یکشنبه / ۷ بهمن ۱۳۹۷ / ۰۸:۲۴
کد خبر: 316
گزارشگر: 1
علی زمانیان
بارها از زبان نسل جوانتر شنیده میشنویم که پدرانشان را متهم میکنند که عامل و مسبب شرایط سخت کنونی و به قهقهرا رفتن کشور هستند، زیرا در چهل سال قبل مرتکب انقلاب شدهاند. ستیز پنهان میان نسل جوان و نسل پیشین، از یک سوءتفاهم برمیخیزد. در واکاوی این ستیز و اتهام و در ایضاح محل اختلاف، متوجه میشویم که در کیفرخواست نسل جدید علیه نسل انقلاب، چهار خطای آشکار وجود دارد.
و درست به علت همین خطاهای چهار گانه است که نمیتواند داوری درست و قضاوت منصفانه داشته باشد.
1. خطای جامعه شناختی
خطای اولشان این است که فکر میکنند، انقلاب، کنش برنامهریزی شده و از قبل معلوم است. میاندیشند، انقلاب، ارادی، آگاهانه و به صورت خودخواسته است. در حالی که انقلاب، رخ دادنی است. کسانی در برابر نظام حاکم و مستقر اعتراض میکنند، و به یکباره چشم باز میکنند و میبینند، انقلاب شد. البته بسیاری از اعتراضات هم شکل میگیرد و اما حاکمیت مستقر، واژگون نمیشود. به عبارت دیگر، انقلاب، یک پروژهی طراحی شده و مهندسی شده نیست. اعتراضاتی است که گاهی و به ندرت سبب سرنگونی نظام حاکم میشود و در اکثر مواقع سرکوبشان میکنند.
2. خطای حقوق بشری
خطای دوم در سلب حق اعتراض است. نسل انقلاب، به هر علتی حیات سیاسی موجود زمان خود را غیرعادلانه و یا ناکارآمد میدانست. در این صورت، آیا نسل پیشن مانند هر نسلی دیگر، حق نداشته است علیه وضع موجودشان اعتراض کنند؟ و مگر آن نسل کاری غیر از این انجام داده است؟ آنان حق داشتند سرنوشت سیاسی شان را به دست گیرند و در طلب و ساختن وضعیت بهتر اقدامی انجام دهند. این همان حقی است که نمیتوان از هیچ کس سلب کرد. ستیز علیه نسل پیشین، ستیز علیه حق طبیعی آنان است که در برابر وضعیتی ایستادند که آن را نامطلوب ارزیابی میکردند. در هر حال، هر نسلی اخلاقا مجاز است در جهت ایجاد شرایط مطلوب بکوشد و چنانچه خود را در وضعیت نامناسب میبیند، علیه شرایط و اوضاع زمانهاش اعتراض کند. این حق هر نسلی است و منجمله نسلی که اعتراضش به سرنگونی نظام مستقر در سال 57 منجر شد.
3. خطای روششناختی
خطای سوم، ارتباط برقرار کردن میان دو مولفهی بی ارتباط است. انقلاب را علت رخداد مصیبتها، بنبستها، درد و رنجهایی میداند که با آن روبرو است. اگر بیکار است، اگر دخلش کفاف خرجش را نمیدهد، اگر تنگناهای سیاسیِ جانکاه، همه را به تنگ آورده است، اگر بی عدالتی چنگ بر صورت جامعه میکشد، اگر آینده تیره و تباه به نظر میرسد و اگر همه جای این جامعه درد میکند، همهی اینها را معلول بروز رخداد کنش جمعی کسانی میداند که چهل سال قبل به حاکمانشان اعتراض کردند. حقیقتا چه ارتباطی است میان شرایط بغرنج و دردناک کنونی با وقوع انقلاب در چهار دههی قبل؟
4. خطای انسانشناختی
خطای چهارم در انتظار نامعقول از نسل پیشین نهفته است. اعتراض به کنش انقلاب، به این معنا است که چرا نسل پیشین نتوانسته است همهی نتایج و آثار قطعی انقلاب را پیش بینی کند؟ چرا نتوانسته است چهل سال بعد را ببیند که چه رخ می دهد؟ انتظار دارند چشمان نسل انقلاب، تا چهل سال بعد را میدید و همه چیز را پیش بینی میکرد. آیا این انتظار غیرمعقول، بیهوده و گزافهای نیست؟ آیا معترضین به نسل انقلاب، می توانند یک سال بعد خود را حدس بزنند؟ آنان نیز انسان هستند با همهی محدودیتهای انسانی. درست مانند خود این نسل.
گلایه از نسل گذشته، تاریخ را متهم کردن و نشستن و پیشنیان را به محاکمه کشیدن، چه دردی را دوا می کند؟ بالاخص وقتی خود پرسش هم چنین سست و بی بنیان باشد. در فهم شرایط کنونی، عملکرد چهل سالهی اخیر را باید مورد ارزیابی قرار داد، متهم کردن کسانی که از حق طبیعیشان در مقابل نظام سیاسی استفاده کردند، راه به جایی نمی برد.
عنوان برگرفته از کتاب شریعتی است با نام: پدر، مادر ما متهمیم
https://www.asianewsiran.com/u/1zW