سه شنبه / ۱۴ تیر ۱۴۰۱ / ۰۸:۳۶
کد خبر: 10648
گزارشگر: 213
۸۹۵
۰
۰
۲
یادداشت/پریا اکبری

روز قلم؛ روایت سال ها خودسانسوری!

روز قلم؛ روایت سال ها خودسانسوری!
چهاردهم تیر ماه روز قلم در ایران؛ برای هر فردی که قلم به دست گرفته و نگاشته، با قلم قطره قطره روحش چکیده؛ نویسنده ای که هر بار که قصد نوشتن می کند با پدیده ای به نام «خودسانسوری» مواجه می شود؛ گاهی با خود می اندیشد این همه ملاحظه و دل آشوبه از چه باب است و گاهی نقش قلم را کج و معوج تر به سمت مراعات سوق می دهم.

پریا اکبری

به گزارش آسیانیوز، پریا اکبری، وکیل دادگستری: چهاردهم تیر ماه مصادف با روز قلم برای هر فردی که قلم به دست گرفته و نگاشته، با قلم قطره قطره روحش چکیده و بر برگ، رویه و صفحه نقشی نگاشته و کلامی را جاری کرده روز معین، خاص و ویژه ای است. اصحاب و اهالی رسانه، نویسندگان، مترجمین و… که با امر نوشتن هر یک به شکل و نوع خاصی سروکار دارند؛ جملگی طرف توجه و وثوق هر فرد صاحب و جویای علمی هستند.

--------------

بیشتر بخوانید

چرا کاوه لاجوردی جایزه «کتاب سال» را نپذیرفت؟

------------------------------------------

هربار که قصد نوشتن می کنم با پدیده ای به نام «خودسانسوری» مواجه می شوم.

گاهی با خود می اندیشم این همه ملاحظه و دل آشوبه از چه باب است؟ گاهی نقش قلم را کج و معوج تر به سمت مراعات سوق می دهم. اما هرگز از بیان «حقیقت» در چهارچوب های قانونی و موازین خاص خود؛ به تبع شغل و کارم و روحیه قانون مدارم؛ دوری نجستم. نوشتن را اول بار با انشای پر آوازه و خاطره انگیزی در دوران مدرسه تجربه کردم.

وقتی انشای من پای تخته استوار بر زانوان لرزان بر قامت و جثه نحیف یک دختر تمام شد آوای تشویق هم کلاسی هایم و غریو بی صدای شادی در قلب کوچکم گوش جای گرفته در کالبد درونگرایم را نوازش داد. بیست شدم، نوبه بعدی زنگ انشا سرها بر می گشت که :( پریا! بلند شو انشایت را بخوان)، این استقبال مرا باور نبود، من اما برای نخستین بار راز آن انشاها را افشا می کنم، تنها در فاصله کوتاه و خردی کمی می نوشتم، حس نوشتن بر من چیره و غالب می شد. کلمات از پی هم می آمدند، اما نوشته و انشایم را اصلاح و ادیت نمی کردم، هنر بعدیم این بود که پای تخته سیاه خودم ضمن خواندن؛ ویرایش را انجام می دادم در صورتی که روی کاغذ اصلاحی در کار نبود! پس از آن به خود جرات دادم..

------------------

بیشتر بخوانید

سه کتابم در دولت آقای رئیسی غیر قابل چاپ اعلام شد!

---------------------------------------------

و برای مجلات متعدد خطوط و رشته های پر از تاب و تلاطم را ارسال می کردم، عادتم بود که نامم را لابلای مجلات و هفته نامه ها ببینم، ما فرزندان آخر به قول بانوی روانشناسم ته تغاری و عزیزکرده بی جهت نیستیم که صد البته فرزندان «فراموش شده» هستیم! چرا که این امر انتشار و درج نام دخترک خانواده در نوشته های چاپی از باب عرف و عادت بایستی برای هر تبار و خاندانی مایه شادمانی و حتی در مواردی افتخار و فخر فروشی به دگران باشد و صد البته که با افاده کردن خود به دیگران از باب امور خارج از اخلاق مخالف هستم لکن اکنون که راه دل و زبانم یکی است و نخستین بار از «خود» به جای «دِگری» در کل زندگیم می نویسم اذن و رخصت می خواهم که هم بی پروا باشم هم صادق.

اما در تبار ما برای فرزند خُرد و پسین خانواده که من بودم چنین چیزی امری پیش افتاده بود و همانگونه که عارض شدم حقیقتا طفلی بسان گیاه خودرو و فراموش شده بودم، بی تفاوت و اعتنا به بی اعتنایی ها باز ننشستم، از پا نیفتادم، دبیر ادبیاتم مرا کشف نکرد! مترصد این فرصت بودید که بیان کنم دبیرم مرا کشف نمود؟ خیر، وانکه به امید دگری مانده است به زعم من درمانده است!! من خودم خودم را به آستانه درب نگارش کلام و مطالعه کتب و علوم رساندم.

در وصف و مدح برخی امور نامه ای ده صفحه  به حضور دبیر ادبیات تقدیم کرده بودم، تحسین کردند و با چشمی اشکبار روبروی دفتر ناظم ها مرا نظاره کردند و فرمودند عمیقا بر قلبشان اشم فشانده ام، از تاثیر کلام بر کاغذ هرگز غافل نبودم، این است اثر یک گفته مکتوب و مرسوم بر بوم و کاغذ! ایشان فرمودند تا می توانی بنویس، گذشت، تا می توانستم نوشتم، شدم وکیل دعاوی، در دارالوکاله از باب دردی که بر موکل عاید و عارض شده حرف ها نوشته ام، به قضات عرض ها کرده ام، نزد شما بارها گفته ام…

امروز چهاردهم تیر ماه است، هنوز هستم، یقین و باورم بر این است اهل قلم زنده تر از هر حی و انسانی هستند..

خودسانوری را عرض می کردم که گفتارم به معوجی هدایت شد، القصه هربار که خودم یا کلامم را شطرنجی می کنم که مثلا کمی غم بار ننویسم که دلی به رقت آورم؛ با خود غرق این اندیشه ام که بشر از ابتدا با نوشتن آغاز کرده، تاثیر و کاراشدنی که کلام مکتوب بر قامت خود داراست؛ هرگز رعد کلام و صدای برنده یا عمل پر شتاب و براقی نخواهد داشت؛ کلمات پرطمطراق بر دامان کاغذ صدها سال است که می رقصند، جان کلام با نگاشتن است که به عمق وجود رسوخ پذیر است و من تا بنویسم زنده ام، اکنون مایلم کلامی به «ارباب جراید»، «نویسندگان» و «اهالی قلم» تقدیم و نثار کنم:
هر چه بنویسم رنگ تملق و مداهنه به خود خواهد گرفت و نقش بی نقشی به حرفم می زند، لذا جان کلام این است که موکدا عارض شوم اهل قلم از هر زنده ای زنده ترند، اهل قلم جانتان مانا/

آسیانیوز
https://www.asianewsiran.com/u/79d
اخبار مرتبط
احمد مهدوی دامغانی، نویسنده و محقق پیشکسوت، در ۹۵ سالگی درگذشت.
پرویز قاضی سعید از نویسندگان عامه‌پسند ایران در سن خوزه ایالت کالیفرنیا رخ درگذشت؛ حدود ۵۰ عنوان کتاب او بارها تجدید چاپ شدند.
یاسین قاسمی بجد، نویسنده جوان با انتقاد شدید از وضعیت ممیزی و رد مجوز سه کتابش در دولت جدید به آسیانیوز گفت: هر بار کتاب هایم را برای اخذ مجوز به وزارتخانه می فرستم با انبوهی از اصلاحات و حذفیات مواجه می شوم، حتی برای کتابی گفتند یک فصل کاملش باید حذف شود.
یک جامعه زمانی هنر و علوم انسانی را مورد توجه قرار می دهد که از مسائل و نیازهای اولیه و روزمره خود فارغ شده باشد و بتواند به تعالی بعد غیر مادی خود بپردازد.
رضا براهنی شاعر و نویسنده صاحبنام ایرانی و از اعضای هیات موسس کانون نویسندگان ایران که در تورنتوی کانادا به‌ سر می‌برد، بامداد امروز درگذشت.
حالا تو کجا هستی، تو آنجایی و من دارم برایت می نویسم؛ تو آنجایی، میان کاکتوس ها و شغال ها. وقتی این نوشته را می خوانی، اینجا بازگشته ای و اسباب های من دیگر در انبار زیر شیروانی خواهند بود و من نخواهم بود.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید