نمیدانم آنهایی که دستی برای آتش مدیریت کشور دارند، از احوال زندگی مردم خبر دارند؟ میدانند آنها چگونه با این قیمتهای افسار گسیخته زندگی میکنند؟
کارگران و کارمندان در این سرزمین چقدر درآمد دارند که با آن اجاره خانه بدهند، گوشت 80 هزار تومان بخرند، قسط وامهایی که گرفتهاند بپردازند و ...
در زمانهای نه چندان دور آنهایی که پول نداشتند، به غذاهای ساده اکتفا میکردند اما الان غذاهای ساده هم لاکچری شده است. میگفتند آبگوشت، غذای کارگرها بوده اما الان غذایی است که شاید ماهی یک بار بشود آن را خورد.
چندی پیش فتاح رییس کمیته امداد اعلام کرد که حدود 620 هزار نفر به خانوارهای تحت پوش این کمیته اضافه شدهاند.
وزارت بهداشت اعلام کرده است که 12 هزار کودک در استان سیستان و بلوچستان دچار سو تغذیه هستند.
خیلی دردناک است که پدری تمام روز را تلاش میکند تا اهل خانهاش شام داشته باشند. آرزوی او، شام شب خانوادهاش است نه آینده آنها، نه ازدواج آنها، نه دانشگاه رفتن آنها، بلکه او فقط تلاش میکند تا شکم آنها سیر شود.
چه کسی باید به حال این خانوادهها فکری کند، نمیدانم؟ کاش کسانی که اهل حساب و کتاب هستند، حساب میکردند چگونه یک خانواده در این زمانه گران، با حقوق 800 هزار تومان یا یک میلیون تومان، روزگار سپری میکند؟ کاش آنها جدولها را بالا و پایین میکردند و میدیدند که یک پدر چگونه با حقوق کم، شکم خانواده خود را سیر میکند؟
تازه این احوال افرادی است که سر ماه حقوق میگیرند. بیچاره آنهایی که چند ماه بی حقوق، روز و شب خود را سپری میکنند و از این و آن قرض میگیرند، به امید آنکه با حقوقهای عقب افتاده هم قرضها را بدهند هم زندگی کنند.
زندگی کردن سخت شده است. چرخ زندگی خیلیها در این سرزمین دیگر نمیچرخد. چرخها در گل مانده است.
همه مشکلات کشور را میدانیم. همه میدانیم ترامپ عجب دیوانهای است . همه میدانیم سنگهای بزرگی در مسیر اقتصاد کشور افتاده است اما مردم هم باید زندگی کنند.
صورت مردم دیگر به کبودی میزند از بس آن را سرخ نگه داشتهاند.