکنند. که البته تعداد انگشت‌شماری از کشورها با این جزیره پیمان تجارت آزاد امضا کرده‌اند.نیوزلند و سنگاپور تنها کشورهای توسعه یافته‌ای هستند که چنین قراردادهایی را امضا کرده‌اند.

پکن همچنین برای حذف تایوان از بلوک‌های تجاری چندجانبه از جمله «پیمان تجاری اقیانوس آرام» یا «شراکت ترانس-پاسیفیک» (CPTPP) و «مشارکت اقتصادی جامع منطقه‌ای» (RCEP) فشار آورده‌است. بیشترین اهمیت تایوان به این دلیل است که جزیره مورد نظر، بزرگترین تولیدکننده تراشه‌های نیمه‌هادی در جهان به شمار می‌رود و صنعت آن با وجود تنش‌های میان تنگه‌ها در حال رونق است. این تراشه‌ها در بیشتر وسایل الکترونیکی از جمله گوشی‌های هوشمند، رایانه‌ها، وسایل نقلیه و حتی سیستم‌های تسلیحاتی که بر هوش مصنوعی متکی‌اند، یافت می‌شوند. شرکت‌های تایوانی سهمی بیش از ۶۰ درصدی میان سازندگان نیمه‌رساناهای جهان در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) دارا بودند.برخی کارشناسان استدلال می‌کنند وابستگی آمریکا به شرکت‌های تراشه تایوانی، انگیزه آنها را برای مداخله در این جزیره و تنش‌زایی علیه چین افزایش داده است. بایدن با درک میزان تکیه آمریکا بر TSMC به تقویت صنعت تراشه کشور متبوع خود برای تراشه‌های حیاتی فشار آورده‌ است. در آگوست ۲۰۲۲ (مرداد ۱۴۰۱) کنگره لایحه ۲۸۰ میلیارد دلاری را برای تشویق تولید داخلی تراشه تصویب کر.د چین نیز که پیش از کنترل صادرات، حدود ۷۰ درصد تراشه‌های خود را از TSMC خریداری می‌کرد، اکنون در تلاش است صنعت تراشه‌های خود را تقویت کند. در مجموع می‌توان گفت این تنش‌ها تاثیر نامناسبی بر آرامش این منطقه گذاشته و گاهی با مداخله گسترده آمریکا آن‌گونه شدت می‌گیرد که ناظران و کارشناسان بین‌المللی، بروز جنگ در این بخش از جهان را محتمل و حتی قریب‌الوقوع ارزیابی کرده‌انداگر چین تصمیم اتحاد اجباری با تایوان را اتخاذ کند دو گزینه اصلی پیش رو دارد. نخست آن که می‌تواند به طور مستقیم به آن جزیره حمله کند و دوم آن که تلاش کند آن جزیره را محاصره نماید. تایوان که ۹۷% انرژی خود را از طریق واردات تامین می‌کند و هم چنین به واردات مواد غذایی وابسته است،در برابر چنین محاصره‌ای آسیب پذیر خواهد بود. علاوه بر آن، تایوان تنها کشوری نخواهد بود که تحت تاثیر قرار می‌گیرد. چه چین به تایوان حمله کند و چه آن جزیره را محاصره نماید، پیامد‌های منطقه‌ای و جهانی چنین اقداماتی بزرگترین شوک به اقتصاد جهانی از زمان جنگ جهانی دوم به این سو خواهند بود. از نظر منطقه‌ای تاثیر بسته شدن دریای چین جنوبی و آب‌های اطراف تایوان به روی تجارت بین المللی فاجعه آمیز خواهد بود. کره جنوبی و ژاپن هر دو به شدت به سوخت و مواد غذایی وارداتی وابسته هستند. هر دو اقتصاد به توانایی شرکت‌های بزرگ تولیدی خود برای واردات مواد خام و صادرات کالا‌های نهایی وابسته هستند. تعلیق تجارت دریایی عملا اقتصاد هر دو کشور را تحت فشار قرار می‌دهد و باعث می‌شود تا گرم کردن خانه‌های شهروندانشان، راه اندازی خودرو‌های شان و یا تغذیه فرزندان شان در مقیاسی ده‌ها میلیون نفری دشوارتر شود. بعید نیست که کره شمالی با مشاهده هرج و مرج جهانی و منطقه‌ای از فرصت برای حمله استفاده کند؛در زمانی که نیرو‌های ایالات متحده به منظور تقویت و تامین مجدد جنوب با مشکلات زیادی روبرو هستند. در این میان چین نیز متحمل آسیب خواهد شد چرا که کشتی‌ها از مناطق جنگی به شانگهای، چینگدائو یا تیانجین سفر نخواهند کرد. ایالات متحده احتمالا علاوه بر تحریم‌ها کشتی‌هایی را که به دنبال تامین کالا‌های مهم برای چین خواهند بود را محاصره خواهد کرد. برای سایر نقاط جهان این به معنای یک سرگیجه عظیم در زنجیره تامین خواهد بود. از نیمه هادی‌های تایوان که برای بسیاری از صنایع و محصولات مصرفی ضروری هستند تا همه آن اقلام و کالا‌هایی که چین، ژاپن و کره جنوبی تولید می‌کنند محصولات خاور دور از قفسه‌های فروشگاه‌ها محو خواهند شد. در سطح جهانی سازندگان مواد خام برای آن کشور‌ها و همچنین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی مانند سویا و غلات دسترسی به بازار‌های عمده را از دست خواهند داد. علاوه بر آن که تنگنا‌ها و انسداد‌های زنجیره تامین بازار کالا‌ها را دچار آشفتگی می‌کند، پیامد‌های مالی جنگ می‌تواند چالش‌های غیرقابل حلی را برای بانک‌های مرکزی جهان ایجاد کند. ارزش سهام بازار‌ها سقوط خواهد کرد و ارزش ارز‌ها در نوسان خواهد بود. هم چنین، بازار‌های بدهی با وضعیتی انفجاری مواجه خواهند شد، زیرا وام گیرندگان دولتی مانند چین و ژاپن با شرایط زمان جنگ مواجه خواهند شد و شرکت‌های وابسته به اقتصاد‌های آسیایی برای مدیریت بدهی‌های خود در تلاش خواهند بود. بسیاری از ما که در دوران طولانی صلح، به شدت از خود راضی شده ایم، هنوز به طور کامل خطراتی که با آن مواجه هستیم را درک نکرده ایم. حمله ولادیمیر پوتین به اوکراین و حمله حماس به اسرائیل باید برایمان روشن سازد که ما در عصری زندگی می‌کنیم که آن چه غیر قبل تصور به نظر می‌رسد، ممکن است یک شبه رخ دهد.

این روز‌ها به قول "هرمان کان" استراتژیست هسته‌ای، نه تنها باید یاد بگیریم که به چیز‌های غیر قابل تصور فکر کنیم بلکه باید برای مواجهه با آن آماده شویم.

گزارشی که در ماه ژانویه توسط مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS) منتشر شد، تخمین می‌زند که در پنج سال آینده، چین به‌جای تهاجم کامل، محاصره نظامی علیه تایوان را بیشتر می‌کند. این گزارش با بیش از 80 کارشناس نظامی از تایوان و ایالات متحده در نوامبر و دسامبر 2023 مصاحبه کرد. لی هسی مینگ، دریاسالار بازنشسته تایوانی که در نظرسنجی این موسسه شرکت کرد، قبل از انتشار این گزارش در مصاحبه‌ای به دویچه وله گفت که محاصره «یک تهدید بسیار ویژه برای تایوان» خواهد بود. در طی یک محاصره، تجارت، لجستیک و پشتیبانی دریایی می‌تواند به طور کامل قطع شود. لی گفت: «ما باید اعتراف کنیم که نه توانایی معمول و نه قابلیت نامتقارن نمی‌تواند برای بازدارندگی یا دفاع در مقابله با این عملیات مؤثر باشد. تنها همکاری قوی منطقه‌ای با ارتش ایالات متحده که در اقیانوس هند و اقیانوس آرام عمل می‌کند، می‌تواند به عنوان یک اقدام متقابل عمل کند. به گفته سو محاصره امن‌ترین گزینه برای چین خواهد بود. اگر چین علیه تایوان جنگی به راه بیاندازد، تنها چیزی که شی جین پینگ به آن اهمیت می‌دهد، خطر شکست است. چین می‌داند که احتمال اینکه حمله گسترده علیه تایوان به راحتی انجام شود، کم است.» تشدید تنش نظامی در تنگه تایوان همچنین می‌تواند به درگیری بین ایالات متحده و چین منجر شود. علاوه بر مسائل تجاری، تایوان نقطه حساس اصلی در روابط چین و ایالات متحده است. سیاست واشنگتن «حفظ توانایی ایالات متحده برای مقاومت در برابر هرگونه توسل به زور یا سایر اشکال اجباری است که امنیت یا سیستم اجتماعی یا اقتصادی مردم تایوان را به خطر می‌اندازد.» با این حال، در گزارش سی‌اس‌ای‌اس، کارشناسان تایوان نسبت به همتایان آمریکایی خود اعتماد کمتری به تمایل واشنگتن برای مداخله در طول درگیری بین تنگه دارند. رئیس جمهور جدید ایالات متحده در سال 2024(بین ترامپ و کاملا هریس) انتخاب خواهد شد و در سال انتخابات، واشنگتن مطمئنا خواهان مرکز بحران دیگری در نقشه سیاسی جهانی نیست که بتواند بر نتیجه رای‌گیری تأثیر بگذارد. جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده اغلب در ملاء‌عام گفته است که واشنگتن در صورت تهاجم چین از تایوان دفاع خواهد کرد، اگرچه کاخ سفید پس از آن بارها تصریح کرد که سیاست «چین واحد» ایالات متحده در مورد تایوان تغییر نکرده است. البریج کولبی، معاون سابق دستیار وزیر دفاع آمریکا در امور استراتژی و توسعه نیرو در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ گفت: «دولت جمهوری‌خواه آینده‌ چین را در صدر فهرست اولویت‌ها قرار خواهد داد.» اما درباره دخالت مستقیم نظامی ایالات متحده کولبی تأکید کرد که این امر به عزم تایوان برای دفاع از خود بستگی دارد. او گفت: «ایالات متحده در نهایت به کسانی کمک خواهد کرد که به خودشان کمک کنند.» به نظر می‌رسد آینده تنش در تنگه به نتیجه انتخابات آمریکا و همچنین تمایلات شی بستگی دارد اما تایوان تحت ریاست جمهوری جدید لای چینگ ته باید به وضوح منافع خود و آنچه را که امیدوار است به دست آورد، مشخص کند. تهاجم چین به تایوان به طور کلی پای ایالات متحده و احتمالا ژاپن، استرالیا و بریتانیا را به جنگ باز خواهد کرد. هزینه‌های بسیار زیاد جانی و مالی وقوع جنگ بر سر حق حاکمیت در تایوان به حدی زیاد است که حتی آنهایی که از وضعیت موجود هم ناراضی هستند علاقه‌ای به پذیرش چنین خطر بزرگی ندارند.براساس برآورد هزینه‌ای که صفحه اقتصادی بلومبرگ در روز سه‌شنبه از وقوع جنگ در تایوان کرده است، این جنگ بالغ بر ۱۰ تریلیون دلار هزینه در بر خواهد داشت که برابر با ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی در کل جهان است؛ هزینه گزافی که خسارت‌های ناشی از جنگ اوکراین، همه گیری کووید-۱۹ و بحران مالی جهانی در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ همگی در برابر آن ناچیز هستند. فعلا تعداد کمی از ناظران احتمال قریب الوقوع بودن حمله چین خبر می‌دهند،‌ چرا که خبری از اعزام نیروهای ارتش آزادیبخش خلق چین به سواحل و دریا نیست. مضافا اینکه گزارش‌های واصله از وجود فساد در ارتش چین، دست آقای جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری این کشور را برای به راه انداختن یک کارزار نظامی علیه تایوان بسته است. تهاجم روسیه به اوکراین، و افزایش تقاضاهای جهانی برای نیمه‌هادی در دوران پساکرونا، سود شرکت‌های چندملیتی در تایوان را افزایش داده است. تایوان اکثر نیمه هادی‌های پیشرفته دنیا و همچنین بسیاری از تراشه‌های قدیمی‌تر را می‌سازد. نزدیک به ۶ تریلیون دلار یا بهتر بگوییم معادل ۵.۶ درصد از کل ارزش افزوده جهان از طریق بخش‌هایی تامین می‌شود که به تراشه‌‌ نیاز دارند. از طرفی، ارزش کل بازار ۲۰ مشتری اصلی ابرشرکت تولید نیمه‌هادی تایوان (TSMC) حدود ۷.۴ تریلیون دلار است.

سناریوهای مختلفی برای درگیری بین چین و تایوان؛ از جمله «قرنطینه» دریایی تایوان، تصرف جزایر دورافتاده تایوان، و تهاجم گسترده به تایوان تصور می‌شود. برای برآورد هزینه‌های این جنگ احتمالی، مجموعه‌ای از متغیرها از جمله تاثیر بر تولید ناخالص داخلی، اختلال در عرضه نیمه هادی‌ها، اختلال در حمل و نقل منطقه‌ای، تحریم‌های تجاری و تعرفه‌ها، و تاثیر بر بازارهای مالی در نظر گرفته شده است. بلومبرگ اما دو سناریو را برای این موضوع پیش‌بینی کرده است: نخست آن است که چین به تایوان حمله می‌کند و پای ایالات متحده را به یک درگیری محلی خواهد کشاند و دوم اینکه چین به فکر محاصره تایوان بیفتد و تجارت این جزیره با بقیه جهان را قطع کند.
 

سناریو اول: جنگ

بزرگترین ضربه اقتصادی وقوع یک درگیری بین چین و تایوان در حوزه نیمه هادی‌ها خواهد بود. تراشه‌های گران‌قیمت تایوان همچون «مهره طلایی غیرقابل جایگزین» در خطوط تولید لپ‌تاپ، تبلت و گوشی‌های هوشمند است. خودروها و سایر بخش‌هایی که از تراشه‌های ساده‌تر استفاده می‌کنند نیز ضربه قابل توجهی خواهند دید. بر این اساس، اقتصاد تایوان نابود خواهد شد و ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی آن کاهش خواهد یافت. در چین نیز به دلیل قطع روابط با شرکای اصلی، تولید ناخالص داخلی ضربه ۱۶.۷درصدی را متحمل خواهد شد. ایالات متحده نیز علیرغم دور بودن از محل جنگ، اما همچنان با خطرات زیادی همچون زیاندهی شرکت اپل به دلیل وابستگی به تراشه‌های تایوانی مواجه خواهد بود و بنا بر برآورد بلومبرگ، تولید ناخالص داخلی آمریکا ۶.۷ درصد کاهش خواهد یافت.
 

سناریوی دوم: محاصره اقتصادی

بلومبرگ همچنین پیش‌بینی کرده است که در صورتی که چین بخواهد برای محاصره یک ساله تایوان اقدام کند؛ تولید ناخالص داخلی تایوان در سال اول ۱۲.۲% کاهش خواهد یافت. به همین ترتیب، تولید ناخالص داخلی در سال اول برای چین (۸.۹%)، ایالات متحده (۳.3%) و کل جهان (۵%) کاهش خواهد یافت. ساکنان تایوان روز شنبه در انتخاباتی که از سوی پکن به شدت رصد می‌شود به پای صندوق‌های رای می‌روند. برگزاری این انتخابات از سوی مقامات پکن به عنوان انتخابی «بین جنگ و صلح» توصیف شده است.معلوم است که «لای چینگ ته»، نامزد پیشتاز این انتخابات خشم پکن را برانگیخته است، چرا که پکن او را با القابی همچون «کارگر سرسخت استقلال تایوان» و «خراب‌کننده صلح» خطاب میکنند. پکن ادعا می کند تایوان بخشی از خاک خود است و متعهد شده است که روزی این جزیره را برای «یکپارچه‌سازی با سرزمین اصلی چین» تصرف خواهد کرد. خونگ له تو، عضو اصلی مرکز آسیایی پرث آسیا- ایالات‌متحده در دانشگاه استرالیای غربی و عضو غیرمقیم در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی، در مقاله‌ای با عنوان «چگونه از رقابت قدرت‌های بزرگ جان سالم به‌در ببریم؟» که در شماره می/ژوئن 2023 نشریه فارن افرز منتشر شده به موضوع «کنش موازنه‌گری نامطمئن آسیای جنوب شرقی» پرداخته است. او در این مقاله راهبرد کشورهای آسیای جنوب شرقی در مورد رقابت چین و آمریکا را بررسی کرده و مدل کشورهای این منطقه برای کار با هر دو این کشورها را راهبردی مفید و موثر می‌داند. همزمان با خصمانه شدن شدید روابط بین چین و ایالات‌متحده، بقیه کشورهای جهان با نگرانی مشغول تماشا هستند. واشنگتن بارها پکن را به جاسوسی از آمریکایی‌ها و تلاش برای سرقت اسرار این کشور متهم کرده است؛ امری که آخرین نمونه آن ارسال بالن بر فراز ایالات‌متحده بود. پکن هم مدعی است که واشنگتن در تلاش است تا ارتباط این کشور را با بازارهای بین‌المللی قطع کند. دو طرف درگیر یک جنگ تجاری مداوم هستند و همچنان به افزایش هزینه‌های نظامی خود ادامه می‌دهند. یک رویارویی خشونت‌آمیز بر سر تایوان به‌طور فزاینده‌ای ممکن به نظر می‌رسد. این رقابت نگران‌کننده برای بسیاری از کشورها دردسر ایجاد کرده است، اما مسلما بیشترین چالش را برای کشورهای درحال‌توسعه به همراه داشته است.واشنگتن به شرکا و متحدان خود فشار می‌آورد تا از تلاش‌های این کشور برای مجازات دشمن خود، یعنی چین، حمایت کنند. این در حالی است که روابط خوب کشورها با چین و ایالات‌متحده به رهایی صدها میلیون نفر از فقر کمک کرده است. رویارویی بین پکن واشنگتن، حتی به‌صورت غیرخشونت‌آمیز، نظام تجاری را که به جنوب جهانی اجازه شکوفایی داده است، تضعیف خواهد کرد. اگر هم این دو قدرت وارد جنگ شوند، کشورهای کوچک‌تر و ضعیف‌تر ممکن است به این درگیری کشانده شوند.کمتر منطقه‌ای به ‌اندازه آسیای جنوب شرقی در معرض فشار شدید رقابت چین و آمریکا قرار دارد. به‌علاوه کمتر منطقه‌ای هم هست که بیشتر از جنوب شرق آسیا در معرض از دست دادن داشته‌های خود براثر این رقابت باشد. این منطقه که نزدیک به 700 میلیون نفر جمعیت دارد، اغلب به‌عنوان بوته آزمایش تلاش‌های چین برای گسترش قدرت خود دیده می‌شود.

پکن اغلب از این منطقه به‌عنوان «حاشیه» خود یاد می‌کند و در حال ایجاد یک حضور نظامی قوی در آب‌های آن است و درعین‌حال پروژه‌های زیرساختی را هم تحت ابتکار کمربند جاده در کشورهای آن اجرا می‌کند. واشنگتن هم کارزار سختی را برای جلوگیری از موافقت کشورهای آسیای جنوب شرقی با برنامه‌های تحت رهبری چین انجام داده است. این کشور از شرکا و متحدانش می‌خواهد که از ممنوعیت فناوری‌های مختلف چینی حمایت کنند؛ آن هم درحالی‌که سامانه‌های چینی به رشد اقتصادی ارزان کمک می‌کنند. برای آسیای جنوب شرقی، این خواسته‌ها بسیار آشنا به نظر می‌رسند. در طول جنگ سرد، این منطقه کانون رقابت قدرت‌های بزرگ بود، زیرا اتحاد جماهیر شوروی و ایالات‌متحده (و بعدا چین) برای توافق با هم رقابت می‌کردند. این رقابت منجر به خشونتی شد که نتیجه آن از دست دادن جان میلیون‌ها نفر در جنگ‌های سنتی، جنگ‌های داخلی و سرکوب‌های نظام‌مند دولتی بود. مردم این منطقه خاطره خوبی از آن دوران ندارند و نمی‌خواهند آن را تکرار کنند. اما بعید است که این دوره جدید درگیری قدرت‌های بزرگ برای آسیای جنوب شرقی مانند دوره گذشته باشد. باوجود قدرت اقتصادی چین، کشورهای این منطقه توانسته‌اند در برابر تلاش‌های این کشور برای سلطه مقاومت کنند و این کار را بدون اتکای مداوم به طرح‌های مهار واشنگتن انجام داده‌اند. در عوض، آسیای جنوب شرقی نهادهای چندجانبه را تقویت و تاسیس کرده است که ریشه در انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه‌آن) دارند. به‌این‌ترتیب این منطقه به یک نیروی مستقل تبدیل شده است. زمانی که کشورهای منطقه روابط خود را با چین و ایالات‌متحده تقویت کردند، این کار را براساس شرایط خود انجام دادند. آنها یاد گرفته‌اند که چگونه از رقابت ایالات‌متحده و چین به نفع خود استفاده کنند و با این دو قدرت برای جلب منافع اقتصادی خود بازی کنند. آسیای جنوب شرقی حتی به یک غول دیپلماتیک تبدیل شده است که می‌تواند قدرت‌های بزرگ را گرد هم آورد. اینکه آسیای جنوب شرقی قادر به حفظ این جایگاه خواهد بود یا نه، مشخص نیست. اگر تنش بین پکن واشنگتن منجر به درگیری نظامی شود، کشورهای منطقه ممکن است خود را تحت‌فشار شدید برای انتخاب یکی از طرفین بیابند. آسیای جنوب شرقی به دور از یکپارچگی است. کشورهای آن سیاست‌ها و اهداف خارجی متفاوتی دارند که برخی از آنها با یکدیگر در تضاد هستند. اما رشد سریع و اقتصاد در حال گسترش منطقه نشان می‌دهد که کشورهای جنوب شرق آسیا در طول زمان قدرتمندتر خواهند شد و متعاقبا احتمالا توانایی بیشتری برای جلوگیری از مداخله خارجی خواهند داشت. آسیای جنوب شرقی ممکن است زمانی با درگیری قدرت‌های بزرگ تعریف شده باشد، اما امروزه می‌تواند الگویی برای نحوه مدیریت رقابت قدرت‌های بزرگ باشد. در طول جنگ سرد، آسیای جنوب شرقی از نظر داخلی متشتت بود. بسیاری از کشورهای منطقه مانند اندونزی توسط رژیم‌های ضدشوروی اداره می‌شدند که با خشونت جنبش‌های کمونیستی را سرکوب می‌کردند. برخی دیگر مانند کامبوج هم از سوی مارکسیست-لنینیست‌ها اداره می‌شدند. درنتیجه، منطقه مملو از تنش بود. برای مثال، در سال 1967، کشورهای غیرکمونیست آسه‌آن را برای مهار گسترش مارکسیسم-لنینیسم تاسیس کردند. در همین حال، کمونیست‌ها هم در لائوس و ویتنام جنگیدند و در جنگ‌های داخلی خونین پیروز شدند. اما با پایان یافتن جنگ سرد، آسیای جنوب شرقی سخت تلاش کرد تا از این گذشته تلخ عبور کند. مثلا ویتنام بر انزوای دیپلماتیک خود غلبه کرد و به یکی از فعال‌ترین کشورهای منطقه تبدیل شد. آسه‌آن گسترش یافت و دشمنان سابق این نهاد نیز به عضویت آن درآمدند و این سازمان از یک گروه ضدکمونیست به گروهی با برنامه سیاسی و اقتصادی گسترده تبدیل شد. آسه‌آن همچنین به یک مجمع امنیتی تبدیل شد که اغلب رهبران دیپلماتیک و دفاعی منطقه را گرد هم می‌آورد تا روی اعتمادسازی و پیشگیری از درگیری کار کنند. جنوب شرق آسیا از این بهره صلح، سود زیادی برده‌اند. نظام بین‌المللی نسبتا باثبات، یکپارچگی جهانی را تقویت کرده و به دولت‌های منطقه اجازه داده است تا به قطب‌های تولیدی و دریافت‌کنندگان مقادیر قابل‌توجه سرمایه‌گذاری تبدیل شوند. آنها همچنین قراردادهای تجارت آزاد مختلفی را امضا کردند که ارتباط و رشد اقتصادی را تقویت نموده است. در سال 1990، تنها 2 اقتصاد از 40 اقتصاد بزرگ جهان در آسیای جنوب شرقی بودند اما در سال 2020، این تعداد به 6 عدد افزایش یافت. اما رقابت بین چین و ایالات‌متحده این دستاوردها را تهدید می‌کند؛ آن هم به اَشکالی که به طرز نگران‌کننده‌ای آشنا به نظر می‌رسند. مثلا واشینگتن رقابت خود با چین را با این استدلال که در حال ترویج دموکراسی است، توجیه می‌کند، همان توضیحی که برای جنگ در ویتنام در چندین دهه پیش ارائه کرد.

اما این ادعایی است که سبب خواهد شد ایالات‌متحده دوستان کمی در آسیای جنوب شرقی داشته باشد زیرا این منطقه دارای نظام‌های سیاسی گوناگونی است و کشورهای آن با افتخار و در خطوط ایدئولوژیکی مختلف برای پیشبرد منافع خود کار می‌کنند. حتی ویتنام هم سیاست خارجی ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته و در عوض با هر دولتی که بتواند از هانوی حمایت کند، دوستی برقرار کرده است؛ و یکی از این دوستان آمریکا است. تاکید ایالات‌متحده بر ایدئولوژی در راهبرد هند-اقیانوسیه‌ای خود تنها شکلِ برانگیختن دشمنی کشورهای آسیای جنوب شرقی نبوده است. تلاش واشنگتن برای زوج‌زدایی کشورها از چین نیز، حتی برای دوستان قدیمی مانند سنگاپور، به‌شدت آزاردهنده بوده است. این فشار همچنین به این معنی بوده که ایالات‌متحده در حال پیروی از دشمن خود است، زیرا معمولا این چین است که از دولت‌ها می‌خواهد تا دست به انتخاب بین دو گزینه بزنند (مثلا پکن در سال 2017 لی هسین لونگ، نخست‌وزیر سنگاپور را پس از دفاع او از حکم دادگاه بین‌المللی درباره ادعاهای دریایی که علیه چین و به نفع فیلیپین بود، از مجمع کمربند جاده حذف کرد). اما از زمان دونالد ترامپ، واشنگتن راهبرد «هند-اقیانوسیه آزاد و باز» خود را در کنار رگباری از اقدامات تجاری علیه چین اعلام کرده و از کشورها خواسته است تا بین آمریکا و چین دست به انتخاب بزنند.

البته پکن نیز فرآیند دستیابی به اهداف خود در آسیای جنوب شرقی را تضعیف کرده است. وزن اقتصادی چین برای کشورهای منطقه آسیای جنوب شرقی جذاب است اما قراردادهای اقتصادی آن همیشه با ضمیمه‌هایی همراه است. مثلا وام‌های پرداختی از سوی این کشور اغلب موجب ایجاد دیون ناپایداری برای کشورهای دریافت‌کننده می‌شود که پکن می‌تواند از آنها به‌عنوان سلاحی علیه آنها استفاده کند. لائوس اکنون حدود 12 میلیارد دلار به چین بدهکار است که تقریبا 65 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور به شمار می‌رود. بدهی خارجی اندونزی به چین هم در پایان ژوئن 2021 به 21 میلیارد دلار رسیده بود که تقریبا پنج برابر میزان سال 2011 است. کامبوج هم به نوع دیگری مقروض و مدیون چین است؛ سرمایه‌گذاری‌های پکن در این کشور باعث شده است تا چین بتواند به پایگاه دریایی ریم که امکان دستیابی راحت‌تر این کشور به دریای چین جنوبی را تسهیل می‌کند، دسترسی داشته باشد. سیاستِ کشنده رشدِ «کووید صفر» چین اکنون سبب تردید درباره توان اقتصادی واقعی این کشور شده است و ادعاهای گسترده این کشور درباره آب‌های جنوب شرقی آسیا و ساخت‌وساز در صخره‌های این منطقه، یادآور جنگ‌طلبی پکن است. این قاطعیت، همراه با رفتار جنگ‌طلبانه ایالات‌متحده، بسیاری از کشورهای جنوب شرق آسیا را نگران کرده است که این دو قدرت بزرگ ممکن است به‌زودی باهم درگیر شوند. چنین جنگی برای کل جهان خطرناک است، اما به‌ویژه برای آسیای جنوب شرقی فاجعه‌بار خواهد بود. مثلا جنگ ایالات‌متحده و چین بر سر تایوان، تقریبا به‌طورقطع منجر به یک دریای چین جنوبی به‌شدت نظامی می‌شود و این امر باعث خواهد شد کشتی‌ها نتوانند آزادانه از مبدأ و به مقصد آسیای جنوب شرقی بروند. این درگیری همچنین به‌شدت ارتباطات منطقه‌ای را مختل خواهد کرد زیرا طرف‌های متخاصم برای قطع یا کنترل کابل‌های اینترنت زیردریایی تلاش خواهند کرد. در بدترین سناریو هم درگیری حتی ممکن است به حمله به ناوگان نظامی کشورهای جنوب شرق آسیا منجر شود. درهرصورت، تجارت منطقه‌ای و زنجیره تامین احتمالا آسیب‌دیده و اقتصاد منطقه به بن‌بست کشیده خواهد شد.

انتخابِ عدم انتخاب

تقریبا همه کشورهای آسیای جنوب شرقی تشخیص می‌دهند که درگیری آشکار بین چین و ایالات‌متحده برای آنها نامطلوب است. آنها همچنین می‌دانند که اگر هر‌یک از این دو کشور بر منطقه مسلط شوند، نتیجه نامطلوبی برای سیاست و تجارت منطقه خواهد داشت. بی‌طرفی ممکن است یکی از معدود مواضعی باشد که این گروه ناهمگون از دولت‌ها می‌توانند درباره آن توافق کنند. اکنون سوالی که وجود دارد این است که این کشورها چگونه به بهترین وجه می‌توانند به این وضعیت نائل شوند؟ تاکنون کشورهای مختلف رویکردهای متفاوتی را نسبت به رقابت چین و آمریکا در پیش‌گرفته‌اند. برخی از کشورها سیاست‌های خود را در طی سه دهه گذشته حفظ کرده‌اند. یعنی زمانی که چین و ایالات‌متحده آنقدر خوب باهم کنار می‌آمدند که منطقه به‌ندرت تحت‌فشار قرار می‌گرفت تا به دامن یک اردوگاه خاص کشیده شود. در مقابل، مالزی و تایلند از گذشته خود دور شده‌اند و رویکرد فعال به دیپلماسی، به دلیل بی‌ثباتی داخلی، توجه دولت‌ها را به خود جلب کرده است.رکود و بی‌عملی ممکن است سبب ایجاد شرایط مطمئنی شود؛ آنگاه‌ که پای خطر دشمنی با پکن یا واشنگتن در میان است، چرا باید مسیر خود را تغییر داد؟ اما انجام ندادن هیچ‌ کاری، یک راهبرد منتج به باخت است.

اگر کشورهای آسه‌آن اقدامی نکنند، آنها احتمالا در منطقه خود به تماشاگرانی تبدیل خواهند شد که به نظاره تمرین‌های نظامی قدرت‌های بزرگ یا حتی درگیری آنها در این منطقه خواهند پرداخت. انفعال می‌تواند به قیمت از دست رفتن کنشگری برای این گروه از کشورهای کوچک و متوسط باشد؛ موهبتی که آنها تلاش زیادی برای نیل به آن انجام داده‌اند. اگر منطقه می‌خواهد بی‌طرف بماند و موفق شود، باید این کار را با دقت و سنجیده انجام دهد. با این‌حال، این منطقه، به‌طورکلی‌ به‌دقت تنش‌های فزاینده را کنترل کرده است. آسه‌آن در سال 2019، به‌عنوان پاسخی دسته‌جمعی به راهبرد تهاجمی ایالات‌متحده در هند-اقیانوسیه، سندی با نام «چشم‌انداز هند-اقیانوسیه» منتشر کرد که در آن صریحا رقابت منطقه‌ای حاصل جمع صفر و تسلط منطقه‌ای هر یک از دو قدرت آمریکا و چین، رد شده است. در این سند، آسه‌آن در مرکز پویایی منطقه قرار داده شده و خود این سازمان هم عملکرد خوبی در جامه عمل پوشاندن به انتظارات مرتبت با این خودارزیابی داشت. در طول چند دهه گذشته، آسه‌آن کشورهای دیگر را وارد مجامع دیپلماتیک خود کرده و به میزبان، و نه‌فقط موضوع مباحث مربوط به سیاست‌های منطقه‌ای بدل گشته است. مثلا مجمع وزرای دفاع «آسه‌آن‌پلاس» متشکل از وزرای دفاع 10 کشور عضو این سازمان و چند کشو دیگر مانند آمریکا، روسیه و چین است و در آن از مسائل منطقه‌ای و جهانی بحث می‌شود. چندجانبه‌گرایی فراگیر این گروه ممکن است برای بسیاری از آمریکایی‌هایی که از نظر ذهنی جهان را بین دوستان و رقبای خود تقسیم می‌کنند (به‌ویژه پس از شروع جنگ در اوکراین) خوشایند نباشد اما همکاری با همه یک راه عالی برای جلوگیری از ایجاد دشمنی با کسی است. آسیای جنوب شرقی برای حفظ و گسترش این ارتباطات دیپلماتیک و امنیتی بسیار تلاش کرده است. در کنار معماری امنیتی چندجانبه به رهبری آسه‌آن، این منطقه ترتیبات چندجانبه و دوجانبه بسیاری را با کشورهای خارجی تنظیم کرده است که مشتمل بر گروه‌های موقت، مانند گشت‌های مشترک چین، لائوس، میانمار و تایلند در رودخانه مکونگ و همچنین توافقات نهادینه‌شده، مانند توافقنامه دفاعی 50 ساله پنج قدرت بین سنگاپور و مالزی با استرالیا، نیوزیلند و است هستند. با متشنج‌تر شدن محیط ژئوپلیتیک، تعداد بالای این مشارکت‌ها احتمالا افزایش خواهد یافت. ترتیبات پیچیده و اغلب متداخل در راستای تلاش‌های منطقه آسیای جنوب شرقی برای تعامل با همه، در عین عدم تعهد انحصاری به بازیگران، ضروری است. کشورهای جنوب شرقی آسیا همچنین در گروه‌هایی هم که شامل کشورهای بیرون از حوزه همسایگی آنها می‌شود، فعال‌تر شده‌اند. مثلا‌ سال گذشته کامبوج میزبان اجلاس سران آسیای شرقی بود، تایلند مجمع همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه را برگزار کرد و اندونزی ریاست گروه 20 را برعهده داشت. ریاست اندونزی به‌ویژه موفقیت‌آمیز بود. در نوامبر 2022، در حاشیه نشست گروه 20 در بالی، اندونزی میزبان نشستی بود که با رودررو شدن جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین برای اولین بار از زمان به قدرت رسیدن بایدن، به شکستن یخ بین چین و ایالات‌متحده کمک کرد. آنتونی آلبانیز، نخست‌وزیر استرالیا نیز در حاشیه این نشست با شی صحبت کرد و به سال‌ها سکوت بین سران دولت استرالیا و چین پایان داد. اگر موضع بی‌طرف اندونزی نبود، هر دو دیدار غیرممکن بود، این وضعیت به تقویت این باور در آسیای جنوب شرقی مبنی‌بر‌اینکه چندجانبه‌گرایی حتی در جهانی بی‌نظم نیز ارزشمند است، کمک کرده است. برخی از دولت‌های آسیای جنوب شرقی به‌طور منفرد دریافته‌اند که رقابت ایالات‌متحده و چین مزایایی دارد. درگیری پکن واشنگتن ممکن است سیاستمداران این منطقه را بترساند، اما هم واشنگتن و هم پکن به تلاش برای به دست آوردن قلب و ذهن کشورهای غیر متعهد سوق داده شده‌اند. این امر به کشورهای آسیای جنوب شرقی، محل زندگی جمعیت جوان و نیروی کار ارزان، کمک کرده است تا از همه نوع منافع اقتصادی برخوردار شوند. مثلا‌ ویتنام از زوج‌زدایی ایالات‌متحده از چین سود زیادی برده است، زیرا شرکت‌های آمریکایی تولید خود را به کارخانه‌های ویتنامی منتقل کرده‌اند. اندونزی هم از سوی شرکت‌های آمریکایی ازجمله آمازون، مایکروسافت و تسلا افزایش سرمایه‌گذاری دریافت کرده است. آسیای جنوب شرقی به‌طور فزاینده‌ای برای زنجیره‌های تامین جهانی حیاتی شده است.
 

همه، همه‌جا

هیچ تضمینی وجود ندارد که کنش موازنه‌گری جنوب شرقی آسیا برای همیشه کارساز باشد. با داغ شدن رقابت آمریکا و چین، بسیاری از تحلیلگران انتظار دارند که دولت‌های منطقه، دست به انتخاب بزنند. حتی لی، رهبر سنگاپور که طرفدار رقابت پکن-واشنگتن نیست، در اجلاس سران آسه‌آن در سال 2018 اظهار داشت که آسه‌آن درنهایت ممکن است مجبور به انتخاب شود.


اما برخلاف دوران جنگ سرد که کشورهای آسیای جنوب شرقی عمدتا فقیر، تازه استقلال‌یافته و ضعیف بودند، کشورهای آسه‌آن امروز عمدتا درآمد متوسطی دارند و می‌توانند تاثیرگذار باشند؛ همان‌طور که دیپلماسی منطقه‌ای آنها نشان می‌دهد. در سال‌های آینده، اقتصاد این کشورها و همچنین جمعیت آنها به رشد خود ادامه خواهند داد. هر دو افزایش به سود منطقه خواهد بود و این در حالی است که پکن-واشنگتن فاقد این محاسن هستند؛ جمعیت چین رو به کاهش است و ایالات‌متحده با قطب‌بندی سیاسی داخلی دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ امری که می‌تواند رشد و ظرفیت‌های رهبری آن را مختل کند. بنابراین، دو رقیب ممکن است متوجه شوند که قدرت نسبی آنها در دهه‌های آینده کاهش خواهد یافت؛ روندی که اختلاف قدرت بین این دو کشور و کشورهای آسه‌آن را کمتر خواهد نمود. در واقع، دهه‌های آینده می‌تواند به آسیای جنوب شرقی مزیت‌های جهانی متمایزی بدهد. صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که این منطقه طی چند سال آینده دارای بالاترین سطح توسعه اقتصادی در جهان خواهد بود. اگر یک رکود جهانی وجود داشته باشد، آسیای جنوب شرقی می‌تواند به موتور رشد‌ منطقه وسیع‌تر آسیا-اقیانوسیه تبدیل شود. اندونزی و ویتنام که به ترتیب بزرگ‌ترین و سومین دولت‌های پرجمعیت جنوب شرقی آسیا هستند، در دو دهه آینده به کشورهای پردرآمد تبدیل خواهند شد. بنابراین، آسیای جنوب شرقی به‌زودی می‌تواند نفوذ بین‌المللی قابل‌توجهی داشته باشد. برای بیشتر اعضای آسه‌آن، ممکن است این نفوذ جدید همیشه خوشایند نباشد. حکمرانی بین‌المللی مستلزم صرف زمان و منابعی است که بسیاری از آسیای جنوب شرقی ترجیح می‌دهند آنها را برای توسعه خود صرف کنند. اما انعطاف‌پذیری و سازگاری منطقه‌ای به کشورهای آن کمک می‌کند تا حتی در زمان‌های پرتلاطم، پیشرفت کنند و تاثیر بگذارند. این امر به آنها کمک می‌کند دنیای پراکنده‌ را مدیریت کنند و با طرف‌هایی که باهم سر سازگاری ندارند، معامله کنند. رویکرد فعالانه این کشورها به بی‌طرفی مطمئنا مدل بهتری نسبت به عدم تعهد انفعالی است که ویژگی جنبش عدم تعهد در دوران جنگ سرد بود. شبکه گسترده ارتباطات دیپلماتیک جنوب شرقی آسیا عاملیت سیاسی، قدرت چانه‌زنی و رشد اقتصادی آن را ارتقا می‌دهد. همسویی با بسیاری از کشورها ثمربخش‌تر از همسویی با هیچ‌کدام است. در واقع شاید بهتر باشد که رویکرد آسیای جنوب شرقی را نه به‌عنوان عدم تعهد، بلکه به‌عنوان تعهد چندجانبه تعریف کنیم. این منطقه خواستار حداکثر پیوندها و انتخاب‌ها است. جنوب شرق آسیا علاوه‌بر چین و ایالات‌متحده، آغوش خود را بر روی استرالیا، هند، ژاپن و کشورهای اروپایی برای تعامل فعال با این منطقه، در زمینه‌هایی مانند تجارت، سرمایه‌گذاری و مشارکت در گفت‌وگوهای بین‌المللی، گشوده است. ایجاد همه این پیوندها ممکن است مستلزم صرف زمان و تلاش باشد اما همان‌طور که مورد آسیای جنوب شرقی نشان داده است، این روش یک راه موثر و مقرون‌به‌صرفه برای کشورهای درحال‌توسعه است تا هم از درگیری قدرت‌های بزرگ اجتناب کنند و هم خود به بازیگرانی موثر تبدیل شوند. بحران چین و تایوان یکی از پیچیده‌ترین و حساس‌ترین مسائل ژئوپلیتیکی است که تأثیر عمده‌ای بر امنیت و ثبات منطقه‌ای و جهانی دارد. در ادامه، به پنج راه‌حل برای این بحران می‌پردازم:
 

دیپلماسی و مذاکره

دیپلماسی و مذاکره می‌تواند به عنوان یک راه‌حل اولیه برای کاهش تنش‌ها بین چین و تایوان عمل کند. پیشنهاد ایجاد یک میز مذاکره به منظور برقراری ارتباطات مستقیم بین دو طرف می‌تواند به روشن شدن مواضع یکدیگر منجر شود. این گفتگوها باید در فضایی غیرمقول و بدون پیش‌شرط آغاز شود تا اعتماد متقابل افزایش یابد. در این مذاکرات، هر دو طرف باید به این واقعیت توجه کنند که منافع اقتصادی و امنیتی آنها به یکدیگر وابسته است. چین و تایوان باید بر روی موضوعات اقتصادی، تبادل فرهنگی و همکاری‌های نظامی به بحث بپردازند. همچنین، در نظر گرفتن نظرات و خواسته‌های جامعه بین‌الملل و رعایت حقوق بشر در این مذاکرات می‌تواند به تقویت روابط مساعد بین دو سمت کمک کند. مذاکرات باید مبتنی بر تسامح و درک متقابل باشد. ایجاد کمیته‌های مشترک برای رسیدگی به مشکلات و مشکلات جاری می‌تواند در کاهش تنش‌ها مؤثر باشد و به دو طرف این احتمال را بدهد که در صورت بروز اختلافات، امکانی برای حل منازعات وجود دارد.
 

مداخله بین‌المللی 

کشورهای بزرگ و سازمان‌های بین‌المللی مانند ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل می‌توانند برای مداخله در این بحران اقدام کنند. مداخله این کشورها می‌تواند به دو صورت دیپلماتیک و اقتصادی یا حتی نظامی باشد. در این راستا، می‌توانند بر اساس اصول حقوق بین‌الملل و قوانین جاری، از حقوق تایوان دفاع کنند و علیه هرگونه تهدید نظامی چین اقدام کنند.

این مداخله می‌تواند شامل اعمال تحریم‌های اقتصادی بر چین باشد تا آن را تحت فشار قرار دهد تا از اقدامات تهاجمی علیه تایوان خودداری کند. همچنین، ارسال تجهیزات نظامی و آموزش نیروهای تایوانی می‌تواند به تقویت توان دفاعی تایوان کمک کند و به چین پیام روشنی ارسال کند که هر گونه حمله به تایوان عواقب جبران‌ناپذیری خواهد داشت. با این حال، مداخله بین‌المللی باید به گونه‌ای صورت گیرد که به جنگ یا درگیری نظامی منجر نشود. این مداخله باید با هدف جلوگیری از تشدید تنش‌ها و برقراری صلح در منطقه انجام شود و همزمان با توجه به نگرانی‌های چین، به دنبال یک راه‌حل دیپلماتیک باشد.
 

ایجاد نهادهای مشترک

ایجاد نهادهای مشترک می‌تواند به عنوان یک راه‌حل مؤثر برای حل بحران چین و تایوان مطرح شود. این نهادها به دو طرف امکان می‌دهند که در زمینه‌های مختلفی مانند تجارت، امنیت و فرهنگ همکاری کنند. این نهادها می‌توانند به شکلی طراحی شوند که به کاهش اختلافات و افزایش همکاری‌ها بین دو طرف منجر شوند. به عنوان مثال، ایجاد یک کمیته مشترک برای مدیریت بحران‌ها و اختلافات می‌تواند به پیشگیری از تنش‌ها کمک کند. این کمیته می‌تواند به بررسی مسائل روزمره، تبادل اطلاعات و مشاوره در زمینه‌های اقتصادی و نظامی بپردازد. همچنین، راه‌اندازی برنامه‌های تبادل فرهنگی و علمی می‌تواند به بهبود روابط مردم‌دوستانه بین دو سمت کمک کند.این نهادها می‌توانند به عنوان یک بستر مناسب برای گفت‌وگو و همکاری عمل کنند و به طرفین این امکان را بدهند که نگرانی‌های یکدیگر را بهتر درک کنند. همچنین، تشکیل این نهادها می‌تواند تقویت اعتماد میان دو طرف را به همراه داشته باشد و به حل و فصل درگیری‌ها و اختلافات کمک کند.
 

استفاده از فعالیت‌های فرهنگی

فعالیت‌های فرهنگی می‌تواند یکی از بهترین راه‌ها برای نزدیک کردن چین و تایوان باشد. برگزاری جشنواره‌ها، کنفرانس‌های علمی و هنری مشترک می‌تواند به تقویت تعاملات مردم‌دوستانه بین دو طرف کمک کند. این تعاملات می‌تواند به شکسته شدن دیوارهای ذهنی و ایجاد درک بهتر از فرهنگ و تاریخ یکدیگر منجر شود. تبادل هنرمندان، ورزشکاران و گروه‌های فرهنگی نیز می‌تواند به تقویت روابط میان مردم دو طرف کمک کند. این نوع فعالیت‌ها می‌تواند احساس نزدیکی و هم‌دلی میان مردم چین و تایوان را افزایش دهد و به کاهش تنش‌های سیاسی و نظامی کمک کند. علاوه بر این، استفاده از رسانه‌ها و فضای مجازی برای معرفی فرهنگ‌های یکدیگر می‌تواند اثرات مثبت زیادی داشته باشد. در نهایت، این فعالیت‌ها می‌تواند به شکل‌گیری یک تصویر مثبت از یکدیگر در اذهان عمومی کمک کند و به کاهش احساس تنهایی و انزوا در تایوان منجر شود. این نوع فعالیت‌ها ممکن است به تدریج منجر به تغییر نگرش‌ها و تقویت همکاری‌ها در زمینه‌های دیگر نیز شود.

حفاظت از حقوق بشر

محافظت از حقوق بشر باید به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از هرگونه تلاش برای حل بحران چین و تایوان مدنظر قرار گیرد. رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی می‌تواند به بهبود وضعیت انسانی در هر دو طرف کمک کند و زمینه‌ساز همکاری‌های بیشتر شود. این موضوع باعث می‌شود که هر دو طرف احساس کنند که نیازها و خواسته‌های انسانی آنها مورد توجه قرار گرفته است. سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای حقوق بشری باید به این موضوع توجه کرده و به فشار بر دولت‌ها برای رعایت این حقوق کمک کنند. همچنین، برگزاری کارگاه‌ها و سمینارهای آموزشی درباره حقوق بشر و اهمیت آنها می‌تواند در هر دو طرف تأثیر مثبتی داشته باشد و به شکل‌گیری یک فرهنگ گفت‌وگو و تفاهم کمک کند. استفاده از ابزارهای بین‌المللی نظیر رسانه‌ها و فضای مجازی می‌تواند به گوش‌زد کردن مشکلات حقوق بشری و نقض‌ها کمک کند. به این ترتیب، بین الملل و جامعه جهانی می‌توانند به مسئولیت‌های خود برای حمایت از حقوق بشر توجه کرده و به ایجاد یک فضایی امن و انسانی برای مردم هر دو طرف کمک کنند.
 

پوریا زرشناس, دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
https://www.asianewsiran.com/u/fwF
اخبار مرتبط
در دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است، نیاز به همکاری میان کشورهای دارای اکثریت مسلمان ضروری تر شده است.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید