به گزارش آسیانیوز، هر آنچه عناصر سازنده این سریال است پیشتر در فیلمهای مشابه خصوصا هالیوودی نیز وجود داشته است. محتوای قرار گرفتن فرد بازنده و اصطلاحا لوزر و یا درگیر بیماریهای روحی خصوصا افسردگی و بیانگیزگی در حتی شرایط خوب مالی در رقابتی مرگبار و کنترل شده در فیلم sin13, free guy, boss level، the game, black mirror نیز موجود بوده و یا اینکه افراد وارد محیطی دور از شرایط زندگی برای بازی مرگبار شوند نیز در مجموعه فیلمهای The Hunger Games به کار رفتهاست.
به طور کلی پرداختن به مفهوم و فلسفه بازی چند سالی است که توجه فیلسوفان، تحلیلگران سیاسی و اقتصادی، هنرمندان و خصوصا نویسندگان را به خود جلب کردهاست و فیلمهای سینمایی، انیمیشن و سریالهای زیادی درباره آن ساخته شده است.
این سریال بیشتر بر روی بحران دوپامین تمرکز دارد. افرادی که از بازیهای زندگی به طور کامل حذف شدهاند و آیندهای در انتظار آنها نیست و ثروتمندانی که دیگر چیزی آنها را جذب زندگی و آینده نمیکند و همه چیز در اختیار آنهاست تمایلی به آینده و رقابت ندارند مشمول این بحران میشوند. دیالوگی که پیرمرد گرداننده بازیها به پیروز مسابقه در پایان قسمت آخر فصل اول گفت گویای همین است. Squid Game یا بازی مرکب دو عنصر مهم را در خود گنجانده بود که به زیبایی اثر بسیار کمک کرد. این دو عنصر نوستالژی کودکی و عدالت است.
نوستالژی کودکی:
فیلمهای بسیاری با این موضوع ساخته شده که افرادی به صورت انتخاب شده و یا با زور یا حتی خواست خودشان برای تحقیق یا سرگرمی آنها را وادار به اعمال مرگبار میکردند. اما بازیهای مرگبار این سریال برخلاف موارد مشابه عموما بازیهای کودکانه بودند.
محیطی که بازی در آن جریان دارد همان محیط بازی کودکان است اما در ابعادی بزرگتر و واقعی! و خبری از فضای مجازی و بازیهای کامپیوتری و هوش مصنوعی هم نیست. اگر فرد در کودکی در بازی ببازد بارها و بارها میتواند وارد بازی شود ولی شکست در بزرگسالی و در بازیهای زندگی اعم از اقتصاد و سیاست و ... بازی مجددی شاید دیگر نداشته باشد.
این بازیها نیاز به نیروی زیاد بدنی و یا مهارت خاصی ندارد. حتی طنابکشی و یا درگیری و کشتار هم نیاز به کار تیمی و هماهنگی داشت تا توان بدنی و مهارت جنگی. اینکه بر روی خاطرات کودکی و بازیهای آن یک وحشت بزرگ نقش ببندد توسط سازندگان این سریال به خوبی انجام شده کاری که تخصص سازندگان فیلمهای ترسناک هست که معمولا از اسباب بازی و عروسک کودکان برای این کار بهره میبرند.
برخلاف فیلم ۱۳ گناه و بازی ساخته فینچر در این سریال بازی در سطح شهر جریان ندارد و از زندگی روزمره همانند هانگر گیم بازیکنان جدا شدهاند. البته نحوه حذف بازیکنان هم یکنواخت و بدور از خلاقیت بود. بازندهها یا با تیر بازیگردانان کشته میشوند و یا از ارتفاع به پایین پرتاب میشدند و فرایند بازی مدل حذف آنها را جز در یک موارد درگیری تعیین نمیکرد.
عدالت
یکی از مهمترین بخشهای این سریال دیالوگهای front man با افرادی بود که با پزشک شرکت کننده در بازی همکاری داشتند. او میگوید هدف از این مسابقه این است که افراد برخلاف زندگی واقعی که در شرایط نابرابر و ناعادلانه با هم به رقابت میپردازند؛ بتوانند اینجا در شرایطی برابر و عادلانه بازی کنند اما افراد شرکت کننده درین کار با ارائه اینکه هر بازی بعد چه هست رانت خبری در اختیار پزشک بازی ارائه میدادند و او نیز میتوانست بهتر از بقیه تصمیم بگیرد.
این دیالوگ هدف اصلی این مسابقه را شرح میدهد و در کنار دیالوگهای پیرمرد با برنده بازی از اهمیت زیادی برخوردار است. تمام افرادی که در آن جمع بودند و اصطلاحا بازنده بازیهای زندگی بودند در شرایطی برابر با سایر اقشار جامعه رقابت نکردهبودند! این بازی فرصتی بود تا افراد بتوانند در شرایطی برابر با هم رقابت کنند./