آسیانیوز - جرج بوش در زمان ریاست جمهوری خود مقدار ۱.۲ میلیارد دلار برای طرحهای ابتکاری به منظور استفاده از انرژی هیدروژن برای جایگزینی به جای سوختهای فسیلی اختصاص داد. در ایرلند از اتوبوسهایی با مصرف سوخت هیدروژنی استفاده میشود. با این وجود استفاده از هیدروژن مشکلات عملی را نیز دارد که از مهمترین آنها میتوان به در دسترس نبودن مولکول هیدروژن به صورت یکه در زمین اشاره کرد یا حجم بالای هیدروژن برای استفاده در سلول سوختیست؛ زیرا این هیدروژن در حال حاضر فقط به صورت گاز ذخیره میشود و تولید کنندگان اتومبیل سوخت به شکل مایع را ترجیح میدهند.
اﻧﺮژی ﻫﻤﻮاره ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻲ در زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎنﻫﺎ داﺷﺘﻪ و از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی را اﻣﻜﺎنﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﺨﺶ ﻗﺎﺑﻞﺗﻮﺟﻬﻲ از اﻧﺮژی ﻣﺼﺮﻓﻲ ﻣﺎ از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﻮﺧﺖ ﻓﺴﻴﻠﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻔﺖ، ذﻏﺎل ﺳﻨﮓ و ﮔﺎز ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﻲﺷﻮد، اﻳﻦ در ﺣﺎﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﻠﻴﻮنﻫﺎ ﺳﺎل زﻣﺎن ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ اﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﻮﺧﺘﻲ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ در آﻳﻨﺪه¬ای ﻧﻪﭼﻨﺪان دور اﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺮﺳﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻫﻤﻴﺖ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﺗﻼش ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری در ﻓﻨﺎوریﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻧﺮژی ﺧﻮرﺷﻴﺪی، اﻧﺮژی ﺑﺎدی ﻳﺎ اﻧﺮژی آب و ﺣﺘﻲ اﻧﺮژی زﻣﻴﻦ ﮔﺮﻣﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ اﻧﺮژیﻫﺎی ﻓﺴﻴﻠﻲ آﻟﻮدﮔﻲ زﻳﺴﺖﻣﺤﻴﻄﻲ ﻛﻤﺘﺮی را ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﻲﮔﺬارد، ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﻨﺎﺑﻌﻲ ﺑﺮای ﺗﺄﻣﻴﻦ اﻧﺮژی ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ. اﻧﺮژی اﻣﺮوزه ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺳﻬﻢ ﺑﺰرﮔﻲ در رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ دارد، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ارﺗﺒﺎط ﺑﻴﻦ اﻧﺮژی و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی از ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ وﻟﻲ آﻧﭽﻪ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ آﻳﺎ ﺑﺮای رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺗﻨﻬﺎ اﺗﻜﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﺴﻴﻠﻲ و ﭘﺎﻳﺎنﭘﺬﻳﺮ ﻛﺎﻓﻲ اﺳﺖ و ﻳﺎ ﺑﺎﻳﺪ از اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪﻣﻨﻈﻮر رﻓﻊ ﻣﺸﻜﻼت ﻧﺎﺷﻲ از اﻧﺮژیﻫﺎی ﻓﺴﻴﻠﻲ اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮد؟
ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎی آﻣﺎری ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ آﻟﻮدﮔﻲ ﻣﺤﻴﻂزﻳﺴﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﻋﻮاﻣﻞ اﻧﺴﺎن ﺳﺎﺧﺖ ﻋﺒﺎرتند از ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺗﺒﺪﻳﻞ و ﻣﺼﺮف اﻧﻮاع اﻧﺮژی، اﻳﻦ در ﺣﺎلیست ﻛﻪ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی در ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎن ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪه، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ روﻧﺪ رو ﺑﻪ رﺷﺪ روﺑﺮو ﺑﻮده اﺳﺖ. ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﻫﺎ ﺣﺎﻛﻲ از اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی در ﺳﺎلﻫﺎی آﺗﻲ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻓﺰاﻳﺶ ﺟﻤﻌﻴﺖ، ﻣﻴﻞ ﺑﻪ رﻓﺎه و اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺳﺮاﻧﻪ در ﺟﻬﺎن اﺳﺖ. ﭘﻴﺎﻣﺪ ﻣﺼﺮف اﻳﻦ ﻣﻴﺰان اﻧﺮژی، اﻓﺰاﻳﺶ ﺣﺠﻢ اﻧﺘﺸﺎر دی اﻛﺴﻴﺪ ﻛﺮﺑﻦ از 5.9 ﮔﻴﮕﺎ ﺗﻦ ﻛﺮﺑﻦ در ﺳﺎل۱۹۹۰ ﺑﻪ ۱۸،۴ ﮔﻴﮕﺎ ﺗﻦ در ﺳﺎل ۲۰۳۰ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.
ﻧﻜﺘﻪ ﻣﻬﻢ ﻫﺰﻳﻨﻪ زﻳﺎد اﺣﺪاث ﺗﺄﺳﻴﺴﺎت و ﺗﺠﻬﻴﺰات ﻓﻨﻲ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ؛ ﺑﻪﻃﻮریﻛﻪ اﻛﺜﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﺎ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎﻻ ﺗﻮان ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری در اﻳﻦ ﺣﻮزه را دارﻧﺪ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻛﺸﻮرﻫﺎی در ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻛﻪ دارای ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﺎﻟﻘﻮه زﻳﺎدی در ﺣﻮزه اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ، از ﻛﻤﺒﻮد ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ و داﻧﺶ ﻓﻨﻲ رﻧﺞ ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ و دوﻟﺖﻫﺎی اﻳﻦ ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﺑﺪون ﻛﻤﻚ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﻫﺎی ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﻲ و اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎی ﻫﻨﮕﻔﺖ ﭘﺮوژهﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ.
- ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻋﻀﻮ اوﭘﻚ ﺿﻤﻦ آﻧﻜﻪ ﺗﻼش ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ درآﻣﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻴﺸﺘﺮ دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺑﻴﺸﺘﺮ روﺑﺮو ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻫﻤﮕﺎم ﺑﺎ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻴﺸﺘﺮ اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ را در اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻧﻴﺎز ﺧﻮد ﺑﻪ اﻧﺮژی را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ.
- ﺗﺠﻤﻊ ﻓﺰاﻳﻨﺪه¬ی دی اﻛﺴﻴﺪﻛﺮﺑﻦ ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﺼﺮف ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺳﻮﺧﺖﻫﺎی ﻓﺴﻴﻠﻲ در ﺟﻮ ﻛﺮه زﻣﻴﻦ، ﻳﻚ ﻣﺴﺌﻠﻪی ﺟﻬﺎنیست ﻛﻪ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﻳﻚ راﻫﻜﺎر ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ و ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺗﻤﺎم ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﻣﻮﻇﻒاﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺮﻳﻊﺗﺮ راﻫﻲ ﺑﺮای ﻛﺎﻫﺶ اﻧﺘﺸﺎر ﮔﺎزﻫﺎی ﮔﻠﺨﺎﻧﻪای ﺧﻮد ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ.
- اﻓﺰاﻳﺶ اﺳﺘﻔﺎده از اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ راه ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺮای ﻛﺎﻫﺶ اﻧﺘﺸﺎر دیاﻛﺴﻴﺪ ﻛﺮﺑﻦ و ﺳﺎﻳﺮ ﮔﺎزﻫﺎی ﮔﻠﺨﺎﻧﻪای اﺳﺖ. اﻣﺮوزه ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ دﻧﻴﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع ﮔﺮم ﺷﺪن ﻛﺮه زﻣﻴﻦ روﺑﻪرو ﻫﺴﺘﻨﺪ و اﻓﺰاﻳﺶ اﺳﺘﻔﺎده از اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ راﻫﻜﺎر ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺮای ﻛﺎﻫﺶ اﻳﻦ اﻓﺰاﻳﺶ دﻣﺎﺳﺖ.
- اﻓﺰاﻳﺶ ﻓﺰاﻳﻨﺪهی ﺗﻘﺎﺿﺎی اﻧﺮژی؛ ﻧﺎﺷﻲ از اﻓﺰاﻳﺶ ﺟﻤﻌﻴﺖ و رﺷﺪ ﻣﺼﺮف در ﺗﻤﺎم ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻧﻴﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه ﺗﺎ اﻫﻤﻴﺖ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮد.
ﺑﻨﺎ ﺑﺮ دﻻﻳﻠﻲ ﻛﻪ ذﻛﺮ ﺷﺪ، ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺟﻬﺎن ﺣﺘﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺻﺎدرﻛﻨﻨﺪه ﻧﻔﺖ ﺧﺎم ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺗﻨﻮع ﺑﺨﺸﻴﺪن ﺑﻪ ﺳﺒﺪ اﻧﺮژی ﺧﻮد ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ﺳﻴﺎﺳﺖﮔﺬاریﻫﺎی ﺑﺨﺶ اﻧﺮژی آﻧﭽﻪ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ اﺳﺖ راﺑﻄﻪی ﺑﻴﻦ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی اﺳﺖ(قطعا ﻧﻤﻲﺗﻮان ﺑﺮای ﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﺘﻔﺎوت، ﻧﺴﺨﻪﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﻳﻜﺴﺎﻧﻲ را ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار داد و ﻟﺬا ﻗﺒﻞ از ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻬﺖ ﻋﻠﻴﺖ و ﻧﻮع راﺑﻄﻪی ﺑﻴﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻌﻴﻦ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮده و ﺳﭙﺲ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی اﻧﺮژی ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ آن ﻃﺮاﺣﻲ ﻧﻤﻮد).
در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی، ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی دﺳﺘﺨﻮش ﺗﻐﻴﻴﺮاﻧﻲ ﺷﺪه و ﺳﻬﻢ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻗﺘﺼﺎدی ﻧﻴﺰ در اﻗﺘﺼﺎد ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ .ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ و رﺷﺪ ﺑﺨﺶ ﺻﻨﻌﺖ، اﻓﺰاﻳﺶ ﺷﺪﻳﺪی در ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی اﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺑﻪﻣﻨﻈﻮر اداﻣﻪ ﻓﺮآﻳﻨﺪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی رخ ﺧﻮاﻫﺪ داد. ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی، ﺛﺮوت ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ و ﺳﻬﻢ ﺑﻮدﺟﻪ ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن از ﻛﺎﻻﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﻲ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ و ﺑﺨﺶ ﺻﻨﻌﺖ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ درﺧﻮاﺳﺖ و ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮده و در ﻣﻘﻴﺎسﻫﺎی ﺑﺰرﮔﻲ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ اداﻣﻪ ﻣﻲدﻫﺪ . از ﺳﻮﻳﻲ دﻳﮕﺮ، ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ درآﻣﺪ و ﺛﺮوت ﺧﺎﻧﻮار، ﺗﻘﺎﺿﺎی آنﻫﺎ ﺑﺮای ﻛﺎﻻﻫﺎی ﻟﻮﻛﺲ اﻧﺮژی ﺑﺮ (اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ، ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﻣﺘﺮاژﻫﺎی ﺑﺰرگﺗﺮ، وﺳﺎﻳﻞ ﮔﺮﻣﺎﻳﺸﻲ و ﺳﺮﻣﺎﻳﺸﻲ و...) اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ و ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺼﺮف در ﺑﺨﺶ ﺧﺎﻧﮕﻲ و ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ درآﻣﺪ ﺧﺎﻧﻮار در ﭘﻲ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻮده، اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ .ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ، ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮ روﻧﻖ ﺑﺨﺶ ﺧﺪﻣﺎت، ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ و ﺗﺠﺎرت ﻛﻪ ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪه اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻓﺰوده ﻣﻲﺷﻮد (ﻣﺪﻟﻮک و ﻫﻤﻜﺎران، .(۲۰۰۱ آنﻫﺎ ﺑﺎ اﻗﺪاﻣﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ اﻓﺰاﻳﺶ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ و ﻛﺎراﻳﻲ اﻧﺮژی ﻣﻲﺷﻮد، ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻧﻬﺎﻳﻲ اﻧﺮژی را ﻛﺎﻫﺶ داده و ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﻣﻲﺷﻮد .اﻳﻦ اﺛﺮ ﺑﻪ اﺛﺮ ﺑﺎزﮔﺸﺘﻲ ﻣﻌﺮوف اﺳﺖ.
ﭼﺎﻧﮓ و ﻫﻤﻜﺎران ۱(۲۰۰۹)، ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﺪل رﮔﺮﺳﻴﻮن آﺳﺘﺎﻧﻪای در دادهﻫﺎی ﭘﺎﻧﻞ (PTR) ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ اﺛﺮات آﺳﺘﺎﻧﻪای ﻗﻴﻤﺖﻫﺎی اﻧﺮژی ﺑﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪی اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﺗﺤﺖ ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎی دارای ﻧﺮخ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺮای ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻋﻀﻮ ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﻤﻜﺎری و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی در دوره زﻣﺎﻧﻲ۱۹۹۷-۲۰۰۷ ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ آنﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻛﺸﻮرﻫﺎی دارای رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎﻻ، ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖﻫﺎی ﺑﺎﻻی اﻧﺮژی ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ اﺳﺘﻔﺎده از اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ، درﺣﺎﻟﻲﻛﻪ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺑﺎ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﭘﺎﻳﻴﻦ، ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻛﻤﺘﺮی ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺳﻄﺢ اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ دارﻧﺪ.
ﺳﺎدورﺳﻜﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﻲ و ﺗﺨﻤﻴﻦ ﻳﻚ ﻣﺪل ﺗﺠﺮﺑﻲ از ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺬﻳﺮ ﺑﺮای ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﮔﺮوه ۷ ﺑﺮای دوره ی ۱۹۸۰-۲۰۰۵ ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﺳﺖ. ﺗﺨﻤﻴﻦﻫﺎی ﭘﺎﻧﻞ ﻫﻢ-ﺗﺠﻤﻌﻲ در اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻌﻲ و اﻧﺘﺸﺎر ﺳﺮاﻧﻪ دی اﻛﺴﻴﺪ ﻛﺮﺑﻦ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﺤﺮّکﻫﺎی ﻋﻤﺪه ﺑﺮای ﻣﺼﺮف ﺳﺮاﻧﻪ اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ در ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﻴﻤﺖ ﻧﻔﺖ اﺛﺮ ﻛﻮﭼﻚ و اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺮ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻳﺎﻓﺘﻪﻫﺎی اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﻛﺸﺶﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺗﺨﻤﻴﻦ زده ﺷﺪه ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﺪل ۳ FMOLS ﭘﻨﻞ ﻫﻢ ﺗﺠﻤﻌﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ 10% اﻓﺰاﻳﺶ در ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻌﻲ، ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ را ۸.۴۴% اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﺪ، درﺣﺎﻟﻲﻛﻪ 1% اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﺮاﻧﻪ در دی اﻛﺴﻴﺪ ﻛﺮﺑﻦ، ﻣﺼﺮف ﺳﺮاﻧﻪ اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ را ۵.۲۳% اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮاﻫﺪ داد.
در مطالعه ای دیگر، ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ راﺑﻄﻪ ﺗﻌﺎدﻟﻲ ﺑﻴﻦ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ واﻗﻌﻲ، ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ، ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ واﻗﻌﻲ و ﻧﻴﺮوی ﻛﺎر در ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت وﺟﻮد دارد. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺿﺮاﻳﺐ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎ، ﻣﺜﺒﺖ و از ﻧﻈﺮ آﻣﺎری ﻣﻌﻨﺎدار ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺪل ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺧﻄﺎی ﭘﺎﻧﻠﻲ ﻧﻴﺰ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﻢ در ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت و ﻫﻢ در ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت، ﻋﻠﻴﺖ دوﻃﺮﻓﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺑﺎ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی وﺟﻮد دارد و در ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت، ﻋﻠﻴﺖ دوﻃﺮﻓﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ.
ﻣﺮوری ﺑﺮ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺠﺮﺑﻲ داﺧﻠﻲ
ﻓﻄﺮس و ﻫﻤﻜﺎران(۱۳۹۰)، در ﻣﻘﺎﻟﻪای ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﺗﺄﺛﻴﺮ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻋﻀﻮ((OECD و ﻏﻴﺮ ﻋﻀﻮ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ در ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت راﺑﻄﻪ ﻫﻢ اﻧﺒﺎﺷﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ وﺟﻮد در دو ﮔﺮوه ﻣﻨﺘﺨﺐ وﺟﻮد دارد. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ راﺑﻄﻪ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺑﻴﻦ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ﺳﻬﻢ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ، ﻧﻴﺮوی ﻛﺎر، درآﻣﺪ ﻧﻔﺘﻲ و ﻣﺨﺎرج آﻣﻮزش ﺑﺎ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ و ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ ﺳﺮاﻧﻪ، درآﻣﺪ ﺧﺎﻧﻮار ﺷﻬﺮی و روﺳﺘﺎﻳﻲ وﺟﻮد دارد. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ در ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و دﻳﮕﺮ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎ ﺑﺮ رﺷﺪ و رﻓﺎه اﻗﺘﺼﺎدی ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﻲﮔﺬارد ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻓﻄﺮس و ﻫﻤﻜﺎران ﻣﻲﺗﻮان اﺷﺎره ﻛﺮد. آنﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ در دو ﮔﺮوه از ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﺘﺨﺐ ﻋﻀﻮ و ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﻴﺮ ﻋﻀﻮ (OECD) ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ.
انرژی تجدید پذیر و اقتصاد
مسئلهی اصلی الکتریسیته در حوزهی تولید برق، یافتن مناسب ترین راه تولید الکتریسیته مورد نیاز این کشور است. در بین گزینه های موجود برای تولید الکتریسیته بین مزایای اقتصادی و مزایای زیست محیطی گزینه ها تقابل مشخصی وجود دارد. سوخت های معمولی مانند زغال سنگ و نفت جذابیت کمتری از نظر زیست محیطی دارند. از سوی دیگر، گزینه های تجدید پذیر اگرچه از لحاظ زیست محیطی مناسب هستند، اما از نظر ظرفیت تولید، وجود سایتهای مناسب و پایداری چندان جذاب نیستند. به علاوه هزینهی سرمایه گذاری بالا و هزینهی پایین تعمیر و نگهداری این گزینه ها، آنها را در بلند مدت جذاب میکند.
با در نظر گرفتن این تمایزها میان ابعاد مختلف هر گزینه، انتخاب گزینهی مناسب تولید الکتریسیته نیازمند ارزیابی چند شاخصه سیستم های تولید الکتریسیته است. لازمهی این کار تعیین شاخص های مقایسه است. برای استخراج این شاخص ها با هدف مقایسهی گزینه های مختلف تولید الکتریسیته از شاخصهای مورد استفاده در تحقیقات استفاده شده است. شاخصهای نهایی در چهار گروه دستهبندی می شوند:
۱. ابعاد فیزیکی
این دسته معیارها خود شامل دو بخش هستند. یکی پایدار بودن (تجدید پذیر بودن) منابع انرژی هر گزینه است و دیگری مناسب بودن سایتهای بالقوه مرتبط با هر گزینهی تولید برق در کشور است. منظور از مورد دوم، فراهم بودن شرایط برای احداث نیروگاه مربوط به هر گزینه در سطح کشور است.
۲. ابعاد زیست محیطی
این معیار در بردارندهی جوانبی از هر روش تولید الکتریسیته است که نمودی در قیمت برق ندارند، ولی روی محیط طبیعی، اجتماعی و سلامت انسان تأثیر گذارند. تولید گازهای آلایندهی حاصل از سوختن سوختهای فسیلی، تخریب خاک بستر دریاچهی سدها، آسیب رساندن به پرندگان در حال مهاجرت توسط توربینهای بادی و تشعشع حاصل از پسماندهای مواد رادیوکتیو از نمونههای این تأثیرات هستند.
۳. ابعاد اقتصادی
هزینهی تمام شدهی هر واحد انرژی الکتریکی از طریق محاسبه هزینهی ترازشده صورت میگیرد. در این روش تمام هزینه های سرمایه، سوخت مصرفی و هزینه های تعمیر و نگهداری نیروگاه محاسبه و در نهایت قیمت هر واحد برق برحسب دلار بر کیلووات ساعت استخراج می شود.
۴. ابعاد سیاسی و سایر ابعاد غیر قابل کنترل
تأمین بخش قابل توجهی از انرژی از خارج از کشور، در نظر گرفتن تغییرات و تحولات سیاسی و غیر قابل کنترل را توسط دولت ترکیه الزامی میکند. این اثرات نیز به عنوان معیاری جداگانه برای مقایسه استفاده می¬شوند.
امنیت تأمین انرژی
تغییرات وضعیت سیستم انرژی دارای اثر قابل توجهی بر وضعیت اقتصادی و سیاسی هر کشور میباشد. به عبارت دیگر مهمترین شاخصهای فعالیت در سطح ملی متاثر از تغییرات وضعیت سیستم انرژی میباشد. یکی از فاکتورهای موثر بر فعالیت سیستم انرژی، امنیت تأمین انرژی میباشد. این فاکتور از دیدگاههای مختلفی مورد ارزیابی قرار میگیرد و عوامل مختلفی بر آن اثر میگذارند.
میزان مطلوب امنیت انرژی از دیدگاههای مختلفی مورد ارزیابی قرار میگیرد. به عنوان مثال میزان مطلوب امنیت انرژی از دیدگاه مصرفکننده، دستیابی به انرژی پایدار و ایمن با کمترین هزینه میباشد. به عبارت دیگر حتی اگر مصرفکننده بتواند با صرف هزینه نسبتاً بالا، به سطح بالاتری از امنیت انرژی دست یابد و از طرف دیگر نیازی به این سطح از امنیت نیز نداشته باشد، در این زمینه اقدامی نخواهد کرد. زیرا امنیت انرژی از سطح مطلوب و بهینه آن فراتر رفته است و اصولاً مناسب نمیباشد.
الف) امنیت انرژی و تقسیمبندی آن
امنیت انرژی بر اساس حوزه اثر به سه قسمت تقسیم میشود:
• امنیت منابع انرژی و یا تأمین انرژی اولیه
• امنیت مولدهای انرژی از لحاظ تکنولوژیکی، محل استقرار و قابلیت اطمینان
• امنیت شبکه توزیع انرژی از لحاظ قابلیت اطمینان و میزان اتلاف
منظور از منابع انرژی، ذخایر حاملهای انرژی اولیه میباشند که عمدتاَ به صورت نفتخام، گازطبیعی، زغالسنگ و منابع انرژیهای تکمیلی (انرژیهای نو و تجدیدپذیر) مورد استفاده قرار میگیرند. حاملهای انرژی اولیه معمولا به طور مستقیم مورد استفاده قرار نمیگیرند و به منظور آمادهسازی برای مصرف نهایی وارد واحدهای تولید انرژی میشوند. از مهمترین واحدهای تولید انرژی میتوان به پالایشگاه نفتخام (تبدیلکننده نفتخام به فرآوردههای نفتی)، نیروگاه برق فسیلی (تبدیلکننده انرژی حاصل از احتراق سوختهای فسیلی به برق)، نیروگاه برق آبی (تبدیلکننده انرژی پتانسیل آب به برق)، نیروگاه اتمی (تبدیل کننده انرژی واکنشهای هستهای به برق) و سایر نیروگاههای تولید انرژیهای تکمیلی (مانند نیروگاههای بادی، خورشیدی و پیلسوختی) اشاره نمود.
از ویژگیهای تقسیمبندی فوق این است که میتوان عمده عوامل موثر بر افزایش و یا کاهش ریسک و مخاطرات در هر حوزه را مورد ارزیابی قرار داد. از میان این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• وجود برنامه منسجم و اجرایی در زمینه تامین انرژی بخشهای مختلف کشور
• وضعیت منابع انرژی داخلی کشور و تغییرات آن در آینده از لحاظ انواع حاملهای انرژی و از لحاظ توزیع جغرافیایی
• وضعیت منابع انرژی کشورهای تامینکننده انرژی مورد نیاز کشور و وضعیت ارتباطات دیپلماتیک با آن کشورها
• میزان پتانسیل تقاضا برای انرژیهای پاک و استفاده از آنها در برنامه انرژی کشور از لحاظ افکار عمومی و قوانین بینالمللی
• بررسی تبادلات اقتصادی مرتبط با انرژی و میزان جهتدهی به این تبادلات در راستای ایجاد امنیت بیشتر برای تامین انرژی مورد نیاز
• وضعیت سهم بخش انرژی در صادرات و میزان قابلیت اطمینان به زیرساختهای لازم برای حصول به اهداف کمی اقتصادی عمدتاً در حوزه منابع انرژی
• میزان استفاده از مزایای توافقنامههای بینالمللی در زمینه تامین انرژی مورد نیاز به عنوان یک عامل تثبیتکننده بازار انرژی
• میزان پتانسیل افزایش راندمان انرژی مصرفی در بخشهای مختلف و برنامهریزی لازم برای حصول به راندمان بالاتر جهت کنترل میزان مصرف و ایجاد امنیت بیشتر در بخشهای تولید و توزیع
• وضعیت تغییرات روزانه و فصلی در تغییر انرژی کشور به تفکیک حاملهای انرژی
• وضعیت فعلی تجهیزات ذخیرهسازی موجود برای هر یک از حاملهای انرژی و مقدار بهینه آن با توجه به نقاط مختلف کشور
برای درک میزان اهمیت امنیت انرژی ذکر این نکته کافی است که تنها خسارات اقتصادی ناشی از قطع برق و گاز در شبکه عرضه و مشکلات مربوط به تامین حاملهای انرژی مورد نیاز با توجه به وجود تغییرات روزانه و فصلی به طور سالیانه باعث صرف هزینههای عظیمی برای بخشهای دولتی و خصوصی میشوند.
ب)عوامل تاثیرگذار بر امنیت انرژی در سه حوزه
به طور کلی عوامل تاثیرگذار بر امنیت یک سیستم انرژی عبارتند از:
۱- میزان تنوع سیستم در سه حوزه منابع، تکنولوژیهای مولد و شبکه توزیع
۲- میزان قابلیت اطمینان سیستم انرژی
با توجه به اینکه درجه امنیت مورد نیاز برای حوزههای گوناگون در سطوح مختلفی قرار میگیرد، لذا عوامل فوقالذکر بسته به نوع و شرایط سیستم انرژی میتوانند از سطوح متفاوتی برخوردار باشند. به این ترتیب با بررسی شرایط اعمال شده بر سیستم انرژی و تعیین سطح مطلوب ویژگیهای آن میتوان میزان مخاطرات آن را کاهش داد و بالطبع توانایی سیستم جهت تامین نیازها را افزایش داد.
میزان امنیت مورد نیاز برای سیستم انرژی از دیدگاه مصرفکننده، تولیدکننده و مهمتر از همه دولت، که ضامن بقای ارتباط سازنده بخشهای اقتصادی و سیاسی با بخش انرژی میباشد متفاوت است و روشها و سیاستهای حصول به امنیت بهینه برای این بخشها نیز دارای تفاوتهای خاص خود میباشد. با این حال افزایش تنوع در سیستم انرژی و افزایش قابلیت اطمینان سیستم، از روشهای مهم ایجاد امنیت انرژی در بخشهای مختلف به شمار میرود. عوامل متعددی برای دستیابی به دو ویژگی فوقالذکر در سه حوزه منابع، تکنولوژیهای مولد و شبکه توزیع مطرح میباشند.
• از میان عوامل موثر بر امنیت منابع انرژی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• ایجاد تنوع در منابع تامین انرژی و حرکت به سمت منابع جدید انرژی
• ایجاد تنوع در منابع فسیلی تامین کننده انرژی کشور
• افزایش تنوع در کشورهای تامینکننده انرژی از لحاظ تعدد کشورها و مناطق جغرافیایی
استفاده از آخرین تکنولوژیها برای استخراج و بهرهبرداری از منابع
• اکتشاف منابع جدید و توسعه منابع فعلی
• تطبیق تقاضای انرژی با میزان ذخایر در آینده
• تطبیق منابع انرژی فعلی و آینده با قوانین و موانع زیستمحیطی (موثر در تغییر الگوی انرژی مصرفی)
از میان عوامل موثر بر ایجاد امنیت انرژی در تکنولوژیهای تبدیل و تولید انرژی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
• ایجاد تنوع در سوخت مورد نیاز تکنولوژیهای تبدیل و تولید
• افزایش تنوع در ماهیت تکنولوژیهای مورد استفاده برای تولید حاملهای انرژی نهایی
• ایجاد تنوع در محصولات تولیدی مراکز تولید انرژی
• توزیع مناسب منطقهای مراکز تولید انرژی
• توسعه و ارتقای وضعیت تکنولوژیهای مورد استفاده برای تولید حاملهای انرژی
• تطبیق تکنولوژیهای تولید انرژی فعلی و آینده با قوانین و موانع زیستمحیطی (موثر در تغییر الگوی انرژی مصرفی)
از میان عوامل موثر بر ایجاد امنیت بیشتر در حوزه توزیع انرژی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
• توسعه منابع انرژی منطقهای جهت کاهش میزان انتقال انرژی
• توسعه و ارتقای وضعیت تکنولوژیهای مورد استفاده برای توزیع حاملهای انرژی
• به روز کردن و نگهداری مناسب تجهیزات توزیع انرژی با توجه به نیاز روزافزون انرژی در بخشهای مختلف
• ذخیره بهینه انرژی مورد نیاز بر اساس مناطق مختلف
• توزیع مناسب منطقهای مراکز تولید انرژی
• شناسایی نقاط حساس در شبکه و حذف آن¬ها
• کاهش وابستگی نقاط و مراکز بزرگ مصرفکننده انرژی به شبکه توزیع سراسری انرژی
ی تطبیق روشهای توزیع انرژی در آینده با مقررات و موانع زیستمحیطی
همانطور که مشاهده میشود حصول به امنیت انرژی در حوزههای متفاوت و با استفاده از روشهای مختلفی امکانپذیر است و در بعضی از موارد با پیادهسازی یک سیاست و یا ترکیبی از سیاستها میتوان به امنیت انرژی مطلوب دست یافت.
با توجه به تقسیمبندی فوقالذکر امنیت تأمین انرژی را در سه حوزه امنیت تأمین انرژی اولیه، امنیت انتقال و توزیع و امنیت مولد تقسیمبندی شدهاند. از میان این زیرمعیارها، زیرمعیار امنیت انتقال و توزیع، شاخصی کیفی است. سایر زیرمعیارهای، معیارهایی کیفی است که میتوان میزان کمی آنها را محاسبه کرد. در ادامه میزان کمی هر یک از دو زیرمعیار امنیت تأمین انرژی اولیه و امنیت مولد مورد بررسی قرار میگیرند.
قابلیت اطمینان مولد
جهت محاسبه قابلیت اطمینان مولد، از ضریب دسترسی بهعنوان شاخصی برای کمیکردن این معیار استفاده شده است. بنا به تعریف، ضریب دسترسی مولد تولید برق به صورت درصد بیان میگردد و برابر است با نسبت میزان ساعات تولید برق یک نیروگاه در یک دوره زمانی معین بر تعداد کل ساعت آن وره زمانی. ضریب دسترسی را برای نیروگاههای مورد بررسی نشان میدهد.
ضریب دسترسی نیروگاههای مختلف کشور
نیروگاه بادی نیروگاه آبی نیروگاه سیکل ترکیبی نیروگاه گازی نیروگاه فتوولتائیک نیروگاه اتمی
۳۸ ۱۶ ۹۱ ۹۱ ۲۰ ۹۶
قابلیت پایدارسازی شبکه
نقش در پایدارسازی شبکه به طرق مختلف مزایایی را برای شبکه ملی برق فراهم میکند، از حمایت منابع دیگر انرژی تجدید پذیر گرفته تا ایجاد ثبات در شبکه و ذخیره انرژی برق برای استفاده در آینده.
به عنوان مثال تاسیسات برق آبی می تواند سریعا از خروجی صفر به بیشترین خروجی برق برسند. این قابلیت، انرژی برق آبی را به یک گزینه فوق العاده خوب در مقابل تقاضاهای سریعا متغیر در روز تبدیل می کند. علت این مزیت عالی این است که تجهیزات برق آبی تنها مولد های بزرگ برق می باشند که اگر دیگر منابع انرژی غیرقابل دسترس باشند، میتوانند سریعأ انتقال انرژی به شبکه را انجام دهند.
دسترسی به منبع
یکی از پارامترهای مؤثر در ارزیابی هر یک از نیروگاههای تولید برق، میزان منبع در دسترس هر کدام از این مولدها در داخل کشور است.، زیراکه جهت پاسخگویی به نیاز تقاضای انرژی و تأمین امنیت تولید برق، تأمین انرژی از طریق یک منبع پایدار و مطمئن یکی از دغدههای اصلی سیاستگذار است. منظور از منبع در دسترس میزان قابل استحصال از آن منبع جهت تولید برق است. قاعدتاً این معیار از آن جهت مهم است که سرمایهگذاری در نیروگاهی که میزان منبع در دسترس آن در کشور بیشتر از سایر گزینهها باشد، در اولویت خواهد بود. یکی از شاخصهایی که میتوان از آن جهت ارزیابی میزان در دسترس منبع مورد نظر استفاده نمود، این است که اگر کل منبع در دسترس مورد نظر جهت تولید برق در کشور استفاده شود، چه میزان برق تولید خواهد شد.
ج) تحلیل مسئله انرژی
جهت تحلیل و یافتن پاسخ سؤال- مناسب ترین گزینه ی الکتریسیته – یک فرآیند سه مرحلهای طی شده است. ابتدا به تحلیل ماهیت و طبیعت مسئله و ساختار دادن و مدلسازی آن و سپس تعیین گزینهها، معیارهای مقایسه و اهداف مورد نظر تصمیمگیر و در نهایت، ساختن ماتریس تصمیم مبادرت شده است. در گام دوم موقعیت تصمیمگیری مورد نظر با روش های مختلف تصمیمگیری مواجهه داده میشود و مناسبترین روش حل مسئله انتخاب میشود. در گام سوم روش برگزیده به کار بسته میشود و در نهایت آزمون پایداری در صورت نیاز انجام میشود. در ادبیات تصمیمگیری روش های متعددی برای اتخاذ تصمیم ذکر شده است. با این وجود هیچ کدام از این روشها برای همه موقعیتهای تصمیمگیری کامل و مناسب نیستند.
فرصت کسب و کار
یکی از معیارهایی که هریک از گزینههای مختلف تولید برق را از یکدیگر متمایز میسازد، میزان فرصتهای کسب و کاری است که استفاده از هر کدام از این نیروگاهها در داخل کشور در پی دارد. استفاده از هرکدام از انواع نیروگاهها، فرصتی را در اختیار کشور قرار میدهد تا صنعت آن تکنولوژی خاص نیز در کشور شکل بگیرد. شکلگیری صنعت هر تکنولوژی، تأثیرات متعددی بر اقتصاد ملی دارد. شکلگیری صنعت و کسب تکنولوژی مورد نظر، علاوه بر جلوگیری از واردات تجهیزات و قطعات مورد نیاز نیروگاه، فرصتهای صادراتی محصولات صنعتی این حوزه را نیز پیش روی صنعتگران داخل کشور قرار میدهد. لذا استفاده از هر یک از این نیروگاهها، علاوه بر اشتغالزایی مستقیم، موجب اشتغالزایی غیرمستقیم صنعت آن تکنولوژی خاص نیز میشود.
با توجه به توضیحات فوق، معیارهای فرصت کسب و کار از چند بعد قابل بررسی است. اولین معیار میزان اشتغالزایی مستقیم و غیرمستقیمی است که هر یک از این تکنولوژیها در کشور ایجاد میکند. دوم، نیز میزان فرصتهای احتمالی صادراتی است که در اختیار صنعتگران کشور قرار میگیرد. برای سنجش میزان فرصتهای کسب و کار جهت تأمین تقاضای داخل و خارج، میتوان از معیارهای حجم بازار این تکنولوژی در جهان و میزان رشد این بازار استفاده نمود.
ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪى ﻭ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﺍﺕ ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﻲ ﺗﻮان ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات زﻳﺮ را اراﺋﻪ ﻧﻤﻮد:
- ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وﺟﻮد راﺑﻄﻪ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺑﻴﻦ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ، ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی، ﺑﺮای دﺳﺖﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻی رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و رﻓﺎه، اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺼﺮف اﻧﻮاع اﻧﺮژی اﺟﺘﻨﺎب ﻧﺎﭘﺬﻳﺮاﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺗﺪوﻳﻦ و اﺟﺮای ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮای ﺑﺎﻻ ﺑﺮدن ﻛﺎراﻳﻲ اﻧﺮژی و ﺑﻬﻴﻨﻪﺳﺎزی ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی از ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻪﻛﺎرﮔﻴﺮی ﻓﺰاﻳﻨﺪه اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ در ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲﺷﻮد.
- ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺛﺮ ﻣﺘﻔﺎوت ﻣﺼﺮف اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ و ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺑﺮ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ(از ﺟﻤﻠﻪ ﺻﺎدرﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﻧﻔﺖ) ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺑﺮای دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻی ﺗﻮﻟﻴﺪ و رﻓﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﻴﺎﺳﺖﮔﺬاریﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ در ﻣﻮرد اﻧﺮژی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد.
-ﮔﺴﺘﺮش ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﺎﻟﻲ، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﻬﺎدﻫﺎ و اﺳﺘﻔﺎده از ﻓﻨﺎوریﻫﺎی ﻧﻮﻳﻦ و ﺗﺸﻮﻳﻖ و اﻋﻄﺎی ﺗﺴﻬﻴﻼت در ﺣﻮزه اﻧﺮژیﻫﺎی ﺗﺠﺪﻳﺪﭘﺬﻳﺮ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲﺷﻮد.
- ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﺴﻴﻠﻲ، رﺷﺪ ﺑﺎﻻی ﻣﺼﺮف ﺳﺎﻻﻧﻪ اﻧﻮاع اﻧﺮژی در اﻳﺮان، ﺧﺎرج ﺷﺪن ﻛﺸﻮرﻣﺎن از ﺟﺮﮔﻪ ﺻﺎدرﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﻧﻔﺖ از اواﺧﺮ ﻗﺮن ﺣﺎﺿﺮ و ﺑﺎﻟﻄﺒﻊ ﻗﻄﻊ درآﻣﺪﻫﺎی ﻧﺎﺷﻲ از ﺻﺪور ﻧﻔﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ در ﺻﻮرت ﻓﻘﺪان ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻫﺎی ﻻزم، روﻧﺪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻛﺸﻮر ﺑﻪﻃﻮر ﺟﺪی ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﮔﻴﺮد.
- ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﻛﺎراﻳﻲ ﻓﻨﻲ و اﻗﺘﺼﺎدی و ﻫﺪر رﻓﺘﻦ ﺣﺪود ۵۵% از ﻛﻞ اﻧﺮژی در ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی ﻣﺼﺮف و ﻣﺸﻜﻼت ﻓﺰاﻳﻨﺪه زﻳﺴﺖﻣﺤﻴﻄﻲ ﻧﺎﺷﻲ از آن، ﺿﺮورت ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺼﺮف و ﺑﺎﻻ ﺑﺮدن ﺑﺎزده و ﺑﻬﺮهوری اﻧﺮژی را ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ آﺷﻜﺎر ﻣﻲﻛﻨﺪ.
در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﻣﻲﺗﻮان از ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد وزارت ﻧﻴﺮو در ﺧﺼﻮص ﻗﺎﻧﻮن ﺑﻨﺪ “و” ﺗﺒﺼﺮه ۱۹ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ¬ی دوم ﺗﻮﺳﻌﻪ در ﻣﺠﻠﺲ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﮔﺎم اﺳﺎﺳﻲ و در ﭘﻲ آن ﺗﺼﻮﻳﺐ آﻳﻴﻦﻧﺎﻣﻪﻫﺎی اﺟﺮاﻳﻲ، تشکیل کمیته تصویب معیارها، یعنی برگزاری سمینارها و دوره¬های آموزشی برای کارشناسان و مؤسسات نام برد.