آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
فرشید نوابی متولد 1
فروردین 1357 در تهران، بازیگر است. فارغ التحصیل لیسانس رشته نمایش می باشد که در
گذشته در موسیقی بسیار فعال بود و با سریال «من یک مستأجرم» چهره اش شناخته تر شد. الهام چرخنده زادهٔ 4 تیر 1357 بازیگر و مستندساز ایرانی است. او فعّالیت خود را از سال
1375 با بازیگری در فیلم عروسی مهتاب آغاز کرد. چرخنده و همسر سابقش در دههٔ 1380 مجری برنامهٔ ستارهٔ مهاجر در شبکهٔ ماهوارهای مهاجر بودند که برنامهای به سبک امریکن آیدل بود در شهریور
ماه 1396 الهام چرخنده خبر ازدواج سوم خود را رسانه ای کرد. بعد از گذشت سه سال
مشخص شد ایشان با یک روحانی بنام سید محمد درویشی ازدواج کرده و از آن زمان بخاطر
شغل همسرش ساکن کربلای عراق می باشند.
فرشید نوابی سال
1375 وقتی 19 ساله بود با همکار هم سن خود الهام چرخنده ازدواج کرد که ثمره این
ازدواج یک پسر بنام «ارسطو» می باشد.این زوج هنری در سال 1392 از یکدیگر طلاق
گرفتند و حضانت ارسطو به پدر فرشید نوابی سپرده شد. در تولد 16 سالگی ارسطو، فرشید نوابی
تصاویر زیر را منتشر کرد و نوشت:
یاد بگیریم شاید همسفر
خوبی نباشیم؛ اما میتوانیم همقدم خوبی باشیم برای مسئولیت فرزند. تولدت مبارکمون
جان و جهان من.
زندگی گاهی بهشدت آن چهره پنهان و زشت خودش را به رخ میکشد تا شما را در محل آزمونی
بزرگ محک بزند؛ باید بگوییم فرشید نوابی این روزها در معرض امتحانهایی سخت قرار دارد
و به خوبی آن چهره عبوس آموزگار زندگی را شناخته است. او این روزها دنیای تازهای
را با پسرش «ارسطو» تجربه میکند که شکلی تازه از روابط پدر و فرزندی برای آنهاست. به
هر حال همانطور که نوابی خودش میگوید این روزها به اندازه سه نفر یعنی هم پدر، هم
مادر و هم خود ارسطو مراقب فرزندش است و این برای هنرمند پرمشغلهای چون او گذر از
هفتخوان رستمی است که تا اینجای کارش سربلند از آنها گذشته است. عکاسی با این پدر
و پسر آنقدر شور و حال جالبی داشت که امیدواریم در دل این تصاویر نمایان باشد.
ارسطو به خوبی ویژگیهای مثبت والدینش را به ارث برده و در دل مصاحبه گاه با
جملاتی که از کودکی به سن او انتظار نداشتیم غافلگیرمان کرد.
میپرسید فرشید نوابی این روزها خسته است؟ باید
بگویم بله فرشید نوابی این روزها خسته است. اما دلم میخواهد همین بحث را به شکل
دیگری ادامه بدهیم. اینکه واقعا زندگی ایدهآل چیست یا دست کم برای من تا به حال
چه بوده است. واقعیت این است که من همه اتفاقهای یک زندگی هنری را تجربه کردهام.
شهرت، محبوبیت، ثروت و رشتههای متفاوتی که میشد در آن کار کنم اما هنوز نتوانستم
به مفهوم زندگی ایدهآل پی ببرم و اینکه چنین شکلی از زندگی چطور ساخته میشود.
نقطه آرامشی به نام ارسطو
این طبیعی است که همه آدمها در
زندگی تلاش میکنند ایدهآلهایشان اتفاق بیفتد، اما من در هیچکدام از آنچه تجربه
کردم ایدهآلی ندیدم. اجازه میخواهم از تریبون مجله شما استفاده کنم و با هم رک و
دلی حرف بزنیم. دوست ندارم اتو کشیده صحبت کنم چون معتقدم وقتی با دلت صحبت میکنی
به دل مینشیند. من فرشید نوابی بعد از 23 سال زندگی، کار هنری و تجربه عجیبی که
تاکنون در زندگی داشتهام هنوز نفهمیدهام که ایدهآل چطور اتفاق میافتد و کجا
باید دنبال ایدهآل گشت. شاید آن خستگی که شما اول صحبتها اشاره کردید به همین
مساله برمیگردد که پاسخ دادم بله خستهام؛ چون هنوز به آن نتیجه مطلوبی که دلم میخواست
نرسیدهام. زندگی من پر از پیچیدگیهای متفاوتی بوده که بخشی از آن دیگر قابل
پنهان کردن نیست. شاید تنها نقطه آرامشی که الان در زندگی دارم پسرم ارسطو است؛
عشق به داشتن، بودن و به ثمر رساندنش، اما برای خود فرشید نوابی حاصل آنچه در این
سالهای زندگی انجام داده جز خستگی چیزی نبود.
خودم مسئول اشتباهات هستم
قطعا در این رسیدن به خستگی خودم را
خیلی مقصر میدانم. اصولا فکر میکنم هر اشتباهی اول از خود آدم نشأت میگیرد. آدم
نمیتواند هیچکس را متهم کند به اینکه شریک رخداد اتفاقات تلخ و شیرین زندگیاش
بوده چون انسان نسبت به آنچه انجام میدهد آگاه و عاقل است. من بخشی از زندگیام
را کاملا آگاهانه انجام دادم و اگر خطایی بوده مسئول مستقیم آن خود من هستم ولی
شاید میتوانست بازی زندگی به خیلی اتفاقات منجر نشود.
ساحل امن برای روح متلاطم
واقعیت این است که من روح متلاطمی
داشتم. دست کم در زمینه کارم اینطور بوده و رشتههای مختلفی را پیگیری کرده ام،
اما راستش هنوز هم نمیدانم کار درستی انجام دادهام یا نه، ولی شاید زمانی که من
در بخشی از زندگیام فیلم ساختم، اجرا کردم، بازی کردم، تهیهکننده شدم، موسیقی
کار کردم و حتی ساز ساختم - یعنی مدتی گیتار میساختم - شاید در آن لحظات اصلا دنبال همان ایدهآل بودم. در ناخودآگاه من
روحیهای ایدهآلیستی وجود دارد و درستترش اینکه انگار دنبال یک ساحل امن بودم
اما به آن نرسیدم. حتی شاید انتخاب شریک زندگیام برمبنای همین بود اما خب میسر
نشد.
دفاع از گذشته بدون شرمساری
این را بگویم از آنچه در زندگیام چه
شخصی و چه کاری در گذشته اتفاق افتاده دفاع میکنم. یعنی هیچوقت شرمسار و سرافکنده
نیستم. اینکه بگویم فلان کارم اشتباه بوده نه نبوده. بخشی که مرا متاثر میکند به
سرانجام نرسیدنش بود یعنی سرانجامی که ایدهآل من بود. شاید باید مسیری را تا
انتها طی میکردم و به نتیجه میرسیدم اما چون طی نکردم و نیمهکاره رها شد به آن
نتیجه دلخواهم نرسیدم و این باعث ناراحتی من است؛ نه اینکه چرا تصمیم گرفتم این
مسیرها را انتخاب کنم.
ردپاهایی برای قضاوت
به هر حال من از گذشته خودم رد
پاهایی به جا گذاشتم که در تاریخ زندگی من ثبت شده و شاید الان نشود دربارهشان
صحبت کرد، اما به هر حال نمیشود تاریخ را هم حذف کرد. تاریخ همیشه عادلترین و بیطرفترین
چیزی است که تو را به قضاوت مینشیند. من در بخشی از زندگیام مسابقه آواز را در
ایران انجام دادم که به آن افتخار میکنم، در شبکهای که آن زمان مجوز داشت و
فعالیت غیرقانونی نبود. الان افتخار میکنم بیآنکه اسمی از کسی ببرم بسیاری از
خوانندههایی که حالا روی استیج میخوانند اولین بار در استیج برنامه من شروع
کردند و این چیزی برای خجالت کشیدن ندارد، یا افتخار میکنم اولین کنسرت گیتار
کلاسیک را بعد از انقلاب بهرغم تمام تنگناهایی که بود به شکل رسمی برگزار کردم.
همینطور به خیلی دیگر از بخشهای زندگیام افتخار میکنم، اما مساله اینجاست آنچه
باعث خستگی من شد این بود که هیچکدام آنها نتوانست خستگی مرا در کند و نتوانست کاری
کند احساس کنم رسالتی را به معنای مطلق کلمه به سرانجام برساندم. من هرگز دغدغه
تهیهکنندگی نداشتم و کار اصلیام بازیگری است اما احساس کردم با تهیه برنامه
سینما اکران میتوانم خدمتی به اهالی سینما کرده، حال سینما را بهتر کنم اما
واقعیت این است که حتی در اینجا و این کار هم بین سینما اکرانی که پخش میشود و
آنچه در ذهن من است از نظر ایدهآلهای ذهنی فرسنگها فاصله است؛ یعنی خسته شدن از
چیزی که در ذهنت است اما در عمل رخ نمیدهد.
همراهی با قهرمانهای گرافیکی
من سعی میکنم واقعا جهان ارسطو را
درک کنم. مطمئن باشید اگر درک نباشد و فقط بخواهید سرسری کاری را انجام بدهید بچه
باورتان نمیکند. گفتم قرار نیست برای ارسطو نقش بازی کنم، باید در جهان او هضم
شوم. قرار است آن جهان را اول خودم بفهمم و بعد آن را برای فرزندم واکاوی کنم. اگر
اینطور نباشد نمیتوانم همبازی خوبی برای او باشم. برای مثال بخش مدرنی از جهان او
مانند قهرمانهای گرافیکی و افسانهای که در بازیهای رایانهای وجود دارند اصلا
برایم قابل درک نیستند اما باید آنها را درک کنم چون این شناخت و درک لازم است.
معصومیت؛ نقطه اشتراک بچهها
کودکی در همه نسلها یک نقطه مشترک
دارد و آن هم معصومیت است، یعنی درست است ما قبلا بازیهای پرتحرکی مانند یه قل دو
قل، هفتسنگ و. . . را داشتیم و بازیهای امروزه رخوت بیشتری دارند اما من یک
نگرانی خاصی دارم؛ اینکه نسل جدید ما به سمتی میرود که به تنهایی بازی میکنند یا
بازیهای جمعیشان بدون تحرک است. بچههای دیگر هم مانند ارسطو هستند حالا هرکدام
با یک فرهنگ و تربیت متفاوت اما همه آنها یک عنصر مشترک به نام معصومیت دارند که
من با این معصومیت کنار میآیم.
معنی واقعی انسان بودن
با این همه تجربههای تلخ و شیرین
مهمترین دستاوردی که میخواهم به ارسطو منتقل کنم «انسان بودن» است. تعریفش برای
من مجموعهای است از رفتارها و افکار خوب همچون مهربان بودن، اینکه کسی را آزار
ندهی و روحی یا دلی را نشکنی. نمیخواهم شعار بدهم، دوست دارم فرزندم انسان باشد،
وقتی در خیابان راه میرود سرش را بالا بگیرد و مردم دوستش داشته باشند. باور کنید
هرگز به شغلش فکر نکردهام و هرگز هم فکر نخواهم کرد. اینکه بگویم خودم موزیسین
بودم پس دلم میخواهد فرزندم نیز موزیسین باشد دغدغه من نیست یااینکه برود دکتر
شود یا. . . من در زندگیام تنها یک بار حسادت را تجربه کردهام و آن هم زمان فوت
مرحوم فردین بود؛ آن هم فقط به خاطر انسان بودنش. آنچه من از او دریافت کردم این
بود که مردم به خاطر انسان بودنش دوستش داشتند وگرنه در قطعه هنرمندان چهرههای
بسیاری به خاک سپرده شدهاند که حتی بعضیهایشان از او هم بهروزتر هستند. چرا
فردین هنوز در ذهن برخی، مظهر جوانمردی است؟ چون واقعا جوانمرد بود.
چند سال قبل بود که به دنبال گفتگوی فرشید نوابی در پاسخ به اظهارات
الهام چرخنده، الهام چرخنده امروز در صفحه اینستاگرامش به تندی پاسخ همسر سابقش را
داد. در متن زیر، پست آن زمان چرخنده آمده:
سلام؛ از دیشب
تعداد بالایی تماس و پیام و دایرکت و ایمیل و غیره آمده که شبکه ضد انقلابی در
مورد انتشار مسائل خصوصی زندگی من و پسرم شایان توسط بابای ارسطو صحبت میکرده و
کلی چادر و حجاب و انقلاب و بانوی مسلمان رو مسخره کردند و با استناد به نوشته
بابای ارسطو و رسانه و سایت هایی که به کمک ایشون با اهدافی مشخص امدند.. من رو یک
دروغگو و مکار و خائن تلقی کردند و چه و چه .... چون تعداد نامه ها زیاد بود
ناچارم با عذر خواهی از همه یاران گرامی اینجا پاسخ بدهم ... من در مورد همه چیز
بلد نیستم حرف بزنم ...عمل میکنم ...آنهایی که من را از نزدیک میشناسند
میدانند..خط قرمز من، در زندگیم چند چیز است که اصلی ترینش شایان و ارسطوست ..اما
حواشی اهداف دینی و انقلابی من قرار داشتند تا امروز .به همین دلیل هم از تمام
حقوق مادی و معنوی و حضانت فرزندم در زمان جدایی گذشتم .که به زودی خواهید دید
...امروز حواشی زندگی من باعث شده انتقام شخصی یک رأس انسان نسبت به من(که دلیلش رو هم خواهید فهمید)
به شکل یک پُتک شود بر سر انقلاب ..پس نتیجه میگیریم از حالت شخصی در آمده و شکل ملی
و ارزشی گرفته ...اینجاست که باید سکوت بشکنی و یک تنه بروی وسط میدان با مدرک و سند
..بعد دل و روده بو گندو داستان رو از اول به تصویر بکشی تا غصه دار نشوند بیرق
داران ..تا آنهایی که دلبستند به یک باور حس نکنند همسفرشان ریا کار و دروغگو و
.بوده ...و همچنین پسرانم با ارامش خاطر و با سربلندی فریاد بزنند مادر ما الهام
چرخنده است . و پدرم آقاجون و مادرم عزیز دیگر در سن نزدیک هشتاد سال اشک نریزنند
که دخترمان را با آن همه زجری که کشید و گذاشت وگذشت حالا میخواهد چون حجاب گرفته
و دیگر بهره برداری مالی نمیتواند بکند و هزار ننگ را با انگ زدن پاک کند ...در
ذهن ها بشکند ...پس صبوری کنید تا همه و همه را برایتان أشکار کنم ..با سند
ومدرک...ضمنا نسبت به اهالی سینما بدبین نشوید ..چندین زوج از هم جدا شدند و دقیقا
مثل یک انسان با فرهنگ به خاطر خاطراتشان و فرزندانشان هرگز سعی بر بی آبرو کردن و
ضربه زدن به همسر سابقشان و مادر بچه شان را فقط به خاطر لختی دیده شدن نداشتند
..سینماگران خوب ارزش ها را حس میکنند ..هنرمندان انسانهای شریفی هستند .سینماگران
غیرت و شرف و وجدان دارند ... .قابل توجه رسانه های دشمنان اسلام ... در برابر
توطئه، "ضربه را با ضربه پاسخ می دهیم" فرمایش حضرت آقا رهبر معظم
انقلاب ... "گر ضربتی زدی، ضربتی نوش کن" مولای متقیان علی (ع). یا علی
مدد... الهام...