یا این که دولت مکرون پس از فروکش کردن مخالفت ها و اعتراض ها باردیگر روند اصلاحات مورد نظر خود را از سر گرفته و قدم در این مسیر خواهد نهاد یا برای همیشه اصلاحات را به فراموشی سپرده و به این وضعیت خاتمه خواهد داد؟
مساله جلیقه زرد ها از فرانسه هم فراتر رفته و علاوه بر چندین کشور اروپایی در آن سوی اقیانوس در کانادا هم شاهد اعتراض چنین گروه هایی هستیم بطوری که جلیقه زرد ها به سمبلی برای اعتراض عدالت خواهانه به دولت ها تبدیل شده اند.
فرانسه در طول تاریخ خود خصوصا در عصر حاضر به کانون تحولات تبدیل شده و آنچه در این کشور روی داده در دیگر کشورها نیز ریشه دوانده و مورد توجه قرار گرفته است. آخرین تحول و یا اقدامی که می توان آن را یک انقلاب نامید حرکت اعتراضی سال 1968 بود که کشورهای بسیاری را در نوردیده و سبب بروز تغییرات اساسی در جهان خصوصا دراروپا گردید. برخی بر این باور هستند که استمرار حرکت جلیقه زردها می تواند با توجه به فراگیر شدنش به نوعی حرکت دانشجویان سال 1968 تبدیل شود.
در طول یک ماهی که از آغاز حرکت عدالت خواهانه جلیقه زردها در فرانسه می گذرد با وجود عقب نشینی ها و تجدید نظر دولت در برنامه های اصلاحی ،تغییر چندانی در برنامه ها و اقدامات و خواسته های جلیقه زردها ایجاد نشده و آنها از مواضع خود عقب نشینی نکرده اند. به همین دلیل این سوال مطرح است که هدف اصلی این گروه که علاوه بر فرانسه در دیگر کشورهای اروپایی نیز ریشه دوانده و حامیانی را پیدا کرده چیست؟
آیا آنها صرفا خواستار ترمیم سیاست های دولت فرانسه هستند یا این که بر کناره گیری امانوئل مکرون رییس جمهور و دولتش تاکید ورزیده و معتقد به اصلاح سیستم سیاسی این کشور هستند؟
امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه که پس از یک دوره ریاست جمهوری سوسیالیست ها به قدرت رسیده وابستگی به احزاب سنتی و بزرگ فرانسه نظیر سوسیالیست ها و محافظه کاران نداشته وبه عنوان یک چهره مستقل قدم به صحنه نهاده و توانست با شکست تمامی رقبا خصوصا راست های افراطی راهی کاخ الیزه شود . به همین دلیل از همان ابتدا احزاب سنتی که پایگاه خود را از دست داده بودند درصدد مقابله با او بر آمدند تا هم جایگاه و موقعیت او را تضعیف کنند و هم این که اعتبار از دست رفته خودرا مجددا به دست بیاورند.
البته بیان این مساله به منزله این نیست که حرکت جلیقه زردها از سوی احزاب سنتی و رقبای مکرون سازماندهی شده و به راه افتاده بلکه این حرکتی اجتماعی است که در مدت اندکی فراگیر شده و علاوه بر فرانسه از مرزهای این کشور فراتر رفته و در دیگر کشورها حامیانی پیدا کرده است. این وضعیت را در جنبش دانشجویی سال 1968 نیز شاهد بودیم که علاوه بر این که به یک حرکت فراگیر تبدیل شد توانست در دیگر کشورها نیز تاثیر گذارباشد.
اصولا کشور فرانسه در طول تاریخ خصوصا تاریخ معاصر همواره در تحولات جهانی تاثیر گذار بوده و آنچه در این کشورروی داده توانسته بر دیگرکشورها حتی کشورهایی که در دیگر قاره ها قرار دارند نیز تاثیربگذارند .این کشور حتی قبل از انقلاب کبیر فرانسه که جهان را دگرگون کرد نقشی تاثیر گذار در انقلاب آمریکا برجای نهاده و توانست درپیروزی این انقلاب موثر باشد.پس از انقلاب آمریکا که حکومت جمهوری را در این کشور حاکم کرد نوبت انقلاب کبیر فرانسه رسید که تاثیراتش جهانی بوده و امروزه هم دستاوردهایش را می توان در جهان و کشورهای مختلف مشاهده کرد زیرا انقلاب کبیر فرانسه نه به فراموشی سپرده شد و نه این که شعار هایش کهنه شد. اگرچه این انقلاب فرزندانش نظیر"روبسپیر" را از بین برده و از درونش "ناپلئون بناپارت" بیرون آمد که جمهوری را به امپراطوری تبدیل کرد ولی سیاست هایی که او در زمینه های نظامی اعمال کرد هنوز هم مورد توجه نظامیان و ارتش های جهان قرار دارد. از دیگر چهره های تاثیر گذارعصر حاضر در جهان باید به ژنرال "دوگل"اشاره کرد که در جریان جنگ دوم جهانی رشد کرده وپس از شکست نازی ها در جنگ دوم جهانی وسقوط رایش سوم، توانست فرانسه را احیا کرده و وارد عصر جدید کند.
فرانسه از کشورهایی است که پس ازانقلاب کبیر بارها تغییر نام سیاسی داده و سیستم سیاسی آن جمهوری یا امپراتوری شده است. جمهوری کنونی نیز که جمهوری پنجم نامیده می شود آخرین جمهوری است که در زمان ژنرال "دوگل" در سال 1958ایجاد شده و شکل گرفت.
فرانسه از سال 1789تا کنون از نظر سیاسی با فراز و نشیب های بسیاری مواجه شده است . در این کشور تاکنون 15 قانون اساسی تدوین و اجرایی شده که هریک از آنها نظام سیاسی خاصی را برای فرانسه به ارمغان آورده است. اگرچه پس از درگذشت ژنرال "دوگل" تغییراتی در قانون اساسی این کشور به وجود آمد اما چارچوب آن حفظ شد. این قانون اساسی در این سال ها با توجه به شرایط داخلی فرانسه بارها دچار تغییرات و اصلاحاتی گردیده از آن جمله در سال های 1960 و 1962 که در اصلاحات سال 1962 درباره چگونگی انتخاب رییس جمهوری اصلاحاتی صورت گرفت .
با توجه به نقش فرانسه در تحولات جهانی عده ای بر این باور هستند که قیام و یا انقلاب جلیقه زردها نیز می تواند زمینه ساز تحولاتی در جهان خصوصا اروپا شده و هم چون حرکت دانشجویی سال 1968 افکار عمومی را به خود جلب کند. برخی از تحلیل گران معتقدند آنچه در فرانسه وبه تاسی از آن در دیگر کشورها در جریان است ناشی از بحران اقتصادی جهانی است که در سال های گذشته جهان را فراگرفته بود. عده ای دیگر هم اعلام کرده اند که قیام جلیقه زردها ناشی از بیداری اسلامی است که سال ها قبل در کشورهای عربی و تعدادی از کشورهای اسلامی بروز کرده و به سقوط تعدادی از سران و حکومت ها دراین کشورها انجامید. در هر حال حرکت جلیقه زردها اگرادامه بحران اقتصادی جهان باشد و یا دنباله بیداری اسلامی، توانسته تعدادی از کشورها را خصوصا دراروپا به خود مشغول داشته و رسانه ها را تسخیر کند.
بحران مالی و اقتصادی بزرگی که از دسامبر 2007در آمریکا آغاز شده و از طریق بازارهای جهانی به اروپا و دیگر مناطق جهان سرایت کرد ه و به بحرانی جهانی تبدیل شد به دنبال خود موجی از اعتراضات و مبارزات اجتماعی و طبقاتی را به همراه آورد. در آمریکا و اروپا جنبش های اجتماعی و طبقاتی بی سابقه ای از پایین بر ضد سلطه بانکداران و سرمایه داران بر دستگاه حکومت ها آغاز شد. این موج مبارزات اجتماعی و طبقاتی از پایین، واکنش ها و مبارزات از بالا، در قالب سیاست های مالی و اقتصادی دولت ها رابه همراه آورد . حجم این جنبش های اعتراضی و سطح مبارزات اجتماعی و سیاسی در کشورهای مختلف متفاوت بوده و در مقطع کنونی نیز ابعاد آن متفاوت است اما در نهایت دولت ها در آن سال ها توانستند با حفظ وحدت در درون طبقات بالا و با سرکوب جنبش های اعتراضی به شیوه های پیچیده، نظام های اقتصادی و سیاسی را با اندک دگرگونی حفظ کنند. روی کار آمدن چهره هایی نظیردونالد ترامپ در آمریکا و یا امانوئل مکرون در فرانسه را می توان از دستاودهای همان دگرگونی ها به حساب آورد .
کارشناسان مسایل سیاسی و تحلیل گران و آنهایی که از نزدیک تحولات جهانی را بررسی ونقد می کنند بر خلاف تمامی آنهایی که صرفا شعار داده و هر حرکت مخالفی را امنیتی کرده و آن را زمینه ساز سرنگونی یک نظام و یا حکومت می دانند معتقدند اپوزیسیون در مفهوم ساختاری و انقلابی صرفا در رژیم های اقتدار طلب پدید می آید ولی در دموکراسی ها، نظام سیاسی به شیوه ای شکل گرفته و برپا شده که امکان ساختاری پیدایش اپوزیسیون ضد نظام منتفی بوده ووجود ندارد. در این سیستم فقط به مخالفان درونی و حزبی فرصت داده می شود تا به مخالفت بر خاسته واعتراض کنند.
اگرحرکت های مخالف را به زلزله تشبیه کنیم باید به این واقعیت اعتراف کنیم که زلزله، تمامی ساختمان ها و بنا ها را به صورت یکسان ویران نکرده و به همه به یک صورت و به یک اندازه آسیب نمی رساند . زیرا ساختمان هایی که دارای زیرساخت های استوار و محکمی هستند سالم مانده و یا آسیب کم تری می بینند در حالی که ساختمان های ضعیف ، آسیب بیشتری دیده و یا به کلی ویران می شوند. این وضعیت رادرکشورها نیز شاهدیم. کشورهایی که ساختار سیاسی و اقتصادی ضعیف و ناکارآمدی دارند از زلزله های سیاسی و اجتماعی به آسانی آسیب دیده و ممکن است با فروپاشی ویا انقلاب مواجه شوند در حالی که در نظام های دموکراتیک و یا مردم سالار لطمه و آسیب این تکان ها اندک و کم است لذا دولت ها می توانند با درایت و هوشمندی از چنین بحران هایی عبور کرده و با ترمیم نارسایی ها باردیگر زمام امور را در دست گرفته و آرامش را به کشور و جامعه بازگردانند. به همین دلیل می توان اعلام کرد که
اگرچه جامعه فرانسه و تعدادی از کشورها از جنبش و یا قیام جلیقه زردها در تلاطم هستند اما نظام های سیاسی آنها قادرند این بحران ها را مهار کرده و آن را به فرصتی برای ترمیم نارسایی ها تبدیل کنند.