آسیانیوز - تعطیلی پنجشنبهها از دیرباز برای تعداد قابل توجهی از کارخانجات، ادارات، مؤسسات و حتی نهادها رایج بوده است و به تجربه مزایا ومعایب آن آشکار است، اما تصمیم بر تعطیلی رسمی در روزی معین، گفتوگوهای بسیاری را همراه داشته که چه در فضای مجازی و چه در حیطه رسانهها بازتابی گسترده داشته است.
اول؛ شیوه تصمیمگیری
در سوئیس که انتخاب به شیوه مستقیم در آن رایج است، هر وقت بخواهند ساعات کار بازار را در شهری کم یا زیاد کنند، بدواً موضوع را مطرح میکنند. تشکلهای موافق ومخالف نه تنها ساعتها بلکه روزها و هفتهها باهم بحث میکنند که آزادانه پخش میشود. وقتی حرفها تمام شد و در دور تکرار افتاد، ازمردم میخواهند به موضوع مورد بحث رأی دهند. رأی اکثریت ختمالکلام است. مشخصاً وقتی در بازل مطرح شد آیا مایل هستید بازار یک ساعت دیرتر تعطیل شود، نتیجه رأی همگانی منفی بود، چون گفته شد ساعات دورهمیمان درخانواده ممکن است کاهش پیدا کند.
یا چندی پیش مطرح شد؛ از آنجاییکه میتوانیم مالیاتها را کاهش دهیم و هم از میزان اضافه آن در جهت رفاه عمومی بیشتر استفاده کنیم، کدام مسیر را انتخاب میکنید؟ بازهم پس از طی روند گفتوگو، رأی عمومی به جنبه دوم داده شد و گفته شد کاهش مالیات ممکن است ما را تنبل کند.
در واقع شیوه کار در سوئیس معمولاً در تمام موارد ازهمین الگو پیروی میکند. اگر شما بخواهید در آشپزخانهتان ماشین ظرفشویی نصب کنید، اول، ۳-۴ کارشناس میآیند ساعتها بحث میکنند که نخست، اصلاً امکان این کار هست یا نه. به لحاظ امنیت ساختمان و رفاه حال همسایگان شدنی هست یا نه؟ دوم، چه نوعی؟ سوم، با چه ظرفیتی؟ و چهارم، در کجا نصب شود؟ معمول این است نتیجه مباحث با جزئیات و کتباً به اطلاع درخواستکننده میرسد و او از میان چند راهحل مطروحه، انتخاب خودش را انجام میدهد. معمول هزینه نصب، نصف بهای دستگاه خریداریشده است و مطابق عمر مفید دستگاه هر مشکلی که مربوط به نصب باشد، مجاناً دراسرع وقت انجام میشود. نیاز به توضیح ندارد که این روند، کلاً و جزئاً در ایران برعکس انجام میشود.
دوم؛ شکل اجرا
واقعیت داستان براساس تجارب موجود این است که همه بنگاههای تجاری، خدماتی، بازرگانی، تولیدی و یا سایر مراکز و نهادهای دولتی یا عمومی، صلاح کاری یکنواختی ندارند. حال چه بهتر با تعیین ۴۰ ساعت کار الزامی در هفته، اختیار را به خودشان سپرد.
مثلاً در سوئیس، موزهها، کتابخانهها، باغوحشها و از این دست مراکز، روزهای تعطیل عمومی هم کار میکنند، ولی دو روز درهفته بنا به وضعیت کسبوکارشان و توافق پرسنل تعطیلاند. سوای روزهای تعطیل رسمی و روزهای تعطیل انتخابیشان (که این هم میتواند طوری باشد که مرکز تعطیل نشود) برنامههای دائم سالانه برای بازدید گروهی دانشآموزان و دانشجویان جای خود را دارند.
شاید از این الگوی دوم در ایران بتوان استفاده کرد. مثلاً میتوان بیان گردد ۴۰ ساعت کار درهفته اجباری است، اما تعیین ساعات کاری و تعطیلی روزها به عهده بنگاه است. طبعاً مراکز بازرگانی که با خارج ازکشور سروکار دارند ترجیح میدهند حتیالمقدور از شنبه و یکشنبه بهعنوان تعطیلی استفاده کنند. خرده فروش ترجیح میدهد روزهای تعطیلی رسمی کار کند. داستان اصحاب مشاغل سخت هم که کاملاً متفاوت است.
القصه!
موقعیت خود شهر و امکاناتش هم در این ماجرا میتوانند نقش داشته باشند که خود جای بحث دارد. مثلاً در ابرشهری چون تهران با حومهها و شهرکهای اطرافش و کارخانههای پرشماری که در اکناف خود دارد و امکانات مثلاً جابهجایی و حملونقلاش جوابگوی جمعیتاش نیست، توزیع روز تعطیلی قدری امکانات شهری را بهبود میبخشد. اما پای ثابت کار اینکه به همکاری، همیاری و همدلی بیشتر مردم نیاز دارد تا تصمیمی بهجا و نسبتاً پردوام اتخاذ شود.