در لغت نامه دهخدا و همچنین اشعار شاعران نامدار ایرانی همچون سعدی، فردوسی و ... واژهی "فرهنگ" را با معانی دانش ، تربیت و مهارت می یابیم و این بدان معنی است که فرهنگ، دانشی اکتسابی می باشد و نه داشته ای ذاتی. در اثبات این نظر که فرهنگ مقوله ای است اکتسابی کافیست به تاثیر محیط پیرامونمان در ایجاد فرهنگ بپردازیم برای مثال خانوادهی کم فرهنگی را در نظر بگیرید که از ۴ فرزند ، ۲ فرزندشان از بدو تولد از خانواده خویش جدا و به خانواده ای با فرهنگ بالا تحویل داده شده با این اوصاف خواهیم دید که آن ۲ فرزند جدا شده از منظر فرهنگی تفاوت بسیاری با اعضای خانوادهی اصلی خویش خواهند داشت پس می توان گفت که "فرهنگ" بیش از آنکه به مسائل ژنتیکی مربوط باشد، تحت تاثیر محیط اطراف و محرک های آموزشی قرار خواهد گرفت.
هرچند که یکی از مهمترین پیشنیاز های ارتقا و اعتلای فرهنگ در هر جامعه ای "بحث آموزش" می باشد اما آموزش به تنهایی راهگشای مسائل فرهنگی نخواهد بود و مهمتر از آموزش ، بحث "قانون" است.
البته با آنکه قانون می تواند فرهنگ سازی کند اما اگر به درستی نوشته، اجرا و نظارت نشود فرهنگ یک جامعه را به نابودی می کشاند.
کشوری را در نظر بگیرید که مردمانش از دیرباز عادت به رفتاری غلط همچون انداختن آب دهان به معابر عمومی دارند ؛ آموزش در راستای فرهنگ سازی به تنهایی جهت رفع این عادت ناپسند کافی نیست و بایست در این چنین جامعه ای تدوینِ قوانینِ پیشگیرانه را نیز گنجاند. به عبارتی دیگر قانون ها پیشنیاز آموزش و فرهنگ سازی به شمار خواهند رفت.
اگر در مثال بالا [در رابطه با انداختن آب دهان در معابر عمومی] قانونی پیشگیراننده وضع گردد و به درستی نیز اجرا شود خواهیم دید که نینداختن آب دهان در نسل اول به صورت اجباری انجام می گردد و در نسل های بعدی تبدیل به فرهنگ عمومی خواهد شد؛ چرا که نسل اول به فرزندانشان [در بدو دوران تربیتی] آموزش خواهند داد که در صورت انداختن آب دهن به معابر عمومی جریمه خواهید شد لذا این حسن رفتار در مرور زمان و در نسل های بعدی به "فرهنگ" تبدیل می شود.
شهروندانِ قانون مدار، قانون را به علت دوری از جریمه و یا با انگیزه های فرهنگی رعایت می کنند و البته آن دسته از افرادی که قانون را صرفا به منظور "پرهیز از جریمه" رعایت می کنند ، در برخورد با شرایط مشابهی که قانونگذار مجازات و جریمه ای را وارد ندانسته رنگ عوض کرده و فرهنگ را به دست فراموشی می سپارند.
به هر روی اگر قانون به درستی نگاشته شود و ما نیز آن را تماما اجرا نماییم و همچنین نظارت صحیحی بر اجرای قانون از سوی متولیان امر انجام پذیرد ، رفتارهای پسندیده تبدیل به عادت می شوند و عادت نیز به مرور زمان فرهنگ عمومی را تشکیل و گسترش خواهد داد.
از دیدگاه نگارنده، قانون بیش از آموزش و حتی فرهنگ و یا هر آنچه که موجب ارتقای سطح فرهنگ می شود، اهمیت دارد./