سه شنبه / ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ / ۱۹:۰۰
کد خبر: 15238
گزارشگر: 213
۱۱۷۱
۰
۰
۱
گزیده‌ اشعار درباره حفاظت از محیط زیست

انتشار گلچین بین المللیِ «هر نفس را بشمار» با شعری از ایران

انتشار گلچین بین المللیِ «هر نفس را بشمار» با شعری از ایران
گلچین بین المللیِ هر نفس را بشمار (Count Every Breath) دربرگیرنده گزیده‌ای از اشعار درباره «حفاظت از محیط زیست» با شعری از ایران؛ منتشر شده است.

به گزارش آسیانیوز، گلچین بین المللیِ هر نفس را بشمار (Count Every Breath) با شعری از ایران؛ منتشر شده است.

این مجموعه گزیده‌ای از اشعاری در بابِ حفاظت از محیط زیست به همت وینیتا اگروال Vinita Agrawal گردآوری شده است.

وینیتا اگرووال ، شاعر بلندپایه‌ی هند ، برنده‌ی جایزه‌ی رابیندرانات تاگور برای بهترین کتاب شعر در سال 2019 ، نیز برنده‌ی چندین جایزه‌ی معتبر آمریکایی و آسیایی در زمینه‌ی شعر است.

او سردبیری یک نشریه‌ی ادبی بین المللی را نیز در هند عهده دار است . وینیتا در زمینه‌ی محیط‌ِزیست فعالیت‌های جدی و مستمر دارد و انتشار دو آنتولوژی شعر درباره‌ی حفاظت از منابع طبیعی میزانِ علاقه و دلسوزی او را در این مهم نشان می‌دهد.

آنتولوژی حاضر شامل اشعاری از شاعرانِ مطرح و شناخته شده‌ی هند و کشورهای مختلف جهان است. این مجموعه که اخیرأ در هند منتشر شده و بازتاب وسیعی در کشورهای انگلیسی زبان داشته ، شعری هم از ایران انتخاب کرده که سراینده‌ی آن فریده حسن زاده است. ترجمه‌ی این گلچین ادبی که توسط همین شاعر انجام گرفته در دستِ چاپ است.

وینیتا اگروال در مقدمه‌ی این کتاب که دوسال تهیه و تنظیم و گزینش اشعارِ آن وقت برده نوشته است:

زنگ‌های هشدار دهنده‌ی نابودی زمین به صدا در آمده ؛ چندان که بشریت ناچار است هر نفسی را بشمارد. این گلچین مجموعه‌ای از سوگواری‌هایی‌ستعمیقاً نگران‌کننده در مورد بحرانی‌ که بشریت امروز با احساس گناه با آن مواجه شده است.

در عینِ حال در هر شعر امیدی به رستگاری وجود دارد. در واقع این گلچین یک دادخواست جمعی است که توسط شاعران در دادگاه خوانندگان برای محافظت از موجودات زنده در برابر انقراض ارائه شده است.

در آن‌ها ما جمجمه‌ی شکسته زمین را می‌بینیم - شاعران با تنها چیزی که دارند یعنی کلمات در واپسین‌دم وارد می‌شوند تا شفا بخشند و نجات دهند، ؛ کلماتی که به موج‌های خروشان دریا ماننده‌اند.

اوپانیشادهای باستانیِ هند پیام مشهوری دارد مبنی بر این که هیچ موجودی در این سیاره نمی‌تواند شاد و باقی باشد مگر با رعایت ِ آسایش و بقایِ تک تک موجودات زنده روی این سیاره. و انسان به عنوانِ خودخواه‌ترین گونه‌ی زیستی روی زمین موجب انقراض بسیاری از گونه‌های دیگر شده است ؛ بی ذره‌ای دلسوزی نسبت به اعمالش.

کمبود آبِ آشامیدنی پاک ، گرم شدن ِ هوا ، آلودگیِ هوا و فشار کلی انسان بر اکو سیستم نتیجه‌ی چنین صدماتی ست. سهم ادبی در تلاشبرای جلوگیری از پیشرفت این صدمات شاید گامی کوچک اما ضروری در این مسیر باشد. ما همه بومیان زمین هستیم - صرف نظر از آن که به کدام نژاد، مذهب، کشور تعلق داریم و به کدام زبان صحبت می‌کنیم.

او مقدمه‌اش را را با سطور پایانی شعری از یکی از شاعران بزرگ هند به پایان می‌برد :

امپراتوری طبیعت محدود نیست

به جنگل و دشت و دمن
روح نیز ی
کی از زیستگاه‌های آن است.

در زیر متن فارسی و انگلیسی شعری از ایران که در این گلچین ادبی از فریده حسن زاده منتشر شده، آمده است: 


Farideh Hassanzadeh

Elegy for a Tree

Her eyes were not left open

Her body parts were not covered in blood

To be alone with her, was not terrifying:

no flies had gathered around her mouth

no maggots fed on her body

Still beautiful and natural,

it was a cut down tree, fallen to the ground

When the wind blew,

it stroked the branches, leaf by leaf,

like a man caressing a sleeping woman’s hair.

The fallen tree didn’t remind the passers-by

of a coffin or a corpse.

It didn’t remind the passers-by

of the first night at a grave or of the Day of Punishment.

It aroused only a deep feeling of remorse

so that you asked yourself helplessly:

was it left alone in an empty yard,

waiting for the people of the house to return?

and you had no choice but to remember

your sins — when you hurt your mother,

or when you turned your back on a close friend

who needed you badly.

Full of regret,

your eyes well with tears,

more acrimonious, more futile,

than mere remorse.

Farideh

باز نمانده بود چشمانش

خونی نمی‌رفت از تنش

ترس نداشت تنها ماندن با او

نه مگس‌ها جمع می‌شدند دور ِ دهانش

نه کرم‌ها می‌کاویدند در پوست و گوشتش

معصوم ومسکین

درختی بود قطع شده

نقش ِزمین

که باد هم وقت رسیدن به او

ظن‌اش نبرد به مرگ

ونوازید اندامش را را برگ به برگ

مثل دستِ مردی ، نوازشگرِ گیسوان ِ زنی خفته

رهگذران را نه یاد تابوت و مرده شوی می‌انداخت

نه یادِ شب اول قبر و روز قیامت

فقط عجیب حس ندامت را بر می‌انگیخت

بی‌اختیار از خود می‌پرسیدی

شاید آبش نداده بودند

شاید زیادی تنها مانده بود در حیاط ِ خالی

چشم به راه اهل خانه از جاده‌های شمال

و دلت می‌گرفت از به یاد آوردن ِ گناهانت

مادری که آزردی

یا دوستی که پشت کردی به او

وقتی محتاج تو بود سخت

و اشک چشمانت را پُر می‌کند

سوزنده‌تر و بیهوده‌تر از پشیمانی


آسیانیوز
https://www.asianewsiran.com/u/aqp
اخبار مرتبط
دریاچه پریشان کازرون در کنوانسیون جهانی، با نام یکی از تالاب های جهانی به ثبت رسید؛ در پیش از انقلاب مردم بوشهر را از کم آبی نجات داد؛ ولی کازرون امروز بی آب و پریشان آن خشکیده!
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان از انجام سونوگرافی «ایران» در اواخر اسفند ماه خبر داده؛ در حالی که سازمان محیط زیست وضعیت ژنتیکی افراد گونه یوز در کشور را بایکوت رسانه ای کرده است.
یک ویدئو از تازه ترین وضعیت سلامتی آذر و توران، توله یوزپلنگ های ایرانی بعد از واکسیناسیون در پارک ملی توران منتشر شده است.
سازمان محیط زیست درباره یبوست مزمن و مشکلات گوارشی پیروز، توله یوز نر پارک پردیسان و وضعیت سلامتی این یوزپلنگ توضیحاتی داده است.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید