آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
پوریا زرشناس - ابن خلدون جامعه شناس مشهور جهان اسلام می گوید:
"موسیقی اولین و آخرین صنایعی است که در یک اجتماع پدید می آید و همچنین اولین صنایعی است که در سیر قهقرایی یک جامعه رو به زوال میرود، پس موسیقی آینه ی تمام نمایی است که میتوان در آن سیر پیشرفت یا قهقرایی یک جامعه را مشاهده نمود."
موسیقی، به عنوان یکی از قدیمیترین و تأثیرگذارترین هنرهای بشری، همواره آینهای از حالات و تحولات جامعه بوده است. ابن خلدون، جامعهشناس مشهور جهان اسلام، معتقد است که موسیقی اولین و آخرین صنعتی است که در یک جامعه پدید میآید و از بین میرود. این گفته نشاندهنده اهمیت موسیقی به عنوان شاخصی برای سنجش پیشرفت یا انحطاط یک جامعه است. در ایران، موسیقی همواره جایگاه ویژهای در فرهنگ و هنر داشته است. از موسیقی سنتی و فاخر گرفته تا موسیقی پاپ و مدرن، هنرمندان بزرگی مانند محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و ابی، همواره با آثار خود به غنای فرهنگی کشور کمک کردهاند. اما در سالهای اخیر، شاهد ظهور سبکهایی از موسیقی هستیم که به جای انتقال مفاهیم عمیق و هنری، به هرزهگویی و نمایشهای پورنوگرافیک روی آوردهاند. این تغییر نه تنها نشاندهنده سقوط فرهنگی است، بلکه بازتابی از جامعهای است که از گفتمانهای معنابخش مانند دین، اخلاق و دانشگاه فاصله گرفته است. تحلیلگران معتقدند که این پدیده نتیجه سیاستهای محدودکننده و ممنوعیتهای فرهنگی است که هنر موسیقی را به سمت زیرزمینی شدن سوق داده است. در این گزارش، به بررسی علل و پیامدهای این پدیده و تأثیر آن بر جامعه ایران میپردازیم.
تخصصی در زمینه موسیقی ندارم اما به عنوان یک علاقه مند به موسیقی می توانم ادعا کنم که بسیاری از این ترانه ها و اشعار و تصاویری که به اسم موسیقی در حال اشاعه و پخش است بیشتر شبیه هرزه گویی و نمایش های پورنوگرافی است تا هنر با قدمت و اصالتی به نام موسیقی. در دهه اخیر شبکه ماهواره ای به نام "پی ام سی" به صورت مداوم مشغول پخش شوهای موسیقی است. شوها و تصاویری که تماشای بسیاری از آنها در حضور جمع باعث احساس شرم و خجالت می شود. در سالهای اخیر خواننده های جوانی پیدا شدند که با استفاده از واژه های اروتیک و فحشهای رکیک هر پرده دری و بی هنجاری را به نام موسیقی اعتراضی به خورد مخاطبان نوجوان و جوان خود می دهند. پیشرو، علیشمس، تهی، حصین، ابلیس، بابک تیغه، تیدی، بیگرض، ساسی مانکن، صفت، تتلو، رپ لرزه، کاغذ رکورد، دوحنجره ، قاف، هیدن، و.. اسامی اراذل و اوباش و جیب برهای بازداشت شده در حاشیه شهرها نیست. اینها اسامی هنرمندان عرصه هنر فاخر موسیقی است که هر کدام ظاهرا طرفداران پر و پا قرص خود را دارند. اشاعه این سبک های موسیقی "بدون معنا" نشانه از جامعه گریزان از گفتمان های معنا بخش(اعم از دین و دانشگاه و اخلاق) است.
موسیقی محبوب نوجوانان و جوانان امروز، موسیقی عصر انحطاط و شکست است. آنها نماینده جامعه ای هستند که از اندیشه و فکر بیزار است و تفکر را در غالب تمسخر به صحنه می آورد. قهرمان عرصه موسیقی دهه پنجاه و شصت و هفتاد اگر گلپا و شجریان، علیرضا افتخاری و شهرام ناظری و ابی و هایده و مرضیه بودند، قهرمان دهه نود شاهین نجفی و تتلو و ساسی و نامجو هستند. این مسئله و نزول فرهنگی در هنری مانند موسیقی تقریبا در همه هنرها قابل ردیابی و مشاهده است. این برونداد فرهنگی نتیجه عملکرد سازمان های هنری و فرهنگی است. وقتی سالهای سال هیچ تصویر هیچ سازی از تلویزیون نشان داده نمی شود، وقتی در کتب درسی یک کلمه هم از هنری به نام موسیقی صحبت نمی شود، وقتی کنسرت شهرام ناظری و شجریان با چماق و تهدید لغو می شود، وقتی آموزش و پرداختن به موسیقی ممنوع است، طبیعتا موسیقی در چنین مسیری قرار می گیرد.
این موسیقی، موسیقی ممنوعیت است
این موسیقی واکنش است نه کنش، این موسیقی، موسیقی سریز شده است، موسیقی ممنوع، موسیقی زیر زمین، موسیقی رها شده، موسیقی خودرو و هرز، موسیقی از ریخت افتاده و بی معنا، موسیقی هیچ و تهی و در یک کلام موسیقی پورنوگرافیک!
تحلیل فنی و تخصصی آسیانیوز ایران
ظهور سبکهای موسیقی با محتوای هرزهگویی و پورنوگرافیک در ایران، پدیدهای است که نیازمند تحلیل دقیق و علمی است. از منظر جامعهشناسی، این پدیده را میتوان به عنوان یک "واکنش به محدودیتهای فرهنگی" در نظر گرفت. زمانی که هنر موسیقی تحت فشار سیاستهای محدودکننده قرار میگیرد و امکان بیان آزادانه مفاهیم عمیق و هنری از بین میرود، هنرمندان به سمت سبکهایی گرایش پیدا میکنند که نه تنها از این محدودیتها عبور میکنند، بلکه به نوعی اعتراض به این شرایط نیز محسوب میشوند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این پدیده نشاندهنده نیاز جامعه به بیان آزادانه احساسات و عقاید است. نوجوانان و جوانان، به عنوان اصلیترین مخاطبان این سبکهای موسیقی، در جستوجوی هویت و معنا هستند. زمانی که گفتمانهای سنتی مانند دین، اخلاق و دانشگاه نتوانند پاسخگوی نیازهای آنها باشند، به سمت سبکهای موسیقی روی میآورند که به نوعی بیانگر احساسات و عقاید آنها است.
از منظر فرهنگی، این پدیده نشاندهنده سقوط هنر موسیقی در ایران است. موسیقی، که زمانی به عنوان هنری فاخر و معنابخش شناخته میشد، اکنون به سمت سبکهایی گرایش پیدا کرده است که نه تنها فاقد عمق و معنا هستند، بلکه به نوعی ترویج بیهنجاری و هرزهگویی نیز محسوب میشوند. این تغییر نه تنها بر هنر موسیقی تأثیر منفی میگذارد، بلکه بر فرهنگ و هویت جامعه نیز تأثیرات مخربی دارد.
برای مقابله با این پدیده، نیازمند سیاستهایی هستیم که بتوانند فضای آزاد و سالمی برای بیان هنری ایجاد کنند. این سیاستها میتوانند شامل حمایت از هنرمندان، ایجاد فضاهای آموزشی و فرهنگی، و کاهش محدودیتهای فرهنگی باشد. تنها با ایجاد فضای آزاد و سالم میتوان از سقوط هنر موسیقی و فرهنگ جلوگیری کرد.