در اقتصاد فعلی، کلمه ارزش لزوما به معنی ارزش مثبت نیست. در اقتصادهایی که هدف اصلی، رشد تولید است؛ هر فعالیتی که به افزایش این معیار منجر شده، ارزشزا محسوب خواهد شد. در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری به یک سیستم ارزشبنیان نیازمندیم؛ سیستمی که در آن هدفگذاری بخشهای خصوصی و مالی همجهت با اهداف جامعه باشد و در حال حاضر بازار سرمایه، ارزش بنگاه را براساس پیشبینی موفقیتهای آتی آن میسنجد.
درحقیقت، مبنای رقابت تغییر یافته است. مزیت نسبی از آن بنگاههایی است که با نوآوری و انعطافپذیری در مدل کسب و کار و سرعت در تصمیمگیری از فرصتهای پدید آمده، بهرهمند میشوند.باید فعالیتهایی که صرفا درآمدزایی بالایی داشته را شناسایی کرده و بهجای آن، مشوقهایی را برای فعالیتهای ارزشآفرین در نظر بگیریم.آنچه اقتصاد کشور به آن نیازمند است، کسانی هستند که مفهوم ارزش و شیوه های خلق ارزش را بفهمند و بدانند و بکوشند آن را در محیط خود به کار بگیرند. در واقع آنچه که یک کسب و کار اقتصادی را سودده یا ماندگار میکند، ارزش آفرینی است.
اگر ارزشی که ایجاد میکنیم منافع دیگران را نیز تامین کند، پایدار خواهد بود و اگر صرفاً از طریق انحصار یا فرصتطلبی، به دنبال ایجاد ارزش باشیم، احتمالاً ناپایدار و کوتاه مدت خواهد بود.کسی میتواند ارزش آفرین باشد که نیازها و انگیزههای انسانها را بشناسد. انگیزههایی که گاهی از چشم خود ما انسانها نیز پنهان است. اما به هر حال، بر اساس آنها تصمیم گیری و رفتار میکنیم.
ارزش آفرینان کسانی هستند که به چیزی ورای سود و منافع مادی از یک کسب و کار توجه می کنند. آنان که در هر شرایطی از جمله فشار و تحریم های اقتصادی تامین نیازهای اساسی مردم و حفظ کیفیت و رضایت مصرف کننده در اولویت اهداف و خط مشی آنهاست و در هر شرایطی چرخه تولید را از حرکت باز نمی دارند.
ارزش در شرایط حساس و بحرانی اقتصاد فعلی کشور، به معنای حفظ یک بنگاه اقتصادی بدون بیکاری نیروی کار و حفظ چرخه تولید بدون وقفه، علیرغم تمام مشکلات و چالش ها از تامین مواد اولیه و ماشین آلات گرفته تا مشکل واردات و تامین ارز و قوانین و مقرارات دست و پاگیر و بازدارنده است.