چهارشنبه / ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ / ۰۱:۲۶
کد خبر: 4560
گزارشگر: 213
۲۳۴۹
۰
۰
۲۶
یادداشت/شایان اویسی

افکار «ایرانی» برای خاورمیانه

افکار «ایرانی» برای خاورمیانه
هیچ‌گاه ادیان و ایدئولوژی‌ها منجر به ایجاد دشمنی ابدی و واقعی میان کشورها و واحدهای سیاسی در جهان نشدند؛ چرا که دشمن‌ها از طریق تضاد منافع در رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به وجود می‌آیند و ایدئولوژی‌ها نفرت از رقیب و کشور دارای تضاد منافع را توجیه و پیروزی را به یک ضرورت تبدیل می‌کنند.

هیچ‌گاه ادیان و ایدئولوژی‌ها منجر به ایجاد دشمنی ابدی و واقعی میان کشورها و واحدهای سیاسی در جهان نشدند؛ چرا که دشمن‌ها از طریق تضاد منافع در رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به وجود می‌آیند و ایدئولوژی‌ها نفرت از رقیب و کشور دارای تضاد منافع را توجیه و پیروزی را به یک ضرورت تبدیل می‌کند.

هیچ تحلیلگری گمان نمی‌کرد با وقوع کودتا السیسی در مصر علیه اخوان المسلمین روابط مصر با ترکیه از سر گرفته شود آن هم ترکیه اردوغان که حامی اصلی اخوان المسلمین در جهان و خصوصا مصر بوده و از حیث فکری متحد این جریان فکری است. کمتر کسی تصور می‌کرد روسیه پس از شوروی مجددا در برابر اروپا و غرب بایستد یا بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شود و حتی کار به رویارویی محدود فرانسه و بریتانیا بکشد.

تصور اینکه ايران شیعی با جمهوری آذربایجان و عراق که حاکم هر دو شیعه هستند مجددا تضاد منافع پیدا کند هم بسیار دشوار بود چه برسد به اینکه ایران منافعش اقتضا کند در جنگ قره باغ جانب ارمنستان را بگیرد و در عراق هم نخست وزیر با گروه‌های شبه نظامی درگیر شود. همین ایران شیعی سال‌ها متحد ترکیه اخوانی شده توسط اردوغان بود و دشمن عربستان . اما با ورود ترکیه به جنگ داخلی سوریه و توسعه‌طلبی‌هایش در جهان عرب ناگهان جای ترکیه و عربستان با هم برای ایران عوض شد. پاکستانی که برای متوقف کردن هند و شوروی توسط بریتانیا متولد و به واسطه امریکا حفظ شد اکنون متحد چین شده و هند که سالها با شوروی همسو بود اکنون متحد غرب در برابر چین شود. اما همه این وقایع در عین ناباوری اتفاق افتاد و می‌توان یک نتیجه‌گیری ازین اخبار یک دهه اخیر به دست آورد که ایدئولوژی‌ها دشمنان ملل را نمی‌سازند و فقط رقبای منافع ملت‌ها را اهریمن ترسیم می‌کنند که پیروزی بر آن‌ها آرمان تاریخی آن ملت می‌شود.

در هر بازی چیزی فراتر از بازی برای ایجاد انگیزه و روحیه در تیم برای پیروزی لازم است! ایجاد نفرت از دیگری و اینکه پیروزی دیگری یعنی نابودی هست‌ و نیست تیم خودی بهترین روش است و بازی را به عرصه جنگ خیر و شر توسعه دادن کارکرد ایدئولوژی‌هاست. نفرت از دیگری نه به خودی ایجاد می‌شود و نه لزومی در آن هست. مگر توسعه‌طلبی، تضاد منافع یا رقابتی در کار باشد. برای فهم بهتر این موضوع کار را با تاریخ ایران از زمان صفوی آغاز می‌کنیم. جنگ‌های ایران و عثمانی در زمان صفوی همواره باعث ایجاد فقه و ادبیات تنفر از ترک‌ها و اهل سنت و همزمان منجر به حس دوستی به مسیحیت گردید. عثمانی در اوایل دوران صفوی در اوج قدرت و توسعه‌طلبی بود و غرب مسیحی و شرق شیعی همزمان هدف توسعه‌طلبی آن بودند. همین باعث تمایل شاهان اوایل عصر صفوی به دوستی و اتحاد با مسیحیان شد. شاهان صفوی خصوصا در اوایل این عصر به شدت دنبال تشویق غرب به حمله علیه عثمانی بودند.

《شاه عباس سپس از پادشاهان مسیحی سوال کرد و گفت: چرا آنان در مقابل ترک‌ها با یکدیگر متحد نمی‌شود؟ به او پاسخ دادم که آن‌ها با یکدیگر اختلاف دارند و خیلی مشکل است که بتوانند در امری وحدت نظر به دست آورند. وی خطاب به کسان خود گفت: اگر این شاهان با یکدیگر اتحاد داشتند، سلطان عثمانی اکنون در قسطنطنیه نبود و بعد خطاب به من اظهار کرد، به طور کلی مسیحیان تمایلی به جنگ ندارند و راحتی را ترجیح می‌دهند و واقعا شرم‌آور است که آنان به علت اختلافات داخلی، خود را چنین زبون و ذلیل ترک‌ها کرده‌اند. گفتم: سلطان عثمانی تا به حال خاک کشورهای ما را فتح نکرده‌است و آن‌قدر که ما به او صدمه زده‌ایم، صدمه‌ای به ما وارد نباورده‌است. شاه گفت: او قسطنطنیه و یونان را گرفته‌است؛ پاسخ دادم یونان نیز مانند روسیه جزو فرنگستان محسوب نمی‌شود گفت: اراضی بسیاری در مجارستان نیز به دست او مسخر شده‌است و با وجودی که این حرف حقیقت محض بود، من برای دفاع از مسیحیان گفتم: ما قسمت اعظم این سرزمین را سال‌ها پیش ضمن جنگ از ترک‌ها پس گرفتیم. شاه گفت: تنها اوست که مجدانه با ترک‌ها می‌جنگد و اگر او نبود، ترک‌ها تا رم پیش رفته‌بودند. با قیافه جدی جواب گفتم؛ نمی‌دانم ولی بارها شده‌است که میان ایرانیان و ترک‌ها حالت جنگ برقرار نبوده و با وجود این، سلطان عثمانی به خیال جنگ با ما نیفتاده و یا اگر به این عمل مبادرت کرده با تحمل خسارت فراوان به سر جای خود بازگشته است. البته می‌توانستم بگویم که او به علت اجبار و فقط برای دفاع با ترک‌ها جنگ می‌کند ولی ما داوطلبانه می‌جنگیم و آن‌ها را به این کار تحریک می‌کنیم و جنگ پرثمری که ما در مجارستان با ترک‌ها کردیمباعث شد که شاه با استفاده از موقعیت شهر تبریز و سایر شهرهای آذربایجان را که اکنون با غرور از آن‌ها صحبت می‌کند پس بگیرد و این امر را در حقیقت بیش از آنچه مدیون قدرت نظامی خود باشد، مدیون بخت و طالع است》
(سفرنامه پترو دلاواله/مکتوب چهارم/ص۲۰۲و۲۰۳)

پیش از شاه عباس هم وضع همین بود اما هر بار که روابط با عثمانی رو به بهبود می‌رفت طبیعی بود که روابط با غرب از حالت اتحاد استراتژیک خارج می‌شد. آنتونی جنکینسون در زمان شاه طهماسب صفوی از سوی ملکه بریتانیا به دربار شاه صفوی آمد تا باب تجارتی میان ایران و بریتانیا بگشاید اما واکنش طهماسب به او این بود که ملحد است و شاه شیعه کاری با ملحدها ندارد.

《دلیل اصلی شاه طهماسب برای پس راندن این بریتانیایی تنها الحاد و ناپاکی او نبود و آنچه جنکینسون نگاشته ریشه‌ای دیگر دارد. شاه طهماسب در آن دوره نمی‌خواست حساسیت عثمانی‌ها را برانگیزد چون به تازکی با آن‌ها صلح کرده‌بود. اما از آن سو سفر جنکینسون کاملا بی‌فایده هم تمام نشد چون چهار سال بعد شاه ایران جواز تبادلات تجاری با همان شرکت را صادر کرد》
(کار کار انگلیسی هاست/ جک استراو/ص۵۱)

مردم عثمانی و ایران در سرزمین همدیگر چه از جانب حاکم و چه مردم وضعیت چندان مطلوبی نداشتند و تنش بین حاکمان طبیعی بود که میان مردم هم گسترش بیابد. اولیا چلبی که در قرن ۱۱ه.ق از عثمانی به ایران می‌آید در دیدار از ارومیه مطالبی می‌گوید که مناسب این مطلب است

《چون اکثر خلقش سنی مذهب‌اند، آل‌عثمان آن را غارت نمی‌کرد. به همین خاطر شهری آباد و معمور است... چون بنده این مسجد را سیر می‌کردم، موذن اذان می‌گفت و پس از اشهد ان محمد رسول الله، اشد ان علی ولی الله گفت و پس از اذان، افسانه‌ها می‌گفت که هی دشمنان علی را و شهیدان کربلای ولی را و چون ما را دید ساکت شد. چون از مناره پایین آمد، گفتم: بیاور آن تبرایی را و موذن را گرفتم و چون طبق سنت سنیانه با تازیانه به آن رافضی زدم فریاد زد که به فریادم برس یا علی. بنده گفتم: به عشق ابوبکر، عمر و عثمان و صد ضربه تازیانه به آن ملعون زدم و چند بار او را در حوض فرو بردم و او را از سب گفتن پاک کردم. سپس سگ بر صحرا گرفتم و او را راندم》
(ایران در سیاحت‌نامه اولیا چلبی/اولیا چلبی/ص۱۰۱تا ۱۰۳)

اما در اواخر صفوی، عثمانی آن قدرت سابق را نداشت و در عوض این غرب بود که وارد عصر توسعه استعمار و گسترش قلمرو خودش شده‌بود. شاه سلیمان صفوی بارها فرصت حمله به عثمانی و کسب پیروزی داشت اما هر بار ازین کار سربازمی‌زد زیرا اکنون دشمن عوض شده‌بود و دیگر غرب خطر جدی بود و نه عثمانی

《در دوران سلطنتش، بارها از طرف پرتغالی‌ها به او پیشنهاد شد که به ترک‌ها اعلان جنگ دهد و مواردی پیش آمد که می‌توانستند با اندک عده‌ای پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای بکند و غنایم زیادی به دست آورد اما همیشه در جواب می‌گفت ترک‌ها از او درخواست صلح کرده‌اند او نیز قبول نموده و قول داده و تعهد کرده‌است و شکستن عهد نامردی است. بدین ترتیب هرگز از فرصت‌های مناسب استفاده نکرد. حتی دوستان و سرکردگانش به او یادآوری کردند که ترک‌ها با مسیحیان سرگرم جنگ‌اند و به ایران توجهی ندارند ولی تا از اروپا فارغ شوند روی به اصفهان می‌آورند؛ ولی او نپذیرفت‌...صدراعظم او که از طرفداران جدی دوستی با ترک‌ها بود اعتقاد داشت که ترکیه در واقع برای ایران سدی است در مقابل هجوم مسیحیان اگر روزی ترک‌ها منهزم و نابود شوند حتما نوبت حمله به ایران خواهدرسید و برای ایران در برابر آنان پایداری امکان نخواهدداشت》
(سفرنامه کارری/ص۱۱۰)

در عصر کریم‌خان که زمان ورود چند قدرت اروپایی به خلیج فارس بود لازم بود این بار از میان اروپایی‌ها علیه اروپایی‌ها متحد پیدا می‌کرد تا از پس رقبا قدرت داخلی و اروپایی بربیاید. از طرفی بابت قدرت تجاری ارامنه و اروپایی‌های ساکن ایران هم می‌بایست جهت بازگشت آن‌ها به ایران که بابت وقایع عصر پر آشوب پس از صفوی رخ داده‌بود چاره‌اندیشی می‌شد.

《کریم‌خان از ابتدای جوانی به رفت و آمد با ارمنی‌ها عادت کرده‌است، امروز هم نسبت به مسیحی‌ها رفتار بسیار خوبی دارد. چندی پیش کریم خان پسر بزرگ خود را در یک کلیسای ارمنی به جلو محراب برد و از یک اسقف ارمنی خواست، تا برای او دعا بکند. از این روی ارمنی‌ها فکر می‌کنند که کریم‌ خان در پنهانی مسیحی است؛ اما این رفتار کریم خان هدف‌های سیاسی داشت. او با رفتاری که نسبت به ارمنی‌ها دارد، آن‌ها را وادار می‌کند که دوستان خارج از کشور خود را به بازگشت به ایران تشویق بکند》
(سفرنامه کارستن نیبور/ص۲۰۸)

کریم‌خان واقعا مجبور به کارهای بالا بود وقتی وضعیت ایران در آن دوران را بررسی کنیم که در عصر پسا نادرشاه تاجران اروپایی چه وضعیتی در ایران داشتند.

《در شیراز هیچ اروپایی وجود نداشت. حتی یک راهب اروپایی هم در شیراز نبود》
(همان/ص۶۳)

بعد از ضعف عثمانی و ورود استعمار و غارت مسیحیت روس و انگلیس به ایران این ادبیات به کلی تغییر کرد و اولویت از ترک ستیزی و سنی‌ستیزی به غرب‌ستیزی، مسیحی‌ستیزی و به طور کلی روس و انگلیس ستیزی تغییر کرد. پس از چند رشته جنگ با روس‌ها و شکست‌های پیاپی و چند مورد درگیری و شکست از بریتانیا این بار ایران در موضع ضعف و بلاتکلیفی میان قدرت‌های غربی قرار داشت. نه استقلال نه استعمار!

《جنگ ایران و بریتانیا بر سر هرات در ۱۸۵۶ و ۱۸۵۷ آخرین مناقشه و درگیری مستقیم این دو کشور در سده‌ی نوزدهم بود. تا آن زمان دیگر شاه ایران دریافته‌بود لزومی ندارد با بزرگ‌ترین ابرقدرت زمانه‌اش در بیفتد و از درگیری با خرس بزرگ شمالی، روسیه هم طرفی نخواهد بست. در عوض دولت‌های ایران از آن به بعد همیشه تلاش داشته‌اند تا ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی خود، بازی را جور دیگری پیش برده و حتی گاه بریتانیای کبیر و روسیه را به جان هم اندازند. در هدف نخست موفق بودند، هرچند اسمی و ظاهری: ایران برخلاف بیشتر کشورهای آسیایی و آفریقایی، هیچ‌گاه مستعمره نشد. اما بهای سنگینی را پای این آزادی اسمی و ظاهری داد و دخالت‌های بریتانیا و روسیه چنان در آن عمیق شد که گاه وزرای ایران را به دلخواه برمی‌داشتند و عوض می‌کردند و دولت را هم به مصالح خود راهبری می‌کردند...روسیه و بریتانیا توافق کرده‌بودند که جلوی هرگونه تلاش برای ایجاد راه‌آهن در ایران را بگیرند...یکی از مشکلات ناصرالدین شاه این بود که خوب می‌دانست کشورش تا چه میزان به پیشرفت و توسعه نیازمند است. این را حتی پیش از سفرش به خوبی حس کرده‌بود اما منابع کافی در اختیار نمی‌دید. به همین خاطر چنین نتیجه گرفته‌بود که تنها از راه جذب سرمایه‌های خارجی می‌تواند به پیشرفت‌های مورد نظرش برسد. از سویی پیش خودش حساب کرده‌بود که اگر بریتانیا سرمایه‌گذاری بلندمدتی در ایران بکند بر میزان تعهد و وفاداری آن‌ها نسبت به این کشور افزوده‌شده و ایران دیگر مهره‌ای در دست بریتانیا و روسیه در آن بازی بزرگ نخواهدبود اما نتیجه چنین رویکردی این بود که امتیازات هنگفت و شگفت‌آور تجاری یک به یک اعطا می‌شدند و ایران به تاراج می‌رفت. این پدیده رد و اثر عمیقی در تاریخ ایران گذاشت و مردم ایران را به هر چه خارجی بدگمان کرد و به این فکر انداخت که بیگانگان همیشه خیالات ناپاکی در سر دارند》
(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۶۱تا۶۳)

همین تضاد منافع و جنگ‌های حاکمان نگاه جامعه به غرب را جهت‌دهی کرد. پیش از این نفرت ایرانیان متوجه ترکان سنی بود اما اکنون نفرت از غربی‌ها در اوج بود. غربی‌هایی که در دوران صفوی با کمترین برخورد بد اجتماعی روبرو بودند.

《در این‌جا همه به نحوست چشم بد اعتقاد دارند و به خصوص از چشم بد اروپاییان می‌ترسند. هرچند که عبور یک فرنگی از دهکده‌ای بسیار کم اتفاق می‌افتد، اما اگر تصادفا یکی از اروپاییان از دهکده‌ای گذری داشته‌باشد، مردم روستا این قضیه را شوم و نحوست‌بار می‌دانند》
(از قفقاز تا پرسپولیس/مادام دیولافوآ/ص۸۸)

حتی کار به جایی رسید که نفرت از بیگانه در بین مردم از سطح صرفا نفرت به خرافه حرکت کند! و مقصر تمام بیچارگی مملکت را به گردن غربی‌ها بیندازند.

《چاروادارها وقتی گنبد این بنای مقدس را دیدند، دعا می‌خواندند و می‌گفتند: دوره و زمانه‌ی بدی است. بر اثر آمدن فرنگی‌های کافر به ایران، دین و مذهب دیگر آن اهمیت سابق را ندارد.》
(از قفقاز تا پرسپولیس/ص۱۱۱)

غرب از دور خوش است! به مرور بر اثر هم‌زیستی غربی‌ها با ایران عصر قاجار غرب جاذبه خود را هم از دست داد. چیزی که بعد از تضاد منافع حاکمان ایران با قدرت‌های غربی دلیل دیگری بر افزایش تنفر شد.

《خارجیان هم در ایران سابقه‌ای از موفقیت کسب‌وکار خود بر جای نگذاشته‌اند که ایرانیان طبق آن الگو دست به کار کسب موفقیت‌آمیزی شوند. برعکس این خارجیان چنان عمل کرده‌اند که ایرانیان بیشتر بدبین شده‌اند و روش خارجیان را قبول نکرده‌اند...تعداد زیادی از ایرانیان از هر چه خارجی است بیزار شده‌اند و سعی می‌کنند خود را از آنان پنهان کنند. علت این است که ایرانیان از خارجیان خاطرات خوبی ندارند. ایرانیان گول خارجیان را خوردند و روزگاری طلا و نقره پنهان شده خود را از پستوها خارج کردند و آن را تبدیل به سهم‌هایی کردند که کاغذهای چاپی بیش نبودند. آن‌ها این کاغذهای چاپی را خریدند و به این امید که درآمدی کلان نصیب آن‌ها شود. ما دیدیم چگونه کارخانه قند، کارخانه شیشه‌سازی، شرکت گاز و شرکت معادن در ایران سابقه بدی از خود بر جای گذاشتند و ایرانیان از طریق این خاطرات است که نسبت به روش پولدار شدن خارجی‌ها بدبین‌اند. این بدبینی‌ها بسیار ریشه‌دار و عمیق است》
(ایران در آستانه مشروطیت/آرنولد لندور/ص۱۰۵)

البته نباید صرفا این امور را متوجه مردم ایران کرد و غیر از حاکمان، تاجران و غربی‌های مقیم ایران هم در ایجاد این رویکرد مقصر بودند.

《رفتار خارجیان در ایران به گونه‌ای بوده که اعتماد مردم را جلب نکرده و برعکس موجب بی‌اعتمادی آنان به هر خارجی شده است》
(ایران در آستانه مشروطیت/آرنولد لندور/ص۱۲۲)

و این حس در بین ایرانیان تبدیل به یک ذهنیت نسبت به غربی‌ها شد و ایران نیمه دوم قرن ۱۹م اینگونه از غربی‌ها دلخور بود.

《تقریبا بیست سال است که ایرانیان از رفتار و اخلاق اروپائیان متنفر شده‌اند. بنابر عقیده آن‌ها اروپایی‌ آدمی است متکبر و شرور و سخت‌گیر و کم‌فهم و قوای فکری او محدود و کاملا غرق در جهالت است فقط چیزی که دارد صداقت و قانون‌دانی است دست او مستعد برای هر کاری هست در صنایع و حرف خوب پیشرفت حاصل کرده و در نظام و طبابت مهارت قابل ملاحظه‌ای دارد. تنها ملت ایران نسبت به آن‌ها این‌طور قضاوت نمی‌کند بلکه دولت هم با این عقیده همراه است و به قدری این عقیده قوت پیدا کرده‌ که من مدت ۹ سال است در ایران شاهد قضایای فوق‌العاده‌ای بوده و هستم مثلا قوانین اسلامی قسم خوردن عیسوی را نمی‌پذیرفت زیرا که او را کافر می‌دانست اما ادارات ایرانی از اروپایی قسم نمی‌خواست زیرا که کارمندان فرض آن‌را هم نمی‌کردند که یکنفر اروپایی دروغ بگوید متاسفانه اکنون این نظر تغییر یافته و می‌توان گفت به کلی از میان رفته‌است و عقیده عمومی اینست که اخلاق غربیان بسی پست‌تر از اخلاق شرقیان است زیرا مشاهده کرده‌اند و به تحقیق هم رسیده که اروپائیان دزوی می‌کنند و دروغ زیاد هم می‌گویند آن‌ها به منزله موجودات موذی نرم و خزنده و بلعنده‌ای هستند و دارای هیچگونه صفات و فضایلی نیستند که بر شرقیان برتری داشته‌باشند》
(مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی/کونت دو گوبینو/ص۱۰۹)

آنچه درباره قرن ۱۶م تا اواخر قرن ۱۹م گفته شد طبیعتا درباره قرن بیستم هم صادق است. اساسا دوست و دشمن را ایدئولوژی‌ها نمی‌سازند هر چند شاید یک حکومت ایدئولوژیک بتواند از بین اپوزسیون دولت رقیب خود متحدان هم‌فکر خود پیدا کند اما هرگز این منجر به دوستی و دشمنی نمی‌شود. ایران چه با انقلاب ۵۷ و چه بدون آن رویارویی‌اش با امریکا و اسرائیل حتمی بود. ایران به دنبال گسترش نفوذش در خاورمیانه بوده و هرچند در زمان جنگ سرد در کنار غرب و متحد امریکا بود و اسرائیل هم متحد منطقه‌ای ایران بود اما با اتمی شدن اسرائیل و سقوط شوروی رویارویی ایران با امریکا و اسرائیل حتمی شد.

《ایران به طور بارزی مشتاق تسلط بر منطقه است و برای رفع سلطه امریکا از منطقه نیز مهیاست به طوری که ایران از سنت امپراتوری و از انگیزه‌های مذهبی و ناسیونالیستی خود در منازعه با حضور روسیه و امریکا در منطقه برخوردار است. در این هدف ایران اکنون می‌تواند بر همدلی مذهبی همسایگان خود حساب کند.》
(خارج از کنترل/زی‌بیگنیو برژینسکی/ص۱۷۹)

آرمان قدس و اسلامگرایی به خوبی توانست ایران را برای رهبری جهان عرب و توسعه طلبی در مناطق نفتی خلیج فارس و خصوصا وصل کردن خلیج فارس به مدیترانه کمک کند.

《ایران به اسم اسلام همچنان به دنبال توسعه‌طلبی در جهان عرب است. آن‌ها فکر می‌کنند اگر زمانه اجازه می‌داد، رهبری آزادسازی قدس را به عهده می‌گرفتند. فکر می‌کنند وقتی آن را به تصرف خود درآورند می‌توانند امپراتوری اسلامی را تاسیس کنند. (در کتاب اصلی، سازمان سیا ادامه این جمله را حذف کرده) بنابراین، هر کسی این سلاح‌ها(ادامه این جمله را نیز سیا حذف کرده و گویا سلاح اتمی مدنظر صدام است) را در اختیار داشته‌باشد می‌تواند بگوید که قادر است اورشلیم را آزاد کند. آن‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند ملت عرب را رهبری کنند》
(بازجویی از صدام/جان نیکسون/ ص ۱۰۹)

اینکه برژینسکی در ادامه تحلیلش در کتابی که سال ۱۹۹۳ نوشته به اتحاد استراتژیک چین، روسیه و ایران به رهبری چین اشاره دارد هم گویای عمق تحلیل وی درین باره است. کشورهایی که هیچ هماهنگی ایدئولوژیکی ندارند جز همسویی منافع استراتژیک!

《در ارزیابی سیاست‌های سیاست‌های آینده چین، باید احتمال داد که این کشور با توجه به موقعیت‌های اقتصادی و ثبات سیاسی خود[البته کشوری که خود را جدای از نظام جهانی می‌بیند و در عین حال می‌خواهد هم حامی و هم رهبر کشورهای محروم جهان باشد] ممکن است تصمیم بگیرد نه تنها از طریق اعتقادی بلکه از طریق چالش ژئوپولتیکی، جهان تحت سلطه ائتلاف سه‌گانه قدرت(آمریکا، ژاپن و اروپا) را تهدید کند...استراتژیست‌های چینی برای یک برخورد موثر ژئوپلتیکی احتمالا تلاش خواهند کرد تا ائتلاف سه‌گانه‌ای را برای چین تدبیر کنند و بدین وسیله چین را با ایران در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه و با روسیه در منطقه اتحاد سابق شوروی متحد سازند تا از این راه دیگر کشورهای ناراضی منطقه نیز از چنین ائتلافی بهره‌مند شوند. چنین ائتلافی بی‌تردید می‌تواند مرکز ثقل جذب دیگر کشورهای ناراضی منطقه باشد. در شرایطی خاص، ممکن است هم ایران و هم روسیه به ائتلاف سه‌گانه فوق بپیوندند. ایران ممکن است برای تامین امیال امپراتوری کهن خود در منطقه خلیج فارسی و در بخش‌هایی از آسیای مرکزی و شوروی سابق به پیوند سه‌گانه ملحق شود و در عین حال تلاش نماید تا ملغمه‌ای از مذهب و سیاست ویژه خود را در سراسر جهان اسلام ارائه دهد. روسیه ضعیف و عاجز نیز چنانچه تلاش‌هایش برای ایجاد یک نظام دموکراتیک اروپا محور به نتیجه‌ای نرسد ممکن است پیوستن به ائتلاف سه‌گانه ایران و چین را برای تلاش‌های خود در بازسازی حداقل بخشی از امپراتوری گذشته مفید یابد.》/
(خارج از کنترل/زی‌بیگنیو برژینسکی/ص۲۱۳)

شایان اویسی
https://www.asianewsiran.com/u/2q1
اخبار مرتبط
یوسی کوهن مدعی شد که باید به ایران درباره گذر از خط قرمزها «درس خوبی» بدهیم؛ در حالی که وی از سال ۲۰۱۶ برنامه‌های مخفی اسرائیل را هدایت می‌کند.
گزارش های نشریات معتبر خارجی از ۷۰۰ مورد تحریم افراد و نهادهای جمهوری اسلامی خبر داده اند که رفع و لغو بسیاری از آنها برای دولت بایدن چندان ساده نیست؛ در حالی که رویترز مدعی شده لغو این تحریم‌ها «جوبایدن» را در معرض اتهاماتی مانند نرمش در برابر تروریسم قرار می‌دهد.
سفیر پیشین ایران در آلمان گفت: مذاکرات وین تقریبا به نوعی بن بست رسیده است؛ هرچند دوستان مذاکره کننده می گویند پیشرفتی خوبی داشتیم، اما اصل قضیه و چگونگی برداشتن تحریم ها، حتی در موضع گیری های آمریکایی ها بیان نمی شود و وزیر خارجه آمریکا که عنوان می کند ما تحریم های حقوق بشری را ابقا و تشدید می کنیم یا مثلا می گویند تحریم های دوره ترامپ برداشته می شود؛ در حالی که تعداد زیادی از این تحریم ها در دوره اوباما هم وجود داشت؛ علیهذا برجام در یک تناقض گیر افتاده است.
براساس گزارش خبرگزای های خارجی، تجمع تانک‌ها و نیروهای اسرائیلی در مرز غزه نگرانی‌ها از احتمال حمله زمینی ارتش به این منطقه را افزایش داده است.
رویترز نوشت یک مقام آگاه که نامش فاش نشده گفته است: دو مقام آمریکایی و اسراییلی در دیدار روز پنجشنبه شان، «نگرانی عمیق» خود را درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران و سایر فعالیت‌های این کشور ابراز کردند.
شماری از سناتورها و چهره‌های جمهوری‌خواه در واکنش به سخنان محمدجواد ظریف در فایل صوتی، خواستار استعفای «جان کری»، از دولت بایدن شدند و تاکید کردند «ارائه دادن اطلاعات سری از سوی کری به ظریف» باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد؛ در همین حال جان کری در توییتی سخنان ظریف در این فایل گفت و گو را تکذیب کرد!
با آغاز دور جدید مذاکرات ایران و قدرت های برجامی در وین، مقامات سابق دولت ترامپ همراه با برخی سناتورهای جمهوری‌خواه درحال رایزنی و فشار همزمان برای تصویب طرح‌های ضدبرجام در کنگره آمریکا هستند و در این حال کمیته پژوهش جمهوری‌خواهان اعلام کرد با همراهی مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا، طرح «اقدام فشار حداکثری» علیه ایران را رونمایی خواهد کرد که هدف از آن گسترش تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از بازگشت آمریکا به برجام خواهد بود. .
خبرگزاری آسوشیتدپرس مدعی شد گروهی از ورزشکاران و فعالان حقوق بشر از کمیته بین‌المللی المپیک خواستند تا برنامه‌های المپیک ایران را تحریم کند.
پنج روز پس از خبر شناسایی عامل حادثه هفته گذشته در تاسیسات اتمی نطنز، وزارت اطلاعات اعلام کرد که این فرد پیش از حادثه از کشور خارج شده است.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید