ونزوئلا تا سال ۱۹۵۰ یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای جنوبی بود و چهارمین کشور قدرتمند جهان ، این کشور با این میزان درآمد نفتی تا سال ۱۹۸۰ یکی از بالاترین استانداردهای زندگی در آمریکای جنوبی را داشت. اما از اواسط دهه ۱۹۸۰ ، قیمت نفت کاهش پیدا کرد که این موضوع تکانه شدیدی را به اقتصاد نفتی ونزوئلا وارد کرد و باعث شد این کشور با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبرو شود ، تاریخ فراموش نمی کند که مشکلات ونزوئلا به قدری بود که مردم این کشور خانه نداشتند و در زمان آقای احمدی نژاد چندین هزار واحد مسکونی در این کشور توسط پیمانکاران ایرانی خانه ساخته شد و این در حالی بود که در بخشهایی از ایران حتی مدرسه وجود ندارد و کودکان در کپر درس میخوانند و در آن زمان دولت احمدینژاد برای مردم ونزوئلا مدرسه و خانه می ساخت اما بزرگترین مشکل هوگو چاوز این بود که می توانست بعد از انقلاب سوسیالیستی و بعد از ادامه پیدا کردن کاهش ارزش نفت به خاطر افکار سوسسیالیستی خود، سازمانهای جهانی مثل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را نهادهایی تحت تسلط امپریالیسم میدانست و بجای کمک گرفتن از این نهادها ، ونزویلا به سراغ چین رفت و از این کشور وام گرفت و همین امر باعث شد واردات افزایش پیدا کرده و بسیاری از کارخانجات تعطیل شود و بیکاری تا رقمی بین ۷۶ تا ۸۰ درصد افزایش پیدا کند و در نهایت عاقبت اقتصاد سوسیالیستی در ونزویلا خود را به همگان نشان داد، مردم ونزوئلا اکنون در فقر مطلق زندگی میکنند. بسیاری از نیازهای مردم ونزوئلا فروخورده و از سبد مصرفی آنها حذف شده است حال که بسیاری از کسب و کارها متوقف شده است ونزوئلا از ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی به فقیرترین کشور آمریکا جنوبی تنزل پیدا کرده و مهمترین مساله معیشت مردم است.
حال در ایران نیز با گستردگی اقتصاد دولتی، بی ارزش شدن پول ملی و افزایش بیکاری و تعطیلی کارخانجات روز بروز شاهد افزایش خط فقر در کشور هستیم در حالیکه با تغییر تفکر و اندیشه سیاستمداران دولتی نسبت به اقتصاد دولتی می توان براحتی از این وضعیت خارج شد چرا که بارها گفته ایم که اقتصاد دولتی رفاه به جامعه نمیدهد، اقتصاد دولتی استاندارد زندگی افراد را بالا نمیبرد و در نهایت اقتصاد دولتی جز رانت و فساد چیز دیگری تولید نمیکند.
کافی است برای جلوگیری از ونزویلا شدن بر دو سیاست داخلی و خارجی خود تجدید نظر کنیم و بجای برقراری عدالت در کل دنیا، عدالت را در بین مردم کشور خودمان برقرار کنیم و شکاف طبقاتی ایجاد شده را از بین ببریم و با امن کردن محیط داخلی برای کسب و کار و کوچک کردن نقش دولت در اقتصاد می توانیم براحتی در عرض چند سال کشور خود را الگوی کشورهای دیگر قرار دهیم و همانند کشور سوید نیاز مردم را از نیاز به گوشت و برنج تبدیل به نیازهای فرا معیشتی نماییم و با افتخار شعار تبلیغاتی دولت عوض یارانه ٤٥ هزار تومانی و هر لیتر بنزین این باشد که چرا هر ایرانی نباید یک خانه ویلایی هم داشته باشد!
به امید آن روز