همه می دانیم "بیانیه حزب کمونیست " در سال 1848 برای نخستین بار در تاریخ بشر منتشر شد و یک هدف عمده داشت دفاع از منافع طبقه ی کارگرجهانی .
انقلاب چین صد سال پس از این تاریخ بابسیج توده های انبوه کارگران ، دهقانان و سایر زحمتکشان شهری و روستائی به وقوع پیوست ، اما از روز نخست با زیر پا گذاشتن ساده ترین اصول دمکراسی راه تمرکز روز افزون قدرت را در دست رهبریتی که همه گونه خود را برترین برمی شمرد وبر می شمارد ،تمامی صحنه های اجتماعی را یک تنه تصاحب کرده است و تنها چیزی که در اذهان رهبرانش جائی ندارند دفاع از منافع طبقه کارگر است !
استثمار بی حد و مرز کارگران و زحمتکشان این کشور در حدی است که در وصف نمی گنجد ، وضع انواع بیمه ها ، حفظ ساده ترین اصول ایمنی در محیط کار همگی دهن کجی آشکاری است به لقبی که ده ها سال است یک نفس یدک کش به اصطلاح جمهوریت نظام شان می کشند.
اما نکته ای که در این یادداشت قصد پررنگ کردن آن می رود شدت استثمارو اعمال اوج خشونت در مناسبات تولیدی سرمایه دارانه آن کشور نیست ، حتی توضیح این نکته نیست که چگونه دولت توانسته از کثرت خارق العاده ی نیروی کار ارزان و کم توقع آن کشور صنعت اش را چنین ترقی دهدودر بازارهای جهانی سری بالابلند و بر افراشته در آورد ، بلکه اشاره به نکته ی دیگری است که شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد .
دولت چین توانسته با تمرکز خود بر تمامی تصمیم گیری های متعارف جهانی که رعایت حداقل دیدگاه های مردم سرزمین شان را شامل می شود ، به عبارتی دیگرعدم رعایت حداقل راهزنی با مردم کشورش، پروژ های عظیم جهانی خویش را باشتایی محیر العقول به پیش ببرد ،پروژ هائی که تنها دلالتی که ندارند رفاه مادی ومعنوی مردم سرزمین تاریخی چین است !
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی[!] که حد اقل در تبلیغاتش به طور صوری هم شده بود در حرف از دفاع از طبقه ی کارگرو زحمتکشان دم میزد ، چنین اسفناک فرو ریخت ، جمهوری خلق کمونیستی [!]چین که چنین بی پروا در مسیر سرمایه داری عریان گام بر می داردو به تنها چیزی که نمی اندیشد منافع طبقه ی کارگر جهانی است ، سر از کدام نا کجا آباد در خواهد آورد ؟