مسیری که حکمرانان اقتصادی ج.ا.ایران طی چهار دهه برگزیده اند ، پیرو دیدگاه اید ئولوژیک خود منجر شده است که خطوط محاصره در جنگ تمام عیار اقتصادی ، روز به روز تنگ تر و محدودتر شود . در این تنگنا ی اقتصادی ، چنان که ماهیت امر حکم می کند ، هر اشتباه به سرعت بازتابی وسیع پیدا می کند و جبران آن به میزان گسترده ای مشکل و چه بسا ناممکن است .
اشتباه فاحش اخیریا از آنجا شروع شد که بناگاه دولت اعلان کرد هرکه هرمیزان دلار 4هزار و200 تومانی بخواهد، بسم الله ، پاپیش بگذارد . لذا در کیسه ای را گشود که محتوایش را نمی توانست جایگزین کند ؛ یا بنا به تعبیری دیگر در چراغ علاء الدین را باز کرد ؛ متعاقب آن نابسامانی اقتصادی یکی پس از دیگری رخ داد .بی پروا کالا صادر شد و از آن جا که بخشی از نیازهای مملکت از طریق واردات تامین می شود ، دربخش تولید تاحد زیادی به واردات کالاهای واسطه ای وسرمایه ای روی آورده شد .
تواماً صادرات بی رویه هم رونق گرفت ؛ که دولت از اوائل تیرماه 1397بود که تدریجاً با انتشار فهرست هائی ، ممنوعیت واردات و صادرات برخی از اقلام را در دستور کار قرار داد .
ممنوعیت صادرات از آن تاریخ تا16/4/1398درلیست های 159 قلمی ، 18قلمی ، 7قلمی وبالاخره 9قلمی ادامه داشت تا در نهایت این قافله در تاریخ مذکور توسط دبیر ستاد بازار متوقف شد وبه جای ممنوعیت صادرات افزایش عوارض در نظر گرفته شد .
طبیعی است اگر علت جنگ ، جنگ تعرفه ها نباشد (!) ، برای مهار عواقب اقتصادی آن حکمرانان معمولاً از قیچی دولب تیز تعرفه ها ( برای واردات ) و عوارض ( برای صادرات ) استفاده می کنند ؛ که عواید آن همچون انواع مالیات ها به جیب دولت می رود .
توجیه دولت ها به منظور استفاده از این ابزار دوری تولیدات داخلی از گزند بیکاری و گرانی است .
اما حکمرانان اقتصادی هیچکدام از آسیب هائی که از اتخاذ این تصمیم ها می توانست حیات اقتصادی جامعه را در معرض خطرات جدی قرار دهد را در محاسبات ساده انگارانه ی خود منظور نکرده بودند.
با تشدید تحریم ها دلار برای مقاصد کلان اقتصادی حکم کیمیا را پیدا کرد و ثبت سفارش ها ی پر شمار ووصولی دلارهای ناشی از صادرات بی رویه با تاخیرهای فاحش روبرو شد .
خلاصه کار بیخ پیدا کرد ! درفضای هایل موجود اگر تعرفه را بالا ببری به واردات کالای قاچاق کمک کرده ای ، اگر عوارض را بالا ببری به کاهش صادرات وبرنامه ریزی های صادر کننده که مثلاً با هزار بدبختی مشتری ای پیدا کرده که لاستیک های فرسوده را می خرد ضربه زده ای !
تمام این مصائب ناشی از بهاندادن به بدیهیات علم اقتصاد سیاسی و بی توجهی به دیدگاه های کارشناسانه اهل فن بروز می کند .
اعمال محدودیت های تعرفه ای و عوارضی وقتی دسته گل "به هر متقاضی دلار 4200 تومانی "آب نداده باشی از مقولات دشوار اقتصاد سیاسی است که بایستی بسیار حساب شده وبا پشتوانه ی غنی علمی با آن برخورد کرد چه رسد که آن دسته گل را هم به آب داده باشی ، که چنان چه می بینیم کار را به کرام الکاتبین می کشاند .
بروز چنین اعمالی اگر با عذر خواهی از پیشگاه مردم همراه نشود و به برکنار شدن خاطیان این امور ختم نشوند بدترین آسیب را به جامعه وارد می کند و متاسفانه آن دامن زدن به جو بی اعتمادی است .
لذا ... ایضاً متاسفانه به نظر می رسد که دیگر کسی از "دولت تدبیر و امید "، تشفی در امور اقتصادی و خیر و برکت طلب نمی کند یلکه از وی یک انتظار بیشتر ندارد : لطفاً شر مرسان !