این مصاحبه را اما فراتر از یک گفت و گوی عادی باید دید و از این رو عنوان «فرا گفت و گو» را برای آن به کار میبرم. زیرا درست است که خبرنگار ایرنا پلاس پرسشهایی کاملا حرفهای را مطرح کرده و مرد سکوت را به سخن واداشته و در عین احترام، چالش کرده است اما موسوی خویینیها هم قدر این فرصت را دانسته و انگار از پیش آماده بوده است تا فصل جدیدی را شروع یا اعلام کند.
این گفت و گو دو رویه یا دو لایه دارد و به قول شاعر: صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی.
رویه یا لایۀ نخست همان است که در مصاحبه می بینیم و می خوانیم. خاطراتی که از هاشمی رفسنجانی نقل می کند و برای خواننده جذاب است چون پس از مدت ها همان «هاشمیِ قدرت» را که سالهاست فراموش شده در خاطرهها تازه میکند و خصوصا بر نوع رفتار هاشمی با ملی مذهبی ها انگشت میگذارد و با زیرکی تمام سخنان خود علیه آنان را به حاشیه میبرد و از جنس رقابت سیاسی و دموکراتیک معرفی می کند و رفتار هاشمی را از جنس قدرت خصوصا آن عبارت مشهور «روی شان کم شود» که تصور می شد اکبر گنجی بدون مستند دقیق در مقاله «عالیجناب ...» نوشته بود.
این که خویینیها اختلافات گذشته را تازه کرده شاید به لحاظ اخلاقی به دو سبب نقد شود. نخست این که در ممات هاشمی و نه در حیات او این نکات را مطرح کرده و دوم این که هاشمی 84 به بعد و خاصه 88 به بعد که به اصلاح طلبان نزدیک شده بود.
یا به این سبب که نسبت هاشمی را با گفتمان اعتدال انکار میکند و پیشینه او را در «چپ» می داند و این که بعدا به راست هم گرایش یافت می توان گفت و رسید به این که خطبۀ هاشمی رفسنجانی قبل از دوم خرداد 76 را هم به نفع خاتمی نمی داند تا دِینی از هاشمی بر گردنشان باشد.
در این گزاره آخر البته می توان تأمل کرد اما اگر بخواهیم به لایه یا رویۀ دوم سخنان موسوی خویینی ها بپردازیم این نکات گفتنی است:
اول این که این گفت و گو را می توان به منزلۀ اعلام موجودیت دوبارۀ جناح چپ و گفتمان چپ دانست.
به زبان روشن تر این مصاحبه پاسخی است به سخنان محمود واعظی که نقش اصلاح طلبان در انتخاب روحانی در سال های 92 و 96 را تا اندازه ای انکار می کند وشاید پاسخی به خود روحانی که در نطق کنگره هاشمی دوم خرداد را وام دار او معرفی کرد. واعظی البته در پاسخ به انتقادات فراوان این گونه توضیح داده یا توجیه کرده که ما دولت ائتلافی به مفهوم مصطلح آن نیستیم ولی کیست که نداند روحانی چه در 92 و چه در 96 با کدام حمایت برکشید؟
تفکر چپ در ایران و جهان با پایان امپراتوری شوروی و فروپاشی بلوک شرق رو به افول نهاد اما چندی است که دوباره سر برکشیده تا جایی که بخش هایی از اصول گرایان هم مدعی آن شده اند. خویینی ها می خواهد بگوید هویت ما چپ است. حتی اصلاح طلبی هم نه. چه رسد به اعتدالی. نهایت این که نه سوسیالیسم صرف که سوسیال دموکراسی ولی دیگر نه اقتصاد آزاد و رها و خارج از کنترل یا توسعۀ آمرانه و از بالا.
دوم: این مصاحبه می خواهد بگوید جناح چپ، هویت مستقل دارد و در دهه اول جمهوری اسلامی هاشمی رفسنجانی هم در این اردوگاه بوده و قصد دارد این تصور را اصلاح کند که وام دار اعتدالیون شده اند.
سوم: این مصاحبه را می توان «واکنش» و نه «کنش» دانست. وقتی دولت چهره اصلاح طلبی چون خانم ابتکار را از ریاست سازمان محیط زیست به معاونت محدودتری منتقل می کند و خانم مولاوردی هم قربانی قانون منع به کار گیری بازنشستگی می شود و صبغۀ اصلاح طلبی دولت کاملا رنگ باخته خویینی ها دلیلی نمی بیند آش نخورده و دهان سوخته باشند.
چهارم: روحانی یک بار گفته بود ما شریک هستیم و این مرتبه هم گفت برخی بی وفایی میکنند و تنها هنگام پیروزی همراه هستند و این را ناشی از «فراجناحی» بودن دانست.
جان کلام موسوی خویینیها اما این شعر ضرب المثل شدۀ بابا طاهر عریان است: «چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی/ که یک سر مهربانی دردسر بی.»
روحانی البته هم سال 92 و هم سال 96 در اولین پیام خود بلافاصله پس از هاشمی رفسنجانی از سید محمد خاتمی هم تشکر کرد.
در سخنرانی اخیر هم یک بار نام خاتمی را آورد. آنجا که گفت: «شب ارتحال امام با اقای خاتمی روی بیانیه کار می کردیم که آقای هاشمی به من گفت شما برو و به نیروهای مسلح آماده باش بده». اما این گونه یادآوری ها اتفاقا برای امثال خویینیها دلچسب نیست.
شاید پرسیده شود اگر از روحانی رنجیده چون احساس میکند پیمان خود با اصلاح طلبان را گسسته یا شکسته چرا به جای او به هاشمی میپردازد در حالی که دست هاشمی از دنیا کوتاه شده است.
پاسخ این است که چون شأن خود و جناح خود را فراتر میداند. روحانی ذیل هاشمی تعریف میشد حال آن که خویینیها ذیل امام.
بار دیگر به موضوع اصلی میپردازم. لایۀ زیرین سخنان خویینیها چیست؟
این است که صرف ضدیت با احمدینژاد به معنی اصلاحطلبی نیست و در دوران پسا احمدینژاد دلیلی ندارد اصلاحطلبان هویتهای خود را پنهان کنند.
خویینیها میخواهد بگوید ما چپ بودیم و هستیم. گفتمانی که بر خلاف تصورات قبلی در دنیا احیا شده است. وجه ماتریالیستی و مادیگرایانه نه، اما گفتمان عدالتخواهی و «سوسیال دموکراسی» همچنان هواخواهان خود را دارد.