به گزارش آسیانیوز، امید یعقوب زاده: یکی از وجوه تمدن و شهرنشینی جریان داشتن گفت و گو و مباحثه بین افراد یک جامعه در خصوص مسائل مختلف چه در سطح خرد و چه در سطح کلان است.
افزایش تعامل کلامی و توجه بیشتر به رسیدن به تفاهم از طریق گفت و گو، با گسترده تر شدن مدرنیته و تغییر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جوامع سرعت بیشتری پیدا کرد. در گذشته های نه چندان دور و در جوامع ماقبل صنعتی و بسته عموما اصل گفت و گو و مورد نقد قرار دادن مسائل مختلف فکری و سیاسی و به طور کلی وضع موجود محلی از اعراب نداشت و ما شاهد یک ارتباط یک سویه بین اقلیت فکری و قدرتمند و عموم مردم بودیم و این رویه همواره به صورت فرمان و اطاعت جریان داشت. اما امروزه شرایط به گونه ای تغییر کرده است که از نظر عموم انسان ها هیچ شخص یا اندیشه ای گفت و گو ناپذیر و غیرقابل نقد تلقی نمی شود.
مسئله انتقاد یا مورد نقد قرار دادن یک شخص یا اندیشه یکی از وجوه گفت و گو بین انسان هاست که آموختن قواعد و ماهیت این مسئله برای تمام افرادی که در یک جامعه زندگی می کنند، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
تعاریف مختلفی از مفهوم "نقد" صورت گرفته است که: بیان ویژگی های خوب و بد یک چیز و یا تشخیص سره از ناسره، از جمله این تعاریف است. اما قصد این مقاله پرداختن به مفهوم نقد و انتقاد نیست، بلکه هدف بررسی تصور اشتباه از هدف نقد و انتقاد است. درواقع می توان گفت امروزه ما با یک کج فهمی از مفهوم نقد مواجه هستیم.
انتقاد کردن از یک شخص یا عملکرد و یا یک اندیشه یکی از وجوه مثبت و پسندیده گفت و گو و تعامل بین انسان هاست که متاثر از جهانی شدن مدرنیته وارد فرهنگ عمومی کشور ما نیز شده است. نقد شدن اشتباهات انسانی باعث عدم تکرار دوباره یک اشتباه و یا کاهش قابل توجه اشتباهات می شود.
بسیاری از اندیشه ها و تصورات ما زمانی که مورد نقد قرار می گیرند، صیقل یافته و با اصلاح نقصان هایی که مورد توجه ما نبوده اند می توانند منجر به بهبود عملکرد ما در زندگی شوند. اما به نظر می رسد ما امروزه در کنش های روزمره خود انتقاد را تبدیل به محاکمه کرده ایم. توضیح آنکه امروزه انتقاد به یک مسیر یک طرفه ای تبدیل شده است که اساسا حقی برای دفاع شخص مورد انتقاد قرار گرفته قایل نیستیم و هرگونه دفاع و توضیح و عدم پذیرش نقد صورت گرفته از جانب شخص مورد انتقاد قرار گرفته را به منزله "انتقاد ناپذیری" و یا "خود رایی" تلقی می کنیم.
حتی در فرهنگ سیاسی ما نیز مفهوم "استیضاح" یا توضیح خواستن از یک وزیر یا حتی رییس جمهور عموما به معنی پرسیدن سوال و دریافت توضیح از شخص مورد نظر به منظور شفاف شدن یک مسئله نیست، بلکه شروع روند استیضاح و رای آوردن استیضاح در عمل به معنی برکناری شخص مورد نظر بدون توجه به توضیحات اوست.
باید به این نکته مهم در جریان گفت و گو توجه داشت که آزادی بیان و احترام به عقاید مختلف، صرفا در بیان یک سویه عقاید و نظرات خلاصه نمی شود و در جریان انتقاد از یک شخص یا اندیشه نیز باید به آزادی و حق شخص مقابل برای توضیح و دفاع از خود قائل بود. هرچند یکی از اهداف انتقاد جلوگیری از خودرایی افراد است اما به صورت متناقضی خود مسئله انتقاد تبدیل به وسیله ای برای شخص منتقد به منظور خودرایی و حکمرانی شده است.
مسئله ای که امروزه در مورد انتقاد وجود دارد این است که شخص منتقد خود را در مقام یک دانای کل قرار می دهد که از همه چیز و درست و غلط آگاه است و تمام نظرات خود را درست و منطقی می انگارد و تمام نظرات و عملکرد شخص مقابل خود را فاقد دلایل عقلانی. و جالب آنکه شخص منتقد عموما علاقه ای به شنیدن توضیحات و دفاعیات شخص مورد نقد قرار گرفته ندارد و گویی حکم صادر شده است و شخصی که مورد نقد قرار گرفته هیچ چاره ای جز پذیرش نقد ندارد.
باری! سعی نگارنده در این مقاله بر این بود که توجه خوانندگان را به این موضوع جلب کند که آزادی بیان صرفا حالت تهاجمی ندارد و هیچ کسی از این حق برخوردار نیست که با استفاده از قرار گرفتن در موضع منتقد، حق دفاع و توضیح را از شخص مقابل خود بگیرد. همه انسان ها این حق را دارند که برخی از نقد ها را پذیرا باشند و برخی از انتقادات را نپذیرند و از خود دفاع کنند. باید بیاموزیم که انتقاد یک مسیر دو طرفه است و آمادگی شنیدن توضیحات و دفاعیات شخص مورد نقد قرار گرفته را داشته باشیم./